امروز ٢١ ژانویه مصادف با سالگرد درگذشت لنین است . هشتاد وهفت سال پیش در چنین روزی، ٢١ ژانویه ١٩٢۴ لنین رهبر بزرگ و انقلابی طبقه کارگر جهانی برای همیشه چشم از جهان فرو بست. فقط مرگ می توانست این انسان والا و این رزمنده خستگی ناپذیر علیه ستم واستثمار، بزرگترین سازمانده کارگران و رهبر بزرگترین انقلاب کارگری را خاموش و بی حرکت کرده باشد. در سالروز مرگ لنین با یادآوری هر چند کوتاه جلوه هایی از مبارزات دوران ساز و رهاییبخش او یاد همیشه جاویدش را گرامی بداریم.
٣۴ سال از زندگی ۵٣ ساله لنین صرف سازماندهی کارگران، تدارک و انجام انقلاب کارگری شد. ١٩ ساله بود که مارکسیست شد. او مدافع سرسخت رهائی کارگران و همۀ توده های محروم و دشمن آشتی ناپذیر نظام سرمایه داری وهر گونه نابرابری و ستمی بود.
در حیات جنبش انقلابی آن دوران روسیه، مارکسیسم یک جنبش تقریبا نو و خلاف جریان محسوب می شد. اندیشه و نقد روشهای عملی و سازماندهی مسلط بر جنبش انقلابی آن دوران روسیه "خلق گرایی" بود، آمیزه ای از ناسیونالیسم روسی، لیبرالیسم و مارکسیسم روشنفکرانه و توطئه گری آنارشیستی.
خلق گرایان، دهقانان روسی را نیروی نجات بخش روسیه می انگاشتند. "ولادیمیر ایلیچ اولیانف" که بعدها "لنین" نامیده شد، با گرویدنش به مارکسیسم این سنت فکری و عملی مسلط بر جنبش انقلابی روسیه را به مبارزه طلبید. او در نخستین آثارش بر نقش تاریخی طبقه کارگر، به عنوان طبقه نوین اجتماعی و جنبش کارگری، به عنوان نیروی محرک تحولات اجتماعی و انقلابی آینده روسیه تأکید ورزید. لنین همچون راهبر پیشرو و انقلابی این طبقه، روشن ساخت که جامعۀ روسیه جامعه ای سرمایه داری است و رهبر انقلاب طبقه کارگر است و اعلام کرد که رهائی جامعه و همۀ محرومان تنها از طریق سرنگونی نظام سرمایه داری و بدست گیری قدرت توسط طبقه کارگر متحقق می شود.
لنین بر آن بود که اگر روسیه وارد دوران تکامل سرمایه دارانه شده است که شده است، پس طبقه کارگر ستون فقرات هر تحول جدی اجتماعی_سیاسی آینده روسیه را تشکیل می دهد. اما دفاع تئوریک از نقش تاریخی و دوران ساز طبقه کارگر، تنها یک بعد از فعالیت این انقلابی مارکسیست جوان را تشکیل می داد. لنین در همین زمان با سازماندهی معتبرترین سازمان کارگری _ کمونیستی روسیه، گام های تعیین کننده ای در جهت هدایت مبارزات روزمره طبقه کارگر، تشکل این طبقه و آگاهی و اتحاد کارگران برداشت. سازمانی که لنین بنیان گذاشت عملا ستون فقرات حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه گردید. لنین در میان محافل پیشروان کارگری فعال بود، نه زندان و نه تبعیدهای رژیم تزاری هیچگاه این پیوند زنده او را با رهبران جنبش کارگری سست نکرد، وی در ایجاد حزب پیشرو کارگران روسیه بر پایه مارکسیسم نقش رهبری کننده را بعهده داشت. حزبی که بامتحد کردن زبده ترین رهبران جنبش کارگری توانست در شرایط گوناگون و تا به پیروزی رساندن انقلاب کارگری ١٩١٧، گام به گام انقلاب روسیه را هدایت کرده و به پیش ببرد.
لنین در سال ١٩٠٢ در مباحثات مربوط به مبانی و خط مشی حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه، در برابر گرایشی که نقش کارگران را به مبارزه اقتصادی علیه سرمایه داران محدود می کرد، ایستاد و از یک سیاست کارگری همه جانبه و لزوم دخالت و سازماندهی کارگران در همه وجوه مبارزه و همه اشکال و شیوه های ممکن مبارزه دفاع کرد. در سال ١٩٠٣ با تأکید بر خصوصیت متشکل مبارزه کارگران، از روح تشکل پذیری کارگران و سازمان منضبط و متشکل در برابر فردگرایی و مختاریت روشنفکران خرده بورژوا دفاع کرد.
در سال ١٩٠۵ در جریان نخستین انقلاب روسیه، در حالی که خصلت بورژوایی این انقلاب همگان را مجذوب خود کرده بود، لنین بر لزوم تداوم انقلاب تا رسیدن به حکومت کارگری اصرار ورزید. در برابر شیفتگی همگانی پارلمانتاریسم و پارلمان بورژواها، لنین شوراهای کارگران را به عنوان سنگ بنا و شکل هر حکومت واقعا مردمی آینده روسیه مورد توجه قرار داد.
در ١٩٠٧ و شکست نخستین انقلاب روسیه در برابر ابراز ندامت از قیام توده ای، از حقانیت عمل انقلابی کارگران دفاع کرد. در همین دوران او با تأکید بر لزوم کاربست هر امکان ناچیز در جهت سازمان یابی و سازماندهی کارگران از لزوم کار علنی و قانونی در دل ارتجاع دفاع کرد و فراکسیون بلشویکی نمایندگان کارگران در دوما _ پارلمان نیم بند روسیه_ را رهبری کرد. او با طرح اینکه مسئله اساسی هر انقلاب کسب قدرت سیاسی است کارگران را برای تداوم انقلاب و درهم شکستن قدرت دولتی سرمایه داران سوق داد.
در همین سالها لنین در سطح بین المللی از مدافعین سرشناس خط مشی انقلابی در بین الملل سوسیالیست یعنی انترناسیونال دوم بود. در حالیکه مهمترین احزاب تشکیل دهنده انترناسیونال دو به تدریج به رفرمیسم و پارلمانتاریسم و عدول از خط مشی و افق انقلاب کارگری می غلطیدند، لنین به عنوان رهبر حزب بلشویک روسیه، از ضرورت و مطلوبیت انقلاب کارگری و لزوم تدارک جهانی برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی - کارگری دفاع کرد.
در سال ١٩١٢ لنین از جمله رهبران سرشناس بین الملل دوم بود که با پیش بینی وقوع جنگ امپریالیستی جهانی، از اتحاد بین المللی کارگران، از لزوم محکومیت این جنگ توسط کارگران همه کشورها از همسرنوشتی کارگران در برابر جنگ سرمایه داران و لزوم تلاش برای تبدیل جنگ سرمایه داران به جنگ علیه خود سرمایه داران دفاع کرد.
در سال ١٩١۴ او تنها رهبر سرشناس حزبی بود که به این خط مشی وفادار ماند و در برابر سقوط احزاب سوسیالیست به میهن پرستی و دفاع از منافع بورژوازی خودی، از خط مشی انترناسیونالیستی طبقه کارگر دفاع کرد.
در سال ١٩١٧ پس از دومین انقلاب روسیه، لنین در رأس حزب بلشویک از لزوم واگذاری قدرت به شوراهای کارگران، ضرورت برپایی حکومت کارگران و تداوم انقلاب به انقلاب سوسیالیستی دفاع کرد. او با درایت و توانایی بسیار و نیز قاطعیت و رزمندگی هرچه تمامتر رهبر پرنفوذ انقلاب کارگری اکتبر ١٩١٧ بود.
دوران ١٩١٧ تا ١٩٢١ با عظیم ترین تلاش های کارگران روسیه برای حفظ و تثبیت حکومت خود در برابر ضد انقلاب داخلی و نیروهای نظامی ابواب جمعی ارتش های تقریبا همه کشورهای امپریالیستی آن دوران( متفقین) مشخص می شود. لنین رهبر این نبرد تاریخی طبقه کارگر در برابر بورژوازی جهانی است. در گرماگرم جنگ داخلی در روسیه، طبقه کارگر روسیه هم در مقیاس کشوری و هم در مقیاس بین المللی به فتوحات عظیمی نایل می گردد. حکومت شورایی کارگران همه امتیازات طبقاتی سابق را لغو می کند، از سرمایه داران و زمین داران سلب مالکیت می شود. برای اولین بار در تاریخ بشری زن و مرد در همه وجوه زندگی برابر می گردند و زنان از حقوق سیاسی یکسانی با مردان برخوردار می شوند، وسیعترین دمکراسی سیاسی تاریخ، دمکراسی کارگران برقرار می گردد، حکومت کارگران همه امتیازات دولت تزاری را یک جانبه لغو می کند و ملل تحت ستم امپریالیسم تزاری از قید و بند ستم ملی و امپریالیستی آزاد می گردند.
حکومت کارگری و انقلاب کارگری در سراسر جهان بعنوان حرکت حقیقتا آزادیبخش تمامی ستمدیدگان در میان صدها میلیون توده کارگر و تهیدست و ستمدیده جهان راه می گشاید، لنین در پیشاپیش این جنبش جهانی بعنوان رهبر و الهام بخش انقلاب سوسیالیستی جهانی کارگران شناخته می شود، او معمار همه این دستاوردهای عظیم بود.
در سال ١٩١٩ بدنبال چهار سال مبارزه بی وقفه علیه ناسیونالیسم بورژوایی و سقوط احزاب وابسته به انترناسیونال دو، لنین بین الملل جدید کارگران، بین الملل کمونیست، "کمینترن" را بنیان می نهد و کمینترن برای نخستین بار افق انقلاب کارگری را در برابر کارگران کشورهای آسیایی می گشاید.
در امور داخلی روسیه تأکید لنین تماما بر بسط ابتکارات توده های مردم کارگر و زحمتکش و اعمال کنترل و نظارت آنان بر همه تحولات و تصمیم گیری ها استوار است. از نظرگاه لنین، انقلاب اجتماعی سوسیالیستی، به معنای رهایی کارگران از قید هر گونه ستم و استثمار نظام سرمایه داری و الغای مناسبات کار مزدی در گرو جنبش و مبارزه انقلابی خود کارگران است. لنین تا لحظه مرگش برای این مبارزه کرد که دولت کارگری دولت حقیقتا نوینی باشد، دولتی که هر کارگر، هر کارکن سهمی در کارکرد آن، در اعمال نظارت و کنترل بر آن داشته باشد. این تأکید بر ظرفیت های عظیم عمل متشکل طبقه کارگر یک بعد همیشگی اندیشه های لنین است.
او در تمام حیاتش مدافع پیگیر ضرورت و مطلوبیت سوسیالیسم، ضرورت انقلاب کارگری، همبستگی بین المللی کارگران، کاربست همه امکانات در راه انقلاب در عین پیشرفت روزمره در هر عرصه ممکن بود. او نه فقط مدافع نظری، بلکه سازمانده بزرگ مبارزه عملی در راه تحقق همه این اندیشه های والا بود…
چنین انسانی در ٢١ ژانویه ١٩٢۴ چشم از جهان فروبست. فقط مرگ می توانست این رزمنده خستگی ناپذیر علیه ستم واستثمار، بزرگترین سازمانده کارگران و رهبر بزرگترین انقلاب کارگری را خاموش و بی حرکت کرده باشد.
*****************
آنچه که از لنین یادآور شدیم هر چند که قطره ای از دریاست، اما واقعیاتی است که در سطح جهانی برسمیت شناخته شده است. اگر انقلاب کارگری اکتبر ١٩١٧ روسیه بزرگترین واقعه قرن بیستم است در آن صورت لنین بزرگترین رهبر سیاسی این قرن است...
یاد و نام ، و راه مبارزه انقلابی و کمونیستی و رهایی بخش لنین در دل جنبش کارگری و کمونیستی جهانی زنده است؛ یاد لنین بعنوان آموزگار و رهبر انقلابی کارگران همواره زنده خواهد ماند. یاد لنین در دل همه آنهائی که هیچگاه مبارزه در راه خواستهای طبقه خود را فراموش نمی کنند و تا سرنگونی نظام سرمایه داری و برقراری حکومت کارگری و سوسیالیسم از پای نمی نشینند، همواره زنده و گرامی است؛ چراکه نظام ضد انسانی ای که انقلاب اکتبر با رهبری لنین علیه آن برپا شد هنوز با جور و سرکوب و تحمیق و فریب به حیات ننگین خود ادامه می دهد و از میان کارگران و استثمارشدگان و محرومان جامعه باز هم قربانی می گیرد و بنابراین به انقلابی دیگر فراخوانمان می دهد. اگر انقلاب اکتبر و اندیشه های لنین کارگران انقلابی را به سوی تسخیر قدرت سیاسی رهنمون شد، برای کمونیزم دوران ما نیز در همه کشورها و در تمام جهان سرمایه داری، جز این هیچ هدف دیگری قابل تصور نیست و باید با تمام قوا برای تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر آگاه و متشکل و در هم کوبیدن بساط پر از ستم و استثمار و بی حقوقی نظام سرمایه داری، کوشید.
پویا محمدی