افق روشن
www.ofros.com

برای حل مسئله ملی طبقه کارگر کدام راه حل را برگزیند؟

راه حل امپریالیستی یا راه حل طبقاتی؟


جهانگیر محمود ویسی                                                                                       شنبه ١٦ شهریور ۱۳۹٢

پیش از هر چیز لازم است ضرورت ورود به این بحث را تحلیل نمائیم.اگر چه در هر حال طبقه کارگر بایستی آماده‏گی برای هر نوع تحول را داشته باشد.اما تغییرات در نظام سرمایه‏داری با توجه به وضعیت بحرانیش چنان شتاب دارند. شاید فرصت را برای نقد و بررسی مسائل را مشکل و حاد نماید.اکنون سوای مبارزه روزانه برای بهبود وضعیت حقوقی وصنفی،ناچار است،به بعضی از مسائل پیرامونی که در جامعه و منطقه با آن روبرو بوده و خواهد بود موضع خود را روشن و شفاف نماید.
بی شک طبقه کارگر نیز به مانند وضعیت جامعه،دارای رویکردها و مواضع و روش‏های متفاوت است.اکنون سوای تمام مسائل گرهی با موانع جدی هم که مدام و تاریخا"همراهش بوده است از جمله ستم ملی و قومی و جنسیتی و ....روبرو بوده است.و بایستی برای حل این مسائل تلاش پیگیر نماید.به هر درجه‏ای این مشکلات را از سر خود و جامعه بر دارد، گام‏های مثبتی را به جلو بر داشته است.همانطوری که همه ما می‏دانیم،متاسفانه زیر سایه حکومت‏های سرمایه‏داری انسانها در رنج و عذاب انواع ستمگریها‏ی طبقاتی.ملی،نژادی، جنسیتی،مذهبی و .....هستند.بی شک مناطق و کشورهای پیرامونی ما نیز از این ستم‏ها کاملا بهره‏مند هستند.و طی چندین ده‏ها سال هنوز اساس آنها بر شانه‏های کارگران و توده‏های مردم سنگینی می‏کند.یکی از اینها که همیشه و در امتداد سیستم‏های سرمایه‏داری با ما بوده ستم ملی است.و اکنون این مسئله به شدت به مورد موضع و حرکت و گفتمان و کارکردهای گوناگون قرار گرفته است و برای کسب هژمونی، برای رفع آن،کاستن آن،و یا برای ابزاری نمودن آن پلاتفرم‏های گوناگون ارائه می‏شود.و یکی از آنها ارائه کنگره ملی کرد با حضور احزاب مختلف که اکثر قریب به اتفاق ناسیونالیسم بورژوازی هستند مطرح است.و بسیاری ناچار هستند به قرائت و رویکرد خود،ذات این تحولات را تحلیل نمایند.ما هم امیدوار هسیتم با فضایی سالم و قدر توانایمان به این امر مهم تاریخی به پردازیم.بی شک و نا آنجائیکه برایمان شفاف است.نظام سرمایه‏داری به دلایل سرشت درونیش در اکثر کشورهای جهان نخواسته است،این معضل و مسئله را فیصله دهد.حتی در پاره‏ای از کشورهای متروپل این ستم هنوز خودنمایی می‏کند.در بسیاری از کشورها کشمکش‏های ملی،قومی،نژادی،جنسیتی،حتی مذهبی،به شدت در مقابل همدیگر صف‏آرایی می‏کنند و محصول جنگ و کشتار،و فلاکت و بی حرمتی به انسان درو می‏کنند.این پدیده زاده ساختار نظام سرمایه‏داریست.از آنجائیکه سود و ارزش اضافه و رقابت‏های گوناگون در راستای آن بوده،ماندگاری ستم ملی هم یکی از بازار گرمی‏های پر رونق این سیستم به حساب می‏آید.
با این رویکرد این تضاد و تناقضات را ادامه می‏دهند.در انقیاد نگه داشتن ملیت‏های مختلف از سرشت راستین منفعت طلبانه و مالکیت‏خواهانه بی حد وحصر سرمایه‏داری بوده و تا ماندگاریش خواهد ماند،زیرا سرمایه‏داران هر گز نمی‏خواهندسرمایه‏هایشان را بین هم طبقاتیشان نیز تقسیم کنند.از سوی دیگر بی گمان هیچ ملتی دوست ندارد ملت همجوارش در فقر و عذاب باشد.این قالب‏بندی سیستم سرمایه‏داری و روش تولیدش و حاکمین سرمایه‏دار هستند به خاطر در اسارت داشتن ملت خود،سرمایه را در محل خود تمرکز داده و بنا به خصلتش،زمانی که سرمایه به غیر خودی نرود یعنی به جاهای دیگر منتقل نشود و در اختیار ملت همجوار قرار نگیرد.به طبع سرشتش،فرهنگ،ادبیات،وهنر و اداب و ...را در تملک خود گرفته و زیر چتر این اندیشه و رویکرد،روبنای سایر ملل دیگر را نیز محدود می‏نماید.و روبنای فرهنگی خاص خویش را به زور،به دیگران تحمیل می‏کند.در واقع معلول خویش را به عنوان ابزاری در تحکیم سرمایه قرار می‏دهد.این تضاد درونی سرمایه‏داری وی را وادار می‏نماید.با این ابزار معلولهای دیگران را سرکوب کند.برای همین است که می‏بینیم سرمایه‏داری هر کشوری بنا به خصلتش اهرم فشاری برای سایر ملل درونی شده و آنها را تحت ستم قرار می‏دهد.زیرا در دنیای رقابتی آنها خوشایند نیست دیگر ملل دارای پایگاه اقتصادی قدرتمند شوند.زیرا سود طلبی و ایجاد ارزش اضافه آنها را پائین خواهد آورد.و تا آنجائیکه برایش مقدور باشد مانع این توسعه خواهد شد.
اما از آنجائیکه فشار توده‏ها و واقعیت آگاهی و مبارزه، بستر جوامع مختلف را خواه، ناخواه به سوی تغییر می‏کشاند.این تغییرات موجب عقب‏نشینی‏های نظام سرمایه‏داری می‏گردد.به همین خاطر،سرمایه‏داری نیز به دلیل نیاز به آرامش برای ادامه ایجاد ارزش اضافه،مجبور به ارائه را ه حل معضل ستم ملی هم می‏شود.یعنی می‏خواهد معلول خویش را به شیوه خود به گونه‏ای که در تعارض با سود دهی نباشد از گریبان خود رهایی دهد.پس می‏بینیم در جامعه با دو راه حل رهایی از مسئله ملی روبرو هستیم،راه حل سرمایه‏داری و راه حل طبقاتی کارگران،اکنون این مسئله برای جامعه حیاتی خواهد بود،که کارگران و زحمتکشان کدام راه‏حل و گزینه را برای رهایی انتخاب خواهند کرد؟
به راستی و در دیدگاه نظری طبقه کارگر ،راه حل سرمایه‏داری نمی‏تواند و نتوانسته و قابل اعتماد نبوده که معضل ملی را چنان شایسته انسان باشد حل نماید.این صرفا" به دلیل تضاد ما با سیستم سرمایه‏داری نیست که این تحلیل ارائه می‏شود.واقعیت موجود تاکنونی این را به اثبات رسانده است.در پی عمل‏کرد چندین دهه سرمایه جهانی،بسیاری از دولت‏های سرمایه‏داری ملت‏های درونی و پیرامونی خود را قتل عام و حتی ژینو ساید نموده‏اند.کشتارهای قومی، نژادی،مذهبی هر روز از طریق رسانه‏ها پر معناترین شیوه تراژیک برای تنها حفظ سرمایه تعداد قلیلی را شاهد هستیم.این توحش متأسفانه به شدت ادامه دارد.
آیا زیر سایه همین سلطه سرمایه‏داری نبوده که بیش از صد سال می‏گذرد هنوز معضل خاورمیانه حل نگشته و حتی اجازه نیم بند دمکراسی را در این کشورها را نداده‏اند.برای نمونه اعتراف سازمان جاسوسی سرمایه‏داری امریکا در رهبری کودتای 28مرداد ایران و سر نگونی دولت مصدق چیز بسیار جزئی عملکرد امپریالیستها است.سرکوب هزاران جریان آزادیخواه و سوسیالیست و کارگران در جهان معنای واقعی رویکرد سرمایه‏داری را نشان می‏دهد،
با این اوصاف به بحث اساسی می‏پردازم.اکنون با توجه به عمیق‏تر شدن بحران منطقه‏ای و روی آوردن به شیوه‏های نوین مبارزاتی و عمیق‏تر شدن مبارزه توده‏های مردم در این چهار کشور،ایران،عراق،ترکیه،سوریه،و مطرح بودن خواست حق ملی و تعیین سرنوشت از جانب توده‏های مردم چهار کشور و حاد شدن این مسئله و همچنین بروز تضادها و موجودیت مبارزه آشکار و پنهان و احتمالا گسترش اعتراضات توده‏ای و کارگری و تضادهای درونی اینها با همدیگر وضعیت خاص و بغرنجی را برای مردم این چهار کشور و حتی کشورهای پیرامون را به وجود آورده است.به راستی کدام گزینه‏ها می‏تواند راه حل جدی برای حل مسئله ملی در این کشورها باشد؟
سر انجام مبارزات مختلف جریانات با گرایشهای مختلف در این چند دهه که رویکردهای نسبتا متفاوتی باهم داشته‏اند و ضرورت تغییرات اجتماعی محتمل، اولین رویکرد را ارائه داشته است.این راه حل به پیشنهاد حزب دمکرات کردستان عراق که حزب با نفوذ و به قول خود متحد و هم پیمان امپریالیسم امریکا است.یعنی کنگره ملی کرد می‏باشد.تدارک کنگره ملی و ارائه آن توسط این حزب مورد پذیرش اکثریت احزاب اپوزیسیون چهار کشور،ایران،عراق،سوریه،ترکیه قرار گرفته و از 39جریان موجود 21جریان به عنوان منتخب کنگره پذیرفته شده‏اند.که اکثریت مطلق آنها با پلاتفرم سرمایه‏داری تحت عنوان مدافعان ناسیونالیسم کرد برای به توافق رسیدن حول برنامه‏های مشترک وارد عمل شده‏اند.این توافق و نماینده‏گی نه به رای مستقیم مردم،کارگران و زحمتکشان این کشورها بلکه تنها به اراده این احزاب از منظر دیدگاه بالائیها در حال تدوین است.
اینان با رسیدن به توافق در زمینه‏های مختلف می‏خواهند آینده مردم چهار اقلیم کردستان را رقم زنند.گویا بیشتر آنها که احزاب ناسیونالیست هستند از این اتحاد خرسند هستند.البته این پروژه تا چه اندازه پیشروی داشته باشد در آینده مشخص خواهد شد.اما پرسش اصلی این است پس جای نماینده‏گان کارگران و تهیدستان و ستم دیده‏گان در اینجا کجاست؟و اگر هم حضور داشته باشند آیا می‏توانند تصمیم گیرنده قوی باشند؟آیا وجود حزبی با گرایش به این طبقه می‏تواند عرض اندام جدی و قوی در میان اکثریت مطلق پروژه ناسیونالیستها و لیبرالها داشته باشد؟
اگر چه کارگران و ستم‏دیده‏گان در هرچهار منطقه تحت ستم و استثمار و همچنین در زیر فشار پلیسی و امنیتی شدید هستند.اما بایستی با توجه به مشروعیت تئوریک و عملی واقعیشان که واقعی‏ترین تغییردهنده تاریخ بوده و این را هم فهمیده‏ایم اکنون با گسترش شهرنشینی و موجودیت تراکم جمعیت در شهرها و تغییر بافت طبقاتی و به وجود آمدن دو طبقه متضاد و افزایش درصد کارگران و ایجاد ارتش ذخیره کارگران در عرصه بیکار سازیهای سرمایه­داران منطقه،همچنین سقوط بخش زیادی از خرده­فروش‏ها.خرده سرمایه­داران به علت کاسته شدن سطح درآمدهایشان به سطح سقف زندگی کارگری در چهار کشور مزبور ایران،عراق،ترکیه،سوریه و گسترش گرانی و افزایش فقر و فلاکت و عدم اعتماد به زندگی انسانی در این اوضاع نباید حق مشروعیت هیچ راه حلی را به سرمایه‏داران و احزاب آنها سپرده شود.
بنا بر این،این پروژه ساده‏ای نیست تا طبقه کارگر و مردم ستم دیده این مناطق چشم خویش را بر آن ببندند و آنها آزادانه بخواهند پروژهای خویش را به جلو سوق دهند.آیابه راستی سرمایه‏داران و احزاب حامی سرمایه‏داران می‏توانند و یا می‏خواهند معلول خویش را یعنی مسئله ملی را حل کنند؟البته بحث دیگری پیرامون این مسئله ابراز شده که گویا این سرمایه‏داران و احزاب ناسیونالیست،سرمایه‏داری غالب نیستند.به همین خاطر باید جواز همگامی و همکاری عادی باشد.و جنگ،جنگ،تا پیروزی بی معنا است.البته طبقه کارگر و زحمتکش تا حالا جنگی غیر انسانی و غیر عقلانی علیه سرمایه‏داری نداشته‏اند.کارگران مطالبات، آزادیهای خود و حقوق قانونی و انسانی خود را پیشنهاد کرده و برایش مبارزه نموده‏اند.اما این سرمایه‏داران و احزاب و دارودسته‏های آنها بوده‏اند که با زور متوصل شده و خواهان سکوت وخفقان آنها شده‏اند.امیدواریم تعدادی برای حقانیت قبلی خود هم بوده خود را کتمان نکنند.عزیزان امروز قرن بیست‏ویکم است.کارگران و فعالین کارگری به آن فهم و شعور و آگاهی رسیده‏اند.و می‏دانند این ساختار و با این ایدئولوژی‏های متنوعش چنان در بافت جهانی‏شدن سرمایه‏داری در هم تنیده‏اند.که در هر حال و شرایطی هوای همدیگر را در سر دارند.این ساختار و ایدئولوژی‏ها،آزادی و رهایی را به ارمغان نخواهند آورد.این سرمایه‏داری با احزاب آشکار و پنهانش سرمایه‏داری سیصد سال قبل نیست تا انقلابی لقب گیرد.جامعه طبقاتی است.دست سرمایه‏داران و احزاب رنگارنگشان در همه جا حضور فیزیکی و مکانیکی دارد.آنها حتی عقب مانده‏ترین‏شان برای متحد شدن و هم پیمان شدن با امپریالیسم و نماینده‏گانشان یعنی لیبرالها و نئولیبرالها سرودست می‏شکنند.هم‏گامی‏شان با سرمایه‏داران جهانی آشکار و به آن می‏بالند که متحد و هم پیمان امپریالیسم هستند.کوچکترین اعتمادی به آنها که راه حل قطعی مسئله ملی را بدون سرکوب کارگران می‏خواهند.توهم پراکنی محض و کلاهبرداری علیه ستم‏دیده‏گان است.
هم اکنون در کردستان عراق با این راه حل نیم بند،منطقه کردستان عراق را به دو بخش تقسیم کرده‏اند.و هر بخش با سازوکار خود و در تضاد منافع با همدیگر به خاطر کسب سود و غارت منابع در رقابتند و هیچ امیدی برای استقرار حاکمیت توده‏های تحت ستم وجود ندارد.به جای توصل به اراده توده‏ای به وسیله ملیشیای مورد پسند سرمایه‏داران حاکمیت می‏کنند.پس در این مناطق کجاست آن حق تعیین سرنوشت واقعی،کجاست آن حق رسیدن کارگران و زحمتکشان به شرایط مناسب زندگی قرن بیست‏ویکم،کجاست قانون کار ،بیمه و بیمه تامین اجتماعی،بیمه بیکاری مناسب،بیمه اتفاقات و مرگ و میر حین کارو و حوادث و..؟کجاست اجازه شوراهای کارگران و سندیکاهای مستقل و واقعی و کاربردی و ناقد؟تحت حاکمیت حزب پیشنهاده دهنده مؤثر و صاحب نفوذ همه این قوانین زیر پا نهاده شده و تحت حاکمیت آنها هیچ روزنامه و نویسنده جدی جانش در امان ویاآسوده خیال نیست.شما می‏خواهید کارگران و زحمتکشان چهار کشور چشمشان را بر این پروژه امپریالیستی ببندند و باز هم اغوای دست سرمایه‏داران تازه به دوران رسیده و یا در حال اندیشیدن به رسیدن آن هستند،شوند؟و هیچ نقد جدی ارائه نشود؟
اگر طبقه کارگر و زحمتکش این کشورها سکوت کنند و خود که اکثریت جامعه هستند.برای حل مسائل خود اقدام نکنند.سرمایه‏داران در این مناطق پروژهای امپریالیستی‏شان را عملی کرده،و سالها تحت اینکه ملت را رها نموده‏اند،سیطره استثمارگرانه‏شان را بر کارگران و تهیدستان تحمیل نموده،و خواسته‏های قانونی و انسانی را تحت لوای حزب و حفظ ناسیونالیست و قومیت را سالها پایمال می‏کنند.
برای همین است کارگران و محرومان و زحمتکشان باید راه حل خود را در میدان مبارزه واقعی،کار و سرمایه،به سرمایه‏داران تحمیل کنند.به هر اندازه ما پایینی‏ها متحد ومتشکل شویم و پیشروان و روشنفکران به هر اندازه در تقویت این جنبش و طبقه رسالت تاریخی را انجام دهند،پیشروی بهتر و بیشتر میسر می‏شود.هیچ نیروی پیشرو ی نباید در این قرن متوهم جریانات غیر کارگری شود.و سکوت موقت کارگران سرکوب شده را بهانه‏ای برای تسلیم به خواست و پروژهای سرمایه‏داران بداند.همزیستی مسالمت آمیز و پیام برای این همزیستی در متن خود سرکوب طبقه کارگر را همراه دارد،کارگران برای نان شبشان،قراردادهای موقت،حقوق معوقه،بیمه تأمین اجتماعی و ده‏ها درد بی درمان اعتراض دارند و برای ابراز این حداقل راز بقا زندانی و هزاران بلا سرشان میآید.کجای این پیام سرمایه‏داران برای ما سود دارد.
با وجود این همه شرایط سخت و سرکوب شدید برای کارگران،این کارگران و فعالین کارگری هستند بنا به ضرورت و نیازشان در صف اول حق خواهی بوده و تا کنون نیز متمحل شدیدترین سرکوب‏ها واقع شده‏اند.کمتر فعال کارگری در کمیته‏های کارگری بوده از این صدمات و فشار نیروهای سرمایه‏داری در امان مانده باشد.طبق آمار بیشترین سهم زندانی شدن متعلق به طبقه کارگر بوده است.این نشان از حرکت و فریاد جنبش واقعی در متن جامعه طبقاتی است.وقتی طبقه کارگر در همه عرصه‏های اجتماعی حقانیت دارد،بایستی راه حل معضل ملی نیز در سر لوحه وظایفش باشد.
پس بایستی به راه حل طبقاتی کارگران روی آوریم،و وظیفه خود را تقویت این جبهه بدانیم.زیرا جبهه انسان‏های تحت ستم و استثمار شده و تولید کننده‏گان همه فراینده‏های موجود بیش از هر جبهه‏ای حقانیت دارد.
ما سرمایه‏داران و احزاب موجود آنها را نه به زبان خوش و شیرین،نه با تنها نقد تئوریک،نه با مصالحه و سازش،نمی‏توانیم قانع کنیم که به خواسته‏های ما تن در دهند.هدف نهایی آنها کسب سود و ارزش اضافه و غارت منابع و معادن ملت‏هاست.این امر جک و شوخی با مزه نیست.کمی چشمهایمان را بشوئیم و باز نمائیم همه چیز آشکار است.به قولی دنبه را به گربه نسپاریم!چرا ثروت و منابع و نیروی کارمان را به عده‏ای سرمایه‏دار بدهیم.این بت‏ها چه چیزی هستند که ما در برابرشان بایستی تسلیم شویم و تعظیم کنیم.بسیار خنده‏آور و تراژیک است،همه ثروتمان را بایستی در اختیار آنها قرار دهیم،اما آنها چیز بسیار ناچیزی را به صورت تحقیر گونه به ما پس دهند.که برای میلیونها نفر نیز به اندازه سیر کردن شکم نیز نرسد.آن وقت نیز جامعه پر افتخار سرمایه‏داری پر از بیکار و معتاد،دزد،انواع کشتار و جنایات متعدد باشد.و حامیان آنها اقسام ناسیونالیست‏ها،لیبرالیست‏ها،نئولیبرالیست‏ها،با ایدئولوژیهای مختلف،افتخار کنند که ما را اداره می‏کنند!و برای ما راه حل دارند.به راستی اگر وضعیت تاریخ اینگونه پیش رود تاریخ به ما تاریخ‏سازان خواهد خندید.راستی کسانی که تا خرخرهایشان با جنایت از کشتار هم کیشان خویش آغشته بوده و حتی یک معذرت خواهی ساده را تقدیم ملت خود نکرده می‏خواهد میانجی ملتهای دور و بر گردد؟

سخن آخر
تا زمانی دریا هست چه حاجت به بیابان و سراب،وقتی کارگران و ستم‏دیده‏گان موجود هستند و در جریان مبارزه بی امان قرار گرفته‏اند،چرا برای رهایی معضلات خود همچون مسائل قومی،ملی،نژادی،جنسیتی،و طبقاتی،سراغ عاملین آنها بروند.برای آنهایی که متعلق به دیدگاه رهائبخش طبقه کارگر و حامل و حامی تئوریک این طبقه هستند،بایستی مدام تکرار شود،هیچ خواسته‏ای بدون وجود مبارزه عینی،روزانه،رودرو و مستقیم،کارگران میسر نخواهد شد.اتکا به تز تئوریک کارگران و واقعیت عینی،نه رجوع به ایده‏آلیسم ذهنی و معلولها،یعنی رجوع به نیروی متحرک تاریخی،رجوع به رهایی دهنده اصلی و اتکا به این نیرو می‏تواند،خواسته‏های واقعی را متحقق سازد.نیروی کارگران و مبارزات آنان و فعالینش را که می‏شناسید،و بیشترین آسیب‏ها را متحمل شده و هنوز نیز بنا به نیازش مبارزه را ادامه می‏دهد،زبان جاری حل مسائل گرهی جامعه است.به زعم کسانی توهم پراکنی می‏کنند و می‏گویند پس کارگر و مبارزه او کجاست زحمت بکشند،به آمار زندانها مراجعه فرمایند،و این موضوع را توجیه عمل سازشکارانه خود با نیروهای سرمایه‏داری را نفرمایند.

جهانگیر محمود ویسی عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجا د تشکل های کارگری

http://kargardk.mihanblog.com

conference.kurd@gmail.com