مزد یا دستمزد شکل پولی یی است که به کارگران در قبال فروش نیروی کارشان پرداخت می شود. سطح دستمزدها قیمت نیروی کار است. نیروی کار برخلاف دیگر کالاها تحت روابط تولیدی سرمایه داری تولید نمی شود بنابراین ارزش آن هم در بازار نمی تواند مانند قیمت یک کالای معمولی حول و حوش ارزش واقعی و قیمت تولید آن تعیین شود و نوسان کند. در نظام سرمایه و سیستم کارِمزدی همواره این تناقض وجود دارد که از یک سو نیروی کار به مثابه یک کالا ارزیابی و خرید و فروش می شود و از سوی دیگر نمی تواند بسان یک کالای معمولی متاثر از تولید (قیمت تمام شده ی) آن قیمت گذاری شود و در شرایط عرضه و تقاضا نوسان یابد! به همین دلیل قیمت گذاری بر نیروی کار و تعیین دستمزد در این ساختار همیشه مورد اختلاف است. قانون همیشگی نظام سرمایه داری کسب حداکثر سود به هر قیمت است؛ معنای آن در این مورد تلاش برای کاهش هرچه بیشتر قیمت تمام شده ی کالاهای تولید یا خدمات ارایه شده وعرضه ی آن ها به بازار با قیمت هرچه بیشتر است. و از آن جا که یکی از مولفه های هرچند کوچک قیمت تمام شده ی محصولات - که همیشه در جهت کاهش آن تلاش می شود - "مزد کارگران" است در این نظام تحقق دستمزد واقعی و عادلانه توهم یا رویایی بیش نیست. با این همه در همین نظام مبارزه ی طبقه کارگر برای تحمیل سطح دستمزدی بالاتر وهرچه نزدیک تر به دستمزد واقعی همواره ادامه دارد. شیوه ی محاسبه ی "مزد" و تعیین "سطح دستمزد"ها در هر زمان بر اساس شرایط اجتماعی و تاریخی موجود، میزان بهره مندی جامعه از پیشرفت و تکنولوژی، توازن قوا، سطح جنبش و پتانسیل نیروهای درگیر درمبارزه ی طبقاتی تعیین می شود. نتیجه ی تاثیر این عوامل است که مشاهده می شود در شرایط اجتماعی تاریخی ای چون دوره ی پس از جنگ جهانی دوم که ضرورت بازسازی خرابی های ناشی از جنگ بکارگیری گسترده و پر شمار نیروی کار را امری گریزناپذیر کرده بود، توام بودن این ضرورت و نیاز و حضور پر قدرت نیروها و سازمان های چپ درعرصه های ملی و بین المللی موجب می شود سازمان های کارگری قدرت و توان چانه زنی بالایی داشته باشند. در این دوره قیمت نیروی کار، شرایط کار، روابط کار و در نتیجه سطح دستمزدها، شیوه های تعیین و محاسبه ی دستمزد و دیگر شرایط به سمت منافع طبقه ی کارگر گرایش می یابد؛ ساعات کار هفتگی کاهش و ایمنی کار و پوشش های تامین اجتماعی نیز به شکل قابل ملاحظه ای افزایش پیدا می کند. به عکس در دوره های رکود اقتصادی و افزایش بیکاری همه ی این دستاوردها به زیان طبقه کارگر کاهش می یابد و یا بازپس گرفته می شود. به هر حال این حقیقت را نمی توان نادیده گرفت که کسب دستمزد و مبارزه برای افزایش سطح آن همواره و در هر شرایط یکی از حیاتی ترین عرصه های جنبش های کارگری و مبارزه ی طبقاتی بوده است. فارغ از آزمندی و زیاده خواهی های ساختاری سرمایه داری و تمایل همیشگی این سیستم به سرکوب دستمزدها، تجربه های تاریخی ثابت کرده است که دستیابی به دستمزدهای بهتر و یا دستمزدهایی عادلانه تر و نزدیکتر به مزد واقعی فقط زمانی ممكن و میسر بوده که قدرت چانه زنی کارگران زیاد و غالب باشد و این نیز در صورت حضور و پویایی تشکل های مستقل و پرقدرت کارگری به دست آمده است. اما واقعیت دیگری که همواره چون سنگ سخت روزگار صلابت خود را نشان داده این است که تشکل های مستقل و پر قدرت کارگری نیز ایجاد نمی شوند و یا حضور پرقدرت آن ها استمرار نمی یابد مگر زمانی که انبوه کارگران در جایگاه واقعی خود حضور مادی داشته باشند؛ شغلی وجود داشته باشد، کارگران به کار اشتغال داشته و از امنیت شعلی نیزدست کم بطور نسبی برخوردارباشند. در دوران حاکمیت رکود اقتصادی در جامعه و وجود تهدید بیکاری و زمانی که حتا کارگران شاغل در بنگاه ها و سنگرهای تولید یا ارایه خدمات امنیت شغلی ندارند اصولا حرف چندانی برای گفتن نیست. در چنین اوضاع و احوالی تشکل های حتا قوی کارگری نیز در صورت حضور عملا میدان و محلی برای چانه زنی بر سر دستمزد و بهبود شرایط کار ندارند! در این شرایط بخش مهمی از مبارزات کارگری علیه بیکاری و عوامل بوجود آورنده آن به وقوع می پیوندد. تشکل های بیکاران نیز در صورت وجود آنگاه می توانند اثر گذار باشند که در کنار و هماهنگ با تشکل های کارگری مبارزه کنند. در غیر این صورت بیکاران در موثرترین حالت فقط می توانند فشارهای موجی و گذرا ایجاد کنند.
به این ترتیب می بینیم مانند داستان مرغ و تخم مرغ که در یک منطق ساده و عددی نمی توان یکی را بر دیگری مقدم شمرد جنبش کارگری ایران نیز درعمل در گیر معضلی سه گانه - بسان سه وجه یک مثلث - است که هر یک از اضلاع بدون حضور دو ضلع دیگر معنا و کارکردی ندارد و هر معضل نیز به تنهایی نمی تواند راه حلی اساسی وماندگار داشته باشد؛ از یک سو دستمزد و مبارزه برای پرداخت و افزایش عادلانه آن امری همیشگی و کاملا حیاتی برای طبقه کارگراست، امری که پیوسته توسط بیکاری و لشکر بیکاران تهدید می شود.
از دیگرسو کسب این حق و ماندگاری آن در مقابل انواع سرکوب ها وترفندهای سرمایه داری در گرو استقلال، قدرت و پویایی "تشکل های کارگری" است. و از طرف دیگر ایجاد و فعالیت مستقل، آزادانه و مفید این تشکل ها هم خود به : الف) اشتغال و امنیت شغلی. یعنی حضور کارگران در جایگاه های طبقاتی خود و نبود یا ناچیز بودن تهدید بیکاری. ب) وجود حد معینی از آگاهی طبقاتی در میان کارگران. ج) وجود حداقل هایی از آزادی و قانون مندی در جامعه که خود دستآورد مبارزات طبقه ی کارگردر عرصه ی جهانی است، بستگی دارد.
متاسفانه واقعیت این است که هرسه مولفه ی گفته شده در بالا توسط برنامه ها و سیاست های حکومت سرمايه هم بطور ریشه ای و درون زا و هم متاثر از سیاست های توصیه شده ی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از طبقه کارگر ایران دریغ می گردد؛ در پی سیاست های تعدیل ساختاری و واردات انبوه کالاهای مصرفی زمینه های تولیدات صنعتی و کشاورزی و اشتغال در این حوزه ها آسیب جدی دیده و روبه نابودی کامل است. لشکر پرشمار کارگران بیکار دست آورد این سیاست ها و تهدید دستمزدهاست، قراردادهای موقت کار و بدتراز آن قراردادهای سفید امضا تهدیدی جدی علیه امنیت شعلی کارگران است . مکمل این دو سیاست رفتارها و روش های مبتنی بر تحدید جدی ویا سلب آزادی های فردی و اجتماعی ، نقض همین دموکراسی ناچیز بورژوایی و در نتیجه سلب آزادی بیان است که از یک سو مانعی در روند رشد آگاهی طبقاتی کارگران است و از دیگر سو با استناد به قانون های ضدکارگری و همچنین بهره گیری از اهرم های فشار غیر قانونی سد راه ایجاد و فعالیت آزادانه ی تشکل های مستقل کارگری می شود.
به این ترتیب شاهد هستیم که دستمزدها سرکوب می شود و مزد های واقعی هر روز کاهش می یابد، تحدید آزادی و وجود سدهای قانونی و غیر قانونی مانع ایجاد و فعالیت آزادانه تشکل های کارگری می شود وسرانجام با بحران و بیکارسازی انبوه و همزمان قراردادهای موقت کار امنیت شغلی از کارگران سلب می شود. بدیهی است که این پارامترها بر یکدیگر اثر متقابل دارند و تقویت یا تضعیف هرضلع مثلث می تواند تقویت یا تضعیف دیگر اضلاع را موجب شود. تاثیر متقابل این وجوه از مبارزه چیزی است که بی توجهی به آن موجب سترون شدن تلاش ها و مبارزات می گردد. مبارزه ی طبقاتی کارگران بطورگزیرناپذیری همزمان در هر سه حوزه جریان دارد. اما بطور حتم در هر زمان و بر اساس شرایط ویژه ی هر منطقه و بنگاه و تشخیص نیروهای فعال کارگری در گیر، ثقل مبارزات و تلاش ها بر یکی از این سه وجه قرار خواهد گرفت و هرگاه این تشخیص نادرست از آب درآید بر ناکامی و عقب ماندگی جنبش کارگری افزوده خواهد شد.
نشر کارگری «ما» - ارديبهشت ١٣٩٣
nashr.ma@gmail.com
http://ma-nashr.blogspot.com