افق روشن
www.ofros.com

!با مبارزه علیه سرمایه داری روز جهانی کارگر را گرامی بداریم


عمر مینائی                                                                                                    جمعه ١٠ اردیبهشت ١٣٨٩

درحالی به استقبال اول ماه مه روزجهانی کارگر می رویم که نظام انسان ستیز سرمایه داری بیش از پیش، برای کسب سود و ارزش اضافی دامنه استثمار را هرچه وسیع تر نموده و با اتحاد مالی، فرا ملیتی و فرا کشوری می خواهد جهان را برای تسلّط هر چه بیشتر، در هم فشرده کند.
حال دیگر سخن از یک دولت و روش حکومت بر چهاردیواری که به نام مرز ساخته اند ممکن نیست، بلکه حاکمیت سرمایه، تند بادی است که هم زمان موجب ویرانی کاخ هم قطاران خودش هم می شود؛ به عبارت دیگر صاحبان سرمایه مالی جهانی، اعم از تراست ها و کارتل ها می خواهند مستقیما جای حاکمیت سیاسی را اشغال نمایند. دراین جا هیچ چیز درامان نیست، نه انسان، نه دیگر موجودات زنده، نه محیط زیست و نه تمام کره خاکی. سرمایه حریص است و فقط به سود می اندیشد. رفاه، خوشبختی، امنیت و آسایش مفهومی ندارد؛ سازمان های به اصطلاح حقوق بشری با عناوین و اشکال مختلف، همه توسط سرمایه داران، برای به چالش کشیدن و نادیده گرفتن حقوق انسانی و درکل نابودی تمام موجودات زنده ساکن کره خاکی به قیمت افزایش سودآوری سرمایه ساخته شده اند. این ارگان های به اصطلاح مستقل، عملا خود ساخته و پرداخته ی قدرت های بزرگی هستند که برای قاتلان، ستمگران و استثمارگران سرمایه حکم برائت صادرمی کنند و جنگ وکشتار خانمان سوز ضد انسانی را به نام دفاع از انسان برپا می کنند. قتل را برای دیگران جرم و برای خود وظیفه و مباح می دانند. این طیف خود را روی زمین نمایندگانی معنوی و متعالی و دیگران، یعنی مردم را مرتد، مجرم و یاغی می نامند. کافی است تنها نگاهی به عملکرد این منادیان رحمت بیندازیم تا فقر، فلاکت، بیکاری، اعتیاد، تن فروشی و دزدی که از برکت همین حاکمان منحوس اشاعه می یابد را مشاهده نمائیم. درست به همین خاطر است که استثمار شوندگان با آن می ستیزند و جالب این است که خود این حاکمان نیز به این وضعیت اعتراف می کنند، اما هیچ وقت سرمایه داری را مسبّب این پدیده شوم معرفی نمی نمایند، بلکه به ذکر عوامل جانبی آن بسنده می نمایند.
تو گویی این عوامل از آسمان باریدن گرفته و سود پرستان واستثمارگران نقشی درآن نداشته اند و به همین منظور سعی می کنند ازطریق ورّاجان به اصطلاح کارشناس خود، بر بحران اخیر که همه ی دولت ها را درگیر کرده پرده ای ساتر کشند و بار سهمگین فقر و فلاکت ناشی از آن را به دوش کارگران و مردم زحمت کش سرازیر نمایند و با وعده وعید های توخالی، مژده سرآمد دوران رکود و بازگشت رونق اقتصادی را به مردم دهند، تا از بروز هرگونه خطری که آن ها را تهدید کند به دور باشند. هرچند درممالک پیشرفته و نیز کشورهای در حال توسعه و فقیر پیامدهای این بحران هم سان نبوده، ولی این آغاز برآمد و سایه شوم نئولیبرالیسم و امپریالیسم سرمایه دارانه است که از این پس، با مبارزات و فداکاری های کارگران و زحمتکشان جهان، عرصه بر آن ها تنگ و تنگ تر می گردد؛ اگر نه باید شاهد پیامدهای شوم و دهشتناکی باشیم، زیرا آن ها با بی رحمی به کارگران و مزدبگیران در بخش صنعت و خدمات از نظر اقتصادی هجوم خواهند آورد و ما را از حقوق اولیه، بهداشت و خدمات رفاهی و آسایش محروم می سازند. در نتیجه کارگران همه ممالک باید بدانند که از یک طرف، دولت های سرمایه داری قادر نیستند به خواسته ها و مطالبات ما پاسخ دهند و از طرف دیگر نیز نباید از طریق تشکل های زردِ سازشکار و رفرمیست که در چارچوب نظام سرمایه داری و منطبق بر موازین آن ها سیاست های خود را پی ریزی می نمایند، خواسته های مشروع، مترّقی و اهداف غایی و بنیادی مان را پیگیری نماییم.
این جاست که ضرورت و نیاز به اتحاد و همبستگی کارگران و هم چنین ایجاد تشکّل به نیرو و توان خود، با درک ضدّ سرمایه داری و بینش طبقاتی که دورنمای استقرار شوراها را داشته باشد احساس می گردد و جامه عمل پوشاندن به واقعیت تاریخی مذکور، اهداف والای مبارزه طبقاتی را نمودار و برجسته خواهد ساخت. امروز به وضوح می بینیم که دولت های سرمایه داری با ایجاد جنگ و خون ریزی و تجاوز به کشورهای ضعیف زیر لوای مبارزه با تروریسم و یا هر بهانه دیگر، موضوعیت و مشروعیت خود را از دست داده اند، چرا که تروریسم دولتی سرمایه داری برای بقای خود بسیار بی رحم تر از تروریسم گروهی وایدئولوژیکی است،که خود ساخته و پرداخته همین حاکمان استثمارگر هستند.
اما در وضعیت کنونی ایران و با وجود بحران های سیاسی اجتماعی، جنبش توده ای علی رغم عملکردهای پنهان و آشکار و با وجود فراز و نشیب های بسیار، مردم را به سمت سازش و یا توهم وخوش باوری سوق نداده است، بلکه آتش زیرخاکستری است که با درس گرفتن ازسی سال تجربه گران مایه مبارزاتی، ازخودسازی و خودسازمانی غافل نبوده و نیست. هیچ گزینه ویا تدبیری نمی تواند عدم اطمینان مردم به حاکمیت را ازبین ببرد. بسیار روشن است که نیروی آماده به کارهفتاد درصدی جمعیت جوان ایران با مشکلات عدیده و محرومیت های گسترده و نیز تبعیضات عظیم جهت اشتغال دست به گریبانگیر است و آینده خود را تیره و تار می یابد و در واقع از استثمار نظم سرمایه داری عرصه را به خود تنگ می بیند.
از طرف دیگر آیا پیش رفت علم و تکنولوژی درایران می تواند با کالا و تولید ارزان قیمت چینی مقابله و رقابت کند؟ آیا با وجود این همه وسایل ارتباط جمعی، جامعه بسته و حکومت خودکامه همانند قبل قابل تحمل است ؟ اگر قضاوت ما بر گفتار نباشد، بل کردار انسان ها را برای درک واقعیت های موجود سیاسی و اجتماعی مد نظرقراردهیم، به خوبی ملاحظه خواهیم کرد که جامعه ایران بسیار بحرانی تر از آن است که بتوان به آسانی تسلیم اش شد وکنترلش کرد.
جای تعجب نیست که مدافعان سرمایه داری ایران از خُرد و درشت، شب و روز مردم را به آرامش و یا دنباله روی از این یا آن جناح که ممکن است از دید آنان جلو حرکت رو به رشد جنبش کارگران و دیگر جنبش های اجتماعی را سد کند، تشویق و ترغیب می کنند.
متاسفانه بعضی از فعالان دخیل و توانمند که خود در جریان روزمره این رویدادها هستند، هنوز این اعتراضات را گامی قدرتمند نمی بینند و گویا فقط درشرایط ویژه ای است که حرکت اعتراضی و جنبش کارگری در موقعیت، تعرّضی است و در غیر این صورت تحرکات آن نمی تواند مفید واقع شود و هیچ دستاورد قابل توجهی نخواهد داشت و از این نظر، آنان جنبش کارگری را جنبشی تدافعی می نامند.
اما آن چه که حائز اهمیت است، هم گامی و هم سویی جنبش کارگری با جنبش های دانشجویی و زنان است که هسته ی اتحاد آن ها اندیشه و عمل ضدّ سرمایه داری است که در این عرصه از توانمندی کیفی قابل توجهی نیز برخوردار اند و با وجود فشارهای بسیار که ازطرف حکومت بر آنان وارد شده است،کماکان رو به رشد بوده و ظرفیت و توانمندیشان به مراتب بیش ازگذشته است و این در واقع پس روی حاکمیت و دستاورد این جنبش ها می باشد.
وجود جنبش های اعتراضی در ایران و کشورهایی نظیر آن نمونه بارز این ادعا است که دیگر کارگران مانند قبل تسلیم توهم و خرافات و یا فریب کاری های سرمایه داران نمی شوند و هم چنین نظام های موجود هم دیگر مانند قبل نمی توانند فقط از گزینه سرکوب برای فرو نشاندن اعتراضات مردمی استفاده کنند، بلکه ناگزیرند علی رغم میل خود برای به چالش کشاندن این جنبش ها، وارد فاز چانه زنی و امتیاز دادن شوند.
هم اکنون در ایران برای گذار از بحران بیکاری و طغیان مردمی، درحال تزریق وام های سنگین به جامعه می باشند. اما خودِ حاکمیت، کارگران و مردمِ آگاه به خوبی می دانند که دامنه بحران موجود فراتر از این داستان هاست که با مسکن دفع و رفع شود.
آن چه که برای نیروی آماده به کار ایران حائز اهمیت است، دارا بودن کار دائمی می باشد که ازعهده ی چنین سیستمی برنمی آید؛ حتی غربی ها هم بعد از انتخابات این دوره و پیامدهایش به خوبی دریافتند که نباید به ایران زیاد فشار آورد، چرا که خطر بروز یک جنبش کارگری قدرتمند، ابدا دور از انتظار نیست و آنان هم کمک می کنند تا به نوعی بحران سیاسی اقتصادی ایران وارد فازی نشود که ازکنترل آن ها هم خارج شود. معرفی حرکت اعتراضی مردم ناراضی، زحمت کش و رنج کشیده ی ایران به نام جنبش سبز و تبلیغ برای آن، ناشی از همین وضعیت بحرانی حاکمیت در ایران است و از طرف دیگر رشد و شکوفایی حرکت های کارگری، زنان، معلمان و دیگر اقشار محروم و تهی دست و خودسازمانی فعالان این جنبش ها امیدواری بسیار ایجاد کرده است.
هرچند در طول این حرکات و اعتراضات تا به این لحظه ما شاهد دستاوردهای عینی آن چنانی نبوده ایم اماپیش روی جنبش فقط با دستاورد تعین نمی شود، بلکه باید دیگر جوانب آن هم مورد بررسی قرارگیرد.
ما نباید فراموش کنیم سزای هرحرکت و اعتراضی در این مملکت مرگ است؛ نباید از یاد ببریم که توهم و خوش باوری به تغییر در ساختار حکومت، وضعیت را بیش از پیش دشوارتر خواهد ساخت و جوانان بسیاری را پرپر خواهد نمود. اما خوشبختانه هم اکنون کمتر جایی را می توان پیدا نمود که در آن سخن از بی اعتمادی و نارضایتی مردم نباشد. راست است که تا به حال با وجود اعتراضات کارگری، اما هنوز خبری از کارگران متشکل و تشکل های مستقل و طبقاتی آنان نیست، اما صِرف ایجاد تشکل بدون پشتوانه مادی و قدرتمندِکارگری و هم چنین جهت دهی به آن، یعنی این که باید کدام سیاست را تعقیب کند، نمی تواند مد نظر قرار بگیرد. به اعتقاد نگارنده، تازمانی که کارگران شرایط مناسب ایجاد تشکل مستقل طبقاتی و قدرتمند ضدسرمایه داری خود را با دید باز مبارزه طبقاتی نبینند، اگر دست به ایجاد تشکل نزنند بهتر است، تا به تشکلی ضعیف و رفرمیستی و سازشکار روی آورند. زیرا این عمل علاوه برآن که دستاوردی نخواهد داشت، باعث نفاق و سر درگمی کارگران می گردد.
به باور من،کارگری که شجاعت دفاع از حق و حقوقش را دارد، ایجاد تشکل برایش دشوار نیست، ولی شرایط باید برای انجام این کار مناسب باشد. حال مقایسه کنید با این مورد که چرا فعالان کارگری بدون ترس و واهمه خود را سازمان می دهند. مگر با این کار دچار مشکل امنیتی نمی شوند؟ مگر هر از چندگاهی شاهد احضار و دست گیری و احکام صادره علیه آن ها نیستیم؟ ولی این درک طبقاتی است که به آن ها نیرو و توان این کار را داده است. آن هاپشتوانه مادی خود (کارگران) را بسیار قدرتمند می بینند و می دانند که روزی با وارد شدن آن ها به عرصه کارزار، جامعه برای یک زندگی انسانی و به دور از استثمار تغییر خواهد کرد.
با حذف یارانه ها باب دیگری در ایجاد تورم و بحران اقتصادی باز می شود که در شدت بخشیدن به بحران سیاسی و اعتراضات کارگری و مردمی نقش به سزایی خواهد داشت. حال برای حاکمیت راه چاره برون رفت از این بحران نه این جناح است و نه آن دیگری، چرا که عدم اعتماد به کل ساختار سیاسی درمیان اقشار مختلف مردم به وجود آمده است. نباید دل به نظام سرمایه داری جهانی بست، چرا که آنان استثمارگران جهانی اند.
اما آن چه می تواند امیدوارکننده باشد و در نهایت پایان بخش تمام مصیبت، فقر و فلاکت مردم و نوید زندگی شایسته انسان ها گردد، استقرار شوراهای کارگری است و تنها در این شرایط با توجه به این که تولید برای رفاه و آسایش مردم است نه برای ویرانی و زور، و چون تولید مستقیما در زندگی روزمره مردم نقش مثبت دارد و سود عملا به خود کارگر و جامعه برمی گردد و دیگر کسی برای کسب سود و تقویت مالکیت فردی تلاش نمی کند و کالایی که برای مصرف تولید شود هیچ وقت دچار بحران نمی گردد، شکوفایی زندگی نمودار خواهد گشت و در یک کلام تولید و نیاز مصرفی مطابق با ارزش آفرینی واقعی، زندگی ما انسان ها را ورق خواهد زد. بیائیم در روز جهانی کارگر و با گرامی داشت آن به سوی آینده ای بدون استثمار گام برداریم.

عمر مینائی - اردیبهشت ١٣٨٩

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری