افق روشن
www.ofros.com

افق امیدبخش رهایی: واقعیت ها و امکانات


امیر پیام                                                                                                             پنجشنبه ١٠ تیر ١٣٨٩

از همان ابتدای خیزش اعتراضی مردم تحت ستم بر اغلب فعالین کارگری و مبارزان چپ روشن بود که پیشروی پیروزمندانه جنبش آزادیخواهانه جاری و دست یابی آن به اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه اش در گرو برگزیدن افق و چشم اندازی چپ گرایانه است. افقی که نه تنها خواستار برچیدن استبداد و ارتجاع حاکم برایران باشد بلکه با رویکردی ضد سرمایه دارانه چشم انداز تغییرات ریشه ای سیاسی و اقتصادی را طرح نماید. تجربه خود جنبش نیز در سال اخیر این را ثابت نمود. انکشاف سیر عملی مبارزات مردم بسمت رادیکالیزه شدن و سرنگونی رژیم که مسیر آنان را از تلاش های انحرافی و کنترل کننده و بازدارنده طیف وابستگان استبداد حاکم یعنی جریان سبز موسوی و کروبی جدا نمود نیز ضرورت برگزیدن افق چپ را نشان داد.
اما هنوز تا هنگامیکه که واقعیت های مبارزه سیاسی و همینطور امکانات مادی و در دسترس و قابل اتکا برای توده های تحت ستم اتخاذ چنین افقی را عملی و ممکن و مقدور نسازد، به صرف درک منطقی این ضرورت و حتی تاکید تجربه بر آن، چنین تحولی رخ نخواهد داد و افق و چشم انداز چپ بدون پشتوانه مادی و در فقدان امکانات عملی برگزیده نخواهد شد. از اینرو اینجا می خواهیم این حقیقت را یاد آوری کنیم که چرخش به چپ در جنبش آزادیخواهانه کنونی و اتخاذ افق چپ گرایانه توسط آن در شرایط همین امروز ایران نه تنها مقدور است بلکه دارای پشتوانه مادی بوده و از مصالح واقعی و امکانات عملی در دسترس و قابل اتکا نیز برخوردار است. حقیقتی که بانگ رسای حضور و وجود آن در اول ماه مه امسال و در اعتصاب عمومی کردستان به صدا در آمد. از این منظر به دو رویداد فوق نگاه کنیم.

اول ماه مه ٨٩

طبقه کا رگر ایران در طول حیات جمهوری اسلامی و در زیر سرکوبهای سیستماتیک آن هر ساله مراسم روز کارگر را به مثابه روز اتحاد و همبستگی طبقاتی و به عنوان فرصتی برای اعلام مطالبات و اعتراض خود به نظام حاکم به اشکال متنوعی برگزار نموده است. روزهای کارگر در همه این سی سال بدون نمایش همبستگی طبقاتی کارگران علیه نظام ضد کارگری حاکم سپری نشد. سرمایه داری ایران و حکومت کنونی آن یعنی جمهوری اسلامی هیچگاه از تیررس مبارزه طبقاتی کارگران در امان نبودند. اما برگزاری اول ماه مه امسال از دو جنبه بسیار حیاتی و تعیین کننده بود. یکی از جنبه مبارزه طبقاتی کارگران علیه سرمایه و دولت آن که مقاومت و مبارزه جویی جنبش کارگری را در سطح کلان و سراسری به نمایش گذاشت، و دیگری در رابطه با جنبش آزادیخواهانه جاری علیه استبداد حاکم بود که معلوم شد جنبش کارگری برای تامین حضور صف مستقل وطبقاتی اش و طرح افق امید بخش خود در این جنبش و نیز برای کسب رهبری آن در تلاش است. امسال جنبش مستقل کارگری با برگزاری سازمان یافته و نقشه مند و موفق اول ماه مه، هم به لحاظ کمیت بزرگ شرکت کنندگان و هم به لحاظ قدرت سازماندهی و توان بسیج توده ای که از خود بروز داد و همچنین بلحاظ کیفیت سیاست های پیشنهاده اش ، راسا افق رهایی از وضعیت پر ستم و مشقت بار کنونی را در برابر توده های تحت ستم قرار داد.
در رابطه با مبارزه طبقاتی کارگران، عروج جنبش نوین مستقل کارگری از شش سال گذشته تاکنون مسیر پر فراز و نشیب و گاه شورانگیز و عمدتا پر مشقتی را از سر گذرانده است. از کشتار کارگران خاتون آباد و نبرد اول ماه مه ٨٣ سقز تا مبارزات کارگران شرکتهای واحد و نیشکر هفت تپه و بر پایی سندیکاهایشان تاکنون شاهد هزاران شکایت و اعتراض و تحصن و اعتصاب و تظاهرات و مسدود نمودن جاده ها و نبرد با نیروهای سرکوبگر و مبارزات تعطیل ناپذیر تشکلهای مستقل کارگری و تلاش خستگی ناپذیر صدها فعال کارگری هستیم. مبارزه ای که بی وقفه در زیر خطر دایمی بیکاری و نداری و فقر و بی خانمانی و نیزبا وجود تهدید شبانه روزی دستگیری و زندان و شکنجه و شلاق و دار در جریان است. همه این مبارزات اما برای تامین یک هدف فوری و بلاواسطه جریان دارد، یعنی برای تغییر تناسب قوای طبقاتی به نفع کارگران و تسهیل شرایط مبارزه برای کسب مطالبات بسیار اولیه و انباشته شده آنان. اگر چه در این سالها جنبش مستقل کارگری با اتکا به آگاهی طبقاتی و روشن بینی سیاسی ومبارزه شبانه روز و فداکاریهای کم نظیرش خود را در سطح و عمق گسترش داد و این از دستاوردهای غیر قابل بازگشت آن می باشد، اما در مبارزه برای کسب و تثبیت مطالبات و خواسته های پایه ای و عاجل کل طبقه کارگر توفیق نیافت. عدم توفیقی که تماما حاصل قدرت سرکوب حکومت سرمایه داری در ایران و نتیجه وجود حاکمیت استبداد سیاسی به عنوان سدی در برابر تلاش کارگران است. همین اندازه از مبازره و فداکاری کارگران در شرایط سیاسی غیر استبدادی بی تردید به دستاوردهای زیادی منجر می شد.
یک سیاست ثابت جمهوری اسلامی نسبت به جنبش مستقل کارگری این است که منظما قدرت خود را در مهار و کنترل و ایجاد محدودیت و خنثی سازی مبارزات و سرکوب کارگران یاد آوری کند. از سوی جنبش مستقل کارگری نیز به چالش کشیدن این قدرت رکن ثابت سیاست های کارگری بوده و راز پیشروی تاکنونی جنبش هم پرداختن به همین چالش است. در آستانه اول ماه مه سال گذشته فعالین کارگری از سوی نیروهای امنیتی مستقیما تحت فشار و تهدید قرار گرفتند تا از برگزاری این روز خوداری کنند. علی رغم همه اینها اما روز یازده اردیبهشت ٨٨ حدود دوهزار تن از کارگران و خانواده هایشان به میدان آب نمای پارک لاله رفتند که با حمله وحشیانه صدها نیروی سرکوب و دستگیری نزدیک به صد و پنجاه تن از فعالین کارگری پراکنده شدند.
رژیم امیدوار بود با ضربه سال گذشته بر پیکر جنبش کارگری و با سرکوب مبارزات آزادیخواهانه جاری و ایجاد فضای رعب در جامعه اول ماه مه امسال به خاموشی سپری شود. اما جنبش کارگری می باید که این امید رژیم را به یاس بدل می نمود و با برگزاری این روز اقتدار طبقاتی خود را به نمایش می گذاشت. این جنبش می باید قدرت نمایی می کرد و با برگزاری اول ماه مه اراده خود را اعمال می نمود. در مبارزه طبقاتی مقاطعی است که ضربه زدن به روحیه دشمن و بستر سازی برای پیشروی های آتی با اهمیت تر و آینده ساز تر از کسب مطالبه معینی است. این دقیقا چیزی بود که جنبش مستقل کارگری بدرستی و با زبر دستی بدان اقدام نمود و فضای کل جامعه را به نفع طبقه کارگر چرخاند. همه دیدند که چگونه حتی استثمار گران و بهره کشان و سرکوبگران طبقه کارگر از راس نظام الهی سرمایه داری ایران تا همه شاخ و برگ های غیر اسلامی آن به تعظیم و تکریم کارگران درآمدند.
در اول ماه مه امسال اما جنبش مستقل کارگری در رابطه با جنبش آزادیخواهانه کنونی وظیفه دفاع از این جنبش و ارایه آلترناتیو رهبری برای آن را به عهده گرفت. این در حالی بود که در طول سال گذشته رابطه جنبش کارگری و جنبش آزادیخواهانه از سه ناحیه مخدوش و تخریب می شد. اول از سوی طیفی از دست اندرکاران جریان سبز موسوی و کروبی در داخل و خارج که می کوشیدند تا با سو استفاده از نیروی عظیم جنبش کارگری آنرا به سکوی پرش خود بسوی اهداف شان که برضد اهداف کارگران است بدل سازند. دوم از سوی طیفی از عناصری که خود را طبقه متوسط می خوانند و جنبش آزادیخواهانه مردم را در انحصار طبقه خود می بینند تلاش می شد تا با تخطئه جنبش کارگری و تحقیر مبارزات و مطالبات کارگران جنبش آزادیخواهانه را در کنترل خود نگه دارند. سوم برخی محافل به اصطلاح چپ بود که با ارتجاعی خواندن اساس و ماهیت جنبش آزادیخواهانه مردم جان برلب و تحت ستم ارتجاع اسلامی، پشت نمودن جنبش کارگری به جنبش آزادیخواهانه علیه استبداد حاکم و حتی مقابله واپس گرایانه و ضدیت عقب مانده با آنرا تبلیغ می نمودند. وجه مشترک همه این تلاش ها که آنها را به یک رویکرد واحد علیه طبقه کارگر و جنبش آن بدل نمود در تخظئه و تخریب و بی ارزش نمودن و تضعیف و بی وجه نمودن نقش صف مستقل طبقه کارگر و حضور و ادعای این طبقه برای رهبری جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه کنونی قرار داشت. اما حضور مستقل و رادیکال و پر قدرت جنبش مستقل کارگری در اول ماه مه امسال خط بطلانی بر همه این تشبثات انحرافی و مخرب بود.
همانطور که گقته شد در اول مه امسال جنبش مستقل کارگری با به مصاف طلبیدن طبقه حاکمه و دولت آن و نیز با ادعای رهبری جنبش آزادیخواهانه کنونی به میدان آمد. برنامه این روز برای برگزاری یک گرد هم آیی بزرگ در مقابل وزارت کار توسط تشکلات مستقل کارگری سازماندهی شد و علی رغم تهدیدهای گسترده نیروهای امنیتی اعلام گشت. اگر چه خود این گردهمایی به دلیل حضور زنجیره های طولانی نیروهای سرکوبگر ممکن نشد، اما به گزارش خیل رسانه های متنوع و جریانات سیاسی مختلف هزاران تن از کارگران و خانواده هایشان بهمراه شعارها و مطالبات شان در خیابانهای اطراف حضور داشتند. غیر از تهران در اکثر شهرها برنامه ها به شکل گردهم آیی ها و تظاهراتهای کوچک و بزرگ برگزار شد. بارها سرود انترناسیونال خوانده شد. سخنرانی ها در نقد نظام سرمایه داری انجام شد. پیام ها در همبستگی با کارگران جهان و در دفاع از مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم تحت ستم قرائت شد. در بسیاری از برنامه ها قطعنامه مطالباتی ده تشکل مستقل کارگری قرائت و تصویب شد.
افق امید بخشی که جنبش مستقل کارگری در برابر کل جامعه قرار داد به لحاظ سیاسی و تا آنجا که شرایط داخل ایران ابراز علنی چنین سیاست هایی را مقدور می سازد در اسنادی که به مناسبت اول ماه مه منتشر شدند بدقت تشریح و تدوین و ثبت شده است.* قطعنامه مشترک ده تشکل مستقل کارگری و دو بیانیه شورای برگزاری اول ماه مه اسنادی طبقاتی – تاریخی اند که حقیقتا مایه افتخار طبقه کارگر و نشان درخشش آگاهی طبقاتی آنست. با این اسناد، جنبش کارگری وارد دوران دخالتگری کلان در سطح سیاست شده و برای تقبل وظیفه سنگین و خطیر و پر افتخار رهبری مبارزات میلیونها انسان تحت ستم برای به زیر کشیدن استبداد حاکم و کسب آزادی و برابری واقعی اعلام آمادگی می کند.
بنابر رویدادهای اول ماه مه امسال بار دیگر آشکار می شود که جنبش کارگری با صف و سیاست و افق طبقاتی و مستقل خود از مهم ترین و برجسته ترین واقعیت های سیاست در ایران امروز است. علی رغم تحمیل بی وقفه فقر و فلاکت بی سابقه به طبقه کارگر، و علی رغم سرکوب بی امان مبارزات و تشکلات و فعالین آن، طبقه کارگر به عنوان نیرویی مطرح و دخالتگر در سیاست دیگر قابل انکار نیست. سلطه انحصاری جریانات استثمارگر اسلامی و ملی و سلطنتی بر سیاست ایران در حال فروپاشی است چرا که طبقه کارگر بار دیگر به میدان آمده است.
تا آنجا که به جنبش آزادیخواهانه کنونی مربوط می شود، معنی بلافاصله این تحول اینست که همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب می توانند با پیوستن به صف دوستداران و طرفداران طبقه کارگر و با تقویت حضور و وزن و نقش رهبری کننده این طبقه مسیر پیشروی مطمئن و پیروزمندانه جنبش آزادیخواهانه کنونی را هموار سازند. چرا که جنبش کارگری در این ظرفیت از واقعیت های سیاست در ایران و امکانی قابل اتکا برای کسب آزادی و برابری واقعی است.

اعتصاب عمومی در کردستان

سال ١٣٨٩ به فاصله کمی از برگزاری قدرتمند اول ماه مه ( ١١ اردیبهشت) شاهد اعتصاب عمومی میلیونی و شکوهمند ٢٣ اردیبهشت در کردستان بود. اعتصابی که نه فقط به دلیل فاصله زمانی کوتاه که اساسا به دلیل محتوای سیاسی اش به روز جهانی کارگر متصل شد و به مثابه حلقه ای از چرخش رو به پیش سیر تحولات سیاسی به سمت چپ رخ نمایاند. این اعتصاب انعکاس حضور اجتماعی چپ سوسیالیست در ایران است. اعتصاب عمومی در کردستان بار دیگر شکست پروژه مهندسی شده روی کار آوردن جمهوری اسلامی به عنوان راه حل نهایی حذف کمونیسم در ایران را به نمایش گذاشت. معلوم شد که بر خلاف تبلیغات زهرآگین از یکسو و تصورات ساده اندیشانه از سوی دیگر، چپ سوسیالیست « تعدادی گروه خارج کشوری بی تاثیر » بر حیات سیاسی ایران نیست. برعکس آشکار شد که همین چپ، علی رغم اختلافات درونی اش و علی رغم محدودیت اجباری فعالیت در خارج کشور، در کلیت خود یک جنبش اجتماعی ذی نفوذ و آینده دار و از بازیگران اصلی سیاست در ایران است. حقیقت پر صلابتی که تنها بوسیله چتر اختناق ارتجاع اسلامی و قلم بدستان « اصلاح طلب » آن تلاش می شود که از نظرها پنهان بماند. اما براستی چرا اعتصاب عمومی کردستان از چنین وزنی برخوردار شده و چرا آنرا نشان حضور اجتماعی و نفوذ چپ سوسیالیست در ایران می دانیم؟ برای پاسخ لازم است به جنبه های متنوع این اعتصاب پرداخت.
بدنبال اعدام پنج زندانی سیاسی، شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان، موج انزجار از جمهوری اسلامی سراسر ایران و شهرهای کردستان و حتی برخی شهرهای افغانستان و عراق و ترکیه را فرا گرفت. خصلت سراسری و همگانی انزجار از رژیم و حمایت از زندانیان سیاسی و ابراز همبستگی و همدردی با اعدام شدگان از جلوهای شور انگیز واکنش توده های تحت ستم بود. این واکنش نشان داد که مبارزه جاری برای آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران از چه پتانسیل بالای غیرملی و غیرقومی برخوردار است. مبارزه توده های تحت ستمی که بصورت سراسری و همگانی و مستقل از هر تفاوت ملی و قومی و منظقه ای و محلی و غیره و بطور متمرکز علیه استبداد و ارتجاع حاکم و برای آزادی و برابری جریان دارد.
اما واکنش توده های تحت ستم در کردستان به دلیل برخورداری از موقعیت و امکانات سیاسی متفاوت نسبت به نقاط دیگر ایران سازمانیافته و قدرتمند بود. به فراخوان « کومله » سازمان کردستان حزب کمونیست ایران روز پنجشنبه ٢٣ اردیبهشت در کردستان اعتصاب عمومی اعلام شد و از همگان دعوت شد تا در اعتراض به اعدامهای اخیر و محکومیت جنایات رژیم به اعتصاب بپیوندند. این اعتصاب با موفقیتی چشم گیر و با شکوه بسیار برگزار شد. کردستان در ٢٣ اردیبهشت متحد و یکپارچه تعطیل گشت. به گزارش خبرگزاریهای مختلف دنیا و فیلم های ویدیویی منتشر شده از منابع متفاوت همه جا تعطیل شد. به این ترتیب یکی از بزرگترین اعتراضات میلیونی علیه رژیم که مطلقا نه متاثر از توهم به جناحهای رنگارنگ آن و یا در سایه نفوذ و کنترل آنان، که مستقیما تحت تاثیر جبهه متضاد و نافی کل نظام حاکم یعنی تحت تاثیر چپ سوسیالیست رخ داد و در تاریخ مبارزه علیه ارتجاع اسلامی ثبت شد.
توجه به عواملی که شکل دهنده خصلت چپگرای اعتصاب عمومی کردستان هستند در عین حال توجه به آن عوامل بیرونی و عینی می باشند که در سیر تحولات سیاسی باز تولید کننده پایه مادی و حضور اجتماعی چپ سوسیالیست در ایرانند.
پیش از هر چیز و بدون احتساب فراخوان یک جریان سوسیالیستی، اعتصاب عمومی ٢٣ اردیبهشت فی نفسه خصلتی چپگرا داشت. نه صرفا به این دلیل که اعتصاب در منطقه ای رخ داد که حضور فرهنگ و ارزش های مترقی و چپ ازقدمتی طولانی برخورداراست که این به اندازه کافی حق مطلب را بیان می دارد، بلکه همچنین از اینرو که اعتصاب به فراخوان جریانات ناسیونالسیت کرد رخ نداد و به بدنبال مطالباتی ناسیونالیستی نبود. همینطور این اعتصاب هیچگونه همراهی و همرنگی با جریان سبز موسوی و کروبی و « اصلاح طلبان » دولتی و معدود اعوان و انصارشان در کردستان نداشت. در اینجا به انواع و اقسام تفاسیر فریبکارانه و واپسگرایانه از مبارزه آزادیخواهانه جاری وقعی گذاشته نشد. مردم در کردستان مستقیما علیه اعدام و شکنجه و برای آزادی زندانیان سیاسی و برای کل آزادیهای سیاسی و برای حق همه مردم در برخورداری از یک زندگی آزاد و برابر در سراسر ایران اعتصاب کردند. این اعتصابی بود در دفاع صریح و صادقانه از آزادی و برابری و حرمت و شان آدمیزاد، و اعتصابی بود عیله کلیت نظامی که نابود کننده هر بارقه ای از آزادی و انسانیت است. خصلت چپگرای اعتصاب هم در همین حقیقت نهفته است.
اما عامل فراخوان دهنده نقش مهمی در پیدایش اعتصاب و خصلت چپگرای آن داشت. فراخوان دهنده، حزب کمونیست ایران با اهداف و مواضع شناخته شده سوسیالیستی به همراه سه دهه سابقه مبارزاتی بود. همانطور که اگر این اعتصاب به فراخوان جریانات ناسیونالیستی رخ می داد بی درنگ بر خصلت ناسیونالیستی آن انگشت گذاشته می شد، اکنون که اعتصاب به فراخوان یک جریان کمونیستی برپا شد، شرط انصاف و حقیقت جویی است که بر خصلت چپگرای آن تاکید شود. بویژه اینکه حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن یعنی کومله مستقل از هر قضاوتی که در مورد شان داشته باشیم همیشه پرچم دار آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه بوده و افق سوسیالیستی را تقویت نموده اند. بنابراین نفس پاسخ مثبت به چنین فراخوان دهنده ای خود بیانگر کشش و علاقه مردم، اگر نه بیشتر به خود فراخوان دهنده، به آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه می باشد.
اما پاسخ مثبت به فراخوان کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران همچنین نشاندهنده اعتبار و نفوذ این جریان در بین توده های تحت ستم نیز هست. اعتبار و نفوذی که به حزب کمونیست ایران محدود نشده و به تقویت حضور اجتماعی کل چپ سوسیالیست انجامیده است. در واقع کومله نه تنها به واسطه ای برای جلب توده های تحت ستم به آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه بدل شده، بلکه در همان حال به رشد اعتبار و نفوذ کل چپ کمک می رساند. اینجا تاکید این نکته لازم است که من موقعیت کومله و حزب کمونیست ایران را کاملا ابژکتیو و با حفظ تفاوت سیاسی خود و مستقل از قضاوت سیاسی ام در باره آن ارزیابی می کنم. با اعتصاب عمومی اخیر معلوم می شود که حزب کمونیست ایران علی رغم همه بحرانها و فراز و نشیب هایی که پشت سر گذاشته قادر گشت اعتبار و نفوذ سیاسی خود را در بین توده های تحت ستم حفظ و تقویت نماید. اذعان به این واقعیت از لحاظ تحلیلی ضروری است چرا که اگر اعتبار و نفوذ یک جریان کمونیستی آنقدر هست که توده های میلیونی به فراخوان آن پاسخ مثبت می دهند آنگاه وجود همین رابطه دو جانبه بین جریانی کمونیستی و توده های مردم نشانگر ارزشمندی آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه نزد آن مردم و گویای توجه آنها بسمت سیاست های چپ و سوسیالیستی می باشد.
بالاخره باید در ورای عواملی که به وقوع اعتصاب عمومی در کردستان و شکل گیری خصلت چپگرای آن و نیز به آشکار شدن حضور اجتماعی چپ سوسیالیست در ایران انجامید، به رشد چشم گیر کمیت و خود آگاهی طبقاتی و مبارزات طبقه کارگر در کردستان اشاره نمود که بلحاظ مادی بسترساز این تحول مثبت به نفع چپ سوسیالیست است. بعضا شاهدیم که سطح بالای مبارزات پیشرو مردم در کردستان به سابقه مبارزه علیه ستم ملی نسبت داده شده و از آنجا خصلتی ناسیونالیستی به این مبارزات القا می شود. چنین چیزی اگر چندین دهه قبل باری از حقیقت داشت، در طی سی سال گذشته با رشد کمی طبقه کارگر در بخش های صنعت و راه و ساختمان و کشاورزی و خدمات، و با سنگین شدن وزن سیاسی آن دیگر چنین نیست. سالهاست که اعتراضات اجتماعی در کردستان نه از ناسیونالیسم کرد، بلکه از مبارزه طبقاتی کارگران متاثرند. مبارزات کارگری در کردستان به مثابه برجسته ترین بخش مبارزات اجتماعی زمینه ساز خصلت پیشرو این مبارزات است. رشد کمی طبقه کارگر در کردستان و سطح بالای آگاهی طبقاتی کارگران، بهمراه مبارزات گسترده آنان با اتکا به سنت های رادیکال نه تنها زمینه ساز اتخاذ سیاست های چپ و تقویت کننده نفوذ جنبش چپ سوسیالیست در کردستان است، همینطور بر مبارزات کارگری در سراسر ایران تاثیراتی دیرپا داشته است. به عنوان تنها یک نمونه، نبرد کارگران سقز با نیروهای سرکوبگر در اول ماه مه سال ٨٣ برا ی برگزاری این روز به لحاظ تاریخی به آغاز جنبش نوین مستقل کارگری در ایران منجر شد.
بنابر این اعتصاب عمومی ٢٣ اردیبهشت در کردستان با خصلت چپگرایانه ای که داشت به نشانه ای بسیار مهم و گویا از حضور اجتماعی و نفوذ غیر قابل انکار چپ سوسیالیست در ایران بدل شد. این یعنی چپ سوسیالیست حداقل در بخشی از ایران از این موقعیت و امکان برخوردار است تا بی سابقه ترین اعتصاب سیاسی در ایران را فراخوان دهد و از طرف توده های میلیونی مردم پاسخ مثبت بگیرد.

*******************************

در ابتدای این مطلب بر این تاکید کردیم که پیشروی پیروزمندانه جنبش آزادیخواهانه جاری و دست یابی آن به اهداف آزادیخواهانه و برابری طلبانه در گرو برگزیدن افق و چشم اندازی چپ گرایانه می باشد. همچنین گفتیم بدون وجود واقعیات مادی و امکانات عملی لازم برای این چشم انداز، اتخاذ عملی آن توسط توده های تحت ستم مقدور نیست. در اینجا تلاش شد تا در پرتو دو رویداد مهم اول ماه مه و اعتصاب عمومی کردستان در ماه اخیر، بر وجود واقعیات لازم برای برافراشتن افق چپ تاکید شود. این دو رویداد نشان دادند که رو آوردن به سیاست چپ و سوسیالیستی در ایران نه صرفا یک آرمانخواهی ایدئولوژیک، بلکه ضرورتی سیاسی است که از زمینه های مادی و امکانات عملی نیز برخوردار می باشد. با اتکا به این واقعیت ها می توان در تحولات جاری این افق را برگزید. سرنوشت مبارزه برای کسب هر ذره از آزادیهای سیاسی و هر میزان از برابری اقتصادی به برگزیدن افق چپ گره خورده است. سیر تحولات خود عملا هر روز بیشتر به سمت چپ سوق داده می شود. آینده سعادتمند جامعه ایران بی تردید به این جهتگیری و اتنخاب مهم گره خورده است. از این انتخاب استقبال کنیم.

امیر پیام

١٧ خرداد ٨٩ - ٧ جون ٢٠١٠

amirpayam.wordpress.com

* این اسناد را می توان از طریق لینک های زیر در سایت «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران» ملاحظه نمود.
- http://www.etehadbinalmelali.com/HTML_10/26_4_10/1_May_GHatnameh.htm
- http://www.etehadbinalmelali.com/HTML_10/26_4_10/1_May_Bayanieh.htm
- http://www.etehadbinalmelali.com/HTML_10/27_4_10/1_May_Bayaneh.htm
- http://www.etehadbinalmelali.com/HTML_10/1_May_10/Bayanyeh_Shora.htm
این مطلب ابتدا در شماره های ١٢٨۵ و ١٢٨٨ نشریه شهروند کانادا منتشر شد.