هیچگاە راضی نبودەام در اختلافات بین فعالین کارگری در داخل ایران دخالت کنم. برای این امر نیز دلایل ویژە خودم را دارم کە لازم بە ذکر آنها در اینجا نیست. اما چون نامە رضا رخشان بە سندیکاهای کارگری فرانسە جنبە بینالمللی دارد، و متن آن نامە طوری تنظیم شدە است کە بخش زیادی از فعالین کارگری خارج از کشور را مورد اهانت قرار دادە است، ناچار بە پارەای از گفتار اتحاد شکنانە و چشم پوشیهای زبونانە نویسندە نامە باید اشارە کرد.
هیچ ایرادی بر این نیست کە رضا رخشان تمامی جنبش چپ خارج از کشور اعم از کارگرانی کە در تبعیدی هستند را "دوستان ظاهری طبقە کارگر" خطاب کند. دوستانیکە هر کدام سالهای را در زندانهای جمهوری اسلامی و بعضیها، در هر دو رژیم پهلوی و اسلامی، زیر شدیدترین و وحشیانەترین شکنجەها گذراندە و زمانیکە اجازە نفس کشیدن را در ایران نداشتند هر درد و مشقتی را تحمل کردە و راهی دیار ناشناختە و پر از رنج و حرمان شدند.
اما آیا رضا رخشان بە عنوان "نمایندە" بخش اندکی از طبقە کارگر ایران نمیتوانست بە جای گلایە از "دوستان ظاهری..." "فرصت را غنیمت دانستە" بە پارەای از آن "سیاستهای ضد کارگری در ایران" اشارەای هر چند مختصر بکند؟ تا سندیکاهای کارگری فرانسە نیز مطلع میشدند کە آن "سیاستها" کدامها هستند و از جانب چە نیروهای بر طبقە کارگر ایران روا داشتە میشود؟ تا سندیکاهای کارگری فرانسوی بیشتر دوستان و دشمنان واقعی کارگران ایران را بشناسند؟
بە نظر میرسد کە رضا رخشان نمایندە همان بخش اندک از کارگران نیز نمیباشد. نامەی او نمایانگر آن است کە او کمتر از وضعیت طبقە کارگر ایران اطلاع دارد. او در این نامە اشارە میکند بە "دلایل مهم مشکلات کنونی طبقە کارگرایران". اما تنها دو دلیل را بر میشمارد؛ اول: "فقدان تشکلهای تودەای کارگران" و دومین "مشکل مهم" از نظر ایشان نیز "تبلیغات شدید ضد سندیکایی" است کە گویا از جانب "دوستان ظاهری طبقە کارگر" اعمال میشود.
درست بە همین علت است کە میگویم او از وضعیت طبقە کارگر ایران بی اطلاع است. یا نە "خدای نکردە" اطلاع دارند و بە خاطر منافعشان چشم پوشی میکنند. اگر ایشان کە در داخل کشور هستند و بعنوان فعال کارگری صد در صد با مشکلات عدیدەای آشنایی دارند آستین را بالا میزدند و در همین نامە بە پارەای از آنچە کە در زیر آوردە میشود اشارە میکردند، بە طور یقین هم کارگران فرانسوی و هم "دوستان ظاهری..." را خوشحال میکرد. آیا:
١- سیستم تعیین حداقل دستمزد و آن مبلغی کە برای سال جاری تعیین شدە
٢- زندگی کردن زیر خط فقر برای سالیان متمادی
٣- عدم پرداخت حقوق شش ماە تا یکسالە
٤- اخراجهای دستە جمعی کارگران
۵ - سطح و سقف وسیع بیکاری
٦ - کار کشیدن و استفادەهای جنسی از کودکان
٧ - ستم بر زنان (بە ویژە ستم دوگانەای کە بر کارگران زن در ایران میشود)
٨ - تعطیلی هزاران واحد تولیدی و بیکار کردن اجباری کارگران آن واحدها
٩ - مضرات قرادهای کە امضای آنها بە کارگران تحمیل میشود.
١٠- کشتار دستە جمعی کارگران شرکت نفت با حضور ریاست جمهوری
و صدها نمونە دیگر از ستم و استثمار جزو این "مشکلات مهم" طبقە کارگر ایران نبودە و نیستند؟
آیا رضا رخشان در این "فرصت" کە "غنیمت"ی بودە برایش، نمیتوانست بە سندیکاهای کارگران فرانسە بگوید، (همکاران فرانسوی عزیز، یکی دیگر از "مشکلات مهم" ما این است، کە ما نمیتوانیم آزادانە و با شرکت فرد فرد کارگران، تشکل مستقل خودمان را ایجاد کنیم؟ زیرا برای شرکت واحد کە درست کردیم، چماق داران رژیم بە جلسات و خانە اعضای آن یورش بردند، اسناد و مدارک سندیکا را غارت کردند، مٶسسین آن را سالهاست در زندان نگە میدارند.)
اگر در نامە او این مطالب میآمد، کسی بە او خردە نمیگرفت چرا بە نوع سندیکای کنونی هفت تپە کە غیر مستقل است اشارەی نمیشود. لزومی نداشت کە اشارەای بکند بە اینکە، همین "دوستان ظاهری طبقە کارگر ایران" تا چە اندازە از ایجاد تشکلهای مستقل کارگران پشتیبانی میکنند و از سندیکا شرکت واحد و کارگران هفت تپە، حمایت کردند و صدای مظلومیت آنان را بە گوش جهانیان رساندند.
نامە رضا رخشان در تشکر از حمایت کارگران فرانسوی نبودە و نیست. نامە او منعکس کنندە پیام سران جمهوری اسلامی بە "دوستان ظاهری.." و سم پاشی علیە آنها میباشد. یقین دارم پیامی کە او برای کارگران فرانسوی فرستادە است، مایە شادی ابلەهانەی سران جمهوری اسلامی گشتە است. اما ابلەهانەتر بە نظر میرسد کە یک فعال کارگری در ایران نداند کە سندیکاهای فرانسوی با سابقە نزدیک بە دویست سال فعالیت، تا آن اندازە نا آگاە باشند کە دوستان و دشمنان طبقە کارگر ایران را از هم جدا نکنند. اگر سندیکاهای فرانسوی کوچکترین شکی در شناخت این "دوستان ظاهری..." داشتند، بە دعوت آنها پاسخ نمیدادند و همراە بە آنها در جلو سازمان جهانی کار تجمع نمیکردند.
مطمئن هستم کە کارگران فرانسوی وقتی نامە او را خواندە و با این جملە " برای تحقق مطالباتشان که همانا دستیابی به یک زندگی انسانیست، بکوشند" بر خوردەاند سایە غم و اندوە بر چهرەهایشان نمایان گشتە است. آنها از اینکە یک فعال کارگری کە گویا سندیکایی را رهبری میکند تا این اندازە با دنیای پیرامون خود بیگانە است متعجب شدەاند. زیرا کارگران فرانسە از کمون پاریس تاکنون بە بسیاری از "مطالباتشان" دست یافتەاند، اما این نوع زندگی را هنوز "انسانی" نمیدانند. مگر "زندگی انسانی" یعنی ("تحقق مطالبات کارگران"؟) در دمکراسی بوژوازی دست آوردهای "تحقق مطالبات کارگران" کارگری تا کنونی ثبت شدە است، اما هیچ جا بە نام "یک زندگی انسانی" از آنها یاد نشدە است.
"تحقق مطالبات" کارگری بخشی از زندگی آنان را بە طور یقین تغییر خواهد داد، و باید برایش جنگید. اما "زندگی انسانی" نیست. در دمکراسی بورژوازی این گونە "زندگی انسانی" مفهومی بجز ادامە استثمار و بهرە کشی نمیتواند داشتە باشد؟ "زندگی انسانی" بالاتر از "مطالبات کارگران" است و تحقق آن در جامعەی سرمایەداری از محالات است. زندگی انسانی تنها در جامعەی ویژەای کە در آن اثری از هیچگونە طبقەای نیست تحقق پیدا خواهد کرد. تنزل دادن زندگی انسانی بە مطالبات کارگران جز ایجاد توهم و نا آگاهی چیزی دیگری را نمیرساند.
مطلب دیگری را کە رضا رخشان آگاهانە در نظر نمیگیرد و همین مسئلە نیز باعث شد کە قطعنامە اول ماە مە را امضا نکند محدود کردن سیاستهای جمهوری اسلامی بە "ضد کارگری" بودن است. سیاستهای جمهوری اسلامی تنها ضد کارگری نیستند، سیاستهای این رژیم ضد زنان، ضد ملیتها، ضد اقلیتهای مذهبی، ضد کودکان، ضد زندانیان سیاسی، (حتا آنانی کە زمانی خادمین همین رژیم بودەاند)، ضد صلح و آرامش و ضد انسانی است. محض یاد آوری بە ایشان، کارگران فرانسوی اینها را بهتر از من و رضا رخشان میدانند.
چرا رضا رخشان از کارگران فرانسوی نمیخواهد کە "نفوذ معنوی خود را" بە کار بگیرند و از رژیم ضد انسانی بخواهند کە اعدام (بە ویژە اعدام در ملاء عام، کە اثرات روانی بسیار زیان بخشی بر کودکان و زنان کە بیشترین بینندگان اینگونە اعدامها هستند) را متوقف کند؟ چرا رضا رخشان مجریان "سیاستهای ضد کارگری" را بە سندیکاهای فرانسوی معرفی نمیکند؟ صحبت از محکومیت یک سیاست "ضدکارگری" و یا ضد هر چیز دیگری بدون اشارە بە مجریان آن سیاست، یک دو رویی محض و یا بە قول حاکمان ایران "منافقانە" میباشد.
اما مورد آخر کە هیچگاە خواهان بزرگ کردن و صحبت از آن نبودەام؛ "دوستان ظاهری ..." و بسیاری از کارگران خارجی و فرانسە چگونگی کنار گذاشتن علی نجاتی را میدانند. آنها میدانند علی نجاتی شرایطی کە مسئولین رژیم پیشنهاد کردە و رضا رخشان پذیرفتە را نپزیرفت، درست بە همین دلیل زمانیکە در زندان بود و در مجمع عمومی کارگران حضور نداشت کنار گذاشتە شد و تشکل مستقل هفت تپە را وابستە کردند. ما میدانیم کە از جملە پیش شرطهای فعالیت هر گونە تشکلی در ایران، ایجاد نفاق، گمراە کردن کارگران، سم پاشی و حملە بە دوستان واقعی طبقە کارگر چە در داخل و چە در خارج میباشد.
کارگران جهان متحد شوید
مرگ بر جمهوری اسلامی
مظفر - ١٢ جون ٢٠١١