افق روشن
www.ofros.com

کشف طبقه ای جدید در نظام سرمایه داری


ندای سرخ                                                                                                            پنجشنبه ٣ تیر ١٣٨٩

پس از فروکش کردن اولین موج انقلابی طبقه کارگر در اواخر سال های ۲۰ قرن بیستم و سقوط دولت شوراها و غلطیدن حزب بلشویک به رویزیونیسم «استالینیستی» و به انحراف کشیده شدن موج دوم انقلابی در اواخر دهه ۵۰ تا اوایل ۷۰ میلادی توسط تئوری های سازشکارانه ی تروریستی برخاسته از کوبا و مائویسم چینی، انواع و اقسام تئوری های سرمایه دارانه جنبش های چپ را متأثر ساخت و از آنجاییکه در دوران رکود مبارزات پرولتاریای جهانی مطرح می گشتند، عمر نسبتاً طولانی ای را تجربه کردند که آثار آن تا کنون باقیست. چرا که تئوری هایی که طبقه کارگر را متوهم می سازند، فقط از دو طریق می توانند از ذهنش زدوده شوند. راه اول، حضور عنصر آگاه به ایدئولوژی علم مبارزه طبقاتی (مارکسیسم انقلابی) است که با در آمیختن در زندگی روزمره کارگران و تجربیات مستقیم آنها در خلال گذران زندگی، توهمات بی پایه را در هم شکسته و با واقعیّت جامعه طبقاتی و علم مبارزه طبقاتی جایگزین سازد، که متاسفانه به علت شرایط ویژه ی آن دوران، چنین عنصر آگاهی غایب بود. و راه دوم، از طریق شرکت مستقیم توده های کارگری در مبارزات انقلابی که تنها هنگام دوران انقلابی امکان پذیر است. البته در چنین دورانی تئوری های غیر واقعی، در عمل اعتبار خود را از دست خواهند داد، اما اگر در چنین موقعیتی عنصر آگاه شکل نگرفته باشد، باز هم توده ی کارگری برای پیشبرد مبارزاتش به تئوری های انقلابی نمای دیگری متوسل خواهند شد که بیانگر منافع طبقات غیر پرولتری است. همانطور که در دوره ی پیشین (دهه ۵۰ تا ۷۰ میلادی) چنین شد.
یکی از این تئوری هایی که بخصوص بعد از سالهای ۷۰ رو به رشد گذاشت و تا کنون تسلط خود را در برخی اذهان ناتوان از تفکر و تحقیق مستقل حفظ کرده است، تز «طبقه متوسط» است. «طبقه متوسط» واژه ای است که در علم مبارزه طبقاتی به طبقه «بورژوا» در شیوه ی تولید فئودالی اطلاق می شود و در شیوه تولید سرمایه داری دارای معنی نیست. چرا که بر مبنای علم مبارزه طبقاتی، شیوه تولید سرمایه داری جامعه را به دو طبقه بورژوا و پرولتر تقسیم می کند. طبقه بورژوازی، یا سرمایه دار، به گروه اجتماعی ای گفته می شود که دارای مالکیّت و کنترل خصوصی بر ابزار تولید است. و طبقه پرولتاریا، طبقه ای است که دارای هیچگونه مالکیت و یا کنترلی بر ابزار تولید نبوده و تنها با فروش نیروی کار خود گذران زندگی می کند. در این میان طبقه ی دیگری وجود ندارد. اما پرولتاریا و بورژوازی به اقشار مختلف قابل تقسیم می باشند. مثلاً، خرده بورژوازی و یا بورژوازی متوسط و بورژوازی بزرگ که تنها بیانگر میزان دارایی شان می باشد. و یا بر حسب رشته یِ کاری شان به بورژوازی صنعتی، کشاورزی، مالی و خدماتی و … تقسیم می شوند که دارای تفاوت ماهوی نمی باشند. پرولتاریا نیز به اقشار «یقه سفید» و «یقه آبی» و «اریستوکراسی» و صنعتی و خدماتی و … قابل تقسیم است، که باز هم دوباره دارای تفاوت ماهوی نیستند و صرفاً بر مبنای فرعیات دسته بندی می شوند. اما «طبقه متوسطی» که نه بورژوازی است و نه پرولتاریا در شیوه ی تولید سرمایه داری محال است و با هیچ تعریف اقتصادی و اجتماعی ای قابل توجیه نیست. به همین دلیل است که می بینیم معتقدین به این طبقه بندی اجتماعی از ارائه تعریف علمی عاجزند و نمی توانند جایگاه ویژه ای برای این طبقه یِ تازه "کشف شده" در رابطه با روند تولید ارائه دهند. آنها به میزان درآمد رجوع می کنند و با این کار تقسیم بندی طبقاتی علمی جامعه یِ سرمایه داری را مخدوش کرده و نفی می کنند. چرا؟ چون این یک واقعیّت است که در برخی جوامع درآمد برخی از کارگران معروف به «اریستوکراسی» کارگری، بیشتر از درآمد یک مغازه دار کوچک خرده بورژوا است، اما، ماهیّت طبقاتی ایشان در جایگاه تولیدی شان، دو طبقه متخاصم را نمایندگی می کنند که قابل تجمیع نمی باشند.
بتازگی ما با نمونه یِ بسیار مضحکی روبرو گشتیم که آنچنان گرفتار توّهم «طبقه متوسط» گشته است که حتی با میزان درآمد نیز آن را مشخص نمی سازد. در مطلبی با عنوان « جنگ دولت با طبقه ی متوسط به فمینیست ها رسید» از خانم وحیده مولوی می خوانیم:« دولت با هدفمند کردن یارانه ها طبقه متوسط را می چلاند. شیره ی اقتصاد ِ جانش را تا انتها بالا می کشد و آن را به فرو رفتن در یک حیات صرفا بیولوژیک محکوم می کند…. طبقه ی متوسطی که رشد فرهنگی اش متوقف شده، قدرت اقتصادی چندانی ندارد، دغدغه های مالی ذهنش را آشفته کرده و مجبور است فقط برای گذران زندگی(و نه حتی رفاه نسبی) چند نوبت کار کند؛ از همه ی حوزه های تاثیرگذار اخراج شود. به موجود زنده ای تبدیل شود که جز زنده ماندن هدفی و افقی ندارد.»
آیا به نظر شما مضحک نیست. تنها توجیه باورمندان به «طبقه متوسط» زندگی بهتر ایشان از دیگر کارگران بود، اما اینک که به اعتراف خانم وحیده مولوی، این «طبقه» دیگر دارای امتیاز درآمد بیشتر از دیگر پرولترها نیست، پس چه توجیحی برای موجودیّت این طبقه می تواند ارائه شود؟

ندای سرخ - ١۴ آذر ۱۳۸۸