جواب دادن به این سوال از دیدگاه ماتریالیستی و مارکسیستی بسیار روشن و علمی ست مذهب یکی از ابزارهای قوی در دست دولت ها برای تحمیق و به تمکین در آوردن توده ها و یکی از اشکال ستم روانی بر آنهاست.
مذهب قدمتش به اولین جوامع انسانی بر می گردد و با به وجود آمدن جوامع طبقاتی در خدمت دولت ها و طبقات حاکمه قرار گرفت انسان نادان به دلیل ترس و نا آگاهی منشا هر پدیده ای را در قدرتی ماورای بشری و موجودی به نام خدا می بیند و اینگونه انسان مذهب را اختراع می کند و همان گونه که مارکس می گوید: (( مذهب مخلوق انسان در تنگناست)) مذهب تا به وجود آمدن جوامع طبقاتی به عنوان جوابگوی سوالات و پناهگاه فکری روانی انسانها قرار می گیرد و برای هر پدیده و هر سوالی خدایی می سازد و آن را پرستش می کند، خدایان را خوف خلق نمود
(لنین)
اما با پیدایش نظام برده داری مذهب کارکردی دیگر پیدا می کند و در تار و پود جامعه ی طبقاتی تنیده می شود استقرار فرمانروایی یکتا در زمین از راه تداعی معانی، سبب به وجود آمدن آموزش مذهبی مربوط به وجود شاه خدایان گشت این گزار تدریجی از پلی نیسم ( اعتقاد به وجود خدایان گوناگون ) به منویسم ( اعتقاد به خدای یگانه ) را می توانیم به درجات و اشکال گوناگونی در اکثر کشورهای برده دار باستان مشاهده نماییم.
رواج برداشت مذهبی صوفیانه ای که قایل به خصلت گزاری هستی زمینی و امید به آینده ی بهتر در دنیای آتی بود ریشه این احساسات راه را برای ظهور دین مسیح هموار ساخت مسیحیت با بسیاری از ادیان آسیایی و آفریفایی تطبیق یافت که از آنجمله است اعتقاد به خدایی که مرده و سپس زنده شده خدایی که گویا خون خود را برای نجات انسانها از پلیدی و شر نثار نموده و آنها را به فنانپذیری رهنمون می کند.
وخامت روز افزون زندگی بردگان و فقدان حقوق مدنی آنها و شکست های پی در پی شورش های برده ها و یاس و نا امیدی که در میان آنها به وجود آمده بود به رواج مذهب ( مسیحیت ) کمک شایانی کرد و در این دوره مذهب تبدیل به نجات بخش آنان شد و توهم به نجات به وسیله ناجی که از طرف خدا ریشه ی ظلم و ستم را خواهد خشکاند و آزادی و رفاه را به آنان عطا خواهد کرد از لحاظ فکری و روانی آنها را زنده نگه میداشت و با این توهم امید به ادامه زندگی و تحمل مصایب زندگیشان را میسر میکرد (مذهب اخلاق بردگان است)
اما مدتی نگذشت که برده داران از این قدرت خارق العاده ی مذهب به نفع خود سود بردند آنان موعظه های مسیحیت را که در باب تسلیم و اطاعت و تقاضای آن برای تبعیت کامل و پذیرش نامشروط شریعت می کند جلب شده بود در نتیجه تغییر روش طبقه حاکم نسبت به مسیحیت امپراطور کنستانتین در آغاز سده چهارم دین مسیح را دین دولتی اعلام نموده و به کلیسای مسیحی قدرت قابل ملاحظه ی داده شد مسیحیت از صورت دین ستمدیدگان به سلاح نیرومند برده داران برای سلطه معنوی بر آنها دگرگون گشت مسیحیت برای تامین حمایت عامه با بسیاری از مراسم مشترک منطبق شد.
مذهب به عنوان دستگاه ترویج خرافه و دروغ و به تسلیم کشانیدن توده ها در آمد و در دوران فئودالی این استفاده از مذهب به اوج خود رسید در این دوره شاهد قدرت گیری کلیسا و فجایع وجنایات آن هستیم نظام فئودالی با تحمیق دهقانان و انداختن یوق نامریی مذهب بر گردن آنها از مذهب در جهت اسثمار هر چه بیشتر آنها کمک گرفت نوبا تمام قوا ونیرو به کمک مذهب و کلیسا و دستگاه سرکوبش در برابر آزادی پیشرفت علم فلسفه هنرو... ایستادگی کرد، دستگاه تفتیش عقاید را براه انداخت وهزاران هزار انسان را به کام مرگ کشاند.
پس از انقلابات بورژوایی وبه وجود آمدن نظام سرمایه داری به مذهب عقب نشینی زیادی داده شد وامروز با گذشت چند قرن از سرکار آمدن سرمایه داری هنوز شاهد دست درازی مذهب وبقای آن هستیم امروزه سرمایه داری مذهب را به عنوان سگی هار و نگهبان نظام طبقاتی در قفسی طلایی نگه داری میکند وهمان استفاده را با اشکالی دیگر وپیچیده تر و روشهای نوین از مذهب میکند وسالانه میلیاردها دلار صرف تبلیغ ترویج وحفظش میکند ومذهب نیز باتقدس مناسبات بورژوایی استثمار گرانه ضد زن و... دعوت به تسلیم و تمکین وسکوت در مقابل آن دین خود رابه بورژوایی و طبقه حاکمه ادا میکند تعابیری مانند قضا و قدر سرنوشت و تقدیر وتمکین و اطاعت از جمله مفاهیم مورد علاقه دولتها و طبقات حاکمه ست که مذهب مبلغ آن است.
دراین سوی جهان نیز اسلام سیاسی که چند دهه است متولد شده ودر ایران نتایج وحشتناک وفاجعه آمیزآن را که زندگی مردم را به تباهی و فلاکت کشانده و بی حقوقی عظیمی به زنان کودکان جوانان و...و در کل به تمام انسانها وارد کرده است شاهدیم مذهب تنها یک ایدولوژی وم کتب نیست مذهب ماهیتی طبقاتی دارد ودر خدمت دولت وطبقه حاکمه بوده وهست وبه همین دلیل با شعار جدایی دین از سیاست نمیتوان به مبارزه با آن رفت چون مذهب با سیاست اجین شده وبنا به ماهیت طبقاتی آن در سیاست طبقه حاکمه تلفیق شده است وباید با شعار جدایی دین از دولت و اضمحلال دولت با آن جنگید ودست درازی ودخالت مذهب در زندگی انسان را کوتاه کرد و آن را تا مغز مومنین عقب راند ودرآنجا نیز با شیوه ای آگاه گرانه وعلمی با آن مبارزه کرد.
دولت وطبقات حاکمه از خصوصیات مذهب به بهترین شکل استفاده وسود میبرند به عنوان نمونه میتوان چند نمونه از این خصوصیات را بر شمرد:
١- اراده فوق بشری خدا
این نوع تفکر سرمنشاء همه چیز و تمام روابط انسانی و طبقاتی ومصائب بشری را ناشی از قدرتی مافوق بشری وخواستی الهی میداند ودولتها و طبقات حاکمه خود را از هر گونه مسئولیتی در برابر این معضلات مبرا میدارند وآن را خواست ومشیت الهی القا میکنند ومخالفت با آن گناه وهمراه با عقوبتی ابدی است.
٢- وجود پدیده بهشت وجهنم در مذهب
اعتقاد به وجود دنیایی دیگر که در آن به تمام اعمال انسانها جواب داده می شود و انسانهای نیک ( مذهبی ) به رفاه و خوشبختی می رسند و ظالمان و انسانهای بد به عذاب گرفتار می آیند وتوهم رستگاری در پناه خزعبلات مذهبی و قبول تمام ستم ها و مشکلات این جهان فانی وکوتاه برای رسیدن به جهانی باقی ولایزال توده ها را به بی تحرکی وتسلیم شدن میکشاند و مسکنی برای دردهای آنان است مومنین با ترس از بهشت وجهنم مجبور به اجرا وتبعیت از فرامین ودستورات مذهب میشوند وهمان گونه که مارکس میگوید مذهب افیون توده هاست.
٣- ضد زن بودن مذهب
مذهب که ماهیتی طبقاتی دارد وجوامع طبقاتی از بدو تولد مرد سالاری جزیی از آن بوده است در مذهب نیز رنگ داده است و مرد سالاری وزن ستیزی به عریانی قابل مشاهده است وبورژوازی به بهترین شکل از آن استفاده میکند تحقیرو ستم جنسی بر زن وتبدیل کردن زن به کالایی جنسی دستاورد سرمایه داری و مذهب برای زنان است و بورژوازی هم از آن سود خود را میبرد و هم نصفی از جامعه را به دست نصف دیگر به لطف این افکار ارتجاعی وضد بشری سرکوب میکند ( البته کسانی که به مرد سالاری ومذهب معتقدند) وبه سادگی وبدون صرف هزینه ای توده ها را به وسیله خود آنان سرکوب میکند وبسیاری از وظایف مسئولیت ها وهزینه های خود نسبت به جامعه را به دوش همان زنان و خانواده ها انداخته است و خانواده را به عنوان کارخانه بازتولید نیروی کار ون هادی سرکوبگر در خدمت مالکیت خصوصی در آورده است .
در اسلام که یکی از ضد زن ترین مذاهب دنیاست آیات زیادی در این رابطه را میتوان در قرآن نام برد.
سوره نساء آیه ٣٨: مردان را برزنان تسلط وحق نگهبانی است به واسطه برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقدر داشته وهم به واسطه آن که مردان از مال خود باید به زنان نفقه دهند .
سوره بقره آیه ٢٢۴: زنان شما کشتزار شمایند برای کشت به آنها نزدیک شوید هر وقت معاشرت آنها را میخواهید .
۴ - مذهب عامل شکاف ونفاق
دولتها از خصیصه مذهب به بهترین شکل استفاده وبین انسانها به عام وطبقه کارگر به طور خاص فاصله انداخته اند ودر بسیاری موارد یکی از عواملی که مانع اتحاد کارگری میشود همین است ( ناسیونالیسم و... نیز چنین کارکردی دارد ) و در طول تاریخ نسل کشی ها جنگهای مذهبی و برخورد فاشیستی مذهبی را شاهد بوده وهستیم .
مذهب با نقض حقوق اولیه انسانها پایمال کردن آزادی های فردی اجتماعی سیاسی ودخالت در زندگی شخصی افراد تا کنج سلول های خاکستری وتختخواب آنان به دستگاه ونهادی کاملا ضد بشری وابزار سرکوب دولتها تبدیل شده است وچهره ی کثیف وجنایت کارانه خود را به قبیحانه ترین شکل ممکن نمایان کرده است.
تنها در جامعه ای بدون طبقه میتوان مذهب را به طور کامل از میان برداشت چون عمر مذهب به طبقاتی بودن جامعه گره خورده است و تا ستم طبقاتی و مالکیت خصوصی موجود است مذهب نیز در این لجنزار تغذیه می کند و رشد می کند تنها با انقلابی کارگری میتوان به جامعه ای بدون طبقه رسید اما تا آن روز نباید در مقابل مذهب سکوت کرد واجازه داد که بیشتر از این زندگی انسانها را به لجن بکشاند مبارزه با مذهب در تمامی سطوح وقلمروهای آن همین امروز کار ما کمونیستهاست هیچ جریان دیگری با همه تبلیغات سکولاریستی وروشنفکرانه شان به غیر از کمونیست ها نمیتوانند پرچم دار این مبارزه باشند ودلیل آن هم بسیار روشن است تنها کمونیستها به دنبال رهایی کامل انسان وساختن جامعه ای بدون طبقه هستند ونه هیچ جریان دیگری که. به دلیل ماهیت طبقاتی آنان نیز حافظ وضع موجود بورژوایی و مرتجع هستند و این ابزار برای آنها هم کار آمد است حال با هر اسم و پسوندی که باشند. تنها راه نجات انسان از شر این موجود درنده و وحشی و برانداختن دنیای سرمایه داری و کهن و ساختن دنیایی بهتر سوسیالیزم است.
زنده باد سوسیالیزم
شاهو نعمتی