افق روشن
www.ofros.com

قوت و ضعف اتحاد ما


امیر پیام                                                                                                    سه شنبه ٢١ اردیبهشت ١٣٨٩

دستاورد مهم دو اول ماه مه در سال گذشته و امسال برای طبقه کارگر پیش از هر چیز قوام بخشیدن به اتحاد و انسجام جنبش مستقل آن بود. اتحادی که با گرد آوردن همه تشکل های مستقل کارگری آنها را به لحاظ کمی به نیرویی مطرح و غیر قابل انکار در جامعه بدل کرد، و در همان حال نیز با متحد ساختن آنان حول نقد و سیاست و مطالبات رادیکال و سوسیالیستی جنبش ما را بسیار توانمند نمود. نقطه قوت این اتحاد اما در این است یکسره نتیجه تیزبینی و روشن بینی و آینده نگری و درک مصالح عمومی طبقه کارگر از طرف فعالین همه تشکل های مستقل کارگری است.
اتحاد طبقاتی با همه اهمیت و ضرورتی که برای کارگران دارد، و با همه تلاشهای ارزشمندی که برای ایجاد و تحکیم و تقویت و گسترش آن می شود، اما دائما در معرض تهدید و خطر تفرقه و چند دستگی و پراکندگی قرار دارد که هوشیاری همه ما را می طلبد. یکی از این مخاطرات متاسفانه از طرف دوستان جنبش کارگری، از جایی که تنها و تنها انتظار تقویت اتحاد کارگران می رود، یعنی ازسوی کسانی که از سرکج اندیشی و سیاست فرقه سازی و منفعت طلبی محفلی و خود پرستی شخصی تحت نام پر اعتبار چپ و کمونیسم جاده چند دستگی و پراکندگی جنبش را فرش می کنند رخ می دهد.
در این چند سال عمر کوتاه جنبش مستقل کارگری به اندازه کافی اشکالی از این تفرقه افکنی ها و ایجاد چند دستگی های « خیرخواهانه » را تجربه کرده ایم تا بدانیم چگونه اتحاد گرانقدر و بسختی حاصل شده کنونی را در برابر تکرار اشکال جدید تفرقه افکنی مصون بداریم. برای دوره ای گروهی با « سندیکا ستیزی » بر طبل تفرقه و پراکندگی کوبیدند. سپس برای عده ای علم کردن « تشکل کارگری با اجازه یا بی اجازه از دولت » راز بقا فرقه شان شد. و بالاخره برای برخی هم « پول، فساد، سولیدارتی سنتر » فرمول جادویی احیای نفوذ نداشته شان گشت.
جنبش مستقل کارگری با هر مشقت و هزینه ای که بود با اتکا به آگاهی و فهم طبقاتی تشکلات و فعالین اش این مخاطرات را پشت سر گذاشت. اکنون که به عقب می نگریم می بینیم آن ماجراها چیزی غیر از سیاست بازی و مستمسک سیاسی نبودند. چرا که جنبش ما با اتحاد اش حول قطعنامه های طبقاتی - تاریخی دو اول ماه مه به روشنی و آنهم در متن پراتیک و نبرد طبقاتی نشان داد تشکلات و فعالین آن همه خواهان برچیدن نظام سرمایه داری اند، همه تشکل کارگری را با اتکا به نیروی خود می خواهند، همه به ترفند های جریانات ضد کارگری نظیر سولیدارتی سنتر واقفند، و همه هیچ توهمی به جناحهای رنگارنگ ارتجاع اسلامی حاکم و جریانات سیاسی طبقه سرمایه دار ندارند.
اکنون سوال اساسی در برابر جنبش و اتحاد طبقاتی ما اینست که آیا از تجربیات سنگین سیاست ها و روش های تفرقه افکنانه تاکنونی به اندازه کافی آموخته ایم تا به اشکال دیگری از این سیاست ها و روشها وقعی نگذاریم و به آنها میدان ندهیم؟ آیا جنبش ما قادر شده است بین تئوری و سیاست و تحلیل واقعی و با اصالت، با سیاست بازی و تئوری پردازیهای فرقه ای و بی اصالت فرق قایل شود؟ آیا هنوز جایی و امکانی و فرصتی برای پهن شدن بساط معرکه گیران سیاسی موجود است؟
مساله اینست که اگر چه امروز آن موارد قبلی خنثی شده و رنگ باخته و کنار زده شدند اما اکنون شکل جدیدی از تفرقه افکنی و از همان جنس سیاست بازیها در حال خود نمایی است. اینبار قرار است « مبارزه با ارتجاع سبز »، یعنی همان سیاستی که معتقد است کل جنبش آزادیخواهانه مردم متعلق به جریان سبز کروبی و موسوی است و از اینرو اعتراضات مردم را ارتجاعی می داند و جنبش آزادیخواهانه آنان را « ارتجاع سبز » می خواند، راه باز کن بساط همان فرقه بازیهای نخ نما شده باشد. فرقه بازی ای که جنبش کارگری برایش ابزاری بیش نیست. اگر موارد قبلی تفرقه افکنی نظیر « سندیکا ستیزی » و « تشکل کارگری با اجازه یا بی اجازه از دولت » و « پول، فساد، سولیدارتی سنتر » از در بیرون شدند، اکنون مورد جدید « مبارزه با ارتجاع سبز » است که از پنجره وارد می شود.
در اینجا توجه به نکته ای ظریف ضروری است و آنهم اینکه باید بین یک سیاست معین در نقش و ماموریت و ظرفیت تفرقه افکنانه از یکسو، با وجود و حضور همان سیاست به عنوان نظر و اندیشه افراد از سوی دیگر فرق قایل شد. این فرق گذاری در تشکل توده ای کارگری بیش از هر جای دیگری حیاتی است. چنین تشکلی به این دلیل توده ای است و یا می خواهد باشد که همه کارگران را مستقل از تفاوتهای مذهبی و نژادی و ملی و .... و از جمله تفاوتهای سیاسی و ایدئولوژیک به صرف کارگر بودن و موقعیت بردگی مزدی شان متحد سازد. بنابراین وجود نظرات سیاسی و عقیدتی متنوع در تشکل توده ای کارگران فرض وجودی آنهاست. به عنوان مثال اگر چنانچه رفقایی از فعالین کارگری پیدا شوند که معتقد باشند جنبش آزادیخواهانه جاری و اعتراضات حق طلبانه مردم تماما متعلق به جریان ارتجاعی سبز موسوی و کروبی است و باید علیه آن مبارزه کرد، در این صورت چیزی طبیعی تر از این نیست که با دامن زدن به مباحثات رفیقانه و محترمانه بین خودمان همفکری و همجهتی و اتحاد را تقویت نماییم. تا اینجا امری طبیعی در جریان است. در تشکل توده ای نظرات متنوع سیاسی همیشه موجود اند و مباحثات با حفظ اتحاد و یکپارچگی و پرهیز از تفرقه و چند دستگی جریان دارند و سیاست ها در قالب قطعنامه های مصوب مجامع و دیگر ظرفهای انتخابی و از مسیر بحث و جدل دمکراتیک نظرات مختلف و نهایتا رای گیری اتخاذ می شوند. پس باید بین تفاوتها واختلافات سیاسی طبیعی و مشروع، با ظهور همان سیاست ها در قالب فرقه گرایانه و تفرقه افکنانه که سیاست را ابزار ایجاد انشقاق و تولید دسته بندی و از این طریق ساختن فرقه خود بدل می سازد تفاوت قایل شد. اولی یک اختلاف سیاسی سازنده است که کل جنبش را به لحاظ سیاسی صیقل می زند و رشد می دهد. در حالی که دومی انحطاط آور است و جنبش را از درون تضعیف و خرد می کند.
نقش فرقه ای و تفرقه افکنانه « مبارزه با ارتجاع سبز » صریحا با همین ظرفیت ظاهر شده است. حمایت ابزاری از رضا رخشان و ترسیم وی به عنوان مخالف جنبش آزادیخواهانه جاری مردم و علیه اعتراضات حق طلبانه کنونی آنان، و چسباندن علیرضا خباز به «ارتجاع سبز » و قراردادن وی در مقابل رضا رخشان و تصویر سازی کاذب و حماسی از چنین صفبندی ای، و شکاف انداختن بین جعفر عظیم زاده و پروین محمدی با دیگران، و گیر دادن بی جا و برچسب زدن به مرتضی افشاری، بهمراه انکار عامدانه مرزبندی فعالین مستقل کارگری با جریان ارتجاعی کروبی و موسوی و کل «اصلاح طلبان» دولتی و همه جریانات بورژوایی که تلاش دارند بر مبارزات آزادیخواهانه مردم سوار شوند، و نیز کوبیدن انگ « ارتجاعی » بر هر فعال کارگری که اندکی ارزش و احترام و حقانیت برای جنبش آزادیخواهانه و مبارزات حق طلبانه توده های تحت ستم قایل است، همه از نشانه های بارز فرقه ای و تفرقه افکنانه این سیاست است.
تردیدی نیست که این تلاش تفرقه افکنانه هم مانند موارد قبلی و بسیار زودتر از آنها رنگ باخته و از دور خارج می شود. اما تا آنجا که به امر حفظ و تحکیم و تقویت اتحاد جنبش مستقل کارگری مربوط می شود، تلاش تفرقه افکنانه فوق تا همینجا هشدار دهنده است. بویژه اینکه به نظر می آید سندیکای کارگران هفت تپه، یعنی تشکل نوپا و فاقد تجربیات بخش های قدیمی تر جنبش مستقل کارگری، مورد توجه آن می باشد.
طرد تلاش های تفرقه افکنانه و تحکیم و تقویت اتحاد گرانقدر کنونی بین تشکلات مستقل کارگری در گرو گفتگو و همفکری و انتقال تجربه و مشاوره رفیقانه بین همین تشکلات و فعالین آنهاست. هیچ همفکر و مشاوری بهتر از همین تشکلات و فعالین آنها برای یکدیگر موجود نیست. اندیشه و آگاهی و تیزبینی و مهارت و پختگی و تجربه و فداکاری این تشکلات و تک تک فعالین شان و تحلیل درست آنها از تحولات جاری است که جنبش طبقاتی را اینچنین سرافراز و پر صلابت جلو آورده است. اگر به « تئوری » پردازان توخالی و پرمدعا بود که تاکنون چیزی از جنبش مستقل کارگری باقی نمانده بود.
حفظ و تحکیم و گسترش اتحاد و یکپارچگی بدست آمده بین تشکلات مستقل کارگری پس از اول ماه مه امسال و حول قطنامه طبقاتی - تاریخی صادر شده توسط آنان اولویت و امر درجه اول جنبش مستقل کارگری و دوستاران آن در خارج کشور است. این امر امروز بدنبال جنبش عظیم و توفنده میلیونها توده تحت ستم که علیه ارتجاع حاکم به پا خاسته و تشنه رهبری طبقه کارگر است، و بدنبال موج اعدامهای جدید علیه فعالین سیاسی و نیز در آستانه بحرانهای ناشی حذف رایانه ها بیش از هر موقع دیگر حیاتی است.

امیر پیام

٢٢ اردیبهشت ١٣٨٩ ١٢ مه ٢٠١٠

http://amirpayam.wordpress.com