تاریخ جنبش کارگری تاکنون نشان داده که در شرایط دیکتاتوری کمیته های کارخانه به دلیل شکل نیمه مخفی و علنی خود یکی از اشکالی است که از بسیاری جهات مناسب برای این شرایط می باشند. لازم به یادآوری است که بررسی به وجود آمدن و عملکرد این سازمان ها به هیج وجه به منظور الگو برداری، نمونه دهی و تطبیق آن ها به هر شرایطی نیست. شکل سازمان دهی هر حرکت مشخص را خود حرکت است که تعیین می کند نه الگوهای از پیش ساخته شده یا نمونه های برداشته شده. توجه به تجربیات تاریخ جنبش کارگری به منظور بسط بینش، برای درک بهتر وسریع تر حرکات مبارزاتی آتی صورت می گیرد، نه چیزی بیش از این.
بنابراین در هنگام شروع هر حرکت مشخص در صنایع و کارخانجات، مثلآ یک اعتصاب، کارگران درگیر، کمیته ای انتخاب می کنند تا حرکت را سازمان دهد و به پیش ببرد. بدین معنی که مذاكره با کارفرما و مطرح کردن تقاضاها را به عهده بگیرد، با نمایندگان سایر بخش های کارگری وارد مذاكره شود تا در صورت لزوم از حرکت آن ها حمایت کنند. اگر حرکت مورد نظر یک حرکت منفرد و زودگذر باشد طبیعی است که کمیته مزبور هم به همان نسبت زودگذر خواهد بود. ولی در شرایط اوج عمومی جنبش، هر یک از این کمیته ها می توانند به زودی نمایندگان کارخانه ها، صنایع ،اصناف و سازمان های سیاسی را که حاضرند در پیشبرد مبارزه مورد نظر فعالانه کمک کنند، به خود جلب کنند و تبدیل به تشکیلات نیرومندی گردد که نماینده اکثریت عظیمی ازکارگران و مبارزین و سازمان های سیاسی مترقی است. یا این که کلیه کمیته های تشکیل شده در یک منطقه می توانند متحد شده و فدراسیونی درست کنند که تشکیلاتی به همان نیرومندی است.
پس واضح است که کمیته های کارگری را جدا از پایه توده ای شان، آن هم فقط در دوران اوج حرکت شان نمی توان بررسی کرد. کمیته های کارگری برخلاف سندیکاها به معنای سنتی کلمه، سازمان نیستند. (با اساس نامه، لیست اعضا، حق عضویت،شرایط عضویت و غیره) بلكه بخش متشكل جنبشی هستند كه تمام كارگران بدون هیچ قید و شرطی می توانند درآن شركت كنند كه با این كار عضو آن محسوب می شوند. این کمیته ها تاکنون به اشکال مختلف در هرکجا که جنبش کارگری وجود داشته، پیدا شده اند. ظهور آن ها در روسیه،شیلی، اسپانیا و پرتغال به ویژه برجسته بوده است. در انقلاب سال ١٣۵٧ نیزکارگران نفت ابتدا کمیته های کارخانه ای خود را به وجود آورده و در یک حرکت سراسری برای پیوستن کارمندان به اعتصاب، اعلام یک تشکل سراسری به نام سندیکای مشترک کارکنان صنعت نفت نمودند. همین تشکل، با انتشار یک نشریه به همین نام، سازمانده حرکات مخفی و علنی و اعتصاب نزدیک به شش ماه کارکنان نفت تا پیروزی انقلاب بود. که پس از انقلاب با ایجاد شوراها که ظرف حاکمیت کارگران به حساب می آمد، شورای سراسری کارکنان نفت سازمان دهی شدکه آن هم متشکل از کارگران و کارمندان بود.
در این میان کمیته های کارگری در اسپانیا از نظر وسعت و مخصوصا حفظ تداوم مبارزه، تحت رژیم فاشیستی فرانکو، از همه برجسته تر بوده و مظهر جنبش نوین کارگری در اسپانیا به شمار می رود.
اعتصاب های عظیم سال ١٩٦٢ در اسپانیا، همراه با ظاهر شدن كمیته های كارگری مظهر یك تحول کیفی درجنبش كارگری این کشور تحت رژیم فاشیستی فرانکو بود. تحولی که طی بیش از دو دهه (از پایان جنگ داخلی ١٩٣٢ تا سال ١٩٦٢) تکامل یافته و سرآغاز یکی از نادرترین تجربیات جنبش جهانی طبقه کارگر، یعنی جنبش طولانی و مدام کارگری در شرایط حکومت دیکتاتوری فرانکو بود.
تسلط فاشیسم بر اسپانیا خود یکی از فجیع ترین و تأثرانگیزترین شکست های جنبش کارگری بود. استقرار دیكتاتوری فرانکو با متلاشی شدن کامل تمام سازمان های کارگری ،کشته شدن تقریبا کلیه کادرها و مبارزین جنبش همراه بود. طی ده سال بعد از حاکمیت فرانکو حتا یک اعتصاب مهم هم صورت نگرفت.
در سال های ١٩۴۵-۴٧ با استفاده از حاکم شدن جو ارتجاعی بعد از جنگ در اروپا و سیاست ضدکارگری «جنگ سرد» که ویژه آن بود، با تشدید خفقان در سراسر اسپانیا، فرانکو ضربه نهایی و تعیین کننده را بر این جنبش وارد آورد. ولی این آرزوی دیرینه سرمایه داری از بدو پیدایشش، که می توان کارگران را به کمک سرکوب و خفقان وحشیانه برای همیشه خاموش کرد، به شهادت تاریخ پندار خامی بیش نبوده است. شرایط سرکوب اگر چه پیکارکارگری را پراکنده و بدون پیوند درونی با هم می کند، و از این لحاظ توازن قوا را به نفع سرمایه داران تغییر می دهد، ولی از طرف دیگر ضرر خود را هم برای آن داردو در مرحله ای بر مزایایش غلبه می كند. زیرا سركوب بی مهابای هر اعتصاب و حركت كارگری،سركوبی كه گهگاه ناچارا شكل مسلحانه و كشتار به خود می گیرد، نه تنها هر حركت كارگری را شدیدا رادیكال و سیاسی می كند و آگاهی سیاسی كارگران را به سرعت بالا می برد، بلكه بعد از آن كه سطح مبارزه از مرحله معینی بالاتر رفت، به معنای وجود جو جنگ داخلی و حكومت نظامی دائمی است. به علاوه وقتی خصلت وحشیانه این سركوب از حد معینی بگذرد، تاثیر آن بر روحیه كارگران پس از هر حركت چنان سرخوردگی به وجود می آورد كه بازده كار آنان عملا به حد قابل توجهی پایین می آید. چنین وضعی بعد از طی مراحلی تحمل ناپذیر خواهد شد. طبقه كارگری كه آگاهی طبقاتیش شروع به تكامل و رشد كرده است وارد میدان مبارزه می شود. آنها كه عالی ترین مقام را در فرایند تولید دارند نمی توان صرفا به زور از میدان به در كرد. این طبقه به ناچار وارد محاسبات طبقه حاكمه در تعیین سیاست های خود می شود و طبقه حاكمه را وادار به عقب نشینی خواهد كرد.
كمیته ها ی كارگری
اوج گیری و آغاز قطعی و تعیین كننده جنبش نوین كارگری در اسپانیا، یعنی جنبش كمیته های كارگری در اوایل دهه شصت (١٩٦٢) آغاز شد. در این دوره اعتصاب ها آن چنان شدت گرفت كه اغلب صدها هزار كارگر و گاهی نزدیك به یك میلیون كارگر را در بر می گرفت. روش های وحشیانه سركوب (اخراج، زندان، شكنجه و تبعید) دیگر آن چنان تاثیری بر پیشروی این موج خشمگین نداشت. برای دولت فرانكو جز تن دادن به بخش عمده ای از خواسته های كارگران، راهی باقی نمی گذاشت. در این دوران است كه كمیته های كارگری هم چون ارگان های اصلی سازمان دهی مبارزه ،ایجاد می شوند و خصلتی دائمی و سراسری پیدا می كنند.
علت پیدایش یك چنین مبارزات وسیع و پیگیری را باید در دو عامل جستجو كرد. عمده ترین عامل قبل از هر چیز سطح عالی آگاهی و همبستگی طبقاتی و توان سازماندهی است كه كارگران به آن دست یافته اند. عامل دوم، ظهور نیروها و گرایش های ضد فرانكویی در سایر اقشار جامعه و از جمله بخشی از سرمایه داران اسپانیا، كه باعث تسهیل نسبی رشد مبارزات ،علی رغم خفقان شدید می گردد.
ارتقا آگاهی و توان سازمان دهی طبقه كارگر، خود قبل از هر چیز به علت تجربیات و تبلور آن در قشر پیشرو طبقه كارگر است. ولی عوامل دیگری نیز در این بالا رفتن آگاهی طبقاتی و خود آموزش در امر سازمان دهی نقش اساسی ایفا كردند كه احتیاج به توضیح بیشتری دارد. در اوایل سال ١٩۵٦ اوج گیری مبارزات كارگری و سازماندهی مستقل آن (در كمیته های كارگری) در سطح اقتصادی، دولت فرانكو را مجبور به عقب نشینی قابل توجهی كرد. این عقب نشینی نه تنها مبارزات كارگری را آرام نكرد، بلكه خود بر شدت آن افزود. درست است كه این افزایش شدت پیكار، قبل از هر چیز به علت تاثیر عظیم آن پیروزی ها بر روحیه كارگران بود ولی از طرف دیگر ایجاد كمیته های كارگری ،و به طور كلی سازمان دهی مستقل طبقه كارگر نشان دهنده نفرت عمیق كارگران از تشکلهای دولتی بود. طبیعی است موفقیت هایی كه به دست آوردند اراده آنان را در ادامه و تحكیم این سازمان دهی و مخصوصا كمیته ها مستحكم تر كرد. دقیقا به همین دلیل، سازماندهی مستقل طبقه و كمیته های كارگری مورد تنفر شدید دولت فرانكو بود و در مركز حملا آن واقع شد. مبارزاتی كه از آن به بعد رخ داد به غیر از مسایل اقتصادی، برسرمسایل عمده سیاسی سازمان دهی طبقه كارگر بود.
در سال ١٩۵٧ اولین اعتصاب مهم معدنچیان «آستوری» بعد از جنگ داخلی اسپانیا تا به آن تاریخ، به وقوع پیوست كه به سرعت كمیته های كارگری برای پیشبرد مبارزه ایجاد گردید. شدت مبارزه كارگران تعداد زیادی از پلیس های مخفی را از سندیكاهای دولتی بیرون انداخت. در انتخابات سندیكایی پاییز ١٩۵٧ كارگران قادر شدند تعداد زیادی از منتخبین واقعی خود در كمیته های اجرایی (كه قبلا انتصابی بودند) و كمیته های كارخانجات را، به جای نمایندگان دولتی، در سندیكاها جای دهند. دامنه سركوب و حملات وحشیانه رژیم فرانكو بر علیه سازمان دهی كارگری، به داخل سندیكاهای خودش هم كشیده شد و در ماه های بعد عده زیادی ازنمایندگان سندیكاها بیكار و زندانی شدند كه بدین ترتیب نقش واقعی این سندیكاها بر همه آشكار شد. در اكثر شاخه های تولیدی كارگران تسلیم این حملات نشده و دست به حمله متقابل زدند. در شهر «سویل» اعتصاب عمومی ،سازمان داده شد. در شهر آستوری دومین اعتصاب وسیع كارگران با شركت ٢٠٠٠٠٠ هزار كارگر آغاز شد. این اعتصاب به نواحی دیگری نظیر بارسلون توسعه یافت.
فرانكو اقدام به تعطیل معادن و اعلام حكومت فوق العاده و زندانی كردن بیش از دویست نفر از نمایندگان معدنچیان نمود. ولی همان طور كه قبلا یادآور شدم، حكومت نظامی و روش های شبیه به آن دیگر چاره ساز برای دولت اسپانیا نبود. ادامه چنین روش هایی به جز هرچه بیشتر منزوی كردن خود رژیم نتیجه ای نمیداد.
رژیم به زودی دریافت كه به جز عقب نشینی در زمینه سیاسی چاره دیگری ندارد. این عقب نشینی هم مطابق معمول چیزی نبود. به جز كوشش برای كشاندن مبارزات كارگران به مجاری رسمی و دولتی. ولی این بار فضای مانور طبقه كارگر بیشتر و محیط عملش دموكراتیك تر شده بود.
در سال ١٩۵٨ قانون «مجالس جمعی» تصویب شد كه كارگران و كارفرمایان را مستقیما در چارچوبی كه دولت تعیین می كرد، قادر می ساخت كه با یكدیگر مذاكره كنند. این قانون در رابطه با قوانین قبلی كه كارگران و كارفرمایان هر یك جداگانه با دولت مذاكره می كردند و حق مذاكره با یكدیگر را نداشتند، گامی به جلو بود. لازم به یادآوری است كه نمایندگان كارگران در مذاكرات گذشته همان نمایندگان سندیكاهای دولتی بودند. ولی در مجالس جمعی منتخبین واقعی كارگران تقاضاهای كارگران را مطرح می كردند و حق شركت داشتند . پیشقدم این عقب نشینی سرمایه داران اسپانیایی بودند نه دستگاه دولتی . سیاست دولت در واقع ادامه سركوب بود . ولی بعد از درك این كه با چنین سیاستی بخشی از سرمایه داران را هم بر علیه خود می شوراند، دولت هم (كه حكومتش سال قبل در انتخابات بسیار ضعیف شده بود) به حركت در آمد. در واقع بخشی از سرمایه داران خیلی زودتر از فرانكو به این درك رسیده بودند كه ادامه رشد صنعتی و شریك شدن در «شكوفایی اقتصادی» اروپا، با سیاست های سركوب و كنترل اكید دولت بر همه امور و روابط صنعتی، ناممكن است. زیرا نتیجه حالت شبه جنگ داخلی دائمی، چیزی جز ركود اقتصادی نیست. ولی بیچارگی سرمایه داری كشورهایی مانند اسپانیا در این است، كه از یك طرف ناهنجار یهای تحمل ناپذیر حكومت سركوب را حس می كند، ولی از طرف دیگر همین سركوب را ایده آل خویش می دانند. مذبوحانه قدم هایی برمی دارند كه هم این را داشته باشد و هم كارگران را نرم كند. بدون آن كه به تضاد عمیق میان این دو پی ببرد.
دیدم كه موج جدید پیكاری كه اوج گیری قطعی جنبش نوین كارگری بود، با اعتصاب كارگران آستوری در سال ١٩٦٢ شروع شد و به سرعت به شاخه های دیگر صنعتی بسط پیدا كرد و حدود یك میلیون نفر را در گرفت. عكس العمل وحشیانه دولت فرانكو تاثیری بر این مبارزات نداشت. تاثیر آن فلج كردن دوباره روند تولید بود. رژیم دوباره به عقب نشینی قابل توجهی دست زد. علاوه بر افزایش نسبی دستمزدها و بهبود شرایط كار، آزادی كارگران زندانی و استخدام دوباره بیكارشدگان نیز بدست آمد. دولت با تعریف تفاوت ما بین اعتصابات اقتصادی و سیاسی (با دادن اسم تضادهای جمعی كار به اعتصابات اقتصادی) و كاهش دادن مجازات اعتصاب اقتصادی، در زمینه اعتصابات سیاسی هم مجبور به عقب نشینی شد. تاثیر مثبتی كه این پیروزی ها بر كارگران داشت از آن جا به روشنی دیده می شود كه معدنچیان آستوری در ماه آگوست همان سال، در اعتراض به حملات كارفرماها به دستاوردهای اعتصاب ماه مه، دوباره دست به اعتصاب عمومی زدند. رژیم با تبعید ٣٠٠ معدنچی دستچین دشه از میان آگاه ترین كارگران به این اعتصاب عمومی پاسخ داد. این عمل ابعاد جدیدی به مبارزه كارگران بخشید. یكی از نتایج آن، حمایت اقشار دیگر جامعه، چون دانشجویان، روشنفكران و ... و از مبارزات كارگران و پیوستن به اعتصاب معدنچیان بود.
بدین ترتیب طبقه كارگر در مركز حركت سیاسی كشور قرار می گیرد و هم چون اصلی ترین نیروی ضد خفقان و ضد فرانكویی عرض اندام می كند.
در هر اعتصابی، علاوه بر تقاضاهای اقتصادی و سیاسی، آزادی تشکلهای کارگری و آزادی اعتصاب مطرح و همراه با اكثر اعتصابات تظاهرات وسیعی سازمان داده می شود .تقاضاهای سیاسی، دیگر صرفا تقاضای یك قشر پیشرو مخفی نیست. بلكه كل طبقه آن ها را مطرح كرده و به لزوم مبارزه برای آن ها واقف است. شكل اصلی سازمان دهی مبارزات و اعتصاب ها ،باز هم كمیته های كارگری هستند ،كه گاهی قبل از آغاز اعتصاب و گاهی در حین اعتصاب تشكیل می شوند و امر رهبری و پیشبرد مبارزه را برعهده می گیرند. ولی برخلاف كمیته های دوران قبل، كمیته های این دوره بعد از خاتمه اعتصاب منحل نمی شوند و با تداوم خود مبارزه را به پیش می برند.
در چنین شرایطی است كه جنبش كمیته های كارگری آغاز به پیشروی می كند. كمیته ها با استفاده از امكانات علنی و تلفیق آن ها با فعالیت های مخفی، چه از لحاظ وسعت و چه از لحاظ عمق رشد می كنند. در سال ١٩٦٢-٦٣ ،در شهر بیسكا به جنبش كمیته های كارگری برای اولین بار بعد از جنگ داخلی، به مرحله عالی تری از سازمان دهی قدم گذاشت. كمیته های كارخانه ای، در مجمع عمومی خود، كمیته كارگری جدیدی بنیان گذاشتند، كه وظیفه اش هماهنگ كردن مبارزه در سطح ایالتی بود. این كمیته با تكیه بر جنبش نیرومند كارگری برای چندم اه شكل تقریبا قانونی به خود گرفت و مدیران كارخانه ها و مقامات دولتی با آن ها وارد مذاكره شدند. این شكل قانونی در اصل بازتاب مبارزه و فشار توده ای و پشتیبانی قاطع كارگران از آن بود نه هیچ قانون ثبت شده ای، و این یكی از دستاوردهای عالی كمیته های كارگری بود. هر بار كه نمایندگان كمیته به منظور مذاكرات یا ارائه تقاضا یا گرفتن جواب خواسته ها، سراغ كارفرمایان یا مامورین دولتی می رفتند، صدها كارگر به عنوان محافظ آنها را همراهی می كردند. تا ماه مه ١٩٦٣،یعنی زمان دستگیری نمایندگان كمیته (كه با تظاهرات وسیع كارگران روبه رو شد) منظره صف طولانی كارگرانی كه كمیته ایالتی را همراهی می كردند، یكی از مناظر واقعا دیدنی بود.
در تمام مناطقی كه جنبش قدرت گرفته بود، كمیته ها حق برگزاری مجامع عمومی در كارخانه ها و عمارات دولتی را به دست آورده بودند. سراسر سال ١٩٦٤ غرق در موج جلسات ،مجامع، تظاهرات و اشغال كارخانجات توسط كارگران و به رهبری نمایندگان كمیته ها بود. در این بسیج همگانی بود كه كمیته ها نضج گرفتند و كمیته های ایالتی كارگران فلزكار را به وجود آوردند. انتخابات این كمیته در یك مجمع عمومی غیر قانونی كه هزاران كارگر فلزكار در خارج از آن اجتماع كرده بودند در خانه سندیكاها در خارج از مادرید صورت گرفت. در همین سال در مادرید كمیته های كارگری در هفت شاخه متفاوت تولیدی ایجاد شدند. در آغاز سال ١٩٦۵ كمیته محلی بارسلون (در مجمع عمومی ٣٠٠ نفره) نمایندگان خود را انتخاب كردند. در سال ١٩٦٦ اولین سند برنامه ای كمیته های كارگری در مادرید منتشر شد كه كمیته ها را جنبش مستقل ،متحد و دموكراتیك طبقه كارگر معرفی می كرد.
مجید ملکی