افق روشن
www.ofros.com

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد      آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد


منوچهر                                                                                                       چهارشنبه ٦ مهرماه ١٣٩٠

در سال های اخیر شاهد انتشار نقطه نظرات «فعالان کارگری» بوده ایم که اکثر آن ها درچند نکته اتفاق نظر داشته اند. مهم ترین مسائل ومشکلات مطرح شده عبارتند از:
١- پراکندگی درجنبش کارگری وبه تبع آن بین تشکلات مستقل کارگری
٢- ضعف ارتباط گیری ونفوذ فعالان کارگری دربدنه ی کارگران
٣- جو پلیسی حاکم بر جامعه به عنوان عنصر تعیین کننده درمیزان آشکار شدن اعتراضات کارگری
۴- ضعف شدید رسانه ای درزمینه خبررسانی، تفسیر وتحلیل اعتراضات کارگران وبازتاب آن دربین کارگران
۵- نبود و ضعف اطلاعات آماری از وضعیت کمی، کیفی، توازن قوا بین طبقه ی سرمایه دار وطبقه ی کارگر وسایر مزدبگیران ایران
این موارد کلی را باید در ویژگی جنبش کارگری و سابقه ی مبارزاتی آن دید. به عبارت دیگر بحث پراکندگی درجنبش کارگران ایران به طور ریشه ای بررسی نشده است که دلایل خاص خود را دارد. مسائلی مانند بحث پراکندگی درجنبش را باید در نشناختن روحیات مبارزاتی کارگران ایران، همجنس نبودن بعضی از فعالان کارگری با کارگران، نبود شناخت عمیق از تهاجم سرمایه ی جهانی که با در دستور روز قرار دادن خصوصی سازی توسط نهادهای جهانی آن وآثار مخرب از این مرحله ی بحران جهانی سرمایه دید. همگی این ها دست به دست هم داده اند تا «فعالان کارگری» را به نسخه پیچی های الگوبردارانه ی مختلف بکشانند. توصیه های کلی، فاخرانه، کلیشه ای و مزین به ادبیاتی نامانوس با زبان محاوره ای کارگران آن ها را دچار مبهم گویی و تنزل تا حد مبتدیان مکتب نظری کارگری کرده است.
درکل دو نگرش و رویکرد نسبت به جنبش کارگری ایران وجود دارد. ما دراینجا به تفاوت آن ها می پردازیم:
یکم- نگاهی گرایشی مبتنی بربنیاد گرایی ایدئولوژیکی چپ سنتی که سعی دارد میوه ی خامی را پخته نشان دهد ونوزاد سالخورده ای را به دویدن وادارد.
دوم- نگاهی جنبشی براساس دیدن مبارزه ی واقعاً انقلابی، زنده وپویای طبقه ی کارگر علیه طبقه ی سرمایه دار.
درحالی که مبارزات ومقاومت خودجوش کارگران با استفاده از ابتدائی ترین اشکال سازماندهی وبرگزاری مجمع عمومی وانتخاب نماینده و تشکیل شورا درجهت تثبیت وحفظ حداقل معیشت، دریافت ماه ها دستمزد معوقه به درگیری با عوامل سرمایه داری مشغولند، گرایشی ها به دنبال ایجاد تشکیلات «پیشرو» و «پیشاهنگ» خود هستند. درمقابل، جنبشی ها با کار حوصله مند در میان کارگران، مرحله به مرحله به پیشبرد مبارزه کارگران کمک می کنند. گرایشی ها درطول تاریخ مبارزات کارگری ایران، به علت عدم شناخت دقیق وصحیح از جنبش کارگری، آن را آسیب پذیر ساخته اند که ما در اینجا به طور خلاصه به این تاریخچه می پردازیم.
قبل از انقلاب مشروطیت حدود صد هزار کارگر مهاجر مشغول به کار درحوزه نفتی باکو بودند. گروهی از این مهاجران با حزب سوسیال دمکرات فعالیت می کردند. حزب سوسیال دمکرات درآذربایجان باشگاه «همت» را توسط مهاجران و برای آن ها راه انداخت. همین طور، حزب اجتماعیون-عامیون دراوایل ١٢٨٣ /١٩٠۴ توسط گروهی از مهاجران که قبلاً درحزب سوسیال دمکرات روسیه فعال بودند درباکو تأسیس شد. این حزب وارد مجلس شورای ملی اول شد واسیر دعواهای مجلس گرایانه گردید. اصلاح طلبان باقیمانده از این حزب که با کمیته انقلابی در بیرون از مجلس به رهبری حیدر خان عمواوغلو و محمد امین رسول زاده درارتباط بودند فرقه ی دمکرات را به رهبری سلیمان اسکندری به راه انداختند. درمجلس سوم، سلیمان میرزا اسکندری همچنان رهبر دموکرات ها بود. همزمان با جنبش انقلابی جنگل، قیام شیخ محمد خیابانی رهبر دموکرات درآذربایجان و قیام محمد تقی خان پسیان رهبر فرقه ی دمکرات خراسان،شعبه ی سوسیال دمکرات بلشویک درباکو فرقه ی عدالت را تشکیل واتحادیه هایی دربین کارگران مهاجر ایرانی درحوزه های نفتی باکو تشکیل داد. فرقه ی عدالت به ائتلاف با جنبش جنگل پرداخت ودر ژوئن ١٩٢٠ نخستین کنگره ی خود را درانزلی برگزار کرد و خود را «فرقه ی کمونیست» نامید و با جنگلی ها جمهوری سوسیالیستی ایران را تشکیل دادند. پس از تغییر سیاست های اولیه « دولت جوان شوروی» و رها شدن جنبش جنگل، کشته شدن حیدرخان در توطئه ای به دست جنگلیان، شکست جنبش جنگل ، فرقه ی کمونیست کانون های خود را به تهران منتقل نمود و با سوسیالیست ها ائتلاف و همکاری کرد و به تشکیل اتحادیه های کارگری پرداخت. در سال ١٣٠٠/١٩٢١ «شورای متحده» با ٩ اتحادیه شروع به کار کرد و سه سال بعد تعداد اعضای آن به ٨٠٠٠ نفر رسید. تعداد اتحادیه های شورا از ٢١ اتحادیه در مناطق مختلف ایران به ٣٢ اتحادیه در سال ١٣٠۴ رسید که از آن ها تنها ٦ اتحادیه نماینده ی کارگران صنایع مدرن بود. به علت نگاه مبارزه ی مجلس گرایانه و اصلاح طلبانه، سلیمان میرزا اسکندری از جانب سوسیالیست ها وزیر آموزش و پرورش در کابینه ی دولت رضاخان گردید، و بعد در مجلس همراه دو تن از سوسیالیست های دیگر به سلطنت پهلوی رای منفی داد. فعالیت شورای متحده ی کارگران و همه اتحادیه های کارگری توسط رضاخان ممنوع و از سال ١٣٠٦ الی ١٣٢١ صدو پنجاه و شش تن از رهبران سازمانده کارگری دستگیر شدند. مهم ترین وقایع جنبش کارگری در سال های اختناق و دیکتاتوری «سرمایه داری جوان دولتی و ملاک رضاخانی» عبارتند از :اعتصاب کارگران شرکت نفت در سال ١٣٠٨، اعتصاب کارخانه نساجی اصفهان در سال ١٣١٠، و کارگران راه آهن در اواخر ١٣١٠ که با سرکوب شدید و دستگیری رهبران اعتصاب و زندانی شکنجه و کشته شدن تنی چند از آن ها تا سال ١٣٢٠ منجر شد. دستاورد اعتصابات کارگران افزایش دستمزد، کاهش یک ساعت از ساعت کار (از ١٠ ساعت به ٩ ساعت) در روز بود (تاریخچه اتحادیه های کارگری راه آهن،ظفر ١٨ مرداد ١٣٢۵).
در تابستان ١٣٢١، شورای متحده مرکزی کارگران از ادغام 4 فدراسیون کارگری با ۴٠ اتحادیه و حدود صد هزار نفر آغاز به کار کرد. تابستان ١٣٢٢ نخستین کنفرانس شورای متحده کارگران در تهران برپا شد. در این کنفرانس اعلام شد که شورا «سازمانی مستقل و جدا از هرگروه سیاسی است.» (خلاصه ی بیانیه ی کنفرانس، رهبر،٢٠ مرداد ١٣٢٢). در حالی که همه چهارده رهبر شورای متحده کارگران از اعضای حزب توده بودند. حضور حزب توده و مهار جنبش کارگری ایران مخصوصاً ممنوعیت اعتصاب در مناطق نفت و کارخانجات تسلیحات به بهانه ی حفظ منافع متفقین با توجه به رشد تورم و گرانی و کمبود ارزاق در دوران سال های جنگ مانع از رشد جنبش مستقل کارگری گردید. اعتصاب سال ١٣٢٢ در تاسیسات نفت ایران و انگلیس در کرمانشاه، اعتصاب کارگران معادن زغال سنگ شمشک، اعتصاب کارگران کارخانه ی سیمان تهران و اعتصاب کارگران کارخانه ی دولتی مهمات سازی نزدیک تهران به عنوان کارشکنی فاشیستی از جانب حزب توده محکوم گردید.
شورای متحده در سال ١٣٢٢ بیش از ۴٠ اعتصاب بزرگ را رهبری و اعضایش به ٠٠٠/٢٠٠ نفر رسید و در سال ١٣٢۴ چهل اعتصاب بزرگ را سازماندهی که ٣٣ اتحادیه وابسته در کل بیش از ٢٧۵٠٠٠ نفر عضو داشت. شورای متحده اواسط سال١٣٢۵ مدعی شد ١٨٦ اتحادیه و در کل ٣٣۵٠٠٠ عضو دارد. رقیب اصلی "شورای متحده" «اتحادیه کارگران» بود که در سال ١٣٢١ توسط یوسف افتخاری رهبری می شد. یوسف افتخاری در اعتصاب کارگران نفت در سال ١٣٠٨ دستگیر و تا سال ١٣٢٠ در زندان رضاشاه بود. بعدها طرفدارانش به حزب توده و خودش – به گفته یرواند آبراهامیان، نویسنده ی «ایران بین دو انقلاب» - به سید ضیاء و بعدها به حزب دمکرات قوام پیوست.
علی رغم اعتصاب بزرگ سال ١٣٢۵ در مناطق نفتی جنوب در زمان حکومت قوام که منجر به عقب نشینی موقت دولت قوام گردید، تهاجم به جنبش های دهقانی در آذربایجان و کردستان آغاز شد، که محصول قرارداد نفتی قوام - سادچیکف بود. این موضوع به حیثیت حزب توده و نفوذ آن در بین کارگران لطمه شدیدی زد و آغازگر سرکوب کارگران شرکت نفت و اخراجشان توسط شرکت نفت ایران و انگلیس شد. پس از کاهش اعتصابات به تعداد انگشت دست در هر سال از ١٣٢۶ به بعد، این بار در اسفند ١٣٢٩ کارگران شرکت نفت دست به اعتصاب گسترده ای زدند که سه هفته طول کشید و منجر به استقرار حکومت نظامی در منطقه و تقویت ناوگان انگلیسی در خلیج فارس گردید. شمار اعتصابات صنعتی در ماه های آخر ١٣٣٠ ،سی و دو عدد و در سال ١٣٣١ به استثنای اعتصاب سراسری در جریان قیام ٣٠ تیر به پنجاه و پنج و طی نیمه ی نخست ١٣٣٢ با احتساب سالگرد ٣٠ تیر به هفتاد و یک عدد رسید.
با توجه به تاثیرپذیری سیاست حزب توده از تصمیم گیری های سیاسی «اتحاد جماهیر شوروی» و انتقال آن به درون جنبش کارگری ایران و اختلافات درونی حزب و انشعابات آن، جنبش مستقل کارگری به زائده ی این حزب تبدیل گردید، و نتیجه آن شد که سرنوشت تاریخی مبارزات "ضدامپریالیستی" با کودتای ١٣٣٢ رقم خورد و پرونده این مبارزات با نتیجه ای تلخ به تاریخ پیوست. در حالی که شورای متحده با تشکیل اتحادیه ها برای صدور ٧۵ درصد از نیروی کار صنعتی تقریباً در همه ٣۴۶ کارخانه جدید کشور شعبه داشت و از سوی فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری را تنها سازمان کارگری حقیقی در ایران شناخته شد.
در دوران اعتلای انقلابی و جنبش ضددیکتاتوری سال های ۵۵-٧۵ ،جنبش مستقل کارگری علی رغم آسیب هایی که از گروه های فرقه گرای راست و چپ دید توانست دست به زانوی خود گذارده و شرکت فعال داشته باشد. اما به دلیل نداشتن تشکل سراسری نتوانست در تصرف قدرت به حساب آید. پس از قیام ٢٢ بهمن ۵٧ ، در سال ۵٨ کارگران به تشکیل «اتحادیه شوراهای سراسری کارگران ایران» اقدام نمودند که این تشکل سراسری به علت دعواهای سلیقه ای بین فرقه های مختلف سیاسی نتوانست مُهر خود را بر مبارزات مستقل کارگری بکوبد. در دوران سال های جنگ نفتی ایران و عراق کارگرانی که دست به مقاومت می زدند و حاضر نبودند گوشت دم توپ سرمایه داری قرار گیرند، از کارخانجات اخراج می شدند و مابقی طبقه کارگر ایران مجبور به تحمل بار سنگین هزینه جنگ شدند. پس از جنگ، ما شاهد شورش های اجتماعی در استادیوم امجدیه تهران سال ١٣٦٨ و ١٣٧٠ در نجف آباد و زنجان ،تظاهرات جانبازان در شیراز، شورش در مشهد در ٩ خرداد ١٣٧١ و شورش در اراک در همان سال، شورش در قزوین در مرداد ١٣٧٣، شورش در منطقه اکبرآباد در شهرک اسلامشهر در حومه تهران در فروردین ١٣ ٧۴ بودیم. اعتصاب و کم کاری در برخی از شهرها در آبان و آذرماه سال ١٣٦٩ که منجر به افزایش علی الحساب ماهی دو هزار تومان به حقوق کارمندان و معلمان در اول سال ١٣٧٠ گردید. پس از جنگ ، دانشجویان نسبت به وضعیت غذا و خوابگاه دست به اعتصاب و تظاهرات زدند که اوج آن در سال ١٣٧٨ در دولت اصلاحات خاتمی بود.
همزمان با کاهش درآمد نفت و افت درآمد دولت به طور محسوس از تولید کارخانجات دولتی کاسته شد و به دلیل کمبود ارز امکان تهیه مواد اولیه و دیگر نیازها ارزی مانند گذشته موجود نبود. از تعداد شیفت های کارگری کاسته شد که با تنش و مقاومت کارگران و کارکنان روبرو شد. این مسئله در جریان اجرای برنامه اول و واگذاری کارخانجات به بخش خصوصی در دوران رفسنجانی ادامه یافت که از طریق بازخرید کارگران و سرکوب مقاومت آن ها سعی در خارج کردن مبارزات کارگران از ریل اصلی آن شد.
در سال 68 ما شاهد دستگیری و اعدام جمال چراغ ویسی در کردستان به اتهام برپایی تظاهرات اول ماه مه بودیم. با گسترش امواج خصوصی سازی [ورشکسته سازی کارخانجات دولتی و تقسیم غنایم آن در بین خانواده های سرمایه داری ذینفوذ در حاکمیت] کارگران دست به مقاومت و واکنش خودجوش زدند، به اشکال گوناگون از قبیل : شکایت به اداره ی کار و دادگاه های حقوقی، تجمع در مقابل اداره ی کار، تامین اجتماعی، استانداری ها، فرمانداری ها و مجلس، بستن جاده و حتی گروگان گیری کارفرمایان و کسب حکم توقیف ماشین آلات کارخانه ها. شوراهای اسلامی، خانه ی کارگر و دیگر عوامل ضدکارگر در طول این مدت با عملکرد خود سعی به سازش کشاندن، آرام سازی بستر مقاومت کارگران می کردند که به مرور و گاهی به سرعت ماهیت واقعی سرمایه دارانه آن ها در بین کارگران آشکار می شد.
با اوج گیری جنبش اجتماعی ایران و تحت کنترل قرار گرفتن آن توسط اصلاح طلبان دوم خردادی و لیبرال ها و نقطه ی عطف آن به شکل جنبش دانشجویی، مبارزات کارگران در محاق جدل های سیاسی فرو رفت و فریاد اعتراض جنبش کارگری در غبار اصلاح طلبی کم طنین شد. اما پس از کمرنگ شدن این سایه - حضور اصلاح طلبان- و بروز ناکارائی آن ها به عنوان سوپاپ اطمینان و سرکوب و کاهش فشارهای اعتراضی اجتماعی و کم ارتفاع شدن امواج جنبش اجتماعی، جنبش کارگری با دست های پینه بسته باز گریبان سرمایه داری را گرفت و آن را از سنگر اصلاح طلبی بیرون کشید.
اولین لایه ی آسیب پذیر در این بین کارگران قرارداد موقت بودند که به سرعت از صف کارگران شاغل کنده شدند و به خیل بیکاران پیوستند و به سرنوشتی نامعلوم دچار گشتند. ستون اصلی بدنه ی کارگری در مبارزه علیه سرمایه داری و طرح های ویرانگر آن را کارگران شاغل، قرارداد دائم استخدامی و پیمانی تشکیل می دادند. پس از طولانی شدن زمان مقاومت با معرفی کردن آن ها به بیمه ی بیکاری در بین صفوف شان فاصله و پراکندگی به وجود آمد که در طول دهه ی هفتاد شمار زیادی از آنان بازنشسته یا بازخرید شدند. با گسترش تعطیل کارخانجات مخصوصاً در بخش نساجی کارگران با درخواست بازگشت به کار توانستند در کارخانه تردد و با تجدید دیدار و تصمیم گیری های جمعی به مقاومت بپردازند. در سال ١٣٨٣ شاهد دستگیری ٧ تن از برگزار کنندگان اول ماه مه سقز بودیم، و همین طور کشتار کارگران خاتون آباد کرمان. ایجاد سندیکای شرکت واحد در سال ١٣٨۴ گامی عملی در به رسمیت بخشیدن هویت کارگری تشکل مستقل در جامعه ایران بود. آنان در مدت کوتاهی توانستند با ایجاد کلاس های آموزشی به عضوگیری در بدنه ی کارگران شرکت واحد تهران پرداخته و به چندین اعتصاب و اعتراض حول خواست های حداقل رفاهی روزمره ای، افزایش دستمزد و به رسمیت شناختن سندیکای خود نزد جنبش کارگری دست بزنند. اعتراضات و اعتصابات شرکت واحد در سال های ٨۴، ٨۵ و ٨٦ به شدت سرکوب و دستگیری های گسترده ای به راه افتاد در حالی که سندیکا و رهبران آن تحت حمایت کنفدراسیون اتحادیه های کارگری، اتحادیه های کارگران حمل و نقل،سازمان جهانی کار و... قرار گرفته بودند.
سرمایه داری در مقابل جبهه ی ضدسرمایه داری و امواج مقاومت کارگران به پررنگ کردن خط قرمز خود پرداخت. او شکست های سیاسی، اقتصادی و بحران ناشی از هضم بحران سرمایه را در داخل و خارج را بدین روش جبران می کرد و به دنبال کسب صندلی در سازمان تجارت جهانی و سهم خواهی از ارزش اضافی بازارهای جهانی است. این خط قرمز توسط نمایندگان اصلاح طلب سرمایه داری تعیین شد تا از طریق مانورهای خود چه در داخل و چه در خارج به جذب سرمایه گذاری شرکت ها و کارخانه های بزرگ چند ملیتی در بخش های مختلف انرژی و صنعت بپردازد. سرمایه داری با نفرت عمیق تاریخی و هراسان حاضر نیست کارگران از این خط قرمز عبور کنند و گریبان وی را در چنگال حق طلبانه ی کارگری خویش بفشرند و تبدیل به قهرمانان جنبش کارگری بشوند. سرمایه داری با مکر و حیله در «سیاسی نشان دادن» حرکت های کارگری و وابسته نشان دادن رهبران آن به گروه های سیاسی در دادگاه های فرمایشی سعی در جداسازی فعالان کارگری از بدنه آن می کند.
تعدادی از فعالان کارگری به دنبال مشاوره ی حقوقی در متن مبارزه با فعالان اجتماعی کارگری آشنا شدند و ماحصل این آشنایی ها شکل گیری کمیته های کارگری بود. این تشکلات فراطبقاتی که از دل مبارزات کارگری در نیامده بودند به زودی دچار فرقه گرایی، کاهش ضربان قلب و انحصارطلبی و مال خود کردنِ جنبش شده و کارایی خود را از دست دادند و به ایستگاه انعکاس نظری مبارزه و خبررسانی در سایت ها و حداکثر تلاش اکثریت این تشکل ها برای تدارک سالگرد اول ماه مه تبدیل شدند. در مقابل ، جنبش کارگری به مسیر مبارزاتی خود ادامه داد و نطفه های اولیه تشکلات واقعاً انقلابی حاصل از مبارزات و مقاومت خود جوش کارگری را در بطن خود پرورش داد آن هم با ساز و کار شورایی. اگر تشکلات کارگران خباز سقز و شرکت واحد هنوز پابرجاست- علی رغم ضعف و کمبودها و هزینه های پرداخت شده آن - تنها به دلیل مشخص برخاسته شدن این تشکلات از بطن و متن مبارزات اعتراضی کارگران بوده است.
فعالان اجتماعی ملبس به جامعه فاخرانه کارگری شده و دیگر دیده نمی شدند. این «فعالان» به فخرفروشی ها، کیمیاگری های نظری آن هم به شیوه سنتی پرداختند. آن ها (گرایشی ها) با ایجاد فراکسیون و برداشتی ذهنی و آرمان خواهانه به رفتارهای «فرقه گرایانه» خود ادامه دادند، و در نتیجه دچار خود بزرگ بینی گردیده و به دامن توطئه چینی از نوع توطئه های جد بزرگوارشان «بلانکی» درغلطیدند و با دادن رنگ و لعاب سیاسی به مبارزات اقتصادی کارگران و با ژست های رادیکالی ،خودنمایی کرده و طرحی به نام «شورای همکاری اتحاد عمل حول مطالبات کارگری» ارائه دادند. این طرح فاقد تعریف مشخص تشکیلاتی صرفاً ائتلافی بر پایه توافقی شفاهی باسمه ای بدون نقشه و برنامه خارج از عمل مبارزاتی کارگران بوده و علی رغم هشدارهای سایراعضای «کمیته هماهنگی» که خواستار بردن این طرح به درون بدنه ی کارگری و نظرسنجی از کارگران بود با همپالگی های خود دست به کودتا زده و طرح کاریکاتوری خود را با جنجال آفرینی و زدن اتهامات از قبیل اکونومیسم، تسلیم خود به خودی، خط پنجی، تمام خلقی، رفرمیسم، اصلاح طلبی و سایر زهرماری های دیگر به جنبشی ها و سمپاشی علیه آن ها پرداختند. در این بین بودند «ساده دلانی» که به دامن گرایشی ها درغلطیدند. طراحان «طرح گرایشی» که طرحی نخبه وار از بالا و بدون ارتباط حتی با اقلیتی هر چند ناچیز با بدنه ی کارگری بود - تفتیده از «عشق تشکیلاتی» و رهبری طلبی - بر صندلی های «شورای همکاری» تکیه زده و با دار و دسته ی خود به پدر خواندگی و قیاده طلبی جنبش کارگری پرداختند، روشی که سالیان دراز به جنبش مستقل کارگری در طول مبارزات کارگران به ویژه در ایران آسیب رسانده است. آنان (گرایشی ها) سال هاست که خود را دندان عقل جنبش مستقل کارگری می دانند، در حالی که مدت هاست این دندان پوسیده از میکروب «فرقه گرایی» شده است. به نظر ما طرح «شورای همکاری» طرحی کاریکاتوری، الگوبردارانه از شورای متحده کارگری و اتحادیه شوراهای سراسری کارگران و... بود و ربطی به جنبش زنده، پویا، ملموس و مستقل کارگری نداشت و به همین دلیل از هم پاشید.
ما از کلیه ابتکار عمل های کارگران در ایجاد تشکل و سازماندهی در بین و حین مبارزات کارگران مستقل جنبش کارگری به شیوه انقلابی چه به صورت سندیکا، اتحادیه و کمیته و... اما با سازو کار شورای انقلابی برخاسته از بطن مبارزات انقلابی علیه سرمایه داری حمایت می کنیم. دستشان را می فشریم و در خدمتشان قرارمی گیریم، اما حق اظهار نظر و نقد انحراف از جنبش انقلابی کارگری و بردن آن به میان هم طبقه ای هایمان را برای خود محفوظ می دانیم.
در اینجا پیشنهادات خود را برای رشد و ارتقای جنبش کارگری مطرح می کنیم:
١- رشد، گسترش و تماس گیری با کارگران فعال و تشکلات موجود واقعاً کارگری انقلابی، پیوند با کارگران شاغل در صنایع بزرگ و کلیدی و سایر مزدبگیران تولیدی و خدماتی جهت بسترسازی برای یک تشکل سراسری کارگری واقعا انقلابی از طریق اتصال این حلقه ها و ایجاد یک ستاد جهت هماهنگی و ارتباط اعتراضات جنبش کارگری
٢- استفاده از هرگونه امکان رسانه ای موجود در بضاعت فعالان کارگری و کارگران فعال جهت تکثیر و خبررسانی اعتراضات کارگران و سایرمزدبگیران
٣- به وجود آوردن صندوق های همیاری و استفاده از ظرفیت آن جهت کمک به کارگران اعتصابی
۴- تلاش جهت تماس گیری و استفاده از فعالان کارگری غیرفرقه ای برای کرایه یا حداقل پخش به مدت یک ساعت در روز در یک ایستگاه رادیویی یا تلویزیونی ماهواره ای در خارج از کشور، جهت بازتاب روزانه مبارزات کارگران
۵- تشکیل یک دایره ی حقوقی از وکیلان متعهد به جنبش کارگری جهت دفاع از حقوق کارگران چه در نشست های سه جانبه گرایی اداره ی کار و چه برای دفاع هنگام دستگیری کارگران معترض.
٦- .......
خودتان پیشنهادهای دیگر را بدهید. ما آماده پیشنهادات و انتقادات شما هستیم. منتظرمان نگذارید.
ما قبلاً نقطه نظرات خود را به عنوان «فعالان ضدسرمایه داری گیلان» انتشار داده ایم.
«خورشید انقلاب کارگری جهان این بار از خاور آن هم از «ایران» طلوع خواهد کرد. پس لرزه های این زلزله ی عظیم در کشورهای نفت خیز آثار خود را در جهان سرمایه نشان خواهد داد.»
با درود به تمام جان باختگان سنگر مبارزه ضدسرمایه داری کارگران.

منوچهر - مهر ١٣٩٠

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

منابع:

١- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان
٢- پنجاه سال نفت، مصطفی فاتح
٣- ایران و نفت، محمدباقر حشمت زاده
۴- روزنامه های «ظفر» و «رهبر»
توضیح : این نوشته در تابستان ١٣٨٦ در سایت ها منتشر و منعکس شده بود و اکنون با اندکی تغییر و اصلاح برای بار دوم مجددا انتشار می یابد.