افق روشن
www.ofros.com

به بهانۀ نوشتۀ ابراهیم امید: ضرورت انتقال تجربیات کارگری


رامین کوهیاری                                                                                          یکشنبه ۱٣ شهریور ماه ١٣٩٠

تاریخچۀ مختصری که به کوشش ابراهیم امید و با همکاری تعدادی از کارگران بازنشسته و خانواده های آنان تدوین گردیده است، بالطبع با توجه به گستردگی کارخانه و نظم سیستم سرمایه داری که مدیران بر آن حاکم کرده اند، نمی تواند دربردارندۀ تمام آنچه در ایران خودرو گذشته باشد و تکمیل آن کار دیگر کارگران شاغل، بازنشسته و اخراجی ایران خودرو را طلب می کند. کارگران خود می-توانند به گنجاندن دیگر اتفاقات کارگری که در ایران خودرو کم نبوده و نیست اقدام نمایند. بخش های مختلف کارگری در ایران، ارتباط چندانی با هم ندارند و ناگفته های کارگران نیز بسیار است. با این وجود این نوشته به نوبۀ خود گویای زبدۀ آن چه است که در ایران خودرو گذشته و می گذرد و روی مسایلی دست گذشته است که برای کارگران ملموس بوده و به وقایعی می پردازد که کارگران در ایجاد آن دست و در آفرینش آن به فراخور عمل و آگاهی شان نقش داشته اند. نوشته از آنجایی که خطابش کارگران است به زبانی روان و قابل فهم نگاشته شده است.
مخاطبین این نوشته چه کسانی هستند؟ در وهلۀ نخست کلیه کارگران ایران خودرو و دیگر کارگران خودروساز، کارگران شرکت نفت، ذوب آهن، کارگران بیکار و اخراجی و در یک کلام کلیۀ کارگران چه آنهایی که از راه فروش نیروی کار فیزیکی و چه آنهایی که از راه فروش کار فکری امرار معاش می کنند.
اما یک بخش از کارگران می توانند مخاطبین ویژۀ این نوشته باشند: کارگران پیشرویی که بعد از حادثۀ خونین ایران خودرو خواست ها و مطالبات کارگری را در حضور مدیران این کارخانه و مسئولین حکومتی شجاعانه مطرح کردند. آنهایی که زیر باران ایستادند و از نمایندگان خود حمایت کردند. کارگران پیشرو خودروساز سایپا و پارس خودرو که هم چون این بخش از کارگران خودروساز کوهی از سرمایه را تولید می کنند. از سوی دیگر، کارگران شرکت لاستیک دنا و مخابرات راه دور شیراز که در مبارزات چندین سال اخیر وقایعی را خلق کردند که تجربیات آن می تواند مورد استفادۀ دیگر بخش های کارگری باشد، و همچنین کارگران خوزستانی (لوله سازی اهواز، کارگران هفت تپه و...) که سال ها برای گرفتن مطالبات خود مبارزه کرده اند.
کارگران پیشرو می توانند با نوشتن وضعیت محیط کار و گزارش درگیری های کارگران با صاحبان سرمایه (اعتصاب، اعتراض، تجمع، راهپیمایی و...) دیگر کارگران را در تجربیات خود شریک سازند. بعضی از کارگران که کمتر تمایل به نوشتن دارند می توانند در توزیع این قبیل نوشتجات و رساندن آن به دست دیگر کارگران و کارگران قلم به دست، دراین حرکت کارگری سهیم باشند. کارگران پیشروی ذوب آهن با چند حرکت اعتراضی (اعتصاب غذا، اعتصاب در کار و...) توانستند به یکی از خواست های خود (حق جذب) برسند. بیان این چالش کارگران با مدیران سرمایه در ذوب آهن که در پروسه ای طولانی به سرانجام رسید می تواند نقاط قوت و ضعف اعتصاب این حرکت را با دیگر کارگران در میان بگذارند. نوشتۀ «نگاهی کوتاه به ایران خودرو...» می تواند دستمایۀ این قبیل ارتباط سازی ها باشد.
همان طور که ذکر شد، نوشتۀ فوق بدون شک حاوی تمام آنچه در ایران خودرو اتفاق افتاده نیست، و از سوی دیگر می تواند کمبودها و اشتباهات دیگری نیز داشته باشد که به بعضی از آنها اشاره کرده اند، اما زمانی این گونه نوشته ها می توانند بهتر و کامل تر شوند که دیگر کارگران ایران خودرو و دیزل خودرو درگیر آن شوند و آن چه خود گفته و شنیده و دیده یا کرده اند را به روی کاغذ بیاورند، اما قبل از هرچیز توزیع این نوشته میان دیگر کارگران به ویژه پیشروان کارگری ایران خودرو و رهبران کارگری که در اعتصابات کارساز ظاهر شده اند، در اولویت قرار دارد.
این نوشته از لحاظ مضمون گذشته از پرداختن به چگونگی شکل گیری ایران خودرو، به سازوکار حاکم بر آن و نسق صاحبان اولیه و بعدی کارخانه برای بهره کشی کم دغدغه از نیروی کارگران می-پردازد و شرح می دهد که چگونه صاحبان کارخانه با استفاده از نیروی کار تازه کنده شده از روستا و ناآگاه از نقش خود در آفرینش سرمایه و سپاسگزار از صاحب سرمایه برای تأمین نان او، کار تولید را شروع می کنند. گریزی که نوشته به مسئلۀ کارگران خبرچین (٣٠٠ تومانی) می زند بازگوکنندۀ فرهنگی است که نظام مستبد سرمایه در دوران پهلوی دوم در نبود آزادی بیان و تشکل به طبقۀ نوپای بی خبر از همه جا حقنه شده بود. نویسنده به درستی می گوید که کارگران نیروی کار و آزادیشان را در مقابل مزدی ناچیز به عنوان خریدار نیروی کار فروخته بودند.
بعد از انقلاب ۵٧ قبل از اینکه کارگران ایران خودرو بتوانند نظام سرمایه را به چالش بکشند، حاکمان جدید سرمایه داری بر سرشان خراب شدند و از ترس متوقف شدن چرخ دنده های ماشین تولید سرمایه و به خطر افتادن سیستم سرمایه داری در اثر فضای جدیدی که با فروریختن حاکمیت شاهنشاهی به وجود آمده بود با توسل به روش هایی کهنه اما کارآمد در حفظ نظام سرمایه در پی جبران ناتوانی حاکمان سرمایه در دورۀ پهلوی برآمدند: یعنی ترویج خرافات و حساب کردن روی ناآگاهی کارگران، سلب آزادی های فکری و استفاده از نیروهای سرکوب ذهنی و فیزیکی.
کارگران بارها به پا خاسته اند ولی دریغا که تنها حاکمان سرمایه را دست به دست کرده اند بدون اینکه خود نظام سرمایه را زیر ضرب قرار دهند. کارگران هم چنان که در رژیم گذشته فروشندۀ نیروی کار بودند، در رژیم جمهوری اسلامی هم کارگر مزدی باقی ماندند. در نبود یک جنبش کارگری آگاه در تقابل با سرمایه حاکمیت سرمایه بارها هم که تغییر کند، روابط کار و سرمایه دست نخورده باقی می ماند.
ابراهیم امید با پرداختن به یک سلسله از مبارزات کارگران، از جمله اعتراضات زنان کارگر در پیکان شهر که نه تنها به خواست خود که مقابله با افزایش کرایه خانه های پیکان شهر بود فایق می آیند، بلکه خواست طرح طبقه بندی مشاغل مطرح شده توسط کارگران را نیز پیگیر می شوند، و همچنین راهپیمایی کارگران در سال ٨۴ و دیگر اعتراضات کارگری در ایران خودرو نشان می دهد که پتانسیل کارگران نیرومند است، اما در حال حاضر فعالیت آگاهانۀ کارگران در حدی نیست که از مبارزات کارگران دیگر بخش های کارگری در این سال ها حمایت کنند، از همین رو حتی از اعتصاب کمرشکن تیرماه سال ٨۵ کارگران دیزل خودرو (خاور) که توانست منطقی را وادار به پذیرش خواست کارگران کند حمایت نشد؛ مبارزه ای که با اعتصاب شروع شد و بعد از چند ماه تجمع و راهپیمایی در سطح کارخانه با حمایت کارگران رسمی از کارگران قراردادی در شهریورماه به بار نشست. با این این وجود مدیران ایران خودرو از همین قدرت مهارشدۀ کارگران نیز برخودمی لرزند. در گردهمایی کارگران بعد از حادثۀ خونین تصادف با کامیون، این ترس و دلهره در صورت مدیران هویدا شد، اما کارگران در این رویارویی به مدیران باتجربۀ سرمایه باختند. کارگران به دلیل ناآگاهی و عدم اعتماد به نیروی خود، نتوانستند به موقع تصمیم بگیرند وبا سردادن شعار پیگیر مطالبات خود باشند، ولی دیگر کارگران ایران خودرو را نمی توان با مزدوران ٣٠٠تومانی و نظارت از دور به شیوۀ ساواک کنترل کرد، بلکه مقابله با اعتراضات احتمالی کارگران باید با دقت بالایی مهندسی شود. در نظام گذشته علت ایجاد سازمان امنیت (ساواک) در آبادان برای مقابله با اعتراضات کارگران پالایشگاه بود.
نوشتۀ «نگاهی کوتاه به ایران خودرو...» به وضعیت کارگران در رژیم گذشته اشاره می کند که عمدتاً در حاشیۀ شهرها و با درآمد بخور و نمیر سر کرده و از سوی دیگر صاحب کارخانه که در خانۀ چندهزارمتری باتجهیزات مدرن زندگی می کند؛ و آن جا که از گفته های یکی از نمایندۀ کارگران در حضور مدیران و دیگر مسئولین سیاسی-امنیتی شهر تهران نقل قول می کند که به حقوق سیصدهزارتومانی خود و ماشین یکی از مدیران می پردازد، و یا آن جا که به «شرکت های اقماری» و دهنادی اشاره می کند، هرچند به نتیجه گیری مستقیم نپرداخته است، ولی خواننده درمی یابد گرچه وضعیت کارگران نسبت به قبل بهتر شده است، اما با توجه به وضع اسفناکی که کارگران در زمان خیامی از نظر معیشت و شرایط سکونت نسبت به صاحبان سرمایه داشتند، وضعیت کارگران نسبت به مدیران و حاکمان سرمایه در حال حاضر چندبرابر بدتر شده است. با وجودی که کارگران کوهی از سرمایه را برای سرمایه داران و دولت تولید کرده اند، کارگران بیکار از این سرمایۀ انباشت شده بی نصیب هستند و این امر عدم سازمان یافتگی کارگری را می رساند. همۀ این ها در حالی است که بسیاری از کارگران دیگر بخش های تولیدی و خدماتی برای زنده ماندن به دستمزدهایی کمتر از دویست هزارتومان هم تن به کار می دهند.
نکتۀ دیگر قابل اشاره این که، ما کارگران به دلیل فرهنگ و سنت حاکم، و علاوه بر آن تبلیغات حاکمیت به پرهیز از اسراف و قناعت و عدم حسادت به مال دیگران و راضی به رضای خدا بودن و... که به تحکیم و دیرپایی این سنت ها کمک می کند، سطح معیشت پایین ترین نسبت به دیگر کارگران جهان داریم. ما نان و ماست، یک سوپ ساده و ارزاقی از این دست را یک وعدۀ غذایی به حساب می آوریم. مسافرت، تفریح و دیگر سرگرمی های آخر هفته جزء خواست بخش بزرگی از ما کارگران نیست. دستمزد کارگران یا تأمین نیروی به کار رفته در تولید سرمایه دربرگیرندۀ تأمین زندگی کارگر و خانوادۀ او، مسافرت آخر هفته و دیگر تفریحات، علاوه بر هزینۀ تولید نسل کارگران آینده می باشد. حتی دستمزد کارگران نفت و خودروساز نسبت به دیگر همتایان خود در کشورهای دیگر بسیار ناچیز است، در حالی که در عرصه تولید سرمایه چندین برابر آنان ارزش اضافی تولید می کنند.
صاحبان سرمایه در ایران خودرو، هر حرکتی که می کنند در جهت افزایش سود خود است، و تا آنجا که بتوانند از دستمزد کارگران به عناوین مختلف کم می کنند. آنجا که دکور کارخانه را تغییر می دهند نه به خاطر رفاه کارگران بلکه در جهت تقویت تولید است. بهانه تراشیدن های آنان برای خودداری از معالجۀ کارگرانی که برای درمان به درمانگاه های درون کارخانه مراجعه می کنند نیز در راستای کم کردن هزینه ها و افزایش سود کارخانه می باشد، به طوری که کارگر به آنجا می رسد که بالکل قید مراجعه به این درمانگاه ها را بزند که عمدتاً حالت دکور و استفادۀ تبلیغاتی دارند.
این نوشته در سخن آخر به ناآگاهی کارگران و عدم ارتباط میان آن ها در ایران خودرو و همچنین به طور عام به بخش های کارگری اعم از یدی و فکری اشاره دارد که بازگوکردن آن در اینجا لزومی ندارد. مطالباتی که پس از حادثۀ خونین از سوی کارگران مطرح گردید ظاهراً از سوی مدیریت به علت فشار دولت که خواهان بازگرداندن کارگران به سر کار بود پذیرفته شد. گرچه حرکت عملی در این رابطه انجام نگرفته است، ولی همان طور که ابراهیم امید نوشته است، این خواست ها، به ویژه خواست شورا، از ذهن کارگران پاک نشده اند، در جان مایۀ کارگران نفوذ کرده و در فرصتی از پیله به درخواهد آمد. نبود آگاهی و عدم ارتباط بین کارگران یکی از مسایلی است که در بزنگاه ها، مثلاً آنجایی که کارگران می بایست تا تحقق مطالبات از رفتن به سر کار خودداری کنند، دامن گیر آنان می شود. از این رو این نوشته که به سهم خود بازتابی از شرایط اجتماعی ایران خودرو به دست می-دهد، می تواند در ارتباط سازی بین کارگران و فعالیت آگاهانه آنان اثرگذار باشد. درواقع گستردگی کارخانه و نظم و انضباط کاری (به طوری که کارگر بایستی برای رفتن به دستشویی با سرپرست هماهنگی کند) و همچنین جو امنیتی حاکم بر آن اجازه نمی دهد کارگران قسمت های مختلف در زمان کار همدیگر را ملاقات کنند و این کار به ندرت و به طور گذری انجام می گیرد.
انتشار تجربیات دیگر کارگران گام مهمی در جهت ارتباط سازی کارگران با یکدیگر خواهد بود. از سوی دیگر تأسی دیگر کارگران، مثلاً کارگران خاور، لاستیک دنا و... از این تجربه می تواند در ایجاد همبستگی بین کارگران کارساز باشد. واقعیت این است که در شرایط کنونی بسیاری از بخش-های کارگری در مقابله با اخراج، حقوق معوقه و... دست به اعتراض می زنند ولی کارگران شاغل در کارخانه های کلیدی چون خودروسازی ها حرکتی در همبستگی با این کارگران نشان نمی دهند تا گامی باشد در جهت رشد و فعالیت آگاهانۀ کارگران. از این روست که همان طور که در ابتدای این نوشته به اجمال گفته شد، ضرورت پرداختن به انتقال تجربیات کارگری احساس می شود. نوشتۀ ابراهیم امید حاصل همکاری مستقیم تعدادی از کارگران بازنشسته است. این نوشته با همکاری دیگر کارگران، اعم از شاغل و بازنشسته و اخراجی و پیشروان کارگری، کامل تر شده و صیقل می خورد و غنا می یابد.

رامین کوهیاری