افق روشن
www.ofros.com

«بحثی در مورد روش اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده»


کمیته پیگیری                                                                                                     یکشنبه ۱٧ مرداد ۱۳۹۵ - ٧ اوت ۲۰۱٦

بیش از یک ماه از صدور اطلاعیه تیر ماه نود و پنج اتحادیه آزاد گذشته است. اطلاعیه ایی که اعلام کرد: « پس از تحمل ٦۳ روز گرسنگی و درد و رنج فراوان ناشی از آن ، شامگاه پنجشنبه ۱۰ تیر با پذیرش بخش ابتدایی خواسته اش (مرخصی قابل تمدید تا اعاده دادرسی) از سوی دستگاه قضایی، جعفر عظیم زاده، اعتصاب غذای خود را پایان داد.» ما اعضای کمیته پیگیری خوشحال هستیم که این اعتصاب غذا تلفات جانی نداشت، کما اینکه هر آن ممکن بود قلب ایشان از حرکت باز ایستد.
قبل از وارد شدن به موضوع، بر خود لازم می دانیم به جهت رفع پاره ای از سوء تفاهمات احتمالی به چند نکته اشاره ای داشته باشیم:
۱- هدف از این نوشتار ارتقاء کیفی پروسه مبارزه طولانی مدت طبقه کارگر و همه ی مزدبگیران است.
۲- ما باور داریم بحث بر سر تاکتیکهای متنوع اتخاذ شده در درون جنبش طبقه کارگر، همواره باید باز بوده باشد و هر کدام از ما باید با بالا بردن آستانه یی تحمل خود در پذیرش توصیه ها و نقد های منصفانه، از خود شیفتگی های فردی و گروهی پرهیز نمائیم.
و اما موضوع را سعی می کنیم با پاسخ به یک سوال کلیدی شروع کنیم ، و آن اینکه آیا اعتصاب غذا هم زمان یک یا چند زندانی سیاسی و ... برای تحقق یک خواست عمومی صنفی، اجتماعی و کارگری می تواند در هر شرایطی ابزار پیش برنده و کارایی باشد، و اساسا" از این ابزار در کجا ها می توان استفاده کرد؟

***

در روز های پایانی فروردین ۱۳۹۵ از طرف اتحادیه آزاد اطلاعیه ایی دایر بر انجام اعتصاب غذای مشترک جعفر عظیم زاده به اتفاق اسماعیل عبدی دبیر کانون صنفی معلمان با موضوعیت پی گیری مطالبات متنوع صنفی کارگران و معلمان منتشر گردید، که نسبت به توان جنبش کارگری سنگ بزرگی بود و اهداف حداکثری را دنبال می کردو در سطرهای بعدی چنین عنوان شده بود «تا رفع فوری اتهامات امنیتی از روی پرونده های تمامی فعالین صنفی ، اجتماعی دست از اعتصاب بر نخواهند داشت» . و اعتصاب غذایی مشترک خود را از دهم اردیبهشت ۱۳۹۵ بطور نا محدودی آغاز خواهند کرد.
از آنجاییکه طبقه کارگر یک طبقه اجتماعی است ، که جهت تحقق مطالبات خویش ، اعتراضات خیابانی، اعتصاب ها و تجمعات فراوانی بر پا داشته است و سالیان متمادی است که طبقه کارگر در یافته که از اعمال و کارهای شخصی از جمله تخریب وسایل تولید، تهدید و قتل کارفرمایان و زیان رساندن فردی به آنها، دست شسته و راهی را بر گزیده که شایسته شان بوده و راه گشای رسیدن به مطالباتشان باشد، یعنی اعتراضات اجتماعی و اعتصابات سراسری و دسته جمعی.
بر گزیدن حرکت های فردی و خود محور قرار دادن، تنها عدم اعتقاد به حرکت ها و اعتراضات عمومی است، که از سر ناتوانی در سازماندهی و سازمان یابی کارگران نشات می گیرد. اتحادیه در اطلاعیه های توضیح اعتصاب غذا می نویسد: « با مایع گذاشتن از جسم و جان خود و با استفاده از شکل و شیوه ای که در اختیار داشتند، در حقیقت به نیابت از خواست عمومی، پرچم توقف سیاست بگیر و ببندها و احضار و حبس و تبعید را بر افراشته کنند.»
این دیدگاه که به نیابت از خواست عمومی حرکتی را آغاز کنند، نقطه شروع ایجاد زاویه ای است که با خط اصلی مبارزه اجتماعی طبقه کارگر ترسیم شده و هر چه جلوتر برود از خط اصلی دورتر می شود.
نا گفته پیداست که طبقه کارگر از نبود تشکل های سراسری خود رنج می برد و تا رسیدن به این هدف باید تلاش های فراوانی نموده و هزینه های آنرا پرداخت نماید. یاد آورشویم که نقطه قوت و روشن و قابل تحسین در اطلاعیه مشترک یک فعال کارگری و یک فعال از جامعه معلمین اینجاست که هر دو نفر به این درک عینی از جامعه خود رسیده اند، که درد های مشترک را یکصدا باید قریاد کرد، چون پروسه مبارزات تاکنونی هر کدامشان دستاورد های ملموس و در خور شآ ن کارگران و معلمان نداشته است. در حقیقت سوال اینجاست که آیا با یک اعتصاب غذای همزمان یک یا دو و یا چند نفر زندانی می توان یک خواست پایه ای و عمیقا" ساختاری را به دولت سرمایه داری تحمیل کرد یا خیر؟
پاسخ (ما) منفی است. چون از بررسی آرایش طبقاتی طرفین، لااقل در چشم انداز نزدیک، رسیدن به چنین هدفی مقدور نمی باشد.
ما کارگران خواسته های متعدد اجتماعی و طبقاتی خود را داشته و داریم، از جمله: خواست افزایش دستمزدها، خواست حق ایجاد تشکل های صنفی مستقل از کارفرما و دولت، خواست بر چیده شدن قرار داد های موقت، حق اعتصاب و دهها خواسته دیگر که یکجا در اعلامیه های روز جهانی کارگر آنها را بیان کرده ایم.
در همین شرایط دولت حامی سرمایه، مبارزات جمعی کارگران آق دره و بافق را با زندانی کردن و جریمه و شلاق پاسخ می دهد، در مقابل این تهاجم با چه ابزاری باید به مقابله بر خواست؟ پاسخ روشن است: تنها با ایجاد تشکل های مستقل و سراسری و با به خیابان آوردن های سازمان یافته کارگران معترض و در نهایت توقف چرخ تولید. و در نبود چنین نهاد های باید آن را در یک پروسه عینی در میان کلیه کارگران و مزدبگیران ساخته و پرداخته نمود. در تاریخ بیست و دوم اردیبهشت از طریق سخنگویی کمیته پیگیری اعلام کردیم: « موفقیت این دو زندانی در طرح این مطالبه بسیار ضروری و بر حق اجتماعی است و پای اجرای آن رفتن به خودی خود یک امر انقلابی و فداکاری بزرگی است.
پیگیری این امر بسیار بزرگ (مطالبه این زندانیان) را باید به حرکت سازمان یافته جنبش انقلابی ۹۹ در صدی جامعه که از گستردگی بر خوردار است واگذار کرد.»
و البته به تاریخ هشتم تیر ماه ۹۵ نیز در اطلاعیه کمیته پیگیری نوشتیم که: «ما فعالین اعضای کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری از تمامی کارگران و مزد بگیران می خواهیم، که با تمام توانم از آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی حمایت نمایند. این زندانیان زندگی و جان شریف خود را در راه همنوعان و هم طبقه ای های خود گذاشته و هیچ گونه منافع شخصی ندارند.»
ما علیرغم نقدی که به شیوه مبارزه به نیابت از خواست عمومی داشتیم و این روش را در تاریخ چهارم تیر ماه ۹۵ نقد نموده و به تعدادی از تشکل ها ی کارگری و حمایتی جهت امضای مشترک پیشنهاد نمودیم، که در آن در خواست شده بود، پس از حدود ۵٢ روز از گذشت اعتصاب غذا به در خواست سایر رفقای خود به اعتصاب غذا پایان دهد، که صلاح بر این قرار گرفت که نقد اعتصاب غذا پس از پایان آن انجام گیرد.
بهر حال شاهد هستیم، که این حامیان سرمایه از مبارزات فردی چندان هراسی نداشته، هر چند که بطور مستقیم عامل تمام این ناهنجاری های اجتماعی می باشند، که بعنوان نمونه به آخرین آنها توجه می کنیم: « کشته شدن مرتضی فرج نیا کارگر بیکار ، جویای کار - خود سوزی یونس عساکره در کنار خیابان - خود را حلق آویز کردن آن به جان آمده از پل میرداماد - و تعداد کثیری خود کشی های جوانان و سرپرستان خانوارها از پل ها و ساختمانها و حتی خودکشی سه تن از کارگران آق دره .»
اقشار مختلف جامعه دریافته اند که سیستم حکومتی دلسوز آنان نیست و این خود آنانند که باید یار و غمخوار یکدیگر باشند، پس باید خود را متشکل کرده و منتظر منجی و قهرمان نباشند، و دریابند که تک تک آنان خود قهرمانند.
کمیته پیگیری در اطلاعیه شادباش آزادی جعفر عظیم زاده بر دو نکته اشاره داشت: اول تظاهرات روز چهارشنبه ۹ تیر ماه ۹۵ مقابل نهاد ریاست جمهوری و در پی آن ازدحام همین جماعت در ملاقات با فرد اعتصابی و دوم: دعوت به تجمع در روز جمعه ١١ تیر ماه ۹۵ در بیمارستان سینا به وقت ملاقات عمومی. و این آکسیون ها بود که قوه قضاویه را به عقب نشینی موقت واداشت و با بخش ابتدایی خواسته او که مرخصی قابل تمدید تا اعاده دادرسی بود موافقت نمود.
علیرغم اینکه دوستان اتحادیه در اطلاعیه پایان اعتصاب غذا اقرار دارند که « اگر چه که توازون قوا ی شرایط کنونی به کارگران و معلمان و سایر جنبش های اجتماعی این توانایی و فرصت را نداد، که مستقیما" در ابعاد میلیونی علیه این پرونده سازیها برای جلوگیری از سیاست سرکوب به خیابان بیایند، اما این ظرفیت را در یک فرصت تاریخی به دو تن از رهبران این جنبش ها داد که با استفاده از شکل و شیوه ای که در اختیار داشتند و با » باید پرسید که این فرصت تاریخی چگونه کشف شد؟ آیا این فرصت های تاریخی هیچ گاه در بیرون از زندان مهیا نخواهد شد؟
ساختن این فرصت تاریخی تنها از ذهن های تراوش می کند که بدنبال چهره سازی بودند. و الا چرا در پایان کار ملتمسانه دست به دامان حسن روحانی شوند که «جانش در خطر است، حسن روحانی صدایش را بشنوید، بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا ست.»
و این بدعت خطر ناکی است که متاسفانه اتحادیه به چنین ریسمان پوسیده ایی چنگ انداخته است. فکر اتحاد عملی کارگران با معلمین مبارز همواره مسئله جنبش بوده، همچنانکه در عکسهای سه نفره زنده یاد شاهرخ زمانی، رسول بداقی و عبدالرضا قنبری از درون زندان رجایی شهر نمود داشته و امضای آنان در پای اطلاعیه های مشترک فراوانی به چشم خورده است و در ادامه همین تفکر اینبار در زندان اوین پیوندی نزدیک تر از این دو قشر از زحمتکشان جامعه یعنی کارگران و معلمان شکل می گیرد، که می تواند به همگرایی سایر اقشار جامعه کمک شایانی بنماید، که در نیل به هدف های مشترک، اقدام های مشترکی انجام دهند.
قبل از آقای عظیم زاده اعتصاب غذاهای فراوان و موفقی وجود داشته که آخرین آنها، آزادی محمود بهشتی لنگرودی در ٢٢ اردیبهشت ۹۵ بوده، و می توان از اعتصاب غذاهای شاهرخ زمانی، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، حسین رونقی، عبدالفتاح سلطانی، خانم نرگس محمدی و دیگران نیز نام برد، که از این به بعد هم کماکان این اعتصاب غذاها وجود خواهند داشت. هر زندانی نیز مانند یک شهروند از حقوق فردی و اجتماعی بر خوردار است. و آنگاه که دستگاه قضا آزادی او را سلب و محدود می کند، باید پاسخگوی مطالبات و بر آورده کردن نیاز های آنان نیز باشد.
این مطالبات طبعا" قابل حصول بوده و طیف وسیعی را در بر می گیرد، آنگاه که زندانی از همه ی راه های موجود به نتیجه نمی رسد برای رساندن صدای خود به پشت دیوارهای بلند زندان، به اعتصاب غذا روی می آورد، و با آسیب رساندن به سلامت جسمی و روحی خود عزم خود را در حصول به نتیجه نشان می دهد، که می تواند درجات مختلفی از اعتصاب غذایی تر، اعتصاب غذای خشک، در مراحل خشن تر می تواند عدم دریافت نیازهای دارویی مبرم و حیاتی زندانی باشد.
لذا چنانجه تحقق خواسته ها با آرایش طبقاتی نیروها هم خوانی نداشته باشد و اصرار داشته باشیم که اراده و ذهنیات خود را به جای خواسته های قابل حصول جنبش بنشانیم، آنگاه با عدم حصول نتیجه روحیه یاس و دلمردگی را به جنبش تزریق کرده ایم.
ما خواهان آزادی قطعی تمام زندانیانی که در حال حاضر به قید وثیقه و بطور موقت آزاد هستند، می باشیم، از جمله رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، محمود بهشتی لنگرودی، جعفرعظیم زاده و اسماعیل عبدی و دهها و صدها زندانی نا شناخته و گمنام که بنام از آنان یاد نشده است.

به امید آن روز

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری در ایران

١٣٩۵/۵/١٦