افق روشن
www.ofros.com

!فرهنگ پرولتاریا، بیگانە با فرهنگ طبقە حاکم است


مظفر                                                                                                          چهارشنبه ١ تیر ماه ١٣٩٠

اثبات، تأیید و درک نظر مارکس در مورد (" ایده های طبقۀ حاکم درهرعصری ایده های حاکم اند" ایدئولوژی آلمانی)، امری است آسان و قابل فهم. اوضاع جاری جهانی از نظر فرهنگی نمایانگر حقانیت این نظریە می‌باشد. از نظر مارکس، روبنای جامعە محصول کار و شیوە و مناسبات و ابزار تولید است. فرهنگ، ماهیت طبقاتی دارد و با ایدئولوژی طبقە حاکم توجیە می‌شود. در جامعە طبقاتی فرهنگ‌ حاکم مردم را وادار می‌کند تا بر خلاف منافع طبقاتی واقعی شان عمل کنند.
بە غلط ، در طول تاریخ و در جوامع مختلف بشری، برای اجرای عدالت اجتماعی، مردم متوسل بە دستورها و احکام مصوبە طبقە حاکم شدەاند. در حالیکە در جامعە طبقاتی، ابزار اجرای عدالت عبارتند از گیوتین، طناب دار، رگبار مسلسل و حداقل چندین سال زندان. همین ابزارهای اجرای عدالت در طول تاریخ جان میلیاردها انسان بی گناە را بە نام اجرای عدالت گرفتەاند.
از نظر مارکس، روبنای جامعە بر حسب حفظ منافع طبقاتی عمل می‌کند. درست بر همین اساس سنت‌ها، دین، اخلاق، فرهنگ و حتا هنر در جامعە طبقاتی بر اساس پنهان کردن حقایق و ترویج دروغ، ریا، دلالی، جیرە خواری و مزدوری بە جلو میرود. فرهنگ جامعە طبقاتی در واقع مانند ظرفی است کە یکبار تهی شدە و سپس مملو گشتە است از تخیلات، خرافات، تسلیم شدن و رها کردن ارزش‌های انسانی.
در جامعەای کە نصف بیشتر آن در زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در جامعەای کە نیمی از آن بە عنوان جنس دوم تحقیر می‌گردند و از حقوق و امتیازهای جنس اول "برتر" بر خوردار نیستند. و در جامعەای کە گرسنگی، بیکاری، نداشتن سرپناه، بیماری، عدم امنیت شغلی و جانی دامنگیر اکثریت جامعە است، فرهنگ و اخلاق واژەهای بی معنی و نا آشنا بە نظر میرسند. در همان جوامع فرهنگ مستقل نیست، وابستە است بە شرایط مادی حاکم بر جامعە.
اما در ورای چنین شرایط مادی، فرهنگی برتر نهفتە است. این فرهنگ کە با رهیافت و هدف معین، محکوم کنندە تمام مناسبات و شیوە تولید موجود می‌باشد. فرهنگی کە خود نیز محصول جامعە طبقاتی و مناسبات آن می‌باشد. فرهنگی کە متعلق بە طبقە کارگر است. فرهنگی کە فاقد هر گونە ابزار تبلیغ و ترویج است. فرهنگی کە گام‌های را کە تاکنون در جهت براندازی اینگونە مناسبات و شیوە تولید بر داشتە، بە موفقیت کامل نرسیدە اما بدون دست آوردهای مفید نیز نبودە است. فرهنگی کە کمونیست‌ها حاملان آن هستند.
کارگران و زحمتکشانی کە دانش رهایی طبقە کارگر (کمونیزم) را یاد گرفتەاند و بە درک تمام زوایای آن نائل گشتەاند، مفهوم طبقە را فهمیدەاند و آنگاە در اتحاد طبقە کارگر جهت نابودی جامعە طبقاتی و محو طبقە قد علم کردە و خواهند کرد، خواە ناخواە فرهنگ و اخلاق کمونیستی را نیز یاد گرفتە و در محیط کار و خانە و حوزەهای فعالیت و پیکار خود بکار خواهند بست. درک کمونیست‌ها از مفاهیم اخلاقی بر خلاف بورژوازها، کارگران را ملزم بە رعایت و ترویج آن خواهد کرد. اگر کسی بە حد اعلای دانش کمونیستی رسیدە باشد اما اخلاق کمونیستی نداشتە باشد، مجاز نیست کە خود را کمونیست بداند. با کنار نگذاشتن فرهنگ‌ها و سنت‌های بورژوازی او نیز از مروجان اخلاق زشت و پست بورژوازی است.
لنین در رابطە با اخلاق چنین می‌گوید، "در پشت هر جملەای اخلاقی، منافع یکی از طبقەها پنهان شدە است" (اخلاق و انسان از دیدگاە لنین - صفحە ٩) اگر با حوصلە بە این نکتە بیاندیشیم در خواهیم یافت کە در چە مرحلەای از خود آموزی کمونیزم هستیم. برای شفافیت دادن بە این بحث ذکر چند نمونە لازم است. زمانیکە من کارگر بە هر کسی ولو دشمن طبقاتیم فحشی مانند "خواهر..." یا "مادر..." نثار کنم، زشتی لفظ چندان اهمیت ندارد. بلکە آنچە مهم است دیدگاە ارتجاعی و طبقاتی من نسبت بە زن است کە خود را در این گونە فحش‌ها نمایان می‌نماید. زمانی کە من کارگر در ساعت استراحت و یا هر زمان دیگری برای نجات از فشارهای زندگی جهنمی ام متوسل بە گفتن جوک می‌شوم، و جوک‌های در تحقیر جنسیت، ملیت، و مذهب و سنت‌های بخشی از جامعە، چە بصورت فردی و یا جمعی، اظهار می‌کنم، باز تا چە میزان عبارت و کلام ابراز شدە در آن جوک زشت و وقیح است مهم نیست. مهم دیدگاە ارتجاعی و طبقاتی من میباشد کە تا چە اندازە در تحقیر جنسیت، دین، آداب و رسوم، روابط اجتماعی، زبان و ملت پیش رفتە است. تا چە اندازە من فرهنگی را کە متعلق بە طبقەام نیست و بر علیە منافع طبقاتیم می‌باشد ترویج می‌کنم مهم است.
بورژوازی از ترویج اینگونە فرهنگ توسط من بسیار خوشحال است، چون من داوطلبانە بر خلاف منافع طبقاتیم و در جهت سود و حفظ منافع او گام بر داشتەام. باز لنین می‌گوید: "درست همان چیزی را کە برای پرولتاریا وحشتناک است، لیبرال‌ها، خیر، برکت، سود، تقوا و حتا احتمالا تقدس می‌نامند." (همان منبع - همان صفحە) این کمونیست‌ها هستند کە با کنار گذاشتن اخلاق بورژوازی، بە تودها ثابت خواهند نمود کە آن چیزی کە نزد سرمایەدارها ارزشمند است، نزد پرولتاریا تا چە اندازە نا مقدس و نجس است.
"برای کمونیست‌، تمامی موازین اخلاقی، در همین انضباط یک پارچە، مشترک و آگاهانە مبارزە دستە جمعی، علیە استثمارگران، خلاصە می‌شود." (همان منبع - همان صفحە) امروزە یاد گرفتن فرهنگ و اخلاق کمونیستی و ملزم بودن بە آن است کە نمایانگر شخصیت و کارکتر مبارزاتی من است، نە ادعاهای و هیاهوی کە من پیرامون خود بە راە می‌اندازم. لنین چنین می‌گوید: "اخلاق کمونیستی یعنی اخلاقی کە بە مبارزە در راە اتحاد زحمتکشان، علیە هر گونە استثمار و علیە هر گونە مالکیت خصوصی، خدمت کند" (همان منبع - ص ٦١)
باز برای شفافیت دادن بە این مطلب اخیر باید اشارەای هر چند مختصر بە بعضی از ادبیات امروزە کە خیلی‌ها در قالب ادبیات کارگری ارائە می‌دهند بنمایم.
اما از قبل راجع بە نویسندە این سطور:
من نە انسان کامل و نە یک کمونیست ناب هستم. اما کسی بە عنوان یک کارگر در حالیکە استثمار می شوم، خیلی اوقات بر خلاف منافع طبقاتیم مروج فرهنگ و اخلاق بورژوازی بودە و هنوز مطمئن نیستم کە گاهی دچار چنین اشتباهات بزرگی نشوم. پس خطا گرفتن از من، نقد از من، کار مفید و سازندەای است، من از کسانیکە اشتباهات مرا بە من یاد آوری کنند از قبل متشکرم، و مطمئن باشند کە خودم را اصلاح خواهم کرد.
اما اگر نقد و خطا گرفتن از هر کسی در راستای سازندگی آن فرد و در راستای "اتحاد زحمتکشان" نباشد، یک نقد کمونیستی نیست، سازندە نیست و بر علیە "اتحاد زحمتکشان" است. برای نمونە اگر کسی فکر کند کە من بە نادرستی اندیشەای را در سر می‌پرورانم، یا بر زبان و قلم جاری می‌کنم، بخواهد مرا اصلاح کند و مرا بە باد فحش و ناسزا بگیرد، نقدش برای شخص من بە اندازە "پندی بر دیوار" ارزش ندارد. ارزش ندارد زیرا دشمنان طبقاتی مرا شاد کردە است. ارزش ندارد چون فرهنگ کمونیستی را رعایت نکردە است. ارزش ندارد زیرا در آن نقد اثری از اخلاق کمونیستی دیدە نمی‌شود.
در فرهنگ کمونیستی تمسخر نام‌ها و اسامی افراد نیز جای ندارد. قبل از توضیح مختصری در این مورد و پایان دادن بە این بحث، باید بگویم کە کارگران یا فرزندان کارگران هستند و یا بر آمدە از سایر اقشار پایینی جامعەی بورژوازی می‌باشند. هم کارگران و هم سایر زحمتکشان بنا بە رایج و غالب بودن فرهنگ و اخلاق طبقە حاکم برای فرزندانشان نام هایی را انتخاب می‌کنند کە جنبەهای از همان فرهنگ در آن بگنجد. بنا بر همین امر من کارگر بە نام و لقبی مانند غضنفر بە همان اندازە افتخار خواهم کرد کە نامم محمد، بهزاد، عباس، محمود، رحیم، ماشااللە، کلبعلی و غیرە باشد. زیرا در میان ملتی غضنفر نام است و نام انسان‌های شریفی نیز هست. این نام در میان طبقە زحمتکش ملت ترک و در روستاهای آذربایجان رایج بودە و هست و بە معنی شیر جنگل و اسد عربی می‌باشد.

امروز دست آنهائیکە ادای تربیت و رعایت ادب را در میاورند و در جوک‌هایشان بە جای "ترکە چنین کرد و ترکە چنان گفت" اسم غضنفر را بە کار می‌گیرند رو شدە است. با چنین اداهای نمی‌توانید مدعی شوید کە ملتی و یا روستا نشینان را تحقیر نکردەاید. چنین اداهای متعلق بە قشری از جامعە می‌باشد کە می‌خواهد درجە تمدن و درک و فهمش را بە نمایش بگذارد و بین سنت فرهنگ غالب امروزی و دیروزی فرق بگذارد.
اگر در میان روستا نشینان ما، هنوز هستند روستائیان زحمتکشی کە اسامی سنتی مانند غضنفر، کلبعلی، دختر بس، سکینە و غیرە بر بچەهایشان می‌گذارند، معنی این را نمی‌دهد کە درجە انسان بودنشان از من شهری کە اسامی بهروز، بهزاد، و بهمن و ماری و نادیا بر بچەهای می‌گذارم کمتر است؟
اما اگر اتفاق افتاد و کسی از من نقد کرد و با تمسخر لای پرانتز "آقای مظفر (بخوان غضنفر)" را اساس نقدش قرار ‌دهد، ماهیت طبقاتیش را از پس همین دو کلمە و جملە میان آنها بە نمایش گذاشتە است. ملتی را کە این نام در میان آنان رایج است تحقیر کردە است. بینش شوینیستی خود را در رابطە با ملت‌های تحت ستم بە نمایش گذاشتە است. چون این نقد کنندە فرهنگ بورژوازی را ترویج می‌دهد بە تمام نقدش باید با دیدە شک نگاە کرد. چنین نقادی را "توهم" بر داشتە است و در میان آن پا در هوا دست و پا میزند.
باز اگر چنین اتفاقی بیفتد، من نقد شوندە نقد او را جدی نخواهم گرفت و حفظ اخلاق کمونیستی و فرهنگ کارگری بە من اجازە نمی‌دهد کە خود را بە اندازە او تنازل دهم و جوابش را بدهم.

مظفر - جون ٢٠١١

__________________________________

افق روشن: مطالب مرتبط:

- رضا رخشان: به سندیکاهای کارگری فرانسه اینجا کلیک کنید.
- مظفر: مفهوم، پیام رضا رخشان بە سندیکاهای کارگری فرانسوی! اینجا کلیک کنید.
- بهمن شفیق : پل پوتیسم خود را افشا می کند اینجا کلیک کنید.