افق روشن
www.ofros.com

نقدی بر فعالیت محفلی


عمرمینایی                                                                                                              جمعه ٢ مهر ١٣٨٩

هرچند مدت زیادی است که بحث راهکارمناسب و تغییر شیوه کار کارگری و همچنین نحوه ی تشکل یابی درمیان فعالان و طبقه ی کارگر به امر روزمره کار و مباحث جمعی دسته جات وگروه های درگیر با مسایل کارگری تبدیل شده است اما کماکان راه و روش محفلی همچنان با اتکا بر فردگرایی و یارگیری درمیان دوست ، رفیق ونزدیکان جان سختانه به حیاتش ادامه می دهد. بدون آن که این منتخبین، معیارها وتوانمندیهای لازم برای فعالیت کارگری و یا تاثیرمثبتی در فعالیت های اجتماعی دارا باشند، به نحوی که بتوانند اطرافیان خود را متقائد کنند که مورد اعتماد و توانمند درامر یاری رساندن به اتحاد و همبستگی کارگران و زحمت کشان هستند. بیان این موضوع بدان معنا نیست که صداقت و فداکاری این دوستان زیرسوال رود بلکه هدف این است درنقدی همه جانبه سعی گردد که محفلیسم جان سخت به دورافکنده شود. برای روشن شدن این موضوع می توان به تعداد شرکت کنندگان درمجامع کمیته ها و همچنین اعلام اعضای آنان اشاره و بسنده کرد که خود گویای همه چیز است. نکته دیگر این است که بحث ما برسر دوری از این افراد و به حاشیه راندن آنان نیست بلکه واضح تر بگویم که ایجاد تشکل فعالین کارگری باید برای فعالیت وتشکل یابی وعضویت پذیری تعریفات خاصی ارائه دهد که از ابتدای ورود افراد، جایگاه و وظایفشان مشخص شود و دست اندرکارانش با تقسیم کارمنظم و قبول مسئولیت به فراخور ظرفیت و توانمندی اعضای متشکل درآن، درگیرودار مبارزه طبقاتی ازحداکثر ظرفیت مجموعه اعضایش استفاده کند و اساسا اعضا باید خود برای پیش برد امر مبارزه طبقاتی خود هرآنچه درتوان دارند بکارگیرند . دراین صورت است که درجریان کار، ضعفها وکمبودهای کاری زودتر نمایان و برآن غلبه خواهد شد. هر فعال جنبش کارگری تا خودش درگیرودار فعالیت روزمره کاری در ارتباط با طبقه کارگر و هم سو و همگام با زندگی سیاسی اجتماعی طبقه کارگر نباشد ودر پروسه فعالیتش برای آنان خوش نام وجای باور و یقین و پیشرو مناسب در مبارزه علیه ستم واستثمار نباشد نام فعال کارگری برخود نهادن جز لوث کردن صورت مسئله نیست. درواقع باید انسانهای مبارز درهرعرصه از زندگی سیاسی اجتماعی خود صادقانه برظرفیت و توانمندی خود بسنده کرده ودرمورد خود خودداوری منصفانه داشته باشند. بنابراین دراینصورت است که جایگاه افراد درجا ومکان واقعی آنان ثبت می شود و تاثیرات مثبت تری هم از نحوه ی کاری خود برجای می گذارند. اما در این شرایط عدم تضعیف چنین نگرشی درمیان فعالان کارگری که بیشترمدنظراین مطلب است و بااتکا برکمیت بدون ثمر و در بعضی موارد مشکل ساز، کسانی که عملادرمسیرمبارزه طبقاتی جزعلاقه درونی که دروجودشان نهفته است عملا درپراتیکش نیستند و به راستی جز به هرکس که به وی نزدیک است وکیفیت را فدای کمیت کردن و روابط را بر ضوابط ترجیح دادن کاری به پیش نخواهد برد. آن کس که رفیق است ممکن است دارای افکار انسان دوستانه باشد، باظلم وستم مخالف باشد ولی هنوز عملا و نظرا وارد کارزار مبارزه نشده است . ممکن است دربسیاری ازمراحل زندگی روزمره اجتماعی سیاسی بتواند برای پیش برد امرمبارزه مثبت واقع شود اما نباید عجولانه و یا فقط برای بالابردن کمیت او را به دنبال خود یدک کشید. بیشتر این افراد در پروسه ارتباط درست کاری خودشان عملا وارد کارزار طبقاتی خواهند شد. پس باید ارتباط با این دسته از دوستان که زمینه پرداختن به کار و فعالیت کارگری را دارند درحد پذیرش و قبولی مسئولیت از طرف آنها باشد و همچنین آموزش عملی آنان باید در پروسه گام به گام فعالیت روزمره مبارزه طبقاتی و تلاش برای خودسازمان یابی کارگری صورت گیرد. دراین صورت است که با شناخت مناسبات انسان ستیز استثمارگر به مبارزه قاطع برخواهند خواست. نباید فراموش شود که هرچه نیرو و توان کارجنبشی درمیان فعالان ضدسرمایه داری دامنه اش بیشترگسترش پیدا کند تیشه برریشه محفلیستها و فرقه ها خواهدزد و آنان را منزوی تر خواهد ساخت. درمقابل، ظرفیت وتوانمندی اتحاد وهمبستگی فعالان جنبشی نیز شکوفاتر می شود. عملاچون این طیف غیرکارگری اعتقادی به جنبش خودآگاه وخودسازمانیابی کارگری ندارند و عملا با مناسبات استثمارگر درگیر نیستند به کوچکترین امتیاز راضی شده ودرمقابل هرتغییر بنیادی و ریشه ای به مخالفت برمی خیزند. به این خاطر که از قافله جا نمانند و یا احیانآ درصورت تغییر اوضاع و احوال بنا به دلایلی که درذهن خود می پرورانند در پناهگاه و پستوها بادشنامی به مناسبات انسان ستیز سرمایه داری باد به غب غب انداخته و ازکاه خودکوه می سازند ودر بهترین حالت سرنگون طلب میشوند آن هم با چشم به آسمان دوختن و با امید به فرشته نجات.
همچنین این طیف ساخته وپرداخته شرایط وحوادثند، ازدل مبارزه روزمره کارگری علیه استثمار برنخاسته و نیرو و توان خود را نیزدرجنبش کارگری نمی بینند بلکه با جاروجنجال و هیاهو آن هم درپشت صحنه به فداکاری و مقاومت دیگران درود میفرستند و با راه انداختن دارودسته و علم کردن پرچم رنگین کمانشان برای منتصب شدن خود در رهبری گروه ورد می خوانند و فرمان به پیش پیاده نظام صاد ر می کنند. آری این نوع نگرش ویروسی است که به حیات جان سخت خود ادامه می دهد وکم و بیش زاد و ولد می کند و با وجود تلاش های پیگیر و مداوم عملی و نظری بسیاری از فعالان کارگری وسوسیالیت همچنان به حیات خود ادامه می دهد. همانا یکی از دلایل عدم انسجام فعالان کارگری وجود همین گرایش محفلی وضدجنبشی است که به نوعی فعالان کارگری سوسیالست دربرخورد و نفی آن جدی نبوده وگاهی با مصالحه وحتی عملا تسلیم با این نگرش غیرکارگری روبرو شده اند و درگذار از این گیرودار گرداب نامتناسب این میراث بازمانده ازخط مشی چریکی وگروه محوری فرقه ای - سکتاریستی ودر واقع غیرجنبشی کارگری - سوسیالیستی گرفتارمانده و نیرو و توان انرژی فعالیت کاری آنان را هم تا حد زیادی به تقلیل برده است. ده ی هشتاد علی الخصوص درچشم انداز حرکت نوین فعالیت کارگری وانتخاب راهکارحرکت از پایین و سازماندهی کارگری درمحل کار و زندگی آنان به امر واقع بسیاری از فعالان درگیر در این عرصه مبدل شد و درهمین راستا و برای نایل آمدن به همین امر طبقاتی ابتدا فعالان وکارگران آگاه و پیشرو با متشکل شدن درکمیته ها هرکدام به نوعی درتسریع این روش مناسب فعالیت با همت و فداکاری و بدون ترس و نگرانی از هرگونه پیامد ناشی از برخوردهای سیستم انسان ستیز سرمایه داری که علی رغم فشار و تهدید و ارعاب مغلوب نشده و با گامهای استوار هم چنان رو به جلو حرکت کرده اند، اما همچنان که در بالا اشاره شد با وجود مبارزه نظری وعملی، درمقابل گرایش محفلی درجازده و عملا
نتوانستندازاین روش غیرکارگری فاصله بگیرند. حال نگارنده این مطلب نمی خواهد درنقدی همه جانبه تمام جوانب فعالیت ودیدگاههای غالب براین تشکلات را مورد بررسی قراردهد ویا احیانا با ارائه راهکار متناسب با دیدگاه فکری خود به درست یا غلط، فعالیت این دوستان را به چالش کشد ویا مورد نکوهش و ملامت قراردهد، بلکه هدف از بیان این موضوع و پرداختن به آن موضوعیت مبرم شرایط کنونی و جنبش کارگری است که با وجود تلاشهای بسیاری از طرف مدافعین عرصه های متفاوت جنبشهای ضد سرمایه داری (کارگری - دانشجویی و زنان) نمی توان ازتشکلی نام بردکه گرایش سکت ومحفلی دامنگیرش نشده باشد. در این شرایط که سیستم سرمایه داری ایران دچار بحران عمیقی است و هر روز عواقب زیان بارش بخش وسیعی از کارگران و زحمت کشان را به پرتگاه فقر و فلاکت سوق می دهد و با این وجود حرکتها و اعتراضات کارگری، کماکان از عدم هماهنگی و اتحاد و همبستگی طبقاتی فاصله دارند و نیرو و توان بالفعلشان به قدرت بالقوه مبدل نگردیده است و همچنان از پراکندگی رنج می برند. هرچند که تشکل بنا به میل واراده شخص و حتی اشخاص هم شکل نمی گیرد بلکه برای به وجود آمدنش شرایط وزمینه خاص آن لازم است چه به لحاظ نیرو و توان عملی و فکری که طبقه کارگر بنا به نیاز ودرک خود و برای امر مبارزاتی خود برای به وجود آمدنش تلاش می کند که فعلا نمی خواهیم وارد فاز تحلیلی این مقوله شویم. آن چه دراین شرایط حائز اهمیت است و برای برون رفت از فاز نامتناسب محفلیسم که دامنگیر فعالیت کارگری و دیگرجنبشهای اجتماعی پیشرو شده که با عدم راهکارمتناسب دراین شرایط همراه شده است باید شرایط موجود را مورد تجزیه وتحلیل قراردهیم و با کمک دوستان برای راهکارمتناسب با گرایش ضد سرمایه داری کارگری تلاش کنیم چرا که با وجود هرنوع نگرش چه شورایی و چه سندیکایی راهکارهای فعالیت کاری تا به حال زیر پر و بال محفلیسم جا خوش کرده و در بهترین حالت خودش تنها برای جواب به نیاز درون فکری دسته و یا گروه خاصی قدعلم کرده است. این جاست که به نظر نگارنده محفل خوره ی جان فعالینی شده که صادقانه اما بدون پیداکردن راهکار مناسب کارگری و ضدسرمایه داری درراه کمک رسانی به ایجاد تشکلهای کارگری و شورایی فعالیت و تلاش کرده و از تمام نیرو و انرژی خود در امر پیشبرد آن دریغ نورزیده است. متذکر می شوم که این تلاشها صرفه نظر از هرکم وکاست بدون نتیجه هم نبوده و دست آوردی هم به همراه داشته که باید این دوران به عنوان برگی زرین درتاریخ جنبش کارگری ایران ثبت شود. ممکن است سوال شود که چرا با وجود گرایشات غیر کارگری این چنین از محفل درهراس و نگرانیم؟ و چرا مضرات آن را فراتر از خطرات رفرم خواهی که به نوبه خود در اسارت و به بند کشیدن طبقه کارگر و تسلیم کردنش درمقابل به دست آوردن حد اقل خواسته هایش و همچنین وادار به تمکین وتسلیم شدن درمقابل سیستم انسان ستیز سرمایه داری می بینیم؟ مسئله اساسی برای پرداختن به این موضوع اینجاست که مادر این شرایط با وجود گرایشات رفرم خواه زمینه نشو و نمای آن را درایران آن چنان که شرایط برای موضوعیتش فراهم باشد نداریم واساسا حاکمیت حداقل دراین شرایط تن به هیچ رفرمی نمی دهد وگرایشات رفرمی چه بخواهند و چه نخواهند زیر لبه تیغ مناسبات سرمایه داری ایران هستند و این سیستم حاضر نیست با آنان به هیچ عنوان وارد مصالحه شود در هر حال گرایشات غیرکارگری از هر تیپ و قماشش مکمل همدیگرند و درخدمت استثمارگرانند. اما برای گرایش کارگری ضدسرمایه داری برون رفت از زیر بار محفل و سکتاریسم که دو عنصر مکمل هم برای به چالش کشیدن مبارزه ضد سرمایه داری هستند نه تنها ضرورت تاریخی بلکه حیاتی است و به همین خاطر باید بیشتر روی آن تامل کرد. زبان گویای این نوع نگرش همانا به شیوه ی سازماندهی کمیته ها بیانی جامع و قابل فهم است کمترکسی در آنان یافت می شود که به نوعی دارای روابط شخصی نباشند و در واقع این روابط است که سنگ بنای این تشکلهارا بنا نهاده است دراین جا هدف ما زیر سوال بردن روابط اشخاص و یا احیانا مضربودن دوست رفیق و همفکردر یک تشکل نیست بلکه عدم سازماندهی متناسب این افراد است که ممکن است درجای دیگری بسیار فراتر از نیرو و توانش استفاده شود که مورد بحث مانیست. آنچه مورد بحث ما است تعریف اصولی و با محتوای واقع بینانه از عمل کرد فعالیت کارگری و متشکل شدن برای امر مبارزه طبقاتی است و دیدگاه متناسب اشخاص با آن است که با توجه به غیر واقعی بودن این نیرو تشکلات البته به لحاظ عدم عملکرد فعالیت کارگری و دانش طبقاتی احتیاج به بازنگری در امر متشکل شدن دارد. به همین منظور ابتدا باید تعریف جامعی از فعال کارگری ارائه داده شود و سپس برای کمک به سازماندهی آن و ظرفیت و توانمندیش متناسب با شرایط و مکان کاری وشغلیش پرداخت. نباید فراموش کرد که درگیرودار مبارزه ضد سرمایه داری سیستم سرمایه داری به شیوه های مختلف ظرفیت و توانمندی به چالش کشیدن اتحاد و همبستگی کارگری را دارد که یکی از آن سرکوب است.
برای روشن شدن بیشتر صورت مسئله و نقد و بررسی این موضوع شکل گیری کمیته هماهنگی را از ابتدا تا حال در نظر می گیرم و با بیان نکات قوت وضعف آن به موضوع مورد بحث خواهم پرداخت چراکه این کمیته علی رغم تمام ضعف هایش در امر اتحاد و همبستگی کارگری و مبارزه با محفلیسم پیشروبوده و بنیان آن از پایه از فعالان ضد سرمایه داری به وجود آمده است و این نقدها درزمینه آنالیزش مثبت واقع می شود. اوایل ده ی هشتاد نقطه ی عطفی از شروع فاز جدید فعالیت کارگری درایران است. دیدگاها و نگرشها به مراتب بیش ازپیش آشکارتر در روی کرد علنی فعالیت کارگری وگاهی درتقابل با آن قرارمی گیرند. هر نگرش به نوعی می خواهد در صحنه مبارزات کارگری شرکت داشته باشد این کمیته نیز در چنین شرایطی اعلام حضورکرد و فعالان آن با ارائه اساسنامه و اسناد پایه ای آن وارد عرصه مبارزه عملی و نظری کارگری شدند. دیری نپایید که مناقشات بر سر نوع نگرش و دیدگاه طبقاتی و تشکل یابی کارگری باعث بحران در آن شد و هرکدام از طرفین درگیر راه خود را پیش گرفته و یکدست تر و هماهنگ تر از پیش به مبارزه خود ادامه دادند. اما کمیته از بدو تشکیلش وظیفه داشت و این حق را برای خود قائل شده بود که باید تشکل کارگری ایجاد نماید(همچنانکه در اسمش هم آمده است ) و در نهایت با حجیم شدنش در مجمعی وارد فاز دیگری شود که همانا تبدیل شدن به تشکل کارگری بودکه بعد از مباحث بسیار و تغییر نام کمیته از برای ایجاد تشکل کارگری به نام کمک به ایجاد......عملا نتوانست ازدیدگاه محفلی خود محورکه از ابتدا با آن درجدال بود خود را خلاص کند و کم و بیش با وجود مباحث زیاد درگیرودار عبور از آن بوده و هست که بدون ارزیابی اصولی از شرایط موجود و راهکار متناسب با آن به نوعی در پرکردن خلا عدم ارتباط ارگانیک و هماهنگ با کارگران در محل کار و زندگی به عضوگیری بدون معیار فعالیت کارگری روی تعدادزیادی ازاین اعضا تنها به خاطر دفاعیاتشان ازکمیته درآن جا و منزلتی برای خود دست و پا کردند و صرفا با بیان هرکس مثل من فکرکند با من است روابط را بر ضوابط ترجیح داده شد و یارگیری آغاز گشت.. بیان این موضوع به معنای بی لیاقتی این دوستان که بدون آگاهی کافی ازجایگاه و وظایفشان درکمیته متشکل شدند نیست بلکه عدم توانمندی آنان با این شیوه کاری کارگری است که اگر نوع سازماندهی کمیته بر مبنای اصولی جنبش کارگری شکل می گرفت با ارتباط ارگانیک کارگری با آنان به مراتب از ظرفیت این دوستان نیز به نحوه بهتری استفاده می شد و در واقع بحث ما سازماندهی غلط است که نمی تواند جواب گوی نیاز مبارزاتی کارگری شود و بعضا در چند و چون عدم ارتباط با کارگران و بی علاقگی بخشی از اعضا نسبت به ارتباط با کارگران دور و برخود دچار سر درگمی و در بهترین حالت با دادن یک اطلاعیه حمایتی خودرا از زیر بار مسئولیت رهانیده و در حد توان و امکان با توجه به انتظاراتی که ازکمیته بوده و با توجه به پتانسیلش از ظرفیتهای ممکن خود استفاده ننمود. چرا که نیرومحرکه آن (فعالان دلسوزوفداکار) درگیرو و دار مناقشات درونی نیروی خود گرفتار شده و نیرو و توانش درجای متناسب با دیدگاه طبقاتی فعالان به کارگرفته نشده است و به جای پرداختن به امر مبارزه روزمره کارگری نیروی خود را به اقناع و تحمل محفلیستهایی داد که هیچوقت از چارچوب محدود فکری غیرکارگریشان بیرون نیامده وکماکان گرایشات فرقه ای خودرا پیش بردند. جالب است این جا اشارتی هم به برگزاری مراسمهای روزهایی مانند اول ماه مه و هشت مارس شود که گاهی توسط برخی از آنان درخفا و دور از ا نظار کارگران و زحمت کشان و فقط برای ابراز نیاز مقطعی و آنی محفلی و قد علم کردن درمقابل گرایش جنبشی کارگری و به چالش کشیدن فعالیت آنان برپا می شد و لاغیر. وآنگهی به علت ندانم کاری تعداد معدودی ازاین افراد در بعضی موارد با وجود سیاست و برنامه کاری مستقل کمیته که از تمام آثار و عملکردش مشهود است ذهنیت را برای تداعی کردنش با جریاناتی فراهم کرده اند که هیچ ربطی به فعالیت جنبشی کمیته ندارند. زیرفشار رفتن کمیته در برخی موارد نشات گرفته از همین ذهنیت سازی ها بوده که برای جبران این آسیبها کمیته هماهنگی نیاز به زمان دارد. البته بخش اعظم کمیته با وجودگرایش جنبشی کارگری عملا در مقابل دیدگاه محفلی یا درجا زد و یا به نوعی تسلیمش شد. بجاست یادآور شوم که نبود شناخت قدرت طبقاتی کارگران و عدم اتکا به نیرو و توان جنبش آگاهانه و متشکلشان است که گاهی انسانهای پیشرو را هم متزلزل کرده و یا به بیراه کشانده است. حال درمقایسه واقعی و عینی ، کار و عملکرد محفلی و فرقه ای این افراد را با کارگران و فعالان در سقز ، سنندج و تهران در نظر بگیرید که هر سال مراسم هایی در داخل شهر و با حضور جمعی از کارگران و پیشروانشان برگزار می گردد و تاثیراتش را از فرسنگها درداخل و خارج بر جای گذاشته و فرامرزی نیز شده و چهره های ماندگار پیشروان جنبش را برای نسلهای دیگر نیز پرورانیده است. این تجارب به مامی آموزد که جا و مکان فعالیت کارگری درمیان خود آنان است نه درکوه و دره. پس باید سازماندهی را هم برمبنای واقعیتهای عینی و ملموس شکل داد چون رهبران و فعالان واقعی از دل همین مبارزات روزمره کارگری پا به عرصه وجود می گذارند. به خاطر بیاوریم که اگر امروز نکات ضعف فعالان کارگری را برجسته نکنیم وبا آن به مبارزه برنخیزیم و نماید از گرایش غیرکارگری محفلی فرقه ای و سکت غافل بمانیم که سیستم سرمایه داری که مبتنی بر بازار آزاد است درچهارچوب همین آزادسازی کسب سود و ارزش اضافه در بسیاری موارد با آنان (گرایش محفلی و فرقه ای) سرسازش دارد و زمینه تفاهم آنان نیز با مناسبات سرمایه داری بی شک فراهم است و برای به چالش کشیدن مبارزه ضد سرمایه داری کارگری آنان و تشکلاتشان را با آغوش بازمی پذیرد. هیچ شکی نیست که این طیف با افکارغیرکارگریشان از واردشدن به تشکلات فعالان کارگری برای نایل آمدن به اهدافشان که همانا کسب جایگاه و منزلتی در داخل وخارج است میل و رغبتی به فعالیت کارگری ندارند. اینان با کوچکترین مشکلی از صحنه خارج و با بازشدن فضا و بالارفتن توان جنبش قدعلم کرده با ریا و نیرنگ دوباره به صحنه مبارزه بازمی گردند و بستان کارهم می شوند که گویا با آنان برخوردهای حذفی شده بود وگرنه آنان میدان کارزار طبقاتی را خالی نمی کردند. اما وظیفه فعالان کارگری ایجاد تشکل ومتشکل شدن و اتحاد عمل برای بالابردن ظرفیت وتوان مبارزاتی است که با کمترین هزینه ممکن بیشترین ثمرات را برای جنبش بدست آورند و با تعریفی که از خود ارائه داده اند(جنبشی فکرکردن وکارجنبشی )گام بس بزرگی درراه ضد سرمایه داری بردارند. اما این به خودی خود کافی نیست بلکه باید از دایره ارتباطات محفلی هم بگریزند و با طبقه کارگرکماکان درارتباط تنگا تنگ و ارگانیک قرارگیرند. نباید بیش ازاین در دام جلسات خسته کننده و مجادلات انفرادی قرارگیرند که هیچ ربطی به فعالیت و فعالین کارگری ندارند. قدم اول درمبارزه و فعالیت کارگری برای هرکس درمیان کارگران و توده زحمت کش خوشنام و مورد اعتمادبودنش است که برعکس این طیف با برخورد قیم مآبانه ایشان از بالا به کارگران، از کمترین محبوبیت درمیان کارگران و حتی اطرافیان خودشان نیز برخوردار نیستند. فعالین کارگری با تلاش مستمر و مداوم مبارزاتی و فعالیت پیگیرخودشان آن هم نه با بیان و خودمحوری و تظاهر به عملکرد کارگری بلکه با درایت فکری و عملیش و اثبات عملکرد ضد سرمایه داری برای توده کارگر و زحمت کش به پیشروی مورد اعتماد تبدیل شده و در امر مبارزه طبقاتی مورد اعتمادند و نه با ایجاد دسته جات دوره گرد برای وقت گذرانی که دراین سالها بیشتر مرسوم شده است، بلکه بنا به جایگاه و موقعیتشان در میان کارگران و افکار و فعالیت کارگری و اجتماعیشان برای نابودی کارمزدی و استثمار ، هر آن چه را درتوان داشته دریغ نورزیده است که به موازات تلاش و فعالیت و دریک پروسه کار عملی و نظری به فعال کارگری تبدیل شده ومی شوند. این فعالین باید ازطرف خود طبقه کارگر به عنوان فعال شناخته شده یعنی در واقع با ارتباطی که با کارگران داشته توانسته باشد برحرکت مبارزاتی آنان تاثیرات مثبت ازخود برجای گذاشته و به عنوان فعال درمیان آنان جایگاهی داشته باشد درغیر این صورت این نام من درآوردی و به دور از واقعیت هیچ ربطی به فعال کارگری ندارد. حداقل درمیان فعالان نباید پذیرفتنی باشد و باید افشا نمود چنین نگرشی که می خواهد برای رسیدن به اهداف فرقه ای و محفلی خودش ازکارگران به عنوان پله ترقی خود استفاده نماید و همچنین کسانی که با تلاش های بسیارتوانسته اند خود را متشکل کنند نباید تسلیم این توجیهات شوند که گویا اگر به اصطلاح این دوستان که تا به حال خیری هم از آنان به جنبش نرسیده با ما بمانند تا نکند عدم ارتباط با آنها موجب منفعل شدن و احیانا گرایش آنها به مسیرهای دیگری شود. گویا تا به حال بودن هرکس علی رغم هر نگرشی که داشته ولی چون ازنزدیکان ، دوست، آشنا و رفیق.بودند نیرومحرکه ی کمیته ویا فعالیت کارگری بوده اند. جای بسی تاسف است که دوستان فداکار و فعال درعرصه جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی بعداز این همه مناقشات باز دورخود بچرخند. اینان که درقدم اول مسیر واقعی حرکت جنبشی کارگری را پیداکرده اند، باید انرژی خودرا صرف پیداکردن راه کارمناسب بنا به درک شرایط و موقعیت مبارزات و اتحاد و سازمان یابی کارگری که درحرکتهای اعتراضی و اتحاد و همبستگی کارگران نقش داشته اندنمایند. باید با کمبودهای خود مبارزه و راهکار موفقیت آمیز را توانمندتر کرده و با آموزشهای لازم درزمینه های فعالیت نظری و عملی کارگری با حرکت علمی دیالکتیکی به پیش روند. راهکار مناسب از دل فعالیت روزمره کارگری و همگام با یادگیری دانش علمی آن پیدا می شود و باید در همین مسیر به دنبال راهکار گشت. هرگاه انسان در زندگی روزمره عادی و سیاسی اش فقط به دنبال داده ها باشد وعملا آنرا درجریان کاریش قرارندهد وچراغ راهنمای خود نگرداند علی رغم هر بینشی که داشته باشد به موجودی بی ثمر تبدیل می شود.

پیش به سوی اتحاد و همبستگی جنبش ضدسرمایه داری کارگری

شهریور ٨٩ - عمرمینایی

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری