افق روشن
www.ofros.com

کدام حرکت، کدام جنبش

عمر مینائی                                                                                             جمعه ١٣ آذر ۱٣٨٨

این روزها بیشتر از هر دورانی در تاریخ سه دهه‌ی ایران دگرگونیها، تجدد افکار و برخوردها، چه در درون حاکمیت و چه در میان طبقات و گرایشها و طیفهای گوناگون فکری، روی داده است. فعالین جنبش کارگری در دل این تحولات و در این مقطع بسیار مهم از تاریخ باید نظراتشان را در مورد حوادث اخیر بیان کنند. نمایندگان طبقات و گرایشات دیگر نیز دارند همین کار را میکنند. فرقی که جنبش ما را از آنها جدا میکند اینست که آنها مسایل را به میل و منفعت خود تفسیر میکنند، اما جنبش کارگری دنبال واقعیتهاست؛ دنبال حقایق است. کسانی که صادقانه و از نزدیک شاهد وقایع اخیرند، وظیفه‌ی تاریخی و بس سنگینی به عهده دارند و آن اینست که با بیان و تفسیر واقع گرایانه و انسان دوستانه خود، به حامیان انسان ستیز و استثمارگر حقایقی را یاداورکنند. باید به آنها گفت که در دنیای امروزه علی رغم تمام مشکلاتی که برای مردم محروم و زحمت کش وجود داشته و دارد اما حداقل نمی توان رویدادهای دنیا و ایران را از آنها پنهان کرد و یا وقایع را با تفسیرهای طبقاتی و من درآوردی به خورد مردم داد.
بعد از جریان انتخابات تحولاتی روی داد، میلیونها انسان مبارز به میدان آمدند و جامعه بحرانی شد. برای یافتن علل بحران و اعتراضات اخیر در ایران باید به گذشته برگشت. چرا که این مرحله از بحران و نارضایتی عمومی مردم ایران یک شبه به وجود نیامده بلکه در طی پروسه طولانی عمر همین حامیان سرمایه و در سیرتکاملی خود به اینجا رسیده است. آن بخش از مبارزان که با شعارهای گوناگون، راه خود را از به اصطلاح جنبش سبز جدا کرده‌اند، علیرغم کمبودهایشان، زمینه‌ی قدرتمند شدن دارد و هم اکنون در حال پیشروی هستند. و اما انچه که مربوط به حامیان وضع موجود و مخالفان هر گونه تغییر وتحول ریشه‌ای وبنیادی است با وجود تمام اختلاف هایی که داشته اند ودارند به لحاظ طبقاتی در کنار هم هستند و در برابر حق طلبی طبقه‌ی کارگر همدیگررا تقویت میکنند. آنچه که رسانه‌های ریز و درشت داخلی و خارجی جنبش سبز خطابش میکنند دارای پلاتفرمی است که احتیاج به بررسی دارد. عالی جنابان رنگارنگ خود محورهر چه را خود ساخته وپرداخته کرده به خورد مردم میدهند. هدف آنها بازداشتن مردم از پیگیری خواستهایشان است. آنها قلب حقایق میکنند چون مردم زحمت کش و رنجدیده با وجود تحمل تمام مصیبتهای که به دلیل استبداد، عدم درک طبقاتی وهمچنین فریب ونیرنگ صاحبان سرمایه و محافظانشان در دوران عمر خود متحمل شده‌اند حال عملا به میدان مبارزه آمده و برای رسیدن به خواسته های برحق و انسانی خود تلاش میکنند وتسلیم نمی شوند. اساسا خواست مردم در انقلاب 57 هم رسیدن به خواسته های انسانی خودشان بود و به همین منظور انقلاب کردند. آنچه اینجا ضروریست یادآوری شود اینست که این مردم علی رغم تمام کشتار و زندان و هر مصیبت دیگری که متحمل شدند هیچ وقت تسلیم نشده و کماکان درعرصه مبارزه و به طرزی کم و بیش فعال ظاهر شدند
پس از ریختن توهمات، حاکمیت با حاکم کردن ترس و وحشت از زندان و کشت و کشتار بیرحمانه، کوشید تا نای نفس کشیدن را از جامعه بگیرد و به این طریق اکثریت جامعه را از ابتدای ترین خواسته های خود محروم کرد. در این دوره‌ فرد پرستی، تسلیم طلبی و تحکمی غالب شد که انسان را به یاد آن فرهنگ استبدادی میاندازد که زنده یاد محمد مختاری آنرا "شبان رمگی" خواند. گذار از چنین دورانی شرایط و زمینه ی خاص خود را برای پشت سرگذراندن لازم داشت و این کار کوتاه مدت و اراده گرایانه نبود. این امر تنها مختص جامعه‌ی ایران هم نیست بلکه تمام جوامع در حال گذار، این را تجربه کرده اند. اگر روزگاری در اروپا گالیله به خاطر مطرح کردن گردش زمین به دور خورشید، محاکمه میشد امروز آن نوع از علوم انسانی به محاکمه کشیده میشود که حقایق طبقاتی را بیان میکنند. همیشه تلاش حاکمیت این بوده تا با مردمی طرف باشد که آگاهی طبقاتی ندارند و از دانش امروزی و علم و تکنولوژی به دورند؛ زیرا به تسلیم کشاندن و کنترل چنین مردمی آسانتر است. امروز ما با نسلی متفاوت طرفیم، نسلی که با پیشرفت علم و تکنولوژی آشناتر است و درک واقع گرایانه از جامعه دارد. اینها را نمیشود با وعده‌ و وعیدهای بی پایه‌ و اساس فریفت. اگر دردهه‌ی شصت مردم از سطح آگاهی امروزه برخورداربودند کشتاربیرحمانه آندوران می توانست به آن سادگی صورت پذیرد؟
کارگران و مردم مبارز در ایران دورانهائی را پشت سر گذاشته‌ و آبدیده‌ شده‌اند. برای مثال در دوره‌ی کارگزاران، دهه‌ی( هفتاد)، با طرح خصوصی سازی وهم گام شدن با اقتصاد جهانی بیکار سازیها و بازسازی جامعه روی دوش کارگران در دستور قرار گرفت. در آن دوره تا حد کمی خط فکری مردم آگاه برای تامین خواست های جامعه مطرح شده بود که باز جامعه ناکامی و ناتوانی آنرا مشاهده و تجربه کرد. در این دوره ما با اعتراضات کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان و فقروفلاکت بیشترتوده های محروم و زحمت کش برمی خوریم. اگر در این دوره سرکوبها به سختی و شدت دهه‌ی شصت نیست دلیلش رحیم شدن حاکمیت نبوده بلکه بالا رفتن درک و شعور جامعه است که به راحتی نمی توان به تسلیمش واداشت. دقیقا درهمین دوره‌ و به علت ناکامی حاکمیت در به تسلیم کشاندن مردم و نا توانی آن در سرکوب خواسته های فردی و اجتماعی آنان، شکاف بین جناحهای حاکمیت بزرگ تر شد. پس از این مقطع ما با پدیده‌ی دوم خرداد 76 مواجهیم که پیامدهای جامعه ی درحال گذارایران است. در این فاز هم حاکمیت به جائی نرسید و ما شاهد قتل های زنجیره‌ای، قتل کارگران، بستن روزنامه ها، زندانی کردن روزنامه نگاران و کشتار دانشجویان بودیم و محافظین سرمایه به این شکل در برابر مردم ایستادند. در این دوره‌ محافظین سرمایه با همه جناحهایش در کنار کشتار کارگران خاتون آباد و ترور کسانی مثل محمد مختاری و جعفر پوینده با هم نشستند و برای یک دوره‌ی دیگر برنامه‌ریزی کردند. کارگران و مردم زحمتکش در دهه‌ی هشتاد بیش از هر زمان دیگری دچار فقر و فلاکت شدند. در چنین وضعی با کبکبه و دبدبه انتخابات را راه انداختند. آیا در مدت انتخابات و یا قبل از آن هیچ کدام از آنان قاتلین کارگران خاتون آباد و دانشجویان و نویسندگان و آمرین وعاملین آنانرا به پای میز محاکمه کشاندند؟ آیا احد و یا جناحی ازحاکمیت از حق ایجاد تشکلهای صنفی کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان و زنان حرفی به میان آوردند؟ آیا اصلا در میان آنان حاظر شدند؟ آیا یادی از فعالان دستگیرشده‌ی جنبشهای اجتماعی کردند ویا گامی برای آزادی آنان برداشتند؟ واقعیت اینست که محافظین سرمایه با هر رنگ و لعابی درتمام کشتارها و فقر و فلاکتهای تحمیل شده به مردم ایران همگام وهم صدا بودند. بنابراین کار ما این نیست که در رویدادهای بعد از انتخابات یکی را مقصر و دیگری را مبرا بدانیم. حال جناح حاکم، صرف نظر ازاین که چگونه رقیب خودرا شکست داده، راه و روش قبلی حاکمیت خود را در پیش گرفته و برای ماندگاری خویش از هیچ کاری دریغ نمیکند. جناح دیگر به جز ازدست دادن قدرت چه مشکلی دارد؟ آیا مشکل آنان نقص حقوق بشردر ایران است؟! نبود آزادی های فردی و اجتماعی است؟! عدم وجود حق تشکلهای صنفی و طبقاتی مزد بگیران شاغلین و بیکاران است؟! اگر چنین است چرا آقای موسوی فریاد برمیاورد که خواست او حفظ همان سیستم نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر است؟ این در حالی است که خواست و شعار اکثریت معترضین، از بین رفتن این سیستم است. کارگران خواهان ایجاد تشکلهای خودهستند. دانشجویان شعار سوسیالیزیم یا بربریت می دهند. جنبشهای اعتراضی زنان وکارگران، که هرروزه قدرتمندترمی شوند، نه باوری به 22 خرداد دارند ونه به سبز پوشان و توهمی به آنها دارند. پس حرف این سبزها چیست؟ آنها از همکاران و همفکران حکومتی دیروز شکایت دارند که چرا یک صندلی خالی برای آنها در حاکمیت خالی نگذاشتند. آنها یادآوری میکنند که در حفظ و بقای این سیستم شریک بوده‌اند. جنبش آنان مشکلاتش از این دست است اما جنبش ما دردها و مسایلش متفاوت است. صدای جنبش ما را باید در نیشکر هفت تپه شنید که هر ترفندی از جانب کارفرما و ادارات کار و اطلاعات را در هم شکستند، تشکل خود را به وجود آوردند و سرمشق شدند. صدای جنبش کارگران در کوره پز خانه ها شنیده میشود که هرساله کارگرانش با قدرت در مقابل صاحبان کوره پزخانه ها ایستاده و خواسته های خود را به آنان تحمیل میکنند. صدای جنبش ما صدای کارشناسان انسان ستیز سرمایه داری غرب و شرق نیست، صدای کارگران مبارز در اروپا، آمریکا، آفریقا و آسیاست. صدای کارگران لوله سازی اهواز، فرش غرب بافت، لاستیک البرز و نساجیهای کردستان است.
میتوان انعکاس صدای جنبش ما را در میان محرومان جامعه، در خوابگاههای دانشجویان و در خاطرات به خون خفتگان این خوابگاهها شنید. رد جنبش ما را باید در میان مبارزینی پیدا کرد که با همکاری و رضایت همین سبزپوشان در زندانها و در خیابانها قتل عام شدند. جنبش ما ریشه در مبارزه و خواست زنان کارگر و شیر زنان آزاده‌ای دارد که به خاطر آرمانهای انسانی خود و خواستهای برحقشان زندانی و شکنجه شده‌ و جان باختند. صدای این جنبش ازبلند گوی رسانه های سرمایه داری برنخواسته بلکه طی یک پروسه طولانی در مسیرحرکت مبارزاتی خود آبدیده شده است. صدای جنبش ما صدای اعتراض به فاصله‌ی طبقاتی، محرومیت کودکان خیابانی، خرافات، بیکاری و فقری است که سرمایه‌داران سبز و سیاه به جامعه تحمیل کرده‌اند. این جنبش صدای پیشروان مبارزی است که هرساله در شهر و روستا، کارخانه و کارگاه، خیابان و دانشگاه، مدرسه و نانوایها با پرچم سرخ به استقبال اول مه، روز دانشجو، روز جهانی معلم، و روز جهانی زن به میدان میاید وخواسته های طبقاتی خود را مطرح و برایش پیگیرانه و مصمم مبارزه میکند

عمر مینائی - آبان ٨٨

"کمیته هماهنگی برای کمک به ایجادتشکل های کارگری"

چهارشنبه یازدهم آذر ١٣٨٨

www.khamahangi.com