اقتصاددانان [سرمایه داری] درست می گویند آنگاه که برضد تشکل های کارگری اظهار نظر می کنند:
١- هزینه های تشکل کارگری برای کارگران عمدتاً بیش از افزایش دریافتی هایی است که آن ها می خواهند از طریق تشکل به دست آورند. تشکل های کارگری در درازمدت نمی توانند در مقابل قوانین رقابت ایستادگی کنند. آن ها ماشین های جدید، تقسیم کار جدید و انتقال از یک محل تولید به محل تولید جدید را با خود به همراه می آورند. پیامد همۀ این ها کاهش دستمزد است.
٢- اگر تشکل های کارگری موفق شوند که بهای [نیروی] کار در یک کشور را در چنان حد بالایی نگه دارند که سود سرمایه داران این کشور نسبت به میانگین سود در کشورهای دیگر به گونه ای چشمگیر اُفت کند، یا از رشد سرمایه در این کشور جلوگیری کند، این امر باعث رکود و پسرفت صنعت می شود و کارگران را همراه با کارفرمایان شان نابود می کند. زیرا، همان گونه که دیده ایم، زندگی کارگر همین است. هنگامی که سرمایۀ تولیدی رشد می کند زندگی کارگر رو به وخامت می گذارد، و آنگاه که این سرمایه زوال می یابد یا راکد می شود کارگر در همان ابتدای کار نابود می گردد.
٣- این ایرادهای اقتصاددانان بورژوا، همان گونه که گفته ایم، همه درست است؛ اما فقط در چهارچوب دیدگاه آنان درست است. اگر مسئلۀ تشکل های کارگری واقعاً همان می بود که علی الظاهر هست، یعنی اگر هدف این تشکل ها تثبیت دستمزد می بود، اگر رابطۀ بین کار و سرمایه رابطه ای ابدی می بود، این تشکل ها در برخورد با ضرورت چیزها درهم شکسته می شدند. اما آن ها [نه وسیلۀ تثبیت دستمزد بلکه] وسیلۀ متحد ساختن طبقۀ کارگر و آماده کردن کارگران برای برانداختن کل جامعۀ کهنه و تضادهای طبقاتی آن هستند. و از این دیدگاه، کارگران حق دارند اگر بخندند به استادان باهوش بورژوایی که هزینۀ این جنگ داخلی را از نظر تعداد کشتگان و مجروحان و خسارت های مالی به رخ آنان می کشند. کسی که می خواهد دشمن اش را شکست دهد دربارۀ هزینه های جنگ با او بحث نمی کند. و اقتصاددانان می توانند میزان بیگانگی کارگران با این کوته فکری را از این واقعیت دریابند که بیشتر این تشکل های کارگری را کارگرانی درست کرده اند که دستمزدشان بیشتر از کارگران دیگر است و این که کارگران هرچه قدر بتوانند از دستمزدهایشان می زنند تا صرف ایجاد تشکل های سیاسی و صنعتی و برآوردن نیازهای این جنبش کنند. و وقتی نوع دوستیِ آقایان بورژوا و اقتصاددانان شان گاه آنان را چنان خیرخواه و نیکوکار می کند که اندکی چای یا مشروب یا قند وشکر و گوشت به حداقل دستمزد یعنی به کمترین حد زندگی کارگران اضافه می کنند، واکنش کارگران تا حد شرم آوری برای آنان غیرقابل درک می شود آنگاه که می بینند کارگران بخشی از همان حداقل دستمزد را صرف هزینۀ جنگ با بورژوازی می کنند و حداکثر لذت زندگی را از فعالیت انقلابی شان می برند.
نوشتۀ کارل مارکس
ترجمۀ محسن حکیمی از منبع زیر:
!- farsi ->