افق روشن
www.ofros.com

جایی كه منافع طبقه كارگررنگ مى بازد


آیت نیافر                                                                                                           پنجشنبه ١٣ آبان ١٣٨٩

تاریخ تمام جوامع تا کنون موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است و مبارزه طبقه کارگر از همان بدو تولدش آغاز می شود، تاریخچه این مبارزه طبقاتی بارها توسط رهبران آن و سازمانها با کم و کاستی هایشان به رشته تحریر در آمده است که ما در این جا به آن نمی پردازیم .جنبش طبقه کارگر همیشه جاری بوده و سخن بر سر مبارزات دهه های اخیر به ویژه دهه اخیر است که هم اکنون در آن به سر می بریم.
جنبش های کارگری درسالهای اخیر از رشد کمی و کیفی بر خوردار بوده واین اعتراضات در تمامی شهر های ایران به وقوع پیوسته و هم چنان ادامه دارد و این امری است که توسط خود طبقه کارگر به پیش برده می شود وبا تمام سرکوبهای متفاوت، از جمله گروگان گیری امنیت شغلی گرفته تا تهدید و اخراج و زندانی کردن دسته جمعی کارگران که گاهی همراه خانواده هایشان بوده است.
همانطور که عنوان شد جنبش طبقه کارگر در سالهای اخیر از رشد کمی و کیفی بر خوردار بوده که به آن به طور خلاصه می پردازیم. تغییرات کمی و یا رشد کمییت مبارزه طبقه کارگر از آن رو بوده که هر چه بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ای که طبقه کارگر مستقیمأبا آن در گیر بوده رو به فزونی داشته، و تغییرات کیفی این مبارزه آنجاست که کارگران دریافتند منافع آنان و مطالبات و خواسته هایشان از حیطه یک کارفرما، مدیریت و هیئت مدیره گذشته و مستقیم دولت را نشانه گرفتند.
تجمعات مستمر آنان مقابل سازماهای دولتی و حکومتی یک سوی این تغییرات کیفی می باشد و سوی دیگر آن رشد نمایندگان و ایجاد مجامع عمومی و تشکیل یافتن تشکلهایی بوده، تشکلهای کارگری که کماکان مستقیم یا غیر مستقیم با دخالت خارج از کارخانه تأثیر پذیرفته است. ازجمله سندیکای شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه که نمونه بارز آن است، هر چند که شالوده و گرایش و خط نهایی آن توسط پیشروان کارگران کلید خورد اما دخالت تشکلها و یا فعالین کارگری خارج از کارخانه که خود را حامی طبقه کارگر می دانند نیز بی تأثیر نبوده است. شکل گیری این تشکل ها بر مطالبات کارگری بود اما تداوم کارشان کیفیت و کمییت آن و متأسفانه با دخالت غیر خردمندانهء خارج از کارخانه ایها نسبت مستقیم داشته است و این امر پس از سالها بر کسی پوشیده نیست که البته باید خط و مرز این دخالت را روشن نمود.
تا جایی که کارگران برای پوشش خبری دادن و فریاد مطالبات حق طلبانه شان نتوانستند توسط هیچ نهاد و مؤسسه خبری رسمی داخلی موفق شوند و هیچ تشکل کارگری در داخل پی گیرمطالباتشان نشد، حتی آن اندک اخبار دست و پا شکسته نیز سانسور شده ودر همان روزها بر چیده شد
کارگران چاره ای جز روی آوردن به رسانه های خارج از کشور را نداشتند، هر چند که ما در عصرارتباطات و اطلاعات زندگی می کنیم که از انحصار بیرون آمده و کارگران توانستند از این دستاورد بشری که خود نیز سهم مهمی در این پیشرفت تکنولوژی داشتند استفاده کرده و لی این ارتباط رسانه ای، خود از اتهاماتی شد که به پای کارگران زندانی بستند در هر صورت اصل سخن اینجاست که این ارتباط با رسانه ها بستری شد برای فرصت طلبی،علایق و سلیقه ای شخصی افراد در اعمال آرای خود برای تشکل ها که بعضأ شخصی بوده و این دخالت ها باعث اعمال نفوذ در راستای منافع طبقاتی و سیاسی طبقه بود.
سیاستی که کاملا همسو با سیاست سرکوب طبقه ی حاکمه و فروپاشی تشکل های کارگری که از بدو تشکل یابی و اعتراض های کارگری از سوی بورژوازی و عواملش با شگردهای خواص خودشان اعمال می شد. این دخالت زمانی بارز شد که هیئت مدیره ی سندیکای شرکت واحد از تشکیل جلسه هایشان بازماند و در پی آن مجددا در سندیکای نیشکر هفت تپه نیز تکرار گردید و این تفرقه و جدایی بین اعضای هیئت مدیره این دو سندیکای نوپا با هر دلیل و داستانهایی که رخ داد قابل توجیح نیست، زیرا آنجا که کارگران با هزار بدبختی، آزار و اذیت سازمان های دولتی روبرو شده و تمام این بلاها را به جان خریدند تا تشکل شان پای بگیرد، متاسفانه از دو سو تحت فشار قرار گرفته، یکی سرکوب دولتی دیگری تفرقه اندازی عوامل خارج از کارخانه که خود را حامی کارگران قلمداد می کردند و این آرزوی دیرینه ی طبقه ی کارگر که داشتن یک تشکل بوده تا بتواند جنبش خود را سر و سامانی بدهند عقیم کردند و این دخالت ها تا جایی پیش رفت که موجب شد رییس سندیکای نیشکر هفت تپه در زندان به سربرده و کارگران با هزاران سختی این خانواده و دیگر خانواده ی نمایندگانشان راتامین مالی ناچیزی می کردند و علی نجاتی را که رییس برگزیده و نماینده ی واقعی کارگران بود از سمت رییس هیئت مدیره خلع نموده و در آن موقعیت نه تنها هیچ کمکی به رشد و ارتقاء سندیکا نشد بلکه صف کارگران حامی سندیکا را نا امید کرد و عوارض این اختلافات دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست و تحت هیچ داستان و برهانی قابل توجیه نیست و آنجاست که منافع طبقاتی طبقه ی کارگر رنگ می بازد و اگر این داستان ها راکیلومتر ها به دنبال هم پیوسته اند فقط برای توجیه خودشان است، متاسفانه در پشت این داستان ها علاوه بر سود جویی شخصی افراد که به ناحق نام خود را فعال کارگری و حامی طبقه ی کارگرقلمداد می کنند بورژوازی در خلوت دستگاه عریض و طویلش و بروکراسی منحوسش تونست بر صف کارگران مبارز و انقلابی انشقاق یافته و موجب فروپاشی تشکل کارگری شده و این دستاورد امیال شخصی افرادی است که به ناحق خود را حامی طبقه ی کارگر می دانند.

آیت نیافر - مرداد ١٣٨٩