افق روشن
www.ofros.com

علی نجاتی و رضا شهابی حق آزادی دارند



جهانگیر محمود ویسی                                                                                         دوشنبه ۵ دی ماه ١٣٩٠

علی نجاتی و رضا شهابی حق آزادی دارند

سرمایه داران با زندانی کردن کارگران نمی توانند روند مبارزه طبقاتی را کند کنند.

جهان به اندازه نیاز هر کس دارد، به اندازه حرص هر کس ندارد.

واقعیت این است که نظام سرمایه داری بدیل مناسب برای بقای انسان و زمین نیست. هر چه جلوتر می رویم، همه ترفندها و دل خوشی های کاذب اش مثل برف آب می شود. اما تفاوت برف و آب این است که این سیستم در آب شدن اش لطمات جبران ناپذیری را به موجودیت انسان و زیبایی طبیعت وارد می نماید و کماکان هیچ جنبنده ای در امان تخریب اش نیست. آیا این بار نیز در تقابل با این بحران اش می تواند مسکن دردناک دیگری برای ادامه فلاکت بارش به پیکر جامعه تزریق نماید؟ آیا این بار نیز از پس این تشدت و بحران بر خواهد آمد؟
قطعا با توجه به بی بند و باری بیش از حد الیگارشی مالی، رقابت ناهنجار سرمایه داران با همدیگر، حرص و ولع بیش از حد برای کسب سود بیشتر، به چنگ آوردن منابع و نیروی کار ارزان و معادن، تولید انبوه و همزمان پایین آوردن قدرت خرید کارگران وزحمتکشان و تهیدستان و حتی بخش قابل توجهی از خرده سرمایه داران، مقروض نمودن کارگران و زحمتکشان بیش از توان واقعی شان، نهایتا عدم توانایی در باز پرداخت قروض، آنارشی گری در تولید،توزیع ،مصرف،روند طبیعی ادامه سیستم سرمایه داری را به شدت تضعیف نموده است. به کار گیری تمام نیروهای سرکوب و اختناق و تحمیق از طریق نیروهای سیاسی و روشنفکر مآب شان،به کار گیری انواع ژورنالیست ها و رسانه های مقتدرشان برای زیبا و عادی جلوه دادن گنداب سرمایه داری، نتوانسته سد راه آگاهی (و بنا به ضرورت و نیاز )و اعتراض میلیون ها انسان در این کره خاکی شود.
به میدان آمدن میلیون ها کارگر و زحمتکش در قلب سرمایه داری همچون امریکا، انگلیس، یونان....و در هم پاشید ه گی در کشورهای عربی مصر و تونس و...؛به وجود آمدن جنبش های هم بسته و مقتدر چون وال استریت، آژیر خطر واقعی برای سرمایه داری و آواز دلنشین برای همه سرکوب شده های این قرن است. آواز دل نشین برای اثبات نقد و حقانیت طبقه کارگر و روشنفکران این طبقه و تئوری های واقعی شان برای ایجاد یک زندگی بدون استثمار و ستم است. جامعه ای که در آن قدرت توده های کارگر و زحمتکش برای به زیر افکندن همه ناهنجاری های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، بنیادی ترین پتانسیل به طرف جامعه جدید خواهد بود. این جامعه جدید قطعا نقد جامعه نا هنجار قبلی است. بهتر و به نفع همه خواهد بود اگر همه ما به این درجه از رشد واقعی برسیم که زمین، معادن، منابع آن متعلق به عد ه ای خاص نیست. در واقع بنا به آن طنز تاریخی مارکس،"راست می گویند سرمایه داران بسیار زحمت و رنج می برند و وظیفه انسان دوستی به ما حکم می کند که نگذاریم بیشتر از این در رنج و عذاب باشند، سرمایه را از آنها می گیریم به اجتماع می دهیم تا همه در آن رنج ببرند" اگر انسان به این درجه از رشد خود نرسد، جامعه ای بدون استثمار انسان از انسان را ایجاد نکند؛ چه بسا با این وضع موجود بربریتی بدتر از این در انتظار طبقه کارگر خواهد بود. کامل ترین چیزی که ما را می تواند از این بحران و از این رنج دادن تاریخی میلیون ها انسان بر حذر دارد، قطعا جامعه ای خواهد بود که طبقه کارگر و تحت ستم با اراده میلیونی خود در نقد جامعه قبلی ایجاد می نمایند. از نظر تئوری این مسیر و نقد وضع موجود است و از منظر عملی بارها شاهد مبارزه برای آن بوده ایم، اما هر بار به دلیل عدم درک درست از آن و فشار واقعی سرمایه داری باز هم به نقطه اول خود بر گشته است. در بسیاری از نقط حساس تاریخی طبقه کارگر و زحمت کش فراموش شده و باز هم منافع عده ای خاص بر قدرت طبقاتی برتری یافته است. علائق شخصی،تزهای فردی غیر طبقاتی و غیر علمی به جای اراده جمعی جای گرفته اند. بند و بست با سرمایه داران و منافع آنها،طبقه کارگر را به فراموش خانه سپرده است. اما ضعف واقعی چه بوده است؟
واقعیت این است که طبقه کارگر بنا به ذهنیت تاریخی اش و بنا به واقعیت زندگی انکار ناپذیرش، در بسیاری از مقاطع تاریخی به نیروی قدرت مند و اراده واقعی خود متکی نبوده و اراده خود را دست کم گرفته و سرنوشت خویش را به بالا دستی ها سپرده است. در طول تاریخ هزاران بت، شاه، هزاران نیروی ماورا الطبیعه پسنده به جای ما، برای سرنوشت ما تصمیم گرفته اند. در صورتی که می بایست در این قرن، اراده و قدرت از پایین به بالایی ها تحمیل می شد، چنان که بالا و پایین بی معنی و مفهوم گردد. بهتر است اگر می خواهیم به دنیای واقعی بدون استثمار برسیم، تصورات بت گونه از ذهن طبقه کارگر بیرون ریخته شود. طبقه کارگر و زحمت کش بدون هر بتی خواهند بود. بت واره گی،حزب پرستی،رئیس پرستی، چشم به انتظار منجی ایستادن، رهبران وروشنفکران قلابی برای طبقه کارگر ایجاد نمودن، بایستی از اذهان دور شود. انسان می تواند بدون هر بتی از هر گونه اش سر نوشت خویش را بدون استثمار اداره نماید. سر نوشتی که توام باشد با عدم استثمار انسان از انسان، همراه با بهره مندی از دست آوردهای علمی با فرهنگ سالم اجتماعی، بدون اعمال شاقه موجود کنونی.
این زمین متعلق به همه انسان ها و موجودات طبیعی آن است. بسیار زشت و وحشتناک است که در تملک و گروگان عده ای باشد. عده ای که با حرف های زیبا و احساسی میانه ای ندارند تا به آسانی دست از آزار انسان، حیوان ،جنگل و زیبای های اش بر دارند. خورشید و زمین نیز اختراع آنها نیست، تا موهبت اش را که با دستان طبقه کارگر خلق شده است به گروگان و تملک شخصی بگیرند. این وظیفه کارگران و زحمت کشان است برخلاف تاریخ موجود استثمارگر،رهایی خویش و نهایتا انسان را بر دوش کشند. سزاوار نیست حتی یک انسان برای کار، نان، پوشاک، مسکن، استراحت در این جهان، اضطراب و دلهره داشته باشد. راه حل علمی آن موجود و از یک اختراع کوچک هم آسان تر است. مالکیت و شیوه تولید کنونی انسان را به تباهی کشانده است. از خود بیگانگی به اوج خود رسیده است. منابع و جنگل ها در حال نابودی هستند. اکثریت کارگران و تهیدستان به علت مقروض بودن شان به بانک ها عملا فاقد هر گونه حتی مالکیت شخصی کوچک هستند. اکنون وظیفه همه انسان های آگاه است بدون چشم داشتی از طبقه کارگر و زحمت کش، بدون انتظارات خاصی که تاریخاً به ذهن ها و کارکردها وارد شده است، در این اتحاد طبقاتی برای جامعه ای بدون استثمار انسان تلاش کنند. دنیای پیشارو ی ما، دنیای احساساتی رمانتیک نیست و مجالی برای این اندیشه باقی نگذاشته است. فاصله طبقاتی، از خود بیگانگی، همه بی رحمی های تاریخی را به عرصه نمایش گذاشته است. بیکاری، فقر، اعتیاد، دزدی و زندان،کشتار، خودکشی، جنگ های متناوب دولت ها، ایجاد دیکتاتوری های گوناگون قومی، مذهبی،بی کار سازی های وسیع، اضطراب همگانی را بر انگیخته است. دیگر هیچ ایدوئولوژی سرمایه داری با هیچ آیه ای نمی تواند علاج این سرطان خود ساخته سرمایه داران باشد. تنها اراده طبقه کارگر با ابزار های موجود تاریخی اش می تواند شیوه کنونی تولید سرمایه داری را به شیوه تولید بدون استثمار انسان از انسان را به نفع انسان تغییر دهد.
در این مصاف و تغییر و جنگ طبقاتی است که کارگران ایران نیز به مانند میلیون ها کارگر دیگر در سراسر جهان برای به دست آوردن حد اقل نیازهای اش به مبارزه با سرمایه داران پرداخته است. علی نجاتی با جدال با سرمایه داری و جدال با دردهای قلب اش، رضا شهابی نیمه جان با اراده ای پولادین و هزاران کارگر شناخته و ناشناخته دیگر فریاد دیگرگونه ای از اراده طبقاتی را به عرصه زندگی روزه مره کشانده اند. وجود کارگران زندانی، تبعیدی، تحمیل وثیقه های سنگین به فعالین کارگری وکارگران، مشتی از خروارها کشاکش طبقاتی آشکار و نهفته است. آگاهی به منافع طبقاتی بر خواسته از ضرورت بیش از پیش چهره جامعه ما را نیز دگرگون خواهد کرد و با ایجاد اتحاد و تشکل طبقاتی کارگری قطعاً سرمایه داران را به عقب نشینی وادار خواهیم کرد. سزاوار نیست عده ای بسیار کم همه دست آورده های تولیدی کارگران را ببلعند و نیز سرنوشت ما را به بازی بگیرند. بیش از این سزاوار نیست که سرمایه داران انواع تشکل ها و نیروهای مختلف حفاظتی داشته باشند و به راحتی یک نسل را سر خورده و در فقر قرار دهند. صدها فعال کارگری و انسان آزاده هم چون بهزاد سهرابی ها مجبور به کوچ اجباری شوند. آنگاه آنان نیز دو بار مورد آزار دشمنان طبقاتی قرار گیرند: از طرف مدافعان سرمایه داری داخلی تحت فشار باشند و هم از طرف مدافعان سرمایه داری جهانی تحقیر و توهین علیه شان اعمال شود. قطعا همه بت واره گان و بت پرستان نوین در سرتاسر جهان عملا و نظراً دوست ندارند که طبقه کارگر و زحمتکش خود خواسته و به نیروی خود و به اراده خود سرنوشت خویش را تعیین کند. به همین دلیل در این قرن بیست و یکم کارگر را موجودی ضعیف بی دست و پا و بی سواد و بی آرمان انگاشته و سعی دارند که بدون انتخاب آنها،بدون داوری آنها و حتی بدون اظهار نظر شان حزب و نماینده بلاواسطه و مدافع سر سخت آنها باشند. گویا کارگر و واژه کارگر جزء تملکات گروهی و شخصی آنها است.
همه این روش ها حکایت از به عقب انداختن ورود سریع طبقه کارگر به درک منافع طبقاتی و تشکیلاتی و اراده خویش است. به همین دلیل بسیاری از آن گونه مدافعان که متعلق به درک های غیر دیالکتیکی هستند، خویش را بر طبقه ارجح داده و طبقه کارگر را به مالکیت خویش فرا می خوانند. چرا که او خود را بخش کوچکی از این طبقه نمی شناسد. اما طبقه کارگر با وجود همه نا ملایمات تاریخی در تکاپو برای باز گرداندن هویت مشخص طبقاتی است تا اثبات کند تنها نیروی تا به آخر انقلابی بنا به ضرورت و نیازش همین طبقه است. اعتراضات هر روزه کارگران به وجود وضعیت فلاکت بارشان در سراسر جهان، آگاهی جهانی از وضعیت موجود را صد چندان نموده است. رسانه های خود سرمایه داری نیز دیگر آن را نمی توانند مخفی و انکار نمایند. دیگر به آسانی نمی توانند سوسیالیست های کشورهای خود را به اتهام، هم پیالگی قدیمی شان " سرمایه داری دولتی بلوک شرق"تحقیر کنند. گنداب موجودیت سرمایه داری در همه جا سرریز کرده است. برای کارگران و زحمتکشان، امید وزیبایی را سلب نموده اند. به همین خاطر تنها نیرو و اراده مستحکم طبقاتی کارگران است که می تواند موجودیت زیبایی و آرامش را به انسان برگرداند. قلب های علی نجاتی ها و رضا شهابی ها نباید در زندانها باشد. انسان های تلاش گر و زحمت کش نماینده گان واقعی کارگران به قول فاضل کریم "عاشقان انسان در تلاشند، خود و همنوعان شان به آرزوهای شان برسند، در آنجا بایستی فرش زیر پای شان با لاله های سرخ آذین شود، نه اینکه در خون خویش غلتیده شوند."

جهانگیر محمود ویسی - ١/١٠/١٣٩٠

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری