افق روشن
www.ofros.com

وظایف ما و شورای نمایندگان کارگران


لنین - ملیتانت                                                                                                      شنبه ٨ تیر ۱۳۹٢

توضیح: متن پیش رو، نامه ای است که لنین در اوایل نوامبر ١٩٠۵، از استکهلم - محلّ اقامت کوتاه وی تا پیش از بازگشت از تبعید به روسیه- به رادن نگاشت. این نامه، برای نخستین بار شوراها را به مثابۀ ارگان شورش و نطفه های اولیۀ قدرت نوین انقلابی ارزیابی می کند، و طی آن رابطۀ حزب و شورا تاحدودی تشریح شده است. لنین مقالۀ حاضر را به روزنامۀ نوایا ژیزن فرستاد که البته روزنامۀ مزبور آن را منتشر نکرد. متن دست نویس نامه در پاییز ١٩۴٠ یافت شد. متأسفانه اطلاعی از مترجم فارسی این نامه در دسترس ما نیست. لازم به ذکر است که پس از تطابق متن انگلیسی و فارسی، ضمن رفع برخی اشتباهات جزئی، دو پاراگرافی که از ترجمۀ فارسی جا افتاده بود، به متن اضافه شد.

وظایف ما و شورای نمایندگان کارگران

(نامه ای به سردبیر) (١)
رفقا، اکنون مسألۀ اهمیت و نقش شورای نمایندگان کارگران، با فوریت در مقابل سوسیال دمکرات های سن پترزبورگ و تمامی پرولتاریای پایتخت قرار دارد. من قلم به دست می گیرم تا عقایدی چند پیرامون این موضوع مهم بیان کنم، اما قبل از آن، مطلقاً لازم می دانم مهمترین شرط را قائل شوم: من به عنوان یک ناظر سخن می گویم؛ هنوز مجبور به نوشتن از آن «راه دور» لعنتی، از «خارجه» نفرت انگیز یک تبعیدی می باشم، و این برای هر کسی، اگر در سن پترزبورگ نبوده است، اگر هرگز شورای نمایندگان کارگران را ندیده، یا با رفقا در محل تبادل نظر نکرده باشد، کاملاً غیرممکن است که عقیدۀ صحیحی از این موضوع واقعی و عملی به دست آورد. بنابراین، چاپ این نامه را، که به وسیلۀ شخصی بی اطلاع نگاشته شده است، به صلاحدید هیئت تحریریه واگذار می کنم. من این حق را برای خود قائلم که هر زمان که بالأخره فرصت کردم خود را با موضوع، از طریق چیزی بیش از اطلاعات «کاغذی» آشنا سازم، در عقایدم تجدید نظر کنم.
و حالا بپردازیم به موضوع. به نظرم می رسد که رفیق رادین، در طرح سؤالِ «شورای نمایندگان کارگران یا حزب؟» در شمارۀ ۵ نوایاژیزن (٢) (من کلاً فقط ۵ شماره از این ارگان مرکزی ح.ک.س.د.ر خودمان را دیده ام)، اشتباه می کند. فکر می کنم مطرح کردن سؤال به این شکل اشتباه باشد، و تصمیم قطعاً باید این باشد: هر دو، شورای نمایندگان کارگران و حزب. تنها سؤال- و سؤالی بس مهم- اینست که چگونه وظایف شورا و حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه را از هم تفکیک، و چگونه با هم ترکیب کنیم.
من فکر می کنم برای شورا، به طور کلی پیوستن به تنها یک حزب به دور از صلاح باشد. از آن جا که این عقیده احتمالاً موجب شگفتی خواننده خواهد شد، بلادرنگ به توضیح دادن نظریاتم می پردازم (بازهم، و بسیار مصراً، اظهار می دارم که این عقیده یک ناظر است).
شورای نمایندگان کارگران از درون اعتصاب عمومی، در ارتباط با اعتصاب، و برای اهداف آن به وجود آمد. چه کسی اعتصاب را رهبری کرد و به پیروزی نهایی رسانید؟ تمامی پرولتاریا، که دربرگیرندۀ غیر سوسیال دمکرات ها- خوشبختانه یک اقلیت- می باشد. اهداف اعتصاب چه بود؟ این، هر دو، اقتصادی و سیاسی بود. اهداف اقتصادی، نه تنها مربوط به کارگران دستمزدی، بلکه مربوط به تمامی پرولتاریا، همۀ کارگران و حتی تا حدی همۀ مردم زحمتکش بود. اهداف سیاسی، دربرگیرندۀ همه مردم، یا حتی همۀ مردمان روسیه بود. این اهداف در جهت رها ساختن تمام مردمان از زیر یوغ استبداد، بقایای سرواژ، حق کشی و ستم پلیسی بود.
بگذارید جلوتر رویم. آیا پرولتاریا باید به مبارزۀ اقتصادیش ادامه دهد؟ البته، در این مورد هیچ اختلاف نظری در بین سوسیال دمکرات ها نیست، و نمی تواند باشد. آیا این مبارزه باید تنها به وسیلۀ سوسیال دمکرات ها، یا زیر پرچم سوسیال دمکراتیک هدایت شود؟ من این طور فکر نمی کنم؛ من هنوز به نظریه ای که در «چه باید کرد؟» (درست است که در شرایط کاملاً متفاوت و اکنون کهنه شده) عنوان کردم، پایبندم؛ یعنی صلاح نمی باشد که ترکیب اتحادیه های کارگری، و از این رو ترکیب کسانی را که در مبارزۀ اتحادیه ای یا مبارزۀ اقتصادی شرکت می کنند، به اعضای حزب سوسیال دمکرات محدود کرد. به نظرم می رسد که شورای نمایندگان کارگران، به مثابۀ سازمانی بیانگر کلیۀ مشاغل، باید بکوشد تا دربرگیرندۀ نمایندگانی از تمامی کارگران صنعتی، حرفه ای و اداری، خدمتکاران خانگی، کارگران زراعتی و غیره باشد، یعنی دربرگیرندۀ نمایندگانی از همۀ کسانی که قادر به، و خواهان جنگیدن به طور جمعی برای زندگی بهتر تمام مردم زحمتکش اند، از همۀ کسانی که دارای حداقل درجۀ ابتدایی از صداقت سیاسی اند، از همه به جز «مرتجعین سیاه» (٣). تا آن جا که به ما سوسیال دمکرات ها مربوط می شود، حداکثر سعی خود را خواهیم کرد تا نخست، کلیۀ سازمان های حزبمان کاملاً، تا سرحدّ امکان، در تمام اتحادیه ها انعکاس یابند، و ثانیاً، سعی خواهیم کرد از مبارزه ای که مشترکاً همراه با همقطاران پرولتریمان، بدون توجه به نظریاتشان، به آن دست می زنیم، برای مدافعۀ سرسخت و خستگی ناپذیر از تنها جهان بینی نامتناقض، تنها جهان بینی راستین پرولتری، یعنی مارکسیسم، استفاده کنیم. ما البته در راه ترویج این جهان بینی، و در انجام این فعالیت تبلیغی و تهییجی، حزب طبقاتی پرولتاریای آگاه، حزب پیوسته اصولی و کاملاً مستقل خود، یعنی حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه را، محافظت می کنیم و آن را تحکیم و توسعه خواهیم بخشید. هر قدم در مبارزۀ پرولتری، اگر با فعالیت های متشکل و منظم ما سوسیال دمکرات ها به طرز جداناپذیری متصل باشد، توده های طبقۀ کارگر در روسیه و سوسیال دمکرات ها را هر چه بیشتر به هم نزدیک می کند.
این جنبه از مشکل، یعنی مبارزۀ اقتصادی، نسبتاً ساده است و به سختی می تواند مخالفت خاصی را بربیانگیزد. اما جنبۀ دیگر، یعنی رهبری سیاسی و مبارزۀ سیاسی، موضوع متفاوتی است. با این حال، هرچند ممکن است هنوز هم خواننده را به شگفتی بیشتری وادارم، باید اکنون و همین جا بگویم که در این مورد نیز فکر می کنم که درخواست از شورای نمایندگان کارگران برای پذیرش برنامۀ حزب سوسیال دمکرات و پیوستن به حزب کارگران سوسیال دمکرات روسیه، دور از صلاح است. به نظر من برای رهبری مبارزۀ اقتصادی، هم شورا (با سازماندهی مجدد به مفهومی که بی درنگ توضیح داده خواهد شد) و هم حزب، به یک اندازه مطلقاً ضروری هستند.
ممکن است اشتباه کنم، ولی (برپایۀ اطلاعات صرفاً «کاغذی» و ناکامل در دسترسم) معتقدم که شورای نمایندگان کارگران از لحاظ سیاسی باید به مثابۀ نطفۀ یک حکومت انقلابی موقت درنظر گرفته شود. گمان می کنم که شورا باید هر چه زودتر خود را به عنوان حکومت انقلابی موقت کلّ روسیه، اعلام نماید، یا یک حکومت انقلابی موقت را (که به همان هدف، ولی تنها در شکلی دیگر، خواهد رسید) مستقر کند.
مبارزۀ سیاسی هم اکنون به مرحله ای از رشد رسیده است که در آن نیروهای انقلاب و ضدانقلاب تقریباً برابرند. مرحله ای که دولت تزار، در سرکوب انقلاب، نقداً دیگر توانی ندارد، در حالی که انقلاب، برای از میان بردن دولت «مرتجعین سیاه»، هنوز به حد کافی نیرومند نیست. زوال دولت تزار به حدّ کامل رسیده است. اما حتی در حالی که زنده زنده می پوسد، تمامی روسیه را با زهر عفونت خود آلوده می سازد. در مقابل زوال نیروهای ضدّ انقلابی، مطلقاً ضروری است که نیروهای انقلابی را، فوراً، بی درنگ و بدون کوچکترین تأخیر، سازمان داد. این سازماندهی، به خصوص اخیراً پیشرفت درخشانی کرده است. این امر، از تشکیل بخش های ارتش انقلابی (جوخه های دفاعی و غیره)، رشد سریع سازمان های توده ای سوسیال دمکراتیک پرولتاریا، ایجاد کمیته های انقلابی دهقانی توسط دهقانان انقلابی، و اولین جلسات آزاد برادران پرولتر ما در یونیفورم سربازی و ملوانی، که برای خود راه سخت و پرمشقت، ولی واقعی و روشن به سوی آزادی و سوسیالیسم را هموار می سازند، مشهود است.
آن چه اکنون غایب است، وحدت کلیۀ نیروهای واقعاً انقلابی است، کلیۀ آن نیروهایی که هم اکنون به نحوی انقلابی عمل می کنند. آن چه غایب است، یک مرکز سیاسی سراسری روسیه می باشد، مرکزی فعال و تازه که به واسطۀ ریشه های عمیق خود در میان مردم، نیرومند است، مرکزی که از اعتماد مطلق توده ها برخوردار است، دارای نیروی خستگی ناپذیر انقلابی است و از نزدیک با احزاب سازمان یافتۀ انقلابی و سوسیالیست در تماس است. چنین مرکزی تنها می تواند به وسیلۀ پرولتاریای انقلابی بنا نهاده شود: که اعتصاب سیاسی را شکوهمندانه به انجام رسانده است و اکنون قیام مسلحانۀ تمامی مردم را سازمان می دهد، پرولتاریایی که نیمی از آزادی را برای روسیه کسب کرده است و آزادی کامل را نیز برایش کسب خواهد کرد.
ممکن است این سؤال پرسیده شود: چرا شورای نمایندگان کارگران نمی تواند تبدیل به نطفۀ چنین مرکزی شود؟ آیا به این دلیل است که در شورا، تنها سوسیال دمکرات ها نیستند؟ اما این یک مزیت است، نه یک زیان. ما همواره صحبت از ضرورت اتحاد مبارزه جویانۀ سوسیال دمکرات ها و دمکرات های بورژوای انقلابی می کرده ایم. ما صحبت از آن می کرده ایم و کارگران آن را عملاً انجام داده اند، و این بسیار شایسته است. هنگامی که نامه ای از رفقای کارگر وابسته به حزب سوسیالیست انقلابی را در نوایاژیزن می خوانم، که به ادغام شورا در یکی از احزاب معترضند، نمی توانم نپذیرم که این رفقای کارگر در بسیاری از جنبه های عملی محق می باشند. لازم به گفتن نیست که نظریات ما و آنان با یکدیگر فرق می کند و به هم پیوستن سوسیال دمکرات ها و سوسیال رولوسینرها قابل طرح نمی باشد و چنین پیشنهادی نیز نمی شود. ما عمیقاً متقاعدیم، آن کارگرانی که به نظریات سوسیال رولوسینرها می گروند و معهذا در صفوف پرولتاریا می جنگند، متزلزلند. زیرا آنان علیرغم حمایتشان از یک هدف به راستی پرولتری، نظریات غیرپرولتری را حفظ می کنند. ما بایستی از نظر ایدئولوژیک، در مقابل تزلزل آنان، با راسخ ترین عزم بجنگیم، اما در این راه باید مراقب باشیم که هدف انقلابی، این هدف زنده، سوزان و حیاتی که به تصدیق همه رسیده است و تمامی مردم صدیق را متحد کرده است، صدمه نبیند. ما هنوز معتقدیم که نظریات سوسیال رولوسینرها، دمکراتیک- انقلابی است و نه سوسیالیستی. شورا، سازمانی مبارزه جویانه است و بایستی باشد، و ما به خاطر اهداف مبارزه جویانه مان، در حالی که استقلال حزبمان را حفظ می کنیم، باید به اتفاق یکدیگر گام برداریم. اخراج دمکرات های انقلابی صدیق و فداکار، به هنگامی که انقلاب دمکراتیک را می گذرانیم، کاری عبث می باشد، این یک حماقت است. ما بر غالب آمدن بر تزلزل آنان هیچ مشکلی نخواهیم داشت، زیرا نظریات ما به وسیلۀ خود تاریخ، در هر قدم به وسیلۀ واقعیت حمایت می شود. اگر جزوه مان، سوسیال دمکراسی را به آنان نیاموخته است، انقلابمان خواهد آموخت. مطمئناً آن کارگرانی که مسیحی باقی می مانند، و به خدا عقیده دارند، و آن روشنفکرانی که از تصوف دفاع می کنند (وای بر آن ها!)، نیز متزلزلند، اما ما آن ها را از شورا و یا حتی از حزب اخراج نخواهیم کرد، زیرا این ایمان محکم ماست که مبارزۀ واقعی و کار در میان لایه های گوناگون، تمام عناصر برخودار از روحیۀ زنده را قانع خواهد کرد که مارکسیسم حقیقت است، و آن کسانی را که فاقد روحیۀ زنده هستند، به کنار خواهد راند. و ما قدرتمان، قدرت مقاومت ناپذیر مارکسیست ها در حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه را، لحظه ای مورد تردید قرار نمی دهیم.
به نظر من، نمایندگان کارگران، به مثابۀ مرکزی انقلابی، که رهبری سیاسی را تأمین می کند، نه تنها سازمان وسیعی نیست، بلکه به عکس، بسیار محدود است. شورا باید خود را دولت موقت انقلابی اعلام کند، یا چنین دولتی را تشکیل دهد، و در این راه بایستی به هر طریق، شرکت نمایندگان جدیدی را منظور دارد، این نمایندگان نه تنها از کارگران، بلکه در وهلۀ اول، از ملوانان و سربازان که در همه جا جویای آزادی اند، ثانیاً، از دهقانان انقلابی، و ثالثاً، از روشنفکران بورژوای انقلابی می باشند. شورا باید هسته ای نیرومند را برای دولت موقت انقلابی برگزیند، و آن را توسط نمایندگان کلیۀ احزاب انقلابی و کلیۀ دمکرات های انقلابی (ولی، البته انقلابی و نه لیبرال) استحکام بخشد. ما از چنین ترکیب مختلط و وسیعی نمی هراسیم- به راستی خواهان آنیم، زیرا انقلاب کبیر روسیه نمی تواند کاملاً موفق گردد، مگر آن که پرولتاریا و دهقانان متحد شوند، و مگر آن که سوسیال دمکرات ها و دمکرات های انقلابی در مبارزه متحد گردند. این، اتحادی موقت برای برآورده کردن وظایف عملی بلاواسطه و مشخص خواهد بود، در حالی که منافع مهم تر پرولتاریای سوسیالیست، منافع اساسی و اهداف نهایی اش، به وسیلۀ حزب مستقل و پیوسته اصولی کارگر سوسیال دمکرات روسیه سرسختانه مورد حمایت قرار می گیرد.
ممکن است اعتراض شود که اگر این ترکیب مختلط و وسیع باشد، مشکل بتوان مرکزی به حد کافی مستحکم و متحد، برای اعمال رهبری عملی، بنا نهاد. من این را با یک سؤال پاسخ می دهم: از انقلاب اکتبر(4)، چه درس هایی گرفته ایم؟ آیا کمیتۀ اعتصاب، در واقعیت امر ثابت نکرد که خود، مرکز عموماً به رسمیت شناخته شده است، که دولت واقعی است؟ و آیا آن کمیته، از روی میل، نمایندگان آن بخش از اتحادیه ها و «اتحاد اتحادیه ها» (۵) را که حقیقتاً انقلابی است و از مبارزه سرسختانۀ پرولتاریا برای آزادی حمایت می کند، در صفوف خود نمی پذیرد؟ نکتۀ اساسی اینست که بخش عمده و خالص پرولتری دولت موقت انقلابی باید نیرومند باشد، و مثلاً بایستی در مقابل هر صدها نمایندۀ کارگران، ملوانان، سربازان و دهقانان، چند دوجین نماینده از اتحادیه های روشنفکران انقلابی موجود باشد. ایمان دارم که جناح پرولتری در عمل سریعاً قادر خواهد بود که نسبت مناسب را مستقر سازد.
ممکن است اعتراض شود که مشکل بتوان برای چنین دولتی، برنامه ای به حد کافی کامل طرح کرد که پیروزی انقلاب را تضمین کند، و به حد کافی وسیع باشد که یک اتحاد مبارزاتی عاری از هر گونه محافظه کاری، ابهام، نارسایی و ریاکاری را ممکن سازد. پاسخ خواهم داد: چنین برنامه ای هم اکنون، به طور کامل توسط واقعیت مطرح شده است. این برنامه، هم اکنون، در اساس، توسط کلیۀ عناصر دارای آگاهی سیاسی، مطلقاً از تمام طبقات و بخش های جمعیت، من جمله کشیش های ارتدکس، به رسمیت شناخته شده است. تحقق کامل آزادی سیاسی، که تزار چنان ریاکارانه قول آن را داده است، باید در صدر این برنامه قرار گیرد. الغای کلیۀ قوانین محدودکنندۀ آزادی بیان، اندیشه، گردهمایی، مطبوعات، اجتماعات و اعتصابات، و الغای کلیۀ نهادهای محدود کنندۀ این آزادی ها، بایستی بلاواسطه و واقعی باشد، این آزادی ها بایستی تضمین شوند و به راستی به اجرا درآیند. این برنامه بایستی تشکیل یک مجلس مؤسسان ملی را، که از حمایت مردمی آزاد و مسلح برخوردار است، و برای مستقر کردن نظمی نوین در روسیه اختیار و قدرت کامل دارد، تأمین کند. این برنامه باید تسلیح مردم را میسر سازد. همگی ضرورت مسلح شدن مردم را درک کرده اند. آن چه باید انجام شود، این است که فعالیت هایی که هم اکنون آغاز شده است و همه جا در حال انجام می باشد، تکمیل و متحد گردد. برنامۀ دولت موقت انقلابی، همچنین بایستی، اعطای بلاواسطۀ آزادی کامل واقعی به ملیت های تحت ستم هیولای تزاری را تأمین کند. روسیه ای آزاد متولد شده است. پرولتاریا آمادۀ انجام وظیفه است. او اجازه نخواهد داد بار دیگر لهستان قهرمان سرکوب گردد. او خود وارد عمل خواهد شد، او نه فقط با اعتصابات صلح آمیز، بلکه همچنین با زور اسلحه برای هر دو، روسیه ای آزاد و لهستانی آزاد خواهد جنگید. برنامۀ فوق باید هشت ساعت روزانۀ کار، که هم اکنون کارگران در حال «به چنگ آوردن» آن هستند، و اقدامات فوری دیگر برای تحدید استثمار سرمایه داری را تأمین کند. بالأخره، این برنامه باید لزوماً شامل انتقال تمامی زمین ها به دهقانان، پشتیبانی از هر اقدام انقلابی که دهقانان برای گرفتن زمین ها به آن دست می زنند (البته، بدون پشتیبانی کردن از خیال واهی تصاحب قطعات کوچک و «متساوی» زمین) و تشکیل کمیته های انقلابی دهقانان در همه جا، که اکنون خود به خود شروع به شکل گرفتن کرده است، باشد.
امروز چه کسی به جز «مرتجعین سیاه» و دولت «مرتجعین سیاه»، ماهیت مبرم و ضرورت عملی این برنامه را انکار می کند؟ در حقیقت، حتی لیبرال های بورژوا، مایل به پذیرش آن در تئوری هستند! تا آن جا که به ما مربوط می شود، باید با کمک نیروهای مردم انقلابی آن را به عمل درآوریم؛ برای انجام این امر، باید آن نیروها را با سرعت ممکن، از طریق پرولتاریا، که دولت موقت انقلابی را اعلام می کند، متحد سازیم. درست است، تنها قیامی مسلحانه حقیقتاً قادر به پی ریزی اساس چنین دولتی است. اما دولت پیشنهاد شده، در حقیقت ارگان این قیام رشد یابنده و بیش از پیش تکمیل شونده، خواهد بود. تشکیل یک دولت انقلابی، عملاً نمی تواند آغاز شود، مگر آن که قیام ابعادی آشکار برای همه یافته باشد، ابعادی که برای همه ملموس باشد. اما اکنون، وقت آن است که این قیام را از لحاظ سیاسی متحد ساخت، آن را متشکل نمود و برای آن برنامۀ صریحی عرضه کرد؛ وقت آن است که بخش های ارتش انقلابی را، که هم اکنون متحدند و سریعاً نیرومند می گردند، به ابزارها و تکیه گاه عمدۀ این دولت جدید حقیقتاً آزاد و حقیقتاً مردمی، مبدل کرد. مبارزۀ قریب الوقوع، قیام، اجتناب ناپذیر و جنگِ قطعی نزدیک است. وقت آن است که مستقیماً به میدان آییم، نیروهای متشکل پرولتاریا را علیه رژیم پوسیدۀ تزار بگماریم، از جانب دولت موقت انقلابی متشکل از پیشروترین کارگران، بیانیه ای به تمامی مردم عرضه کنیم.
اکنون برای ما بدیهی است که در میان مردم انقلابی، افرادی را می توان یافت که قادرند این وظیفۀ خطیر را به انجام رسانند، افرادی کاملاً وفادار به انقلاب، از این مهم تر، افرادی با انرژی خستگی ناپذیر و بی پایان. اکنون برای ما بدیهی است که عناصر یک ارتش انقلابی، که از این هدف پشتیبانی خواهد کرد، وجود دارد، و این که این افراد، از هر طبقۀ مردم، که منصف و هوشیار و دارای آگاهی سیاسی هستند، هنگامی که دولت جدید، جنگی قطعی علیه دولت پلیسی و نیمه فئودال روسیه اعلام می کند، از تزاریسم به کلی روی برمی گردانند.
شهروندان- بجاست در آن بیانیۀ جنگ، در آن بیانیۀ دولت انقلابی گفته شود- شهروندان، انتخاب خود را بکنید! آن جا، با تمامی روسیه قدیم، با همۀ نیروهای شوم استثمار، ستم و خشونت علیه انسان روبه روییم. و این جا، با اتحادی از شهروندان آزاد که دارای حقوق متساوی در کلیۀ امور دولتی هستند، روبه رو هستیم. آن جا، با اتحادی از استثمارگران، متمولان و پلیس روبه روییم. و این جا، با اتحادی از تمامی مردم زحمتکش، تمامی نیروهای حیاتی مردم، تمامی روشنفکران منصف؛ آن جا با «مرتجعین سیاه» روبه روییم، و این جا، با کارگران متشکلی که برای آزادی، برای آموزش و پرورش و برای سوسیالیسم می جنگند.
انتخاب خود را بکنید شهروندان! اینست برنامۀ ما، که از مدتی قبل توسط تمامی مردم، پیش کشیده شده است. این ها، اهدافمان هستند که به نام آن ها علیه دولت «مرتجعین سیاه»، اعلام جنگ می کنیم. ما سعی نداریم ابداعات ذهنی خود را به مردم تحمیل کنیم، تنها ابتکار عمل را در پدید آوردن آن چه که بدون آن زندگی در روسیه بیش از این غیرممکن است، چیزی که عموماً و یک صدا تأیید شده است، به دست می گیریم. ما خود را از مردم انقلابی جدا نمی کنیم، بلکه هر قدم که برمی داریم و هر تصمیمی که می گیریم، به قضاوت آنان می گذاریم. ما کاملاً و فقط به ابتکار آزاد خود توده های زحمتکش اتکا می کنیم. ما مطلقاً، کلیۀ احزاب انقلابی را متحد می سازیم و نمایندگانی از همۀ گروه های مردم که مایلند برای آزادی، برای برنامۀ ما- که حقوق ابتدائی را تضمین و احتیاجات اولیۀ مردم را برآورده می کند- بجنگند، به صفوفمان فرا می خوانیم. به خصوص، دست هایمان را به طرف رفقای کارگرمان در یونیفورم سربازی و به جانب برادران دهقانمان دراز می کنیم تا بتوانیم به اتفاق هم، تا به آخر علیه یوغ زمینداران و بوروکرات ها، برای زمین و آزادی بجنگیم.
برای مبارزۀ قطعی آماده شوید شهروندان! ما به دولت «مرتجعین سیاه» اجازۀ اعمال خشونت علیه روسیه نخواهیم داد. ما به خاطر جابه جا شدن چند بوروکرات یا استعفای چند افسر پلیس، در حالی که تمامی تودۀ پلیس «مرتجعین سیاه» قدرت کشتن، چپاول و بی حرمتی علیه مردم را برای خود محفوظ می دارد، فریب نخواهیم خورد. بگذار بورژواهای لیبرال در مقابل دولت «مرتجعین سیاه» سر تعظیم فرود آورند. «مرتجعین سیاه» هنگامی که به محاکمه در همان دادگاه های قدیمی تزاری و به وسیلۀ همان مأموران قدیمی تزاری تهدید شوند، خنده سر می دهند. ما به واحدهای ارتشی خود دستور خواهیم داد پهلوانان «مرتجعین سیاه» را، که مردم جاهل را با ودکا مست و فاسد می کنند، دستگیر کنند؛ ما همۀ آن هیولاها، مانند رئیس پلیس کرونشتات را به محاکمۀ علنی و انقلابی، به وسیلۀ همه مردم، می کشانیم.
شهروندان، همه کس به غیر از «مرتجعین سیاه» از دولت تزاری روی برگردانیده است. پس در پشت دولت انقلابی صف آرایی کنید، از پرداخت هر گونه مالیات و عوارض خودداری کنید و تمام نیروی خود را صرف سازماندهی و تسلیح یک نیروی میلیشیای آزاد مردمی کنید. روسیه، آزادی واقعی را تنها زمانی خواهد داشت که مردم انقلابی بر نیروهای دولت «مرتجعین سیاه» دست بالا را بیابند. در یک جنگ داخلی، هیچ کس بی طرف نیست و نمی تواند باشد. حزبِ پرچمِ سفید، دورویی بزدلانۀ محض است. آن کس که از مبارزه عقب می کشد، تکیه گاه سلطۀ «مرتجعین سیاه» می گردد. کسی که له انقلاب نباشد، علیه انقلاب است. کسی که انقلابی نیست، یکی از «مرتجعین سیاه» می باشد. ما متعهد می شویم که نیروها را برای قیامی مردمی، صف آرایی کنیم و تعلیم دهیم. بگذار تا سالروز آن روز بزرگ، نهم ژانویه (٦)، هیچ اثری از نهادهای قدرت تزاری در روسیه به جای نماند. باشد که تعطیل بهاری پرولتاریای جهان، روسیه را همانا کشوری آزاد، با مجلس مؤسسانی که از سوی تمامی مردم آزادانه تشکیل شده است، بیابد.

****

من تحول شورای نمایندگان کارگران به یک دولت موقت انقلابی را بدین گونه تصویر می کنم. و این وظایفی است که در مرتبۀ اول و مهم تر از هر چیز، برای تمام سازمان های حزبمان، تمام کارگران آگاه، خود شورا، کنگرۀ قریب الوقوع کارگران در مسکو و برای کنگره اتحادیۀ دهقانان (٧)، معین می کنم.

نوشته شده بین ۲-۴ (۱۵-۱۷) نوامبر ۱۹۰۵
نخستین بار در ۵ نوامبر ۱۹۴۰، در شمارۀ ۳۰۸ پراودا به چاپ رسید.

لنین - ملیتانت

****

١- این نامه را لنین در اوایل نوامبر ۱۹۰۵، در استکهلم، هنگام مراجعت از تبعید به روسیه نوشت.

٢- نوایاژیزن (Novaya Zhizn «زندگی جدید») اولین روزنامۀ علنی بلشویک ها، که از ۲۷ اکتبر (۹ نوامبر) تا ۳ دسامبر (۱۶) ۱۹۰۵، روزانه در سن پترزبورگ منتشر می شد. لنین در بدو بازگشتش به روسیه، در اوایل نوامبر ۱۹۰۵، سردبیر این نشریه شد. نشریه، عملاً ارگان مرکزی حزب ک.س.د.ر بود. و.و. وروسکی، ام.اس. اولمنیسکی و آ.و. لوناچارسکی، از نزدیک با این نشریه همکاری می کردند و ماکسیم گورکی برای آن مقاله می نوشت و کمک های مالی قابل توجه، عرضه می داشت.

علیرغم مزاحمت های مکرر، تیراژ این روزنامه نزدیک به ۸۰۰۰۰ در روز بود. ۱۵ شماره از جمعاً ۲۷ شمارۀ آن ضبط و از بین برده شد. این روزنامه بعد از شمارۀ ۲۷، توسط دولت بسته شد و شمارۀ ۲۸ که آخرین شمارۀ آن بود، به طور مخفی منتشر شد.

٣- «مرتجعین سیاه» (Black Hundreds) گروه هایی از سلطنت طلبان بودند که توسط پلیس تزاری، برای جنگیدن علیه جنبش انقلابی سازمان داده شده بودند. «مرتجعین سیاه» انقلابیون را ترور می کردند، روشنفکران مترقی را مورد حمله قرار داده و قتل عام یهودیان را سازمان می دادند.

۴- اشاره به اعتصاب سیاسی سراسری روسیه در اکتبر ۱۹۰۵ دارد.

۵- «اتحاد اتحادیه ها» (Union of Unions) یک سازمان سیاسی روشنفکران لیبرال بورژوا، که در ماه مه ۱۹۰۵، با نخستین کنگرۀ ۱۴ انجمن حقوقدانان، نویسندگان، اطبا، مهندسین، معلمان و غیره، شکل گرفت. کنگره خواستار تشکیل مجلس مؤسسان با انتخابات آزاد بود. «اتحاد»، در ژوئیۀ ۱۹۰۵، تحریم «دومای بولجین» را اعلام کرد؛ ولی دیری نپایید که این موضع را ترک کرد و تصمیم به شرکت در انتخابات دوما گرفت. نزدیک به اواخر ۱۹۰۶، «اتحاد» از هم پاشیده شد.

٦- در روز نهم ژانویۀ ۱۹۰۵، نظامیان به دستور تزار، به روی تظاهرات صلح آمیز کارگران بی سلاح سن پترزبورگ، که با زن ها و بچه هایشان به قصد تقدیم عریضه ای به تزار، که وضعیت غیرقابل تحمل و بی حقوقی ایشان را توضیح می داد، آتش گشودند. این قتل عام کارگران بی سلاح، موجی از اعتصابات سیاسی توده ای و تظاهرات با شعار «نابود باد استبداد» را در سرتاسر روسیه برانگیخت. وقایع نهم ژانویه، نشانۀ شروع انقلاب ۷-۱۹۰۵ بود.

٧- «اتحادیۀ سراسری دهقانان روسیه» (All Russian Peasant Union) سازمانی دمکراتیک- انقلابی بود که در ۱۹۰۵، بنا نهاده شد. برنامه و تاکتیک های آن در کنگره های اول و دوم، که در اوت و نوامبر ۱۹۰۵ در مسکو تشکیل شد، تهیه گردید. «اتحادیه» خواستار آزادی سیاسی و تشکیل بلاواسطۀ مجلس مؤسسان شد و تاکتیک تحریم دومای اول را برگزید. برنامۀ ارضی آن، الغای مالکیت خصوصی زمین و واگذاری بدون غرامت زمین های متعلق به صومعه و کلیسا و زمین های خالصه و دولتی را به دهقانان خواستار بود. «اتحادیه» یک سیاست نیم بند و نامنظمی را دنبال می کرد؛ در حالی که خواستار الغای مالکیت مستغلات بود، به پرداخت غرامت محدود به مالکان، رضایت می داد. «اتحادیه» از همان ابتدا هدف حملات پلیس قرار گرفت و اواخر ۱۹۰۶، از بین رفت.

متن انگلیسی:

http://www.marxists.org/archive/lenin/works/1905/nov/04b.htm