وقتی عزیزی انقلابی برای من مینویسد: "نگرانی شما از آینده مصر احتمالا ریشه در تجربه سال ۵٧ دارد. در آن زمان ارتجاع سرمایه در دنیا در حال قدرتگیری بیشتر بود. چپ مداوما به عقب رانده میشد. در ضمن اسلام سیاسی تجربه نشده بود. خودت واقفی که این موج برگشته است. ورشکستگی اسلام سیاسی سبب شده اخوان المسلمین خود را لیبرال میخواند و ادعای حکومت ندارد. اگر بتوانند موج اکسیونها را کنترل کنند یک حکومت لیبرالی –احتمالا به سرپرستی برادعی- سرکار خواهند آورد."
بە ناچار میبایست نظرم را کامل برای این رفیق گرامی و دیگران منتشر کنم. بر خلاف نظر این رفیق، من بە این مسایل ("تجربە اسلام سیاسی، ورشکستگی اسلام سیاسی، لیبرال خواندن اخوان المسلمین" و بر گشتن "موج") اعتقاد ندارم. بر عکس شرکت فعال طبقە کارگر مصر در این جنبش بود کە این جنبش را تقویت کرد. تاریخ طبقە کارگر مصر طولانی و سرشار است از مبارزە و نقطە عطفهای فراوانی چە در سطح داخلی و چە در سطح بینالملل میباشد. بهتر است کە نگاهی کوتاە و فهرست وار بە آن بیندازیم. سپس بە ادامە بحث بپردازیم.
از ابتدایی قرن بیستم طبقە کارگر مصر تا کنون زیر سلطە استعمار بریتانیا و کشورهای دیگر اروپایی و همچنین سرمایەداری وابستە داخلی، مقاومت کردە و هموارە در رأس مبارزە بودە است، هرچند در بسیاری از زمانها نا موفق. دیکتاتوریهای حاکم بر مصر، همیشە علیە طبقە کار اعمال زور و ستم کردەاند و این طبقە تنها طبقەای بودە است کە مقاوم و ایستادە جنبشهای مردمی را هدایت کردە است و حتا در سطح بینالمل بە وظایف انترناسیونالیستی خود بە خوبی عمل کردە است.
اولین اتحادیە برزگ کارگری در سال ١٩٠٠ توسط کارگران کارخانەهای سیگار سازی تأسیس شد.
در سال ١٩١٩ طبقە کارگر مصر رول اساسی در رابطە بە جنش ضد استعماری بازی کرد. دو سال بعد از این تاریخ بود کە مصر دارای ٩٠ فدراسیون کارگری بود. فدارسیونهای کارگری فعالانە چە در عرصە سیاست و چە در عرصە خواستەهای صنفی چنان بە پیش تاختند کە دو سال بعد ١٩٢٤ دولت بە ناچار آنها را قانونی اعلام کرد. تا سالهای ١٩۴٠ تعداد اتحادیەهای کارگری در مصر بە ۵٠٠ اتعادیە رسید. طبقە کارگر مصر در سال ١٩۴٧ با بایکوت کردن کشتیهای هلندی در کانال سوئز حمایت بزرگی بە جنبش مردم اندونزی کرد.
دوران جمال عبدالناصر (١٩۵۴-١٩٧٠) دورەای است کە طبقە کارگر مصر در آن از هر نظر درخشیدە است. اتحاد کارگران و دانشجویان در سال ١٩۵٦ علیە استعمار انگلیس کە مشهور است بە (کمیتە عالی کارگران و دانشجوایان علیە استعمار)، از تشکلاتی است کە بر تصمیم گیریهای دولتهای وقت تأثیر مستقیم میگذاشت.
رشد و بلوغ طبقە کارگر مصر این طبقە را وادار کردە بود کە چند جانبە با سرمایەداری در جنگ باشد. وظایف این طبقە از چهار چوپ خواستەهای صنفی گذشتە بود و مستقیم در امور سیاسی دخالت میکرد. کارگران علیە استعمار، علیە بورژوازی داخلی، علیە ناسیونالیزم عربی ناصر و برای احقاق خواستەهای طبقاتی خود روز بروز در اوج و پیشرفت چشم گیری بودند.
دولت ناصر هر چند در سطح کشورهای غیر صنعتی، عقبماندە و بە ویژە کشورهای عربی بە عنوان دولتی لیبرال و آزادیخواە شهرت یافتە بود، اما در تقابل بە این اوجگیری جنبش کارگری توانایی ایستادگی و خود داری نداشت و در جهت حفظ منافع بورژوازی، طبقە کارگر را زیر تهاجمات پی در پی برد و تضعیف نمود. سرکوب فدراسیونهای کارگری برای ایجاد رعب و وحشت در میان کارگران و اقشار زحمتکش مصر در همین دوران آغاز گشت.
اما رژیم ناصر توانای انحلال تمامی فدراسیونها را نداشت. ناصر وارد فاز دیگری از سیاست خود شد و آن ایجاد سیستمی بە اصطلاح سوسیالیستی بود. حزب کمونیست مصر از تمام کارگران و دانشجویان و فدارسیونهای کارگری در خواست کرد تا زیر پرچم سوسیالیستی ناصر رفتە و از سوسیالیزم او حمایت کنند. این وسیلەای شد تا عوامل رژیم و احزاب طرفدار ناصر بە درون فدراسیونها نفوذ کردند و ساختار تشکیلاتی این فدراسیونها را از اساس تغییر دادند. عوامل حزب کمونیست و رژیم را در رأس فدراسیونها قرار گرفتە و کنترل آنان را بدست گرفتند.
کارگران و دانشجویان انقلابی از درون چنین فدراسیونهای بیرون آمدە و اقدام بە تشکلات مستقل و مخفی خود کردند بلکە بتوانند تشکلات قدرتمند و سراسری سازماندهی نمودە و بە موقع کنترل جنبش را بدست بگیرند. این گونە فعالیتها برای رژیم ناصر و فدراسیونها وابستە قابل تحمل نبودە و از آن هراسناک شدند. زیرا متوصل بە خشونت شدە و دو تن از فعالان کارگری را بە نامهای مصطفی خامصی و عبدالرحمان الباقری اعدام کرد.
حرکت کارگری در مصر در سال ١٩٧٧ بە اوج خود رسید و باعث هراس رژیم سادات شدە بود. تظاهرات و اعتراضات تمام مصر را در بر گرفتە بود. اینبار طبقە کارگر در رأس جنبش قرار داشت و میرفت کە سادات را سر نگون سازد. سادات برای سرکوب متوصل بە ارتش شد و بیشرمانە جنبش را سرکوب کردند.
سال ١٩٨٠ مبارک بە قدرت رسید. قبل از این رژیم قیمتها سر سام آور بالا رفتە بود. مبارک اولین وعدەاش مبارزە با بیکاری و گرانی بود. در چند سال اول حکومت در باغ سبز را نشان دادە و بە وعدە و وعید توانست مانع شورشهای خود جوش و اعتصابات کارگری شود. اما در اواخر دهەی هشتاد نقاب از چهرە مبارک نیز افتاد و آغاز سرکوبهای کارگری و مردمی محسوب میشود.
در در اواخر سالهای ١٩٨٠ پلیس مبارک بە اعتصابات کارگری حملە کردە و از دستگیری و زندانی کردن و کشتن کارگران باکی نداشتند. گرانی و بیکاری بزرگی دامنگیر مردم مصر شد. در بسیاری از مراکز صنعتی ساعت کار بە ١٢ ساعت در روز رسید اما هیچ فدراسیون و اتحادیەای بە این مسایل کارگری توجهی نمیکردند و سران فدراسیونها بە دامن دولت نظامی مبارک خزیدە بودند. طبقە کارگر دوران بدی را آغاز کرد. دورانی توأم با سرکوب و زندان و اعدام. دورانی کە در آن نمیشد حتا در مورد دستمزدهای معوقە نیز اعتراض کرد.
در سال ٢٠٠۵ و ٢٠٠٦ بودجە بخش امنیت(پلیس مخفی) مصر ١.۵ ملیون دلار بیشتر از بخش بهداشت و سلامتی بود و کارگران مینای اسکندریە بە افشای این مسئلە پرداختند. این افشاگری میرفت کە مردم را دوبارە بە خیابانها بریزد کە در در جولای ٢٠٠٦ کامیونهای ارتشی بر سر کارگران ریختند و ۴٠٠ کارگر را برای مدت سە ماە بدون محکمە و جرمی در زندان اسیر نگە داشتند.
جمعە دوازدە جولای ٢٠٠٩ کارگران قاهرە مخفیانە و دور از چشم فدراسیونها یک راەپیمای بزرگ در قاهرە سازمان دهی کردند. خواست کارگران بالا بردن حداقل دسمزدها، ایجاد کار برای کارگران بیکار، تثبیت و پایین آوردن قیمتها بود. دامنە جنبش امروزی از آنزمان نشأت گرفتە و این طبقە کارگر بود کە مردم را بە حرکت در آورد.
حال بر گردیم بە نظرات و نگرانیهای خودم. چگونگی تحولات اخیری مصر، از یکطرف باعث شدە است کە خیلیها صبور نشستە و منتظرند تا بعد از اینکە بە واقعیتهای دسترسی یافتند نظر و تحلیل خود را بر مبنای آن واقعیتها بە دیگران ارائە دهند. ازطرف دیگر موجب گشتە است تا عدەای دچار توهم گشتە و با شور و شعف خاصی این جنبش را حداقل جنبشی پایان دهندە بە اختناق و سرکوب، اولین متور محرک ایجادی آزادی و دمکراسی در مصر معرفی کنند.
نمونە ابراز این طرز تفکر اخیر در سایتهای فارسی زبان فراوان است و من در حالیکە همەی آنها را خواندەام و میتوان اسامیشان را لیست کنم، اما لزومی نمیبینم کە بە هیچکدام اشارەای بکنم. چون نمیخواهم بحث جدلی بر سر بد وبدتر بە وجود بیاورم.
این دستە با ارائە پارەای از فاکتورهای واقعی، بخش عمدە دیگری از فاکتورهای واقعی را کە در بطن جنبش نهان است و نمونە آن در انقلاب ۵٧ ایران فراوان بود را نادیدە میگیرند. بر این مبنا معتقد هستند کە مصر آیندە یکی از نمونەهای نادری خواهد بود کە تأثیر خود در ایجاد نظامهای دمکراتیک و لیبرالی سرمایەداری در بخشی از افریقا و خاورمیانە عملی خواهد نمود. اما متأسفانە چنین نخواهد بود. همین جملە آخر (اما متأسفانە چنین نخواهد بود) باعث ایجاد توهم و آشفتەگی ذهنی دوستانی کە این مقالە را خواهند خواند نسبت بە نویسندە خواهد شد. زیرا ناچارم در پاراگراف بعدی مختصر توضیحی بدهم.
بگذارید شفاف و یا بە قول ما کارگران راست و پوست کندە بگویم کە: امروز در سرتاسر جهان جنبشی وجود ندارد و بوجود نخواهد آمد کە طبقە کارگر اگر نقش درجە اول را در آن نداشتە باشد سهم بسیار عمدەای را در آن نداشتە باشد. بزرگترین ترس و واهمە بورژوازی نیز از این جنبشها شرکت پورلتاریا و تأثیر نقش انقلابیی کە در این جنبشها بر جای خواهد گذاشت میباشد. بە کارگیری تمام نیروی بورژوازی در سرکوب این جنبشها تنها و تنها از ترس از قدرت گیری پورلتاریا است و بس.
اما این حاصل این جنبشها هدف نهایی طبقە کارگر نیست. هدف طبقە کارگر ساختن دنیای است کە مارکس آرزو میکرد. هر روز کە از خواب بیدار میشود بنا بە آرزوی و تمایل کاملا شخصی خودش و بدون اینکە کارش غییر مفید برای جامعە باشد، یک روز چوپان، روز دیگر نویسندە، و روزی هم سوار بر اسب در جای تنها بە هر کاری کە مفید برای جامعە باشد مشغول شود. درصد کسانیکە در این جنبشها شرکت فعال دارند و در صد چشم گیری از پرولتاریا نیز بە این مسئلە آگاهی ندارند چە رسد بە اینکە خواستە جنبششان باشد. پس چگونە میتوانند سر مشق قرار گیرند با یک رژیم لیبرال بورژوا؟ این سوال را داشتە باشید تا بعد.
شیوە حکومتمداری و دولتمداری بوژوازی در آسیا (بە ویژە خاورمیانە) و در آفریقا بعد از انقلاب کبیر اکتبر شیوەای وحشیانە غیر انسانی و ناشرافتمندانە بودە است. سرکوب، اختناق، آدم ربایی، ایجاد ترور و وحشت در جامعە، رشوە و فساد اداری، دور نگە داشتن مردم از فرهنگ و تعالی جدید، همراە با دیکتاتوری فردی و یا تک حزبی در کشورهای آسیایی و آفریقایی برای مردم فقط یک هدف ساختە است. نابودی و مرگ دیکتاتور.
مردم ایران، قبل از انقلاب ۵٧ در درجە اول ضد شاە بودند و در درجە دوم ضد امپریالیست (برای اینکە شاە را "سگ زنجیر آمریکا" میدانستند). در جنبش سالها 56 و 57، مردم ایران چنین هدفی را دنبال میکردند. این هدف حتا قبل از اوج جنبش باعث توهم در جریانات سیاسی ایرانی شدە بود. پایان بخش هر مقالە و خبرنامە و شبنامەای از جانب این سازمانها (مرگ بر شاە بود) تا مرحلە انقلاب بسیاری از هواداران این جریانات سیاسی با مفهوم جمهوری، جمهوری دمکراتیک و یا سوسیالیزم و اهداف اصلی طبقە کارگر بیگانە بودند. همە ما تنها و در مرحلە اول خواهان نابودی و مرگ شاە بودیم. حتا حل وظایف اولیە یک جمهوری دمکراتیک نیم بند فقط در لای کتابها بە ذهنمان خطور میکرد.
بنا بر این، بحث بر سر این نیست کە بیایم در این آشفتەگی انقلابی مصر، ارزیابی کنیم کە چە درصدی از کارگران در این جنبش سهمیم هستند و چە درصدی سهمیم نیستند. بدون شک و نیاز بە آمار و ارقام، ضرورت و خصلت طبیعی طبقە کارگر چنین امری را بە اثبات رساندە کە در دنیای سرمایەداری از ویژەگیهای طبقە کارگر بدون توجە بە کمیت و کیفیت این طبقە در صف مقدم جنبش قرار گرفتن است. زمانیکە ما راجع بە جنبش مردم در یمن و مصر و ایران صحبت میکنیم روبروی جنبشهای هستیم کە در قرن بیست و یک در تلاش است برای رهایی. با جبنشهای عهد بوقی کە ترکیبی بود از دهقانان و خردە مالکین و کسبە و همیشە هم طرفدار زور و قدرت بودند روبرو نیستیم.
پر واضح است کە امروز جنبش مصر در دست مردمانی است کە ٨٠ در صد وابستەگیهای سیاسی-اجمتاعی و اقتصادی بە طبقە کارگر دارند. روشن است کە طبقە کارگر علاوە بر شرکت وسیعش در این جنبش، از خصلت و ویژگیهای این جنبش درسهای خواهد گرفت و خود را سازماندهی مجدد خواهد کرد. شکل و تاکتیک مبارزە ویژەای را انتخاب خواهد کرد تا بتواند رهبری این جنبش را بدست بگیرد، اما همە اینها بە این معنی نیست کە جبش مصری یک جنبش کارگری است و اگر پیروز شود کپی انقلاب 57 نخواهد بود. چرا؟
متأسفانە ما ایرانیها دارای یک سنت مخصوص بە خودمان هستیم. بە محض اینکە یک حرکت مردمی در جایی شروع میشود، بنا بە همان سنت و بر منبای همان ذهنیاتی کە آن سنت بە ما القا کردە است، از خواب بیدار شدە، بیخبر و یا با اطلاعات جزئی کە نسبت آن جنبش داریم فوری بر مبنای خواستەهای ذهنیمان شروع میکنیم بە تحلیل دادن. خواستەهای ذهنی من رهبری طبقە کارگر در هر جبنش اجتماعی است، این آرزوی دیرینە من است. اما و با تأسف، من بر مبنای همین آرزوی شخصیم حوادث را میسنجم. و کسی دیگر بر مبنای آرزو و خواستەهای خودش آن حوادث را نتیجە خواهد گرفت. این غفلتی بزرگ است و همین هم باعث میگردد کە اکثر ما اشتباە بکنیم.
این رفیق درست انگشت گذاشتە روی نگرانی من و متأسفانە آن را نقطە مثبت جنبش انقلابی مصر معرفی کردە است. " یک حکومت لیبرالی - احتمالا به سرپرستی برادعی- سرکار خواهند آورد." اینجا است کە باید بە جواب آن سوال بالا بپردازیم.
مگر چنین حکومتی در دنیای سرمایەداری کم است. مگر حکومتهای لیبرالی تمام اروپا و آمریکا و کانادا را در دست ندارند. چرا بە جنبش کارگری در اروپا و کانادا و آمریکا نظری نمیندازیم؟ مگر نمیبینم کە در بیست سال گذشتە جنبش کارگری اروپایی اوج گرفتە است، (نمونە فرانسە)؟ باید توجە کنیم درست در تقابل با این اوجگیری بورژوازی بیکار ننشستە و بر عکس گفتە این رفیق روی گردانی از چپ و سوسیالیزم موجب قدرت گیری بیشتر جناح راست بورژوازی شدە است.
هر روز ما شاهد هستیم کە در کشورهای اروپای احزاب راست بورژوازی و تا درجەای احزاب ناسیونالیست اروپایی در قدرت قرار میگیرند. دولتهای سالهای اخیر در اروپا تمام کوشش و قدرت خود را بکار گرفتەاند تا دست آوردهای ١۵٠ سال مبارزە طبقە کارگر اروپا را از او بگیرند. میدیای جهانی، سیستم تخریب و انحراف، در درجە اول طبقە کارگر و در درجە دوم آزادیخواهان و نسل جدید را را هدف قرار دادە است تا مفاهیم انقلابی، فرهنگ انقلابی و ایدەهای انقلابی کنار گذاشتە و حتا مورد تمسخر جوکرهای تلویزیونی و خندە و مضحکە تماشاچیان قرار گیرد.
فرهنگ اتحاد مبارزاتی دیگر حتا در میان طیفهای و رشتەهای کاری طبقە کارگر از بین رفتە است. در کشورهای اروپایی در رشتەهای مختلف صنایع و تولید ما هر سالە شاهد صدها اعتصاب هستیم. اما هیچ قشر دیگری در جامعە و حتا رشتەهای دیگر صنایع و تولید از این اعتصابها حمایت نمیکنند. هیچگونە اظهار همکاری و همدردی صورت نمیگیرد. نیتجە چنین میشود کە در انگلیس در صد پشتبانی طبقە کارگر از جنبش دانشجوی بە حدی است کە بە چشم نمیاید. کدام بخش و یا اتحادیە کارگری یکساعت اعتصاب کرد بە پشتبانی از دانشجویان؟ در همین هفتە ٧٠٠ نفر کارگر از کارخانە واکسال اخراج شدند، حتا اتحادیە کە این کارگران در آن عضو هستند هنوز وارد هیچگونە اعتراض عملی از موج بیکار سازی در انگلیس نشدە است.
نتیجە: " اگر بتوانند موج اکسیونها را کنترل کنند یک حکومت لیبرالی احتمالا به سرپرستی برادعی- سرکار خواهند آورد." آیا چنین حکومتی بهتر از حکومت لیبرالها انگلیسی و یا سوشیالیستهای فرانسەوی و سوئیدی عمل خواهد کرد؟ آیا این همان دولت بازرگان انقلاب ۵٧ نخواهد بود؟ خواست بورژوازی مصری، امپریالیستها فریب تودەها و روی کار آوردن برادعی هستند تا جادە را برای اخوانالمسلمین صاف کردە باشند.
نتیجە این جنبش چنین چیزی خواهد بود. این ربطی بە طبقە کارگر مصر ندارد، این یک پروژە جهانی سرمایە داری است و آن را در تمام دنیا اعمال خواهد کرد. بە مقالە (روند معکوس آب و برقِ رایگان! تحلیل وضع حال سرمایه داری، قراگوزلو در این زمینە مراجعە شود.)
در ادامە همین رفیق گرامی از من چنین واهمە زدایی میکند. "تا همینجا این خیزش جنبش کارگری را تقویت کرده است. یک فدراسیون مستقل در برابر فدراسیون زرد و دولتی قبلی اعلام موجودیت کرده است. گرچه اکسیونها عمدتا خود جوش است، اما جنبش ٦ آوریل در اوضاع موجود بیشترین نقش را در رهبری دارد. تظاهرات ٢۵ ژانویه (روز شروع تظاهرات توده ای) توسط این جنبش فراخوان داده شد. این جنبش در اوایل سال ٢٠٠٨ به خاطر پشتیبانی از کارگران اعتصابی نساجی در مصر تشکیل شد. اعضای آن عمدتا جوانان و از جمله جوانان کارگر ضد دیکتاتوری هستند. گرچه اخوان نیروی زیادی دارد، اما تا حالا نتوانسته نقش زیادی ایفا کند. دولت آمریکا هم برای پشتیبانی از آن به خاطر منافع اسرلئیل محدودیت دارد."
بر این باور هستم کە هیچکدام از ما بازماندگان جبنش سالهای ۵٦ و ۵٧ معتقد نیستیم کە انتشار مقالەای در اطلاعات و لقب "هندی" دادن بە خمینی را باعث و بانی جنبش بدانیم. بر این باور نیز هستیم کە باز ما معتقدیم کە اعتصاب سراسری کە در مهر ۵٧ شروع شد، فراخوانی عمومی و بیش از حالای مصر پرقدرت بود برای انقلابی مردمی. با حمایت از اعتصاب کارگران نفت ضربەای کە طبقە کارگر بە کمر رژیم پوسیدە سرمایەداری دوران شاهی زد خیلی کم در تاریخ انقلابات رخ بدهد!
بر عکس من جنبش اخوان المسلمین مصر را یکی از خطرناک ترین جنبش ضد کارگری میدانم. تاریخ اخوان المسلمین گویاتر از آن است کە بگویم آنها لایک و دمکرات شدەاند. سر چشمە ارتجاعی ترین جریانات مذهبی درون اسلامی مانند القاعدە، از همین اخوان المسلمین است. راجع بە اینکە آنان اعلام کردەاند کە خواهان دمکراسی هستند بخشی از سیاست شاخکهای مضر سرمایەداری مانند خمینی و اخوانالمسلمین میباشد. آیا آنچە کە خمینی در پاریس میگفت یک هزارمش هم انجام شد؟
بلە ممکن است کە برادعی امروز بازرگان دیروز ما باشد. اما همین برادعی سرنوشتی بسیار خرابتر از بازرگان خواهد داشت. در حکومتها برادعیها طبقە کارگر رشد نخواهد کرد بلکە دستآوردهایش را بە باد خواهد داد. همانطور کە در دولت بازرگان طبقە کارگر ایران شوراهایش را از دست داد.
مظفر - چهارم فوریە ٢٠١١
m.zagros@yahoo.com