افق روشن
www.ofros.com

مختصری در مورد ماهیت و نقش پول


سیروس پاشا                                                                                             یکشنبه ٢٣ اسفند ماه ١٣٩٠

مقدمتاً باید گفت پول، کالایی است که تنها کاربرد آن ذخیرۀ ارزش و ایفای نقش یک وسیلۀ پرداخت است. بنابراین پول کالاست، ولی کالایی که به منظور ایفای نقش در مقابل تمامی کالاهای دیگر، به مثابۀ معیار سنجش ارزش های آن ها، انتخاب گردیده است.
پول، در وهلۀ نخست، یک "معادل جهانی"، "صورت و شکل ارزش" است که در آن ارزش، شکل یک شیء مادی را به خود می گیرد: طلا یا نقره.
مقصود از "شکل ارزش"، صورت و شکلی است تاریخاً توسعه یافته که از خلال آن ارزش معاوضه یا مبادلۀ کالاها در یک جامعۀ معین آشکار شده است:
اگر به خاطر آوریم که کالاها فقط از آن جهت دارای واقعیت ارزشی می شوند که مبین وحدت اجتماعی کار انسانی هستند و بنابراین واقعیت ارزشی آن ها صرفاً اجتماعی است، آن گاه به خودی خود درک می شود که این واقعیت فقط می تواند در رابطۀ اجتماعی کالا به کالا ظاهر گردد. در واقع ما از ارزش معاوضه یا رابطۀ مبادله ای کالاها حرکت کردیم تا ارزشی را که در درون آن پنهان است به دست آوریم. اکنون لازم است از نو به این شکل بروز ارزش برگردیم. هرکس هر چه نداند، به این نکته پی برده است که کالاها دارای یک شکل مشترک ارزشند که به نحو بسیار بارزی با اشکال طبیعی و تنوع ارزش های مصرف آن ها مباینت دارد. این شکل مشترک، پول است. شکل پولی ارزش البته به شکل حاضر و آماده ظاهر نگردید، بلکه نتیجۀ تاریخی طولانی بود که در آن یک شکل (فرم) به طور متوالی جایگزین شکلی دیگر گردید و بدین ترتیب شکل ارزش تکمیل گردید و از دل آن شکل پولی ارزش زائیده شد.
با این حال توسعۀ بیشتر "شکل پولی" در اواخر قرن بیستم، به ایجاد اشکالی از پول انجامیده است که تماماً "وجود مجازی" دارند و نه وجود مادی محسوس. اما در دورۀ مارکس، پول کاغذی یک ذخیرۀ غیرقابل اعتماد و ناپایدار ارزش بود و به همین جهت به عنوان یک واسطۀ بین المللی مبادله مورد استفاده قرار نمی گرفت (در این مورد، منحصراً بر طلا و یا بعضاً نقره تکیه می شد). پول کاغذی در قرن 19، شباهت بیشتری با شکل اعتبار داشت.
احتمالاً برای خوانندۀ امروزی، نوشتۀ مارکس درمورد پول اندکی کهنه یا غیرمعمول به نظر می رسد:
"آن کالایی که به مثابۀ معیار سنجش ارزش انجام وظیفه می کند و از این رو، خودش رأساً و یا نماینده اش به عنوان وسیلۀ گردش نیز عمل می نماید، پول است. به همین جهت، طلا (یا نقره) پول است." (سرمایه، ج1، فصل 3: پول یا گردش کالاها)
در بخش سوم از جلد اول سرمایه، مارکس تکامل تاریخی شکل ارزش- وجود تولید کالایی- را از شکل ابتدایی یا "تصادفی" ارزش (در مبادلۀ تهاتری) تا تشکیل کالای پولی (طلا) ترسیم کرده است. استفاده از پول کاغذی و سکه با ارزش های قراردادی، و نه واقعی، در قرن نوزدهم رایج بود. با این حال، ... برای فهم روح مطالعۀ مارکس پیرامون شکل ارزش، ما ناگزیر باید به توسعۀ بعدی شکل پول در قرن بیستم هم نگاهی داشته باشیم. قرن مزبور شاهد جایگزینی دلار آمریکا به جای طلا به عنوان واسطۀ جهانی مبادلات در کنفرانس برتون وودز (1944) و سپس فروپاشی نظام برتون وودز در سال های 1968 تا 73 بود که به خلق اشکال مجازی پول در دورۀ کنونی انجامید. پول، اگرچه برای جوامع قبیله ای یا جوامع پیشرفته تری که همچنان با تجارت محدود رو به رو بودند ناشناخته بوده، ولی در دوران باستان وجود داشته است؛ در واقع ضرب سکه از زمانی متداول شد که امپراتوری های بزرگ جهان باستان- یونان باستان، امپراتوری روم و غیره- مازاد ثروت های اجتماعی رو به رو شدند و این موضوع به آن ها امکان افزایش دامنه و وسعت تجارت را داد.
وجود پول، یکی از پیش شرط های توسعۀ سرمایه است، اما نه تا پیش از آن که طبقۀ پرولتاریا و به موازات آن طبقۀ صاحب ابزار تولید (بورژوازی) پا به عرصۀ حیات نهند و این امکان به وجود آید که حجم عظیمی از پول وارد گردش شود، سود ایجاد کند و به سرمایه تبدیل گردد.
از آن جا که نسبت کل کار اجتماعی که می باید پیش از رفع نیاز بشر از خلال نظام مبادله بگذرد، رو به افزایش است، و بازار که به وسیلۀ آن نیازهای انسانی ابراز و رفع می گردد در سرار جهان توسعه می یابد، شکل ارزش الزاماً باید بیش از پیش "تجریدی" (انتزاعی) گردد. قائل شدن یک ارزش برای چیزی، از طریق پروسۀ تجرید (انتزاع) صورت می گیرد؛ یعنی انتخاب یک کیفیت از یک کلّ انضمامی. تمرکز ارزش در یک شیء مادی، مثلاً طلا، خود نیز یک اقدام تجریدی دیگر است.
در ابتدا، کالایی که نخست برای ایفای نقش معیار سنجش ارزش انتخاب گردید، فی نفسه مناسب ترین کالا در میان تولیدات مختلف محلی بود؛ سپس کالای پولی، که هنوز تا حدود بسیار زیادی محصول کار است، مورد استفاده قرار می گیرد؛ اما این استفاده، از نقطه نظر عملکردهای کالای پولی به عنوان معیار سنجش، حامل و ذخیرۀ ارزش، محدود و ناچیز بوده است. در مسیر این توسعه، کالای پولی بیشتر خود را به عنوان یک نماد انتزاعی ارزش و در نتیجه یک مقولۀ اجتماعی نشان می دهد تا به عنوان محصول کار مجرد. امروزه این توسعه فراتر رفته است. می توان گفت تقریباً هیچ ماده ای نمی تواند به اندازۀ یک کارت اعتباری در ذخیره، سنجش یا حمل ارزش کارایی داشته باشد.
این تجرید (انتزاع) ظریف از ارزش، برای پروسۀ کار در دنیای کنونی نیز کفایت می کند: امروز هرگونه عمل تولید، در تمامی مراحل خود از نیروی کار کارگران در سراسر جهان استفاده می کند. تنها یک "شکل ارزش"، مانند آن چه ما امروز داریم، قادر بود تا مبادلۀ کالاها در چنین مقیاسی را تسهیل کند.
پول، یک بخش ضروری از زندگی است؛ اما نه فقط به خاطر ضرورت آن در مبادلۀ کالاها (یعنی خرید و فروش)، بلکه از آن جهت که نیروی کار در جامعۀ بورژوایی، خود، کالا محسوب می شود. در توسعه ترین کشورها ها هم شمار کمی از افراد را می توان یافت که یا برای "پول" کار نکنند و یا در ازای خدمات و کار دیگران "پول" پرداخت نکنند. به همین جهت، جریان پول، آیینۀ تمام نمای خلق و ایجاد ارزش های مصرفی است و پول به عنوان خون در رگ های جامعه عمل می کند.
اما روابط پولی، نه فقط کار را تسهیل می کند، هم چنین مانع آن هم می شود. در جامعۀ بورژوایی، هیچ چیزی بدون پرداخت پول بابت آن انجام نمی پذیرد (حتی سازمان های اختیاری هم سهم بالایی از انرژی و توان خود را به افزایش پول و بودجه اختصاص می دهند).
محو سرمایه، بدون محو سلطۀ روابط پولی غیر قابل تصور است؛ چرا که به قول مارکس:
این پول نیست که کالاها را قابل سنجش می کند، بلکه عکس آن صحیح است. چون کلیۀ کالاها به مثابۀ ارزش عبارت از کار تجسم یافتۀ انسانی، هستند و بالنتیجه به خودی خود قابل سنجشند، می توانند ارزش های خود را جمعاً در کالای معین و مخصوصی بسنجند و بدین طریق کالای مزبور را تبدیل به مقیاس مشترک ارزش خویش، یعنی پول، نمایند. پول به عنوان مقیاس ارزش، صورت ضروری تجلی زمان کار است که خود ارزش نهایی کالاهاست. (سرمایه، ج1، فصل 3: پول یا گردش کالاها) اما این امر مستلزم ابزارهای کاملاً نوین سازماندهی کار اجتماعی است.

سیروس پاشا - سه شنبه ، ٢٣ اسفند ١٣٩٠