ادارات و سازمانها و وزرات خانه های عریض و طویل بوجود آورده اند تا حقوق من کارگر رعایت شود، با تصمیم این نهادها یک سوم خط فقر اعلام شده به من دستمزد پرداخت میکنند و از همین مقدار دستمزد مالیاتهای سرسام آور کم میکنند و حقوق و هزینه های این ادارات و سازمانها را میدهند تا اینان مواظب ترازوی عدالت باشند تا خدای ناکرده حقی از من کارگر ضایع نشود، تا مواظب باشند من کارگر یک وقت گرسنه نخوابم و برای دوباره کارکردن برای دوستانشان جانی تازه داشته باشم، تا بهداشت و آموزش وپرورش خود و خانواده ام را تحت نظر داشته باشند تا به قول خودشان جامعه سالم و پویا و سرآمدی داشته باشیم.
همه ی اینها را گفتم تا شاید اهمیت این ادارات را بیشتر درک کنیم و ببینیم برای چه منظور این اندازه زحمت میکشند و هزینه میکنند.
آخر سال که نوبت افزایش دستمزدها میرسد اینان مواظب هستند تا یک وقت خلاف قانون رفتار نکنند و حقوق مرا طبق قانون مطابق تورم موجود و سبد هزینه ی خانوار تعیین کنند (که عملا هیچوقت طبق هزینه سبد خانوار چهار نفره تعیین نکرده اند) تمام ادا و اصول های تخصصی شان شروع میشود و به من کارگر با زبانی گویا میگویند که انگار با زیاده خواهی های بی مورد و توقعات بیجایم همه ی بلا یای اجتماعی اعم از بیکاری و گرانی و عدم رشد بهره وری و راندمان کار و تولید و رشد اقتصادی و هزار بلای نگفته را من کارگر ایجاد کرده ام.
برای همین منظور متخصصین امر ماههای آخر سال جلسه میگذارند و تحقیق میکنند که چه جوابی به سفره ی خالی من کارگر بدهند تا من بیصدا و به دور از هر اعتراضی حرفشان را بپذیرم، تا آبروی تخصص و تحقیق شان نرود .
اداره آمار در این ماهها به کمک دوستانشان میاید و آمارهای گل و بلبل اعلام میکنند که مردم کف بزنید که بالاخره توانستیم تورم مهارنشده در طول سال را مهار کنیم و میگویند خوشبختانه در سه ماه آخر سال آمار گرانی و نرخ تورم به شکل چشمگیری پایین آمده و از دو رقمی به یک رقمی رسیده ( اگر شرایط را مساعد ببینند بعید نیست اعلام کنند اصلا تورمی وجود ندارد) و ما میتوانیم در شرایط خوبی زندگی اجتماعی خود را ادامه بدهیم و کارگران عزیز با افزایش فقط ۹% دستمزد میتوانند زنده بمانند تا به کار و تولید و شکوفایی و چاق تر شدن جیبهای ما کمک کنند و توقع داریم تا کارگران عزیز با این دست و دلبازی کارفریان و دولت عزیزاز جان و مال و فدا کردن آینده بچه هایشان در راه شکوفایی کارفرماها دریغ نکنند.
ولی درست بعد از تعطیلات عید ورفتن به مسافرت و خوش گذشتن به این متخصصین (چون متخصص هستند و باید آبرویی در جامعه برای خود بخرند تا سال بعد هم به این کمدی ادامه بدهند) دهان کج باز شده آخر سالشان، یک کم راست تر میشود، ماه به ماه رشد نرخ تورم را اعلام میکنند و ابراز تاسف میکنند که قادر به کنترل قیمتها و افزایش تورم نیستند و به جان هم میافتند تا مقصر خیالی را پیدا کنند چون دیگر لازم نیست من کارگر را مقصر اعلام کنند، برای اینکه فعلا خرشان که همان اعلام افزایش ۹ درصدی دستمزدها باشد از پل رد شده است. همین چند روز پیش بود که آقای مسعود موحدی قائم مقام وزیر بازرگانی فرمودند ما باید افزایش قیمت منطقی کالا ها را بپذیریم و فقط با گران فروشی مبارزه کنیم. ایشان دم از منطقی بالا رفتن قیمت کالا میکنند و یادشان میرود که این افزایش کالا را یک آدمی مثل من باید با حقوق چندرغاز تعیین شده توسط همین آقایان بپردازم و حتما ایشان مسئول بازرگانی هستند و در حیطه وظایفشان نیست به چگونه زنده ماندن من و خانواده ام فکر کنند و بیشتر مواظب این هستند که جوابی به خرابکاری های اقتصادی شان بدهند.
تا همین امروز که نزدیک سه ماه از آغاز سال میگذرد نسبت به رقم ٩ درصدی افزایش دستمزدها، نزدیک به ده درصد به آمار تورم شان اضافه شده است ( تازه اگر دهانشان را کاملا راست و بی عیب باز کنند به بیش از دویست، سیصد درصد میرسد) نرخ تورم اسفند ماه ۱۳۸۹ را ۱۲.۴ درصد و ماه فروردین ۱۳۹۰ را١٣.2 درصد و برای اردیبهشت رقم ١٦.٧ درصد را اعلام کردند.
یادشان رفته که طبق همین قانون نیم بندشان دستمزد مرا باید طبق تورم تعیین کنند. در همین قانون نیم بند نگفته فقط تورم آخر سال را اندازه بگیرند، طوری که حتی نمایندگان مجلس در نوبت دوم بررسی لایحه بودجه، دولت را مکلف کردند در سال ٩٠ حقوق کارمندان را بر اساس نرخ تورم افزایش دهد.
ولی اینان اینجا چون به نفع جیب گشادشان نیست، سالها بدینگونه رفتار کردند و من کارگر فکر میکنم که برای اعتراض به سطح حقوق و معیشتم فقط در آخر سال باید حواسم را جمع کنم . در صورتی که وقتی متخصصین عزیز در طول سال کارشان را به نحو احسن انجام میدهند و هر ماهه نرخ تورم های شیرین شان را به ما نشان میدهند و انتظار دارند که من کارگر همچون خودشان به نحو احسن وظایفم را انجام دهم ما کارگران نیز وظایف تعریف شده برای بقای خود و خانواده مان را به نحو احسن انجام میدهیم و میگوییم ما برای زندگی و خوشبختی، دیگر تعریف سیصد سال پیش را قبول نداریم، همان طور که شما به رشد علم و تکنولوژی تان که به صورت جهانی بهم قرض میدهید و بهره اش را میبرید و مینازید( که آن هم کار من کارگر است و به دروغ افتخارش را به خودتان چسبانده اید ) ما هم به دستاوردهای مبارزاتی تا کنونی کارگران در کل دنیا مینازیم و خواهان برخورداری از تمامی مواهبی هستیم که بدست خود تولید میکنیم که بتوانیم ما هم همانند انسان زندگی کنیم، رفاه داشته باشیم، آموزش رایگان برای خود و فرزندانمان داشته باشیم، طب و بهداشت رایگان داشته باشیم و خلاصه زندگی متناسب با پیشرفت این قرن داشته باشیم و مهمتر برای تضمین این حقوق و محقق کردن آن حق ایجاد تشکلهای آزاد و مستقل خودمان را داشته باشیم و حق اعتصاب و اعتراض به هر تجاوز آشکار و پنهانی که به حقوق مان بشود را داشته باشیم، حق دخالت مستقیم در تعیین دستمزد هایمان با حضور نمایندگان واقعی منتخب مجامع عمومی کارگران را داشته باشیم و دیگر چشم مان به شعبده بازی های متخصصینی نباشد که هر آشی را برای زندگی ما بپزند و بی صدا زهرشان را نوش کنیم.
آقای رییس جمهور در سخنرانی های بیرونی و درونی اعلام میکنند که یک گرسنه هم نداریم، در صورتی که همزمان با این حرف آقای قالیباف در سخنرانی اخیرشان در برج میلاد اعلام میکنند که طبق مشاهده ی عینی ایشان در یکی از محلات تهران پشت شیشه نانوایی آن محل نوشته شده بود نان نسیه داده نمی شود و تازه متخصصین ما میفهمند که انگار (باز هم مثل اینکه دقیق نیست و باید بیشتر جلسه بگیرند و تحقیق کنند) کسانی هستند که قادر به خرید نان نیستند.
آقای قالیباف نیز همچون دیگر متخصصین یادشان رفته است که همین چند روز پیش بود که رفتگر پیر شهر ( آقای عبداله مرحومی) از کارکنان خود ایشان با ٧٦ سال سن و خانواده شش نفره همان دستمزد تعیین شده ارگانهای مشابه خود را هم نمیگیرد و سالها سابقه ی بیمه او دزدیده شده و از گرسنگی از حال میرود. تازه اینها اخباری است که از دستشان در میرود و در مطبوعات و رسانه های خودشان درز میکند و باز با اینهمه استنادات اعلام میکنند از فقر و بیکاری و گرانی و خانه خرابی بی اطلاع اند.
پروین محمدی - ٣١/٣/١٣٩٠
اتحادیه آزاد کارگران ایران