افق روشن
www.ofros.com

مارکسیسم و رفرمیسم


و. ا. لنین                                                                                                         چهارشنبه ٢٨ تیر ١٣٩١

مارکسیستها، برخلاف آنارشیستها، مبارزه برای اصلاحات، یعنی اقداماتی را که بدون انهدام قدرت طبقه حاکم وضعیت زحمتکشان را بهبود بخشند، برسمیت میشناسند. اما در همان حال با رفرمیستها، که اهداف و فعالیتهای طبقه کارگر را بطور مستقیم یا غیر مستقیم به کسب اصلاحات محدود میکنند، به قاطعانه‌ترین مبارزه دست میزنند. رفرمیسم فریب بورژوایی کارگران است، که به رغم بهبودهایی در اینجا یا آنجا، تا زمانی که سلطه سرمایه وجود دارد همچنان برده مزدی باقی خواهند ماند.
بورژوازی لیبرال با یک دست اصلاحات میدهد و با دست دیگر همیشه، آنها را پس میگیرد، به هیچ تنزل میدهد و از آنها برای به بردگی کشیدن کارگران، ایجاد چنددستگی در میان آنان و جاودانه کردن بردگی مزدی بهره میجوید. به این دلیل، رفرمیسم حتی اگر صادقانه باشد، به سلاحی مبدل میشود که بورژوازی با آن، کارگران را فاسد و تضعیف میکند. تجربیات همه کشورها نشان میدهد کارگرانی که به رفرمیستها اعتماد کنند همواره فریب میخورند.
برعکس، کارگرانی که تئوری مارکس را جذب کرده‌اند، یعنی اجتناب ناپذیری بردگی مزدی را تا هنگامی که سرمایه‌داری مسلط است، دریافته‌اند، با هیچگونه اصلاحات بورژوایی تحمیق نمیشوند. کارگران با درک این که هر جا سرمایه‌داری وجود دارد، اصلاحات نه میتواند دیرپا باشد و نه عمیق، برای شرایط بهتر میرزمند و از اصلاحات برای تشدید مبارزه با بردگی مزدی استفاده میکنند. رفرمیستها میکوشند کارگران را به تفرقه بکشند و فریب بدهند، توسط امتیازات کوچک، آنها را از مبارزه طبقاتی منحرف کنند. اما کارگرانی که آنسوی ظاهر دروغین رفرمیسم را میبینند، از اصلاحات، برای تکامل و توسعه مبارزه طبقاتی استفاده میکنند.
هر چه نفوذ رفرمیستی در بین کارگران قویتر باشد، طبقه کارگر ضعیف‌تر، وابستگیش به بورژوازی بیشتر، و بی‌خاصیت کردن اصلاحات با نیرنگهای مختلف، برای بورژوازی سهلتر خواهد بود. هر اندازه که جنبش طبقه کارگر مستقل‌تر، اهدافش عمیق‌تر و وسیع‌تر، و از کوته‌بینی رفرمیستی آزادتر باشد، ابقا و بهره‌برداری از بهبودها برای کارگران آسانتر خواهد بود.
در همه کشورها وجود رفرمیست وجود دارد زیرا بورژوازی در همه جا بدنبال آن است که به طریقی کارگران را فاسد کند و آنها را به بردگانی خشنود تبدیل کند که هرگونه فکر رهایی از بردگی را کنار گذاشته‌اند. در روسیه، رفرمیستها، انحلال طلبانند که گذشته ما را نفی میکنند و میکوشند کارگران را با رؤیاهای حزبی جدید، باز و قانونی بخوابانند. اخیرا سه‌ورنایا پراودا (Severnaya Pravda) انحلال طلبان سن پترزبورگ را وادار کرد تا در برابر اتهام رفرمیسم، از خود دفاع کنند. استدلالهای آنها را باید برای توضیح یک مسأله بینهایت مهم، با دقت تحلیل کرد.
انحلال طلبان سن پترزبورگ نوشته‌اند ما رفرمیست نیستیم زیر ما نگفته‌ایم رفرم همه چیز است و هدف نهایی هیچ؛ ما از حرکت به سمت هدف نهایی سخن گفته‌ایم، ما درباره پیشروی از طریق مبارزه برای اصلاحات در جهت تمامیت اهداف تعیین شده سخن گفته‌ایم.
ببینیم این دفاعیه "انحلال طلبان" تا چه حد با واقعیات انطباق دارد.
واقعیت اول: سدفِ (Sedov) انحلال طلب، با جمعبندی گفته‌های همه انحلال طلبان، نوشته است که از "سه رکن" مارکسیستها، دوتای آنها دیگر برای تبلیغات ما مناسب نیستند. سدف مطالبه روزکار ٨ ساعته را که بلحاظ تئوریک بعنوان یک رفرم قابل تحقق است نگهداشته است. او تک تک آن چیزهایی را که از رفرم فراتر میروند را حذف کرده و یا به حاشیه رانده است. در نتیجه، سدف با تعقیب همان سیاستی که با فرمول 'هدف نهایی هیچ است' بیان میشود، به اپورتونیسم درست و حسابی رجعت کرده است. وقتی "هدف نهایی" (حتی در رابطه با دمکراسی) در از تبلیغات ما بجای دورتر و دورتری رانده میشود، این رفرمیسم است.
واقعیت دوم: کنفرانس معروف ماه اوت (سال گذشته) انحلال طلبان هم بهمین ترتیب مطالبات غیررفرمیستی را به زمانهای دورتر و دورتر حواله داد - تا وقتی که زمانشان برسد - بجای آنکه این مطالبات را نزدیکتر بیاورد و آنها در قلب تبلیغ و تهییج ما جای بدهد.
واقعیت سوم: از طریق انکار و نقد و بیحرمتی به [حزب] "قدیم" و جدا کردن خود از آن، انحلال طلبان خود را به رفرمیسم مقید و محدود میکنند. در اوضاع کنونی، ارتباط بین رفرمیسم و نفی "قدیم"، امری کاملا آشکار است.
واقعیت چهارم: بمجرد آنکه جنبش اقتصادی کارگران شعارهایی فراتر از رفرمیسم اتخاذ میکند، غضب و حملات انحلال طلبان را برمیانگیزد (میگویند "جنون"، "آب در هاون کوبیدن" و غیره و غیره).
نتیجه چیست؟ در حرف، انحلال طلبان رفرمیسم را بعنوان یک اصل رد میکنند، اما در عمل در همه موارد به آن میچسبند. آنها یک سو به ما اطمینان میدهند که اصلاحات برای آنها همه چیز و همه هدف نیست، اما از سوی دیگر، هر وقت که مارکسیستها از رفرمیسم فراتر میروند، رفرمیستها به آنان حمله‌ور میشوند یا فریاد نفرت و اعتراض سر میدهند.
اما سیر تحولات در همه بخشهای جنبش طبقه کارگر نشان میدهد که مارکسیستها نه تنها از غافله عقب نیستند، بلکه بی‌هیچ تردید در بهره‌برداری عملی از اصلاحات و مبارزه برای اصلاحات در صف قرار دارند. از انتخابات دوما در سطح فراکسیون کارگری و سخنرانیهای نمایندگان ما در بیرون و درون دوما گرفته تا سازماندهی مطبوعات کارگری، استفاده از رفرم بیمه، بزرگترین اتحادیه یعنی اتحادیه کارگران فلز و غیره - همه جا کارگران مارکسیست از انحلال طلبان جلوترند، در فعالیت مستقیم، عاجل و "هرروزه" تهییج، سازماندهی، مبارزه برای اصلاحات و استفاده از آنها.
مارکسیستها بطور خستگی ناپذیر کار میکنند، از هیچ "امکانی" برای به کرسی نشاندن رفرمها و بهره‌برداری از آنها غافل نمیشوند، محکوم نمیکنند، بلکه با حمایت، با نهایت مرارت، قدمهای از رفرمیسم فراتر رفتن را در ترویج، تهییج و مبارزه اقتصادی توده‌ای و غیره تهیه میبینند. انحلال طلبان که از مارکسیسم بریده‌اند، از سوی دیگر با حملاتشان به نفس وجود نهادهای مارکسیستی، با تخریب انضباط مارکسیستی، و با هواداری‌شان از رفرمیسم و سیاست لیبرال- کارگری، تنها به درهم ریختن جنبش طبقه کارگر مشغولند.
از این هم نباید سرسری گذشت که در روسیه رفرمیسم در شکل ویژه‌ای هم بروز میکند، بشکل یکسان فرض کردن شرایط بنیادی وضعیت سیاسی روسیه کنونی با وضعیت اروپای امروز. از دیدگاه یک لیبرال این همسان گرفتن مشروع است، زیرا لیبرال بر این باور است و ادعا هم میکند که "شکر خدا قانون اساسی داریم". لیبرالی که اصرار دارد که پس از ١٧ اکتبر[١] هر قدمی که دمکراسی فراتر از رفرمیسم بردارد، جنون، جنایت و معصیت است، تنها دارد منافع بورژوازی را بیان میکند.
اما این آن نظرات بورژوایی است که در عمل توسط انحلال طلبان ما اتخاذ میشود، انحلال طلبانی که پیوسته و بنحوی سیستماتیک، "حزبی علنی" و مبارزه برای "حزبی قانونی" و امثالهم را به روسیه (روی کاغذ) پیوند میزنند. به عبارت دیگر، همانند لیبرالها، آنها موعظه‌گرِ وصله کردن قانون اساسی اروپا به روسیه هستند، بدون آن راه مشخصی در غرب به پذیرش این قانون اساسی و جا افتادنش طی چندین نسل و در بعضی موارد طی چندین سده، منجر شد. آنچه لیبرالها و انحلال طلبان میخواهند اینست که باصطلاح به آب بزنند بی آنکه تنشان خیس شود.
در اروپا، رفرمیسم در واقع به معنی تَرکِ مارکسیسم و نشاندن "سیاست جامعه‌-دوست" بورژوایی بجای آن است. در روسیه، رفرمیسم انحلال طلبان، معنایش فقط این نیست، معنایش نابود کردن سازمان مارکسیستی و وداع با وظایف دمکراتیک طبقه کارگر است، معنایش جایگزین کردن سیاست لیبرال-کارگری بجای آنها است.

و. ا. (لنین)
چاپ شده در پروادا ترودا Pravda Truda، شماره ٢، دوازدهم سپتامبر ١٩١٣
بازنویسی با استفاده از ترجمه سهراب شباهنگ منتشر شده توسط اتحادیه مارکسیستها و متن انگلیسى.

________________________________________

زیرنویس
[١] پس از اعتصاب عمومی اکتبر ١٩٠۵، تزار در ١٧ اکتبر بیانیه‌ای مبنی بر وعده "آزادیهای مدنی خدشه ناپذیری حقیقی حقوق فرد، آزادی عقیده، بیان، حق انجمن و تشکل" صادر کرد. حزب طرفدار تزاریسم (اکتبریستها)، این بیانیه را اساس فعالیت خود قرار داد (یادداشت ترجمه فارسی).

منبع : http://lenin.public-archive.net
درج شده توسط: اشتراک | در تاریخ : ١٢/٠٩/٢٠٠٩ | آرشیو مقالات لنین |