جنبش مستقل و نوین کارگری ایران که از هشت سال پیش با نبرد قهرمانانه کارگران سقز در اول ماه مه ١٣٨٣ آغاز و با تشکیل شجاعانه سندیکای کارگران شرکت واحد و اعتصاب شکوهمند آنان بطور گسترده و عمیق وارد مرحله ای دوران ساز شد، تاکنون بر دو پایه طبقاتی کارگری استوار بوده و حرکت کرده است. حرکتی که اگر چه تحت شرایط خرد کننده فقر و فلاکت و بی حقوقی و ناامنی و بی حرمتی وسیع و کم نظیر طبقه کارگر، و نیز زیر سیطره یکی از ضدکارگری ترین و خونبارترین رژیم های سرمایه داری معاصر جریان دارد، اما تداوم و پیشروی خود را حفظ نموده و به منشا امیدی برای تحولات بزرگ در ایران بدل شده است.
پایه اول این جنبش همین تشکلات مستقل کارگری موجود و طیف گسترده ای از فعالین کارگری اند که با از خودگذشتگی و فعالیتی شبانه روز و علی رغم همه مشکلات و نیز وجود اختلافات کند کننده و اما مشروع فی مابین، جنبش مستقل کارگری را در تقابل و مصاف آشکار با همه جناحهای رژیم اسلامی و باند مافیایی و سرکوبگر خانه کارگر و شوراهای اسلامی و اتحادیه ها و انجمن های صنفی دست ساز آنها به پیش برده اند. دقیقا از اینروست که مجموعه تشکلات مستقل کارگری موجود ( هر دو تشکلات داخل و خارج از محیط کار) نمایندگی منافع مستقل طبقه کارگر را در شرایط کنونی بر دوش دارند و طبقه کارگر تنها توسط این مجموعه نمایندگی می شود. بنابراین تخطئه و تضعیف و تخریب هر بخشی از این مجموعه با هر بهانه و توجیه و مستمسکی عمیقا بر ضد منافع طبقه کارگر و یکسره در خدمت استبداد و ارتجاع سرمایه داری اسلامی حاکم بر ایران است. وجود تفاوت و اختلاف و نقد و جدل طبیعی ترین امر ممکن در جنبش مستقل کارگری و شرط رشد و پیشرفت و شکوفایی آنست. اما این نقد و جدل تنها می تواند رفیقانه و مسئولانه و با هدف بهسازی و سازندگی جنبش و برای شادابی و رشد و شکوفایی آن باشد.
پایه دوم جنبش که بیشتر موضوع بحث حاضر است، همبستگی بین المللی با جنبش مستقل کارگری می باشد که در طول سه دهه گذشته از یکسو بر دوش فعالین کارگری تبعیدی و فعالین چپ و سوسیالیست ایرانی که از کشتارهای دهه ٦٠ جان بدر برده اند قرارداشته، و از سوی دیگر بر دوش اتحادیه های کارگری و صدها و هزاران فعال کارگری چپ و سوسیالیست در جهان. فداکاریهای صادقانه و از خود گذشتگی های بی دریغ همه این فعالین در برپایی همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران و بویژه برگزاری بی وقفه تظاهراتهای ضد رژیمی چپ ها و سوسیالیست ها در دفاع از منافع طبقه کارگر آنقدر کارگری و طبقاتی و نیز عزیز و شرافتمندانه است، و آنقدر برای جنبش کارگری تحت سیطره استبداد و ارتجاع حاکم در ایران ضروری و حیاتی و تعیین کننده می باشد که هرگونه تضعیف و تخریب و تخطئه آن، با هر بهانه و توجیه و ترفندی، هیچ چیز و مطلقا هیچ چیز غیر از عملی بیشرمانه و کثیف و خیانت آشکار به منافع مستقل طبقه کارگر و خوش رقصی و خوش خدمتی به جمهوری اسلامی ایران نیست.
توجه به این مساله ضروری است که تصویر سیاسی و طبقاتی جنبش کارگری ایران به هیچوجه متعلق به آن تفاوتها و اختلافات موجود و مشروع در درون جنبش مستقل کارگری نیست، بلکه این تصویر واقعی عبارت است از: دو قطبی طبقاتی و آنتاگونیستی موجود بین جنبش مستقل کارگری با همه اجزا تشکیل دهنده و همه تفاوتها و اختلافات درونی اش از یکسو، و کلیت نظام حاکم با همه دسته بندیهای گذشته و حال و آینده اش و باند مافیای خانه کارگر و شوراهای اسلامی با همه شاخ و برگهایشان و کلیه دستجات و احزاب متعلق به طبقه سرمایه دار از سوی دیگر.
از اینرو تا زمانی که در مبارزه طبقاتی بطور واقعی تغییر اساسی در این قطب بندی آنتاگونیستی و تغییری در توازن قوای طبقاتی به نفع جنبش مستقل کارگری رخ نداده است لازم به تاکید است که:
١- با حفظ همه تفاوتها و اختلافات و ارزش گذاری بر وجود نقد و جدل درون جنبش مستقل کارگری، اما دفاع بی قید و شرط از این دو پایه جنبش مستقل کارگری و مرزبندی روشن و شفاف با کلیت نظام استبدادی سرمایه داری اسلامی حاکم در ایران شرط تعلق به جنبش مستقل کارگری می باشد، و
٢- تضعیف و تخطئه و تخریب این دو پایه و غبار آلود کردن مرز استقلال این جنبش با نظام حاکم، و شیر تو شیر نمودن مناسبات درونی جنبش و از این طریق بر باد دادن خط قرمز استقلال آن از استبداد و ارتجاع سرمایه داری اسلامی حاکم بیانگر بیگانگی و عدم تعلق به جنبش مستقل کارگری و نشانه وابستگی به نظام حاکم است. این وظیفه غیر قابل اهمال همه ما فعالین مستقل جنبش کارگریست که به همان اندازه که باید نسبت به تفاوتها و اختلافات درونی جنبش مستقل کارگری با روحیه سازش و مصالحه رفتار نمود، به همان اندازه هم باید برای حفظ استقلال جنبش کارگری و سیاست هایی که این استقلال را بر باد می دهند قاطع و بدون گذشت برخورد کرد. با این مقدمه نگاهی داریم به همبستگی بین المللی نهم ژوئن (١) و همراهی جنبش مستقل کارگری با آن و برخورد راست جدید به این رویداد.
نهم ژوئن
تظاهرات نهم ژوئن ٢٠١١ در مقابل سازمان جهانی کار در ژنو در جریان نشست سالانه آن که مزدوران رژیم اسلامی هم آنجا حضور داشتند، یکی از جلوه های درخشان همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران بود. این حرکت به دلیل ویژگیهایی که داشت به همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران ابعاد تازه ای بخشید که برای تعمیق و گسترش آن ضروری بود.
همبستگی نهم ژوئن توسط سندیکاهای کارگری فرانسه فراخوانده شد که در خود موضوع مهمی است. سندیکاهای کارگری فرانسه هر اشکالی که داشته باشند اما عموما در جناح چپ جنبش اتحادیه ای جهان قرار داشته و در دفاع از منافع کارگران از دیگر اتحادیه های کارگری در اروپا و امریکای شمالی جلوترند. ورود مستقیم جنبش کارگری فرانسه به این عرصه که طی سالهای اخیر به اتحادیه های محافظه کاری نظیر سی ال سی ( کنگره کار کانادا ) و تی یو سی ( کنگره اتحادیه های کارگری انگلیس ) و آی تی یو سی ( کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری ) محدود شده بود، امر همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران را بیش از پیش توانمند می نماید.
در خود فرانسه اگر چه این حرکت فراخوان چهار سندیکای بزرگ را با خود داشت اما توسط " کلکتیو سندیکایی" انجام شد که در خارج از محدودیت های آنها با دست باز تر عمل می کرد. پیدایش اینگونه ائتلافات سندیکایی و اتحادیه ای در سطوح محلی و کشوری برای همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران ضروری است چرا که انحصاری شدن همبستگی با جنبش کارگری ایران به آی تی یو سی که علیرغم گامهای مثبتی که در این زمینه برداشته اما بشدت محافظه کارانه و انفعالی عمل می کند، و یا حتی محدود شدن این امر به اتحادیه های سراسری کشوری نظیر سی ال سی کانادا و یا تی یو سی انگلیس که سیاست همبستگی بین المللی خود را بعضا با ارجحیت منافع ملی تنظیم می کنند می تواند مخاطره انگیز بشود. الگوی " کلکتیو سندیکایی " در سطوح محلی و کشوری امکانات تازه تر و بیشتری را به روی همبستگی بین المللی کارگری می گشاید.
همبستگی نهم ژوئن اما در جریان یک همکاری و هماهنگی دمکراتیک و برابر بین " کلکتیو سندیکایی " و فعالین کارگری و چپ و سوسیالیست ایرانی در خارج به وقوع پیوست. همکاری و هماهنگی ای که برای همبستگی با جنبش کارگری ایران حیاتی است. بدون وجود این همکاری دمکراتیک، نه اتحادیه های کارگری و نه فعالین کارگری و چپ و سوسیالیست ایرانی در خارج هیچیک به تنهایی قادر به برگزاری آکسیونهای گسترده و موثر در حمایت از جنبش کارگری ایران نیستند. فقدان روحیه همکاری دمکراتیک به عنوان مثال از طرف سی ال سی کانادا و آی تی یو سی هم به لحاظ روش های ضد دمکراتیک شان و هم به لحاظ وجود رابط ایرانی مخرب شان تاکنون ضایعاتی جدی به همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران وارد ساخته و پتانسیل واقعی آنرا بسیار کاهش داده است. از این نظر نهم ژوئن سنت زیبای اتحاد و همبستگی کارگری یعنی همکاری و هماهنگی دمکراتیک و برابر و بی چشمداشت هم نیروهای دخیل در این امر را زنده نمود. سنتی که شکوفایی آن شرط بنیادین شکل دادن به یک همبستگی کارگری پردوام و رشد یابنده و قدرتمند می باشد.
جنبش مستقل کارگری
پاسخ جنبش مستقل کارگری به فراخوان سندیکاهای فرانسه برای نهم ژوئن همانی بود که بطور طبیعی از آن انتظار می رفت. آنها تا حد ممکن مصائب ومشقات طبقه کارگر را تحت استثمار سرمایه داری ایران و تحت ستم عمیق و گسترده حاکمیت آن یعنی جمهوری اسلامی طرح نمودند و نشان دادند که این نظام اقتصادی و حاکمیت سیاسی آن باعث و بانی همه محرومیت های طبقه کارگرند. اطلاعیه های جمعی از کارگران ایران خودرو، محمود صالحی، سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه، و کمیته هماهنگی برا ی کمک به ایجاد تشکلهای کارگری هریک به زبانی و هر کدام به نحوی نسبت به فراخوان نهم ژوئن ابراز خرسندی و اعلام همبستگی نمودند. اطلاعیه های منتشره در راستای تاکید بر مطالبات فوری و سراسری طبقه کارگر یعنی برخورداری از حق تشکل مستقل کارگری از دولت و پرداخت به موقع و افزایش دستمزدها و لغو قراردادهای موقت و انحلال شرکت های پیمانکاری، اما بطور عمده برسه محور حیاتی و تعیین کننده در همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران در شرایط کنونی پافشاری نموده و خواستار تداوم و توسعه آن و اعتراض به جمهوری اسلامی شده اند. این محورها از این قرارند:
١- سرکوب فعالین کارگری باید متوقف شود. هم اکنون تعداد بسیاری از فعالین کارگری در زندان بسر می برند و دهها تن نیز تحت فشارهای امنیتی و قضایی قرارداشته وبسیاری نیز با قرار وثیقه آزادند.
٢- خانه کارگر و شوراهای اسلامی نمایندگان دروغین کارگری و سرکوب کنندگان طبقه کارگر بوده باید از نهادهای بین المللی اخراج شوند.
٣- جمهوری اسلامی به عنوان مسبب فلاکت و بی حقوقی طبقه کارگر و برای « پایان دادن به سرکوب و اختناق و برای لغو جو پلیسی و دیکتاتوری » تحت فشار قرار گیرد.
همانطور که بالاتر اشاره شد این تنها واکنش درست و مسئولانه جنبش مستقل کارگری به فراخوان نهم ژوئن بود که هم منجر به رشد و گسترش و استحکام همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران می شود، و هم جنبش مستقل کارگری را تقویت نموده و نشان می دهد که اگر این جنبش در داخل تحت فشارها و تنگناهای سنگین و خردکننده اقتصادی و سیاسی و امنیتی قرار دارد اما مورد حمایت بین المللی طبقه کارگر در جهان بوده و خود نیز به قول محمود صالحی یک گردان از « ارتش بین الملی پرولتاریا » ست.
راست جدید
رضا رخشان مبتکر و بنیانگذار سیاست راست جدید (٢) در جنبش کارگری ایران نیز پیامی را به مناسبت نهم ژوئن رو به سندیکاهای فرانسوی منتشر نمود. بر خلاف همه پیامها و اطلاعیه های منتشره از طرف فعالین و تشکلات مستقل کارگری که همه در راستای تقویت و استحکام همبستگی بین المللی با جنبش کارگری ایران و تقویت و استحکام خود این جنبش در داخل بودند، پیام رضا رخشان اما یکسره برای درهم شکستن هر دو اینها بود. درست در وسط یک جنگ طبقاتی و در میان یک کارزار بین المللی که جنبش مستقل کارگری علی رغم همه تفاوتها و اختلافات شان دست در دست هم و همدوش با متحدین بین المللی طبقه کارگر در صفی واحد و یکپارچه در مقابل مزدوران خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و آدم کشان نظام و دولت جمهوری اسلامی حاضر در نشست سالانه سازمان جهانی کار قرار گرفته اند، رضا رخشان ساز کاملا متضادی را می نوازد. پیام ایشان حتی گوشه کوچکی از دریای فقر و فلاکت و بی حقوقی و ناامنی و بی حرمتی طبقه کارگر را منعکس نمی کند. در کنار این لاقیدی و بی خیالی خیره کننده به وضعیت کار و معاش و زندگی طبقه کارگر و در کنار این بی مسئولیتی نسبت به منعکس نمودن وضعیت کار و معاش طبقه کارگر در سطح بین المللی، ایشان ترجیح داد به بخشی از جنبش مستقل کارگری و لاجرم به خود این جنبش حمله کند: « یکی از دلایل مهم مشکلات کنونی طبقه کارگر ایران فقدان تشکلهای تودهای کارگران در ایران و تبلیغات شدید ضد سندیکائی است که از جانب بسیاری از دوستداران ظاهری طبقه کارگر اعمال می شود ». (٣)
این همه آن چیزی است که در پیام رضا رخشان در رابطه با مشکلات جنبش کارگری در ایران مطرح است. البته در جایی هم عبارت کلی و چند لبه «محکوم نمودن سیاستهای ضد کارگری در ایران» آمده که در متن پیام مشخص نیست منظور وی « سیاستهای ضد کارگری» جمهوری اسلامی، یا رژیم، یا دولت ایران، یا وزارت کار، یا کارفرمایان بخش خصوصی، یا خانه کارگر، یا حراست، یا بسیج کارگری و غیره می باشد، و یا برعکس این عبارت تاکیدی مجدد به همان «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» است. بهرحال هدف از کاربرد عبارات کلی ایجاد برداشت های چند وجهی از آنها برای اهداف سیاسی متنوع است. در این مورد مثلا می توان در مقابل منتقدین چپ مدعی شد که منظور«سیاست های ضد کارگری» رژیم است، و در مقابل رژیم هم گفت که منظور « تبلیغات شدید ضد سندیکایی دوستداران ظاهری طبقه کارگر » می باشد.
حال برگردیم به اصل پیام. چنین ادعا شده که رضا رخشان بواسطه کارگر بودنش و لذا درک درست اش از جنبش کارگری یکی از مشکلات مهم آن یعنی «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» را بیان داشته و آنچه که گفته دردی است که از اعماق وجود کارگری ایشان برخاسته است. چنین نیست. این اشک تمساح کارگری از تبلیغات ارزان فرقه ای است. هیچ کارگری صرفا « بواسطه کارگر بودنش » قادر به درک درستی از منافع و مصالح و موقعیت طبقه اش نیست. درغیر اینصورت لخ والساها جای مارکس ها و لنین ها می نشستند. اما بهرحال اگر هم طرح «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» آنهم در این وزن و در این سطح ملاکی برای تشخیص صحت درک وی از وضعیت جنبش کارگری باشد آنگاه رضا رخشان از نامربوط ترین افراد به جنبش کارگری ایران و فاقد ابتدایی ترین سطح شناخت از آن می باشد. چرا؟
اولا، در جنبش کارگری ایران بویژه در دو سه سال اخیر مشکلی به نام «تبلیغات ضد سندیکایی» آنهم در وزن اغراق شده و شانتاژ شده «شدید» اش مطلقا وجود خارجی نداشته و از بنیاد بی اساس و یکسره پوچ وبی پایه است. این «مشکل» از تولیدات دست ساز فرقه ای است و علم شده برای پیش برد مقاصد سیاسی معین که پایین تر به آن می پردازیم. در حقیقت پنج شش سال پیش در اوایل عروج جنبش مستقل و نوین کارگری این مشکل از دو جانب و با دو وزن متفاوت وجود داشت. یکی از طرف جریان موسوم به ضد سرمایه داری و لغو کارمزدی بود که به روند تشکل یابی توده ای کارگران در سندیکاها ضربه می زد، و دیگری از طرف جریانات چپ رادیکال بود که با برخوردهای نسنجیده به سندیکاها نقش کند کننده ای در این روند داشتند. اما برخورد این دو دسته بطور جدی از دو جنس جداگانه بود. برخورد جریان اول به سندیکاها برخوردی ساختاری و ایدئولوژیک بود، اما برای چپ رادیکال مساله تماما تجربی بود. این چپ که پس از یک دوره رکود جنبش کارگری یکباره وارد دوران پرشور تشکل یابی توده ای کارگران شده بود نیاز داشت که بدون به چپ و راست افتادن، دوچرخه سواری روند تشکل یابی توده ای کارگران را بیاموزد.
نکته اساسی اما این است که اکنون مدتهاست این مشکل زحمت خود را از سر جنبش مستقل کارگری رفع نموده و چنین چیزی دیگر وجود خارجی ندارد. لذا طرح کنونی اش بانگ خروس بی محلی است که زمان طلوع و غروب را قاطی کرده است. آن جریان ایدئولوژیک ضد سندیکایی که مدتهاست تجزیه شد و بخشی از آن (ضد سرمایه داری در داخل) برای ایجاد شوراهای اسلامی کرنش نمود و بخش دیگر آن ( لغو کارمزدی در خارج ) فاقد هر گونه تاثیری بر جنبش کارگری است. چپ رادیکال هم خیلی زود و تقریبا از پس اعتصاب پر شکوه سندیکای کارگران واحد برخورد درست خود را باز یافت و ضمن حمایت صمیمانه و رفیقانه و بی دریغ از ایجاد سندیکاهای مستقل و تشکل یابی توده ای کارگران، برای تقویت سیاست ها و روش ها و سنت های رادیکال وچپ در جنبش کارگری تلاش نموده است. آن بخشی از چپ رادیکال هم که تشکل یابی شورایی و اتکا به سنت مجمع عمومی را موثرتر می داند و آنرا توصیه می کند نیز بارها و بارها صریح و صادقانه اعلام داشته که در عین حال از تشکل یابی سندیکایی مستقل کارگران نیز حمایت می کند و عملا هم اینرا نشان داده است. بنابراین خیلی وقت است که دیگر سندیکا سازی مستقل در جنبش کارگری ایران با برخوردهای منفی و غیرسازنده از ناحیه چپ مواجه نیست. آنچه که امروز هست از زمره نظرات متفاوت پیرامون شورا و مجمع عمومی و سندیکا و اتحادیه و کمیته های کارخانه و غیره می باشد که خوشبختانه همه مدتهاست آموخته ایم اجازه ندهیم این تفاوتهای نظری خلل و مانعی در روند عملی هر شکلی از تشکل یابی توده ای و مستقل کارگران ایجاد کند. حفظ تفاوتهای نظری از یکسو، و اشراف و تعهد عملی به اینکه این تفاوت های نظری نباید به موانع عملی در برابر تشکل یابی توده ای کارگران بدل شوند یکی از دستاوردهای ارزنده ایندوره جنبش مستقل کارگر و نشانه رشد و بلوغ آنست. حال اگر کسانی نفس وجود این نظرات متفاوت و بویژه نظرات طرفداران سنت های سوسیالیستی شورا و مجمع عمومی را بدروغ به عنوان مانع عملی در مقابل ایجاد سندیکاها جا می زنند و باز نفس وجود این نظرات را « تبلیغات شدید ضد سندیکایی » نام می نهند و علیه آنها جنگ صلیبی راه می اندازند صرفا سرگرم تمرین مکارتیسم ایرانی اند.
دوم، اگر چه در بالا دیدیم چنین مشکلی در جنبش مستقل کارگری ایران وجود خارجی ندارد، اما هنوز بطور مشخص تر هم پرسیدنی است که منظور رضا رخشان از این «دوستداران ظاهری طبقه کارگر» که مشغول «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» اند کیانند. ایشان می گوید اینان همان کسانی هستند که «با ارسال پیام به شما سندیکاهای فرانسه با شما اظهار دوستی می نمایند». طبعا اینجا منظور پیام هایی است که از داخل منتشر شده و از میان آنها هم سندیکای کارگران واحد و جمعی از کارگران ایران خودرو را کسی ضد سندیکایی نمی نامد. بنابراین می ماند پیام های محمود صالحی و «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» که با توجه به تبلیغات کینه توزانه و برخوردهای ویرانگر مدافعان سیاست راست رضا رخشان در خارج عیله محمود صالحی و کمیته هماهنگی برای کمک به نظر می آید که منظور رضا رخشان هم از آن «دوستداران ظاهری طبقه کارگر» که مشغول «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» اند بطور مشخص همین ها هستند.
دراینصورت آیا این وصله ناجور به محمود صالحی و کمیته هماهنگی برای کمک می چسبد؟ آیا آنها ضد سندیکایی اند؟ آیا آنها «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» می کنند؟ و آیا آنطور که رضا رخشان می گوید آنها «در حد توانشان در مقابل سندیکاهای موجود به کارشکنی نیز می پردازند»؟ خیر مطلقا چنین نیست. پاسخ به همه این سئوالات منفی است. اینجا هم مساله از بیخ و بن غیر واقعی است و چیزی جز دروغ پراکنی و نشر اکاذیب نیست. حقیقت کاملا تحریف و وارونه شده است.
از خود محمود صالحی شروع کنیم که از بنیانگذاران سندیکای کارگران خباز شهر سقز و از فعالان آن برای سالهای سال پیش از آنکه امثال رضا رخشان حتی با مسایل کارگری آشنا بشوند هست و بارها در این مبارزه به زندان افتاد. محمود صالحی از افتخار این نقش تاریخی و طبقاتی در جنبش کارگری ایران برخوردار است که در اوایل سال ٨٣ هنگامیکه که هنوز جنبش مستقل کارگری سر بلند نکرده بود جسورانه سدهای امنیتی را شکست و با نماینده کنفدراسیون جهانی اتحادیه های آزاد کارگری در تهران تماس برقرار نمود و با ارائه گزارش واقعی از وضعیت کار و زندگی و مطالبات و مبارزات طبقه کارگر، جنبش کارگری ایران را با اتحادیه های کارگری جهان متصل نمود. محمود صالحی ضمن اعتقاد نظری و عملی به نفی نظام سرمایه داری و نابودی ستم طبقاتی، در زمینه تشکل یابی کارگران همیشه از هر شکلی از تشکل یابی کارگران حمایت نموده و بطور مشخص بر استقلال طبقاتی این تشکلات و اصل ایجاد آنها با اتکا به نیروی خود کارگران تاکید نموده است. او همچنین در پیامی که در آذر ٨٧ به مناسبت تشکیل سندیکای کارگران هفت تپه خطاب به کارگران آنجا نوشت گفت: « در ميان خبرهای تلخی که هر روز از مصائب تحميلی نظام سرمايه داری به هم طبقه ای های ما ميرسد خبر تشکيل سنديکای شما چنان شيرين است که بخشی از آن تلخيها را از بين ميبرد. به خاطر کار متهورانه ای که، عليرغم ميل وتلاش نيروهای امنيتی، اداره کار، مديريت کارخانه و حراست، به آن دست زديد شما شايسته بيشترين ستايشها هستيد». (۴)
اما در مورد کمیته هماهنگی برای کمک هم مساله به همین ترتیب می باشد. این کمیته دو دوره را از سر گذراند. در دوره اول که با جریان ضد سرمایه داری محسن حکیمی یکی بودند همیشه شاهد تنش بین دو رویکرد در برخورد به سندیکاها بودیم. یکی رویکرد بشدت ضد سندیکایی جریان محسن حکیمی بود، و دیگری رویکرد طیف محمود صالحی و بهروز خباز که به نفس تشکل یابی توده ای کارگران به هر شکل از جمله سندیکایی بشرط اتکا به نیروی خود کارگران تاکید داشتند. همزیستی این دو رویکرد به دلیل ماهیت متضادشان به بن بست و جدایی رسید. با تشکیل کمیته هماهنگی برای کمک، رویکرد صالحی و خباز قالب گشت که بطرز روشنی در همان پیام محمود صالحی به کارگران هفت تپه چنین فرموله شد: « دوستان گرامی، تشکیل سندیکا یا هر تشکل دیگری با نیروی خود کارگران خواست و مطالبه ماست ».
اما آنچه بیش از هرچیز مچ دروغپردازان و مفتریان را باز می کند و نشان می دهد که اتهامات «تبلیغات شدید ضد سندیکایی» و «در حد توانشان در مقابل سندیکاهای موجود به کارشکنی نیزمی پردازند» به محمود صالحی و کمیته هماهنگی برای کمک چیزی جز نشر اکاذیب صرف نیست، این حقیقت تکان دهند است که اتفاقا این کمیته به سهم خود نقش بسیار سازنده و ارزشمندی را در شکل گیری خود سندیکای هفت تپه ایفا نمود. حقیقتی که در مصاحبه بهروز خباز با علی نجاتی و رضا رخشان در باره چگونگی تشکیل سندیکای هفت تپه که پس از انتخابات آن انجام شد توسط علی نجاتی چنین بیان می شود:
« بنده به عنوان یکی از کارگران نیشکر هفت تپه و امروز به عنوان یکی از نمایندگان سندیکا ازتمام فعالین کارگری کمیته هماهنگی، کانون نویسندگان، شورای همکاری و تمامی دوستانی که به ما مشاوره دادند در تمام این مدت واقعا کمال تشکر را دارم. بنده بدون هیچ اغراقی میتوانم بگویم حداقل ۵٠ درصد ما توسط مشاوره با دوستان با مسایل روز کارگری آشنا شدیم و این در مورد پیشبرد اهدافمان تا رسیدن به امروز که تشکلمان را به سرانجام رساندیم بسیار به ما کمک کرد. بنده به عنوان یکی از نمایدنگان کارگران در سندیکای نیشکر هفت تپه از شما تشکر می کنم و باز هم تشکر می کنم. من تشکر می کنم از شما و همه دوستانی که زحمت کشیدند در رابطه با مسایل نیشکر هفت تپه ».
خود رضا رخشان هم در آن مصاحبه بروشنی بر آن نقش سازنده و پر ارزش تاکید داشته و چنین ادامه می دهد:
« من به عنوان کارگر هفت تپه واقعا یکسال پیش در همین زمان در ذهنم نمی گنجید که در آینده نزدیک چنین چیزی در هفت تپه بوجود بیاید. این چنین تشکلی در هفت تپه بوجود بیاید. و هم چنین تشکل آزاد. و این را فقط از یک چیز می دانم، در اثر فعالیت شما دوستان و فعالین کارگری و مبارز که به ما روشنگری دادید. که به ما قوت قلب دادید. به ما آگاهی دادید. نقش آگاهی بخش شما برای ما خیلی مهم بوده و ما این آگاهی ها را به دوستانمان منتقل کردیم و کارگر هفت تپه نسبت به یکسال پیش خیلی آگاه است. کارگر هفت تپه الان می داند سندیکا چی هست و می داند که باید تشکل آزاد کارگری بخواهد. تشکل وابسته نمی خواهد و ما اینرا از شما دوستان عزیز می دانیم». (۴)
تا اینجا بطور مستند و تقریبا به تفصیل دیدیم که اولا مدتهاست که در جنبش مستقل کارگری ایران مشکلی به عنوان « تبلیغات شدید ضد سندیکایی » وجود خارجی نداشته و به هیچ عنوان چنین مانعی بر سر راه ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری وجود ندارد. و برعکس هر تحرکی برای ایجاد چنین سندیکاهایی درهر گوشه ای از جنبش کارگری با استقبال گرم فعالین و جریانات کارگری و چپ و سوسیالیست مواجه می شود. دوم، و چنانچه در این رابطه محمود صالحی و کمیته هماهنگی برای کمک مورد نظر باشند همانطور که دیدیم اینها نیز چیزی جز افترا و نشر اکاذیب و اتهامات بی پایه و دروغ علیه ایشان نیستند.
حال سوال اساسی اینست که در این صورت شان نزول پیام رضا رخشان به اتحادیه های کارگری فرانسه، و دلیل علم کردن این مشکل غیر واقعی و ناموجود و دروغین و آنهم چنان نابهنگام و تحریک آمیز چیست؟ پاسخ این سوال تماما در نتایجی است که پیام رضا رخشان حامل آنهاست. مستقل از اینکه نقدها و افشاگری های بموقع فعالین کارگری و چپ مانع از به ثمر رسیدن شش مورد اول آن نتایج که در زیر می آیند شد، اما این ناکامی نافی این نیست که رسیدن به آن نتایج تنها هدف ایشان از انتشار آن پیام بود. نتایج مورد نظر را برشماریم:
١- فعالیت های مسئولانه و رفیقانه و بی دریغ و ارزشمند فعالین کارگری و چپ و سوسیالیست ایرانی در تبعید برای جنبش کارگری در ایران تخطئه و تخریب شود.
٢- بین فعالین کارگری و چپ و سوسیالیست ایرانی از یکسو و فعالین کارگری غیر ایرانی و سندیکاهای کارگری در جهان از سوی دیگر بدبینی و نفاق و جدایی ایجاد شود.
٣- اعلام شود که مانع تشکل یابی کارگران در ایران نه سلطه خونبار حاکمیت استبداد اسلامی سرمایه داری و سرکوب بی وقفه مبارزات و فعالین کارگری و بی حقوقی مطلق و ناامنی خرد کننده تحمیل شده به طبقه کارگر، که بخشی از خود کارگرانند که با « تبلیغات شدید ضد سندیکایی » کارشکنی می کنند.
۴- به اتحادیه های کارگری در جهان اعلام شود که مانع دیگر تشکل یابی توده های کارگران در ایران اتفاقا خود این اتحادیه ها هستند که با حمایت ازاین « دوستداران ظاهری کارگران » و تقویت « تبلیغات شدید ضد سندیکایی » آنان در امر تشکل یابی کارگران اخلال می کنند.
۵- و به اینترتیب همبستگی بین المللی کارگری با جنبش کارگری ایران بی وجهه و تخطئه و منحل شود.
٦- آکسیونها و تظاهراتها علیه جمهوری اسلامی در خارج و اعتراضات ضد رژیمی فعالین کارگری و چپ و سوسیالیست ایرانی در تبعید که در دفاع از جنبش کارگری و منافع طبقه کارگر انجام می شود بی اعتبار و منحل شوند.
٧- به مزدوران خانه کارگر و شوراهای اسلامی حاضر در نشست سالانه سازمان جهانی کار اطمینان داده شود که ایشان با آنان کاری ندارد، بلکه دعوایش با همان « دوستداران ظاهری کارگران » است. تصادفی نیست که در پیام رضا رخشان کلمه ای هم در اعتراض به حضور این سرکوبگران و نمایندگان دروغین کارگران در آن نشست یافت نمی شود.
٨- با تخظئه اپوزیسیون چپ و سوسیالیست در خارج و ستیز علیه « چپ ضد رژیمی » بار دیگر به جمهوری اسلامی یادآوری شود که ایشان به نظام متعهد است و کاملا در چارچوب قوانین موجود و سیاست های جاری آن فعالیت می کند.
اما چرا رضا رخشان بدنبال این نتایج بود؟ پاسخ در این است که ایشان شب و روز مشغول شکل دادن به خط راست جدید در جنبش مستقل کارگری می باشد. خطی که معتقد است در پناه جناحهای « عدالت گرایان » ارتجاع اسلامی و در این مقطع جناح احمدی نژاد امکان بهبود وضع کارگران و رونق بخشیدن به تشکلهای کارگری موجود است؛ برای بهره برداری از این امکانات باید اعتماد این جناحها را جلب نمود؛ لذا لازم است عملا نشان دان داد که با اپوزیسیون چپ و سوسیالیست در ستیزیم؛ به همین ترتیب ضد « چپ ضد رژیمی » هستیم؛ با سنت های رادیکال و سوسیالیستی مخالفیم؛ به ستم های وارده به دیگر بخش های تحت ستم جامعه و مطالبات آنان کاری نداریم؛ زیاده خواه و سیاسی نیستیم؛ و تنها برای بهبود وضعیت صنفی کارگران در چارچوب قوانین موجود و طبق سیاست های جاری نظام تلاش می کنیم.
اگر چه راست جدید خطی عمیقا ضد کارگری است اما رضا رخشان فعالانه برای تکوین آن می کوشد. هر اظهار نظر و اقدام عملی ایشان گامی است در این جهت و به همین معنا هم باید مورد نقد و افشا قرار گیرد. پیام وی به سندیکا های فرانسه صرفا گام دیگری بود برای تکوین راست جدید. این گام در امتداد حمایت وی از سیاست های اقتصادی احمدی نژاد، حمایت از حذف یارانه ها، درخواست حضور نمایندگان کارگران در کمیسیون یارانه های مجلس شورای اسلامی و مشارکت مستقیم آنان در اجرای طرح ضد کارگری حذف یارانه ها، یعنی مشارکت مستقیم در تعرض به سطح معاش طبقه کارگر، تطهیر ماهیت استبدادی ارتجاعی حاکمیت اسلامی سرمایه داری ایران و مفتخر نمودن مجلس آن به « تریبون نمایندگی مردم »، صدور قطعنامه راست و نفاق افکنانه هیت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه برای اول ماه مه ٩٠، همه حلقه های بهم پیوسته و منسجمی اند برای جا انداختن خط راست جدید در جنبش مستقل کارگری ایران.
خطر را جدی بگیریم
جنبش مستقل کارگری ایران از بدو عروج خود در سال های اخیر با دو خطر جدی از درون مواجه شده که هریک به نحوی استقلال اش را تهدید نموده و آنرا بسمت انحلال سوق می دادند. یکی راست قدیم بود شامل محافل راست درون هیئت موسسان سندیکاهای کارگری سابق به سردمداری حسین اکبری که با حمایت طیف توده ای اکثریتی تلاش داشت در پناه جناحهای « توسعه گرایان » ارتجاع اسلامی یعنی دو خردادیهای سابق و خاتمی و بعد ارتجاع سبز موسوی و کروبی تشکلات کارگری مطیع نظام و مقید به چارچوبهای قانونی آن و نیز چپ ستیز ایجاد کنند. دیگری راست جدید به سردمداری رضا رخشان است که همان اهداف را منتها در پناه جناح دیگر ارتجاع اسلامی یعنی « عدالت گرایان » و فعلا در پناه محمود احمدی نژاد دنبال می نماید.
تجربه موفق به انزوا کشاندن و طرد راست قدیم نشان می دهد که مهمترین عامل مصونیت جنبش مستقل کارگری در برابر چنین مخاطراتی برخورد های به موقع به تحرکا ت آنهاست. برخورد هایی که وظیفه همه ما فعالین کارگری است تا قاطعانه و بی امان این تحرکات را نقد و افشا کنیم. از این نظر در برخورد به راست جدید کوتاهی شده است. در این مورد کم کاری شده است. حجم برخوردهای تاکنونی بسیار کمتر از حد نیاز است. خدشه دار شدن استقلال جنبش نوین طبقه کارگر از همه جناحهای گذشته و حال و آینده استبداد و ارتجاع اسلامی سرمایه داری حاکم و نیز از کلیت این نظام همه جنبش ما و همه منافع طبقاتی ما و همه چیز ما را بر باد خواهد داد. هر گام پیشروی و توفیق راست جدید جنبش ما را در کام ارتجاع حاکم فرو خواهد برد. این خطر را باید جدی گرفت. هر ذره دلسوزی برای جنبش مستقل کارگری، و هر ذره تعهد و وفاداری به منافع طبقه کارگر همه ما را موظف می کند که برای دفع این خطر هوشیارانه و پیگیرانه تلاش کنیم. هیچ اندازه ای از کم بها دادن به این خطر با هر بهانه و توجیهی جایز نیست. هیچ اندازه از رعایت منافع و مصالح شخصی و خطی و گروهی توجیه گر انفعال و شانه بالا انداختن و بی مسئولیتی نسبت به این خطر نیست. راست جدید تلاش هایش برای پیشروی و تخریب سنت های طبقاتی و رادیکال و سوسیالیستی طبقه کارگر و تعرض اش به استقلال جنبش نوین ما را زیر شنل چپ انجام می دهد و تا زمانی که قادر است این شنل را بر دوش کشد از قدرت فریب برخوردار است. نقد و افشاگری فعالین کارگری باید راست جدید را عریان نماید و وحدت محتوی و شکل اش را یکجا به نمایش در آورد. راست جدید نافی منافع طبقه کارگر و استقلال جنبش آن، و حامل منافع طبقه حاکم و حاکمیت آنست و باید آنرا طرد و منزوی نمود. این وظیفه ای غیر قابل اهمال در مقابل همه ماست.
امیر پیام
amirpayam.wordpress.com
١ تیر ١٣٩٠ - ٢٢ جون ٢٠١١
زیر نویس ها:
١- مطالب مربوط به همبستگی نهم ژوئن را می توان در صفحه ویژه سایت اتحاد بین المللی در حمایت ار کارگران ایران ملاحظ نمود:
http://www.etehadbinalmelali.com/HTML_11/11_6_11/9_june.htm
٢- برای مطالب مربوط به راست جدید می توان به مقالات:
- « در حاشیه مصاحبه رضا رخشان »،
- « از این فرقه هم باید فاصله گرفت( برای سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه)»،
- « جنبش مستقل کارگری و راست جدید»،
- « سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه: مسیری که باید از آن اجتناب نمود»،
از این نگارنده در وبلاگ amirpayam.wordpress.com مراجعه نمود.
٣- پیام رضا رخشان به سندیکاهای کارگری فرانسه در لینک زیرموجود است:
http://www.azadi-b.com/J/2011/06/post_387.html
۴- پیام محمود صالحی به به مناسبت تشکیل سندیکای کارگران هفت تپه، و نیز مصاحبه بهروز خباز با علی نجاتی و رضا رخشان پس از اتنخابات سندیکا هر دو در شماره چهار نشریه کمیته هماهنگی برای کمک به بنام « جنبش کارگری » مندرج و در لینک زیر موجود است: http://www.khamahangy.com/JonbesheKargariNo4.pdf
**************************************************