افق روشن
www.ofros.com

!تابوت نشینی زندگان و رستاخیز مردگان


ناصر پایدار                                                                                                     دوشنبه ٦ تیرماه ١٣٩٠

«... امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده است، از ازمیر تا بیروت احساس پیروزی می کنند. از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام الله تا نابلس، قدس، غزه، همه و همه پیروز شده اند. امروز از ترکیه تا خاورمیانه تا قفقاز تا بالکان و قلب اروپا، جملگی به پیروزی دست یافته اند. امروز برادر ترک من، برادر کرد من، زازار، عرب، لاز، گرجی، کولی و همه برادرانم پیروز شده اند...»!!!
عبارات نفرت بار و متعفن بالا را آقای « رجب طیب اردوغان» نخست وزیر نولیبرال اسلام سالار طبقه سرمایه دار ترکیه، سوگلی و چراغ امید قطب های شریک و رقیب سرمایه جهانی و « مهدی منتظر» بورژوازی مشعلدار « گذار به دموکراسی» شمال افریقا و خاورمیانه، در لحظه اعلام پیروزی سومین دوره انتخاباتی « حزب عدالت و توسعه » برای مخاطبان خود ایراد کرده است. محدوده جغرافیائی، کشورها و مناطقی که اردوغان در نطق خود از آن ها نام می برد، دقیقاً حوزه متصرفات امپراطوری عثمانی در اواخر قرن پانزدهم میلادی هستند. در آن زمان است که فئودالیسم عثمانی در مقام میراث دار امپراطوری روم شرقی کل ممالک آناتولی، سوریه، فلسطین، ارمنستان، عراق، کردستان، مصر، لیبی، بلغارستان، یونان، صربستان، آلبانی، بوسنی و رومانی را در سیطره نفوذ خود داشت. آیا واقعاً اردوغان آنچنان که برخی ها می پندارند، اسیر مالیخولیای احیاء امپراطوری عثمانی شده است؟!! آیا او خواب جهانگشائی و تسخیر کشورها دیده است؟!! آیا می خواهد « بایزید اول» و « سلطان محمد فاتح» عصر خویش شود؟!! از لجنزار افکار و رویکرد بورژوازی به ویژه اگر این لجنزار با گلخن فریب اسلامی و آشویتس منشی ناسیونالیستی هم ممزوج باشد، هر معجون جنایتی می تواند متولد گردد، اما با همه این ها مراد لیدر حزب عدالت و توسعه ترکیه احیاء دوباره امپراطوری عثمانی نیست. او بر بام ویران توهم به کارسازی یک سناریوی زشت دیگر سخن می راند. سناریوئی که سال هاست سرمایه جهانی در دل یکی از بحران زاترین دوره حیات خود و بر سر یکی از پرشتاب ترین تندپیچ های توحش و تعرض قهری خود، به عنوان ساز و کاری از دنیای ساز و کارهای لازم بقای شوم خود، اتخاذ کرده است. سناریوی وحشت و دهشت نئولیبرالیسم که جبر تناقضات ذاتی و تعدیل ناپذیر سرمایه در تمامیت هستی جهانی و تاریخی آن است و خیلی ها به غلط، آگاه یا ناآگاه اصرار دارند که آن را تا سطح رویکردی در درون طبقه بورژوازی تقلیل دهند!! بازنویسی تازه ای از تقسیم کار جهانی سرمایه متضمن تشدید جنون آمیزتر فشار استثمار کل کارگران دنیا، قتل عام همه امکانات معیشتی و رفاهی توده های کارگر در هر کجا که چنین امکاناتی احیاناً وجود دارد، بازگشائی حوزه های تازه انباشت سرمایه و جستجوی راههائی برای محبوس سازی و سودآور ساختن کوه عظیم سرمایه های آزاد، تنزل بی مرز دستمزدهای واقعی کارگران، امحاء هر گونه امنیت شغلی، به صف کردن کل کارگران دنیا در پای گیوتین بیکاری و قرار دادن چند میلیارد کارگر در برابر گزینه بیکاری و مرگ ناشی از گرسنگی یا فروش نیروی کار به هر بهائی که صاحبان سرمایه تعیین کنند، بمباران تمامی مجاری تلاش کارگران برای صف ارائی طبقاتی و پیکار ضد سرمایه داری و بسیار دسیسه های زشت دیگر، خطوط کلی کار این سناریو را تشکیل می دهد. سناریوئی که دهه ها پیش زیر نام پروژه هائی مانند « برنامه ثتبیت » و « طرح تعدیل ساختاری» با نظارت مستقیم غول های مالی بین المللی در بیش از ٣٠ کشور آسیای جنوب شرقی، افریقا و امریکای لاتین جامه عمل پوشید و محصول مستقیم آن خانه خرابی بسیار دهشتناک ده ها میلیون کارگر کشورها بود. ارقام نجومی خیره کننده ای از سرمایه های سرگردان و راکد قطب های عظیم سرمایه داری و به طور مشخص امریکا و اروپا به بازار داخلی ممالک مذکور سرازیر گردید. این سرمایه ها از حالت « آزاد» خارج شدند و سودهای کهکشانی مطلوب را به دست آوردند. بخش وسیعی از طبقه کارگر به روز سیاه نشست و در عوض، طول و عرض و حجم طبقه سرمایه دار باز هم رشد کرد. لایه تازه ای از سرمایه داران پیدا شدند که بعدها زرادخانه های فکری و خرافه پراکنی بورژوازی جهانی آن را طبقه متوسط نام نهاد و بار امانت رهائی بشر را بر دوش وی گذاشت!! نئولیبرالیسم، سناریوی تشدید هار و طاعونی استثمار و توسعه بی مهار قتل عام زندگی و امکانات اولیه معیشتی و اجتماعی توده های کارگر دنیا چنین شروع کرد و با سریع ترین و پرشتاب ترین هجوم، هستی میلیاردها برده مزدی جهان را در زیر چرخ قدرت تعرض خود زیر گرفت و له ساخت.
عروج نئولیبرالیستی تولید سرمایه داری برخلاف فاز امپریالیستی این شیوه تولید با کل خصلت طاعونی و سونامی پوئی آن، هیچ کارائی چندانی برای چالش بحران سراسری و ساختاری سرمایه نداشت. دومی گند و خون و مسامات این نظام را با گسترش پایه های عام انباشت در جهان و انتقال عظیم ترین بخش دنیا از سیطره اشکال تولید قرون وسطائی به حوزه استیلا و حاکمیت سرمایه با هم می آمیخت، صدها میلیون از ساکنان سه قاره آسیا، افریقا و امریکای لاتین طوق استثمار و استبداد مطلقه و گرسنگی و فقر و آوارگی فئودالی را با استثمار، دیکتاتوری، ددمنشی، بی حقوقی و همه مصائب سرمایه داری تعویض می کرد و در جریان این تعویض به هر حال دنیای تاریک تر و عقب مانده تری با دنیای مدرن تری جایگزین می شد. اولی یا همان نئولیبرالیسم با هیچ رفت و آمد میان کهنه و نو نیز همراه نبود و نمی توانست باشد. در اینجا شدت بی مهار استثمار و انباشتن جهنم بردگی مزدی از فاجعه بارترین حد بیکاری ها و بیکارسازی ها، گرسنگی ها، آوارگی ها و تیرباران هر بارقه امید به زندگی، یگانه زادراه میدان داری بود. نئولیبرالیسم به عنوان جبر تناقضات سرشتی و تاریخی کل نظام بردگی مزدی در فاز حاضر تاریخ، قهراچنین است اما حتی با همین تعینات و به بیان دقیق تر، به دلیل داشتن همین تعینات، باز هم در این یا آن نقطه جهنم سرمایه داری برای چند صباحی و فقط چند صباحی موج بحران ها را عقب می راند و سفینه حیات سرمایه را از غرقاب بیرون می کشید. کشورهائی مانند چین، هند، برزیل و ترکیه در زمره این نقاط بودند.
ثبات سیاسی گورستانی متناظر با تضمین امنیت انباشت و سودآوری سرمایه ها، نیروی کار ماوراء ارزان با درجه مطلوبی از دانش آموختگی، تخصص و بارآوری اجتماعی، وجود یک ارتش بی شمار ذخیره نیروی کار و فشار سهمگین آن در تعیین سطح دستمزدها، وجود تأسیسات پایه ای عظیم و تأثیر بسیار تعیین کننده آن ها در در تقلیل بهای بخش ثابت سرمایه و افزایش نرخ سودها، زمینگیری فاجعه بار جنبش کارگری و احساس امنیت کال سرمایه ها از خطر این جنبش و پاره ای عوامل دیگر همه و همه برگ های برنده سرمایه در این کشورها برای چالش بحران و تجربه یک دوره کوتاه رونق بودند.
ترکیه همه این ها را داشت اما سوای این ها کارت بازی مهم دیگری را هم با خود حمل می کرد. کارتی که از دل تاریخ تیره و تار شکست های متوالی و دیرپای جنبش کارگری بین المللی بیرون می آمد، مدال فتوحات سرمایه علیه این جنبش بود، در کارگه سیاست و فکر و چاره پردازی قطب های قدرت سرمایه جهانی طراحی می شد و « حزب عدالت توسعه» آقای رجب اردوغان تمامی لیاقت و شایستگی لازم برای بازی آن را در چنته خود داشت. ماجرائی که زیاد هم پیچیده نیست. تاریخ سرمایه داری تاریخ الگوپردازی های ارتجاعی، ضد کارگری و بشرستیزانه در مقابل جنبش کارگری و توده های کارگر دنیاست. الگوی دموکراسی و پارلمانتاریسم و مدنیت سرمایه داری بازار آزاد، الگوی سرمایه داری دولتی اردوگاهی، چینی، سوسیال دموکراسی، سوسیال خلقی، سوسیال ناسیونالیستی و فاشیستی، الگوی پان اسلامیستی نوع خمینی، القاعده ای و طالبانی و هر جهنم گند و خونی که به هر حال سرمایه داری و قرقگاه شکار نیروی کار و استثمار بربرمنشانه توده های کارگر باشد. سرمایه در مارپیچ حیات خود و بر سر هر بزنگاه تشدید تناقضات ذاتی خود یکی از این الگوها را از دیوان محاسباتش بیرون کشیده است، سد راه جهتگیری ضد سرمایه داری جنبش کارگری و ساز و کار قتل عام این جنبش ساخته است. الگوی نئولیبرالیسم اسلامی « حزب عدالت و توسعه» اردوغان نیز یکی از این الگوهاست که سرمایه نسخه علاج چند صباح گوشه ای از دردهای لاعلاج خود می دید. این الگو ویژه شرائط روز است. اسلام آن آرایش صوری متفاوتی با پان اسلامیسم خمینی و بن لادن و محمد عمر دارد. اصلاً بناست بدیل و قائم مقام تازه ای برای آن ها در حیطه سلاخی جنبش کارگری بخشی از دنیا و رفع خطر این جنبش از سر سرمایه باشد. این الگو به زبان قصاص و سنگسار و ولایت فقیه و خلافت اسلامی حرف نمی زند، بالعکس با بیرق « دموکراسی» گام بر می دارد و راه « گذار به دموکراسی» را جار می زند. نه فقط به هیچ وجه شعار محو اسرائیل سر نمی دهد که در زمره احباب و انصار راست ترین بخش بورژوازی این کشور است. با همه این ها، همزمان، هوشمندانه و دیپلوماتیک کاروان آزادی را راهی غزه می کند و خیل کثیر هواداران جنبش فلسطین را از سراسر جهان به کاروان خویش پیوند می زند!! به تروریسم حماس نمی آویزد. نسخه صلح اعراب و اسرائیل در دست دارد و برای تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی میانجیگری می کند. با هیچ دولت عربی سر نزاع ندارد، برعکس با همه آن ها از مراکش و تونس و مصر تا بحرین و یمن و عربستان سعودی و سوریه پرحجم ترین قراردادهای اقتصادی را امضاء کرده است. نه فقط مخالف هیچ سیاست، طرح و نقشه امریکا یا قطب های بزرگ قدرت سرمایه جهانی نیست که در بند بند برنامه ریزی ها و پروژه ها و کل مراوادات بین المللی خود با آنها همنهاد، همپیوند، هم رویکرد و جزء لایتجزائی از همان سیاست ها و طرحهاست.
این الگو بر سر راه همه انفجارها، عصیان ها و جنبش های اعتراضی شمال افریقا و خاورمیانه نیز دجال وار، با تمامی قامت سبز است، نه برای اعلام حمایت از دولت ها!! بلکه با کوله بار سنگینی از ابراز همدردی ها و پشتیبانی های بسیار عوامفریبانه نسبت به معترضان!! پند و انذار خطاب به عده ای از حاکمان!! و میانجگیری و نوشداروی علاج مشکل ها برای هر دو سوی جبهه پیکار!! کوله بار بسیار سنگین و سهمگینی از جادو و جنبل و فریب و شستشوی مغزی که تا همین امروز دستاوردهائی هم برای تقویت نئولیبرالیسم اسلامی « حزب عدالت توسعه» آقای اردوغان به همراه داشته است. اخوان المسلمین مصر و سوریه تلاش کرده است تا میان توحش فاشیستی اسلامی خود با این الگو پل بندد، از همین طریق موج نفرت توده های کارگر این کشورها نسبت به خویش را تعدیل کند، این پل را صراط تازه ای برای جلب توهم میلیون ها انسان عاصی و معترض سازد و به کمک همه این ترفندها جنبش کارگری جوامع مذکور را به گمراهه وحشت و دهشت تازه ای سوق دهد. بی جهت نیست که موج جانبداری از حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان در میان توده های عرب ناراضی و اسیر توهم، در خاورمیانه و شمال افریقا به گونه محسوسی بالا رفته است. اگر تا دیروز پان اسلامیسم فاشیستی سرمایه داری اسلامی خمینی و ایرانی بود که جمعیت انبوه بردگان مزدی میراث دار شکست عظیم اکتبر و زنجیره شکست های متوالی متعاقب آن را در مراکش، لیبی، سودان، مصر، تونس، یمن، الجزایر، عربستان، پاکستان، بحرین و پاره ای جاهای دیگر به ورطه فریب دوزخی خود فرو می برد، امروز الگوی نئولیبرال اسلامی حزب آقای اردوغان است که به شکل دیگری همین نقش را ایفاء می کند. الگوئی که در عین حال ساز و برگ های آراسته تری را در قیاس با همتای سلف خود همراه دارد و شاید به همین اندازه هم می تواند برد تأثیرش متفاوت باشد. نئولیبرالیسم هار اسلامی حزب عدالت و توسعه، معجزات فراوان دیگری هم از خود نشان داده است. فقط برهوت جهل و توهم و فریب باب طبع سرمایه جهانی را در پیش روی صدها میلیون کارگر خاورمیانه و شمال افریقا پهن نکرده است. تا همین جا صحنه های دلپذیری از رونق انباشت و سودآوری های کلان و نجومی سرمایه ها را برای بخش های مختلف بورژوازی ترک و دنیا به ارمغان آورده است. کالاهای تولید شده در کارخانه ها و مراکز کار و استثمار ترکیه بازار غالب کشورهای عربی را پر کرده است. شرکت های هواپیمائی این کشور به طور نسبی و با توجه به میزان سرمایه و حجم امکانات خود سودآورترین تراست های مسافربری هوائی این سال ها شده اند. توریسم کشور در قیاس با سال های پیش سهمی به مراتب عظیم تر از ارزش ها و اضافه ارزش های تولید شده توسط کارگران دنیا را وارد پویه ارزش افزائی و دورپیمائی سرمایه اجتماعی این کشور ساخته است. ٧۵% کل سرمایه گذاری های خارجی ترکیه را وقف تراست های صنعتی و مالی اتحادیه اروپا کرده است، رشد اقتصادی ترکیه بعد از چین بر همه کشورهای دارای نرخ رشد اقتصادی پیشی جسته است و حزب عدالت و توسعه اینک زمام برنامه ریزی تولید و سیاست شانزدهمین اقتصاد سرمایه داری دنیا را در دست دارد. اردوغان در طول ٨ سال زمامداری، این کارهای مهم را برای بورژوازی ترک و برای کل سرمایه جهانی انجام داده است و همه این ها را تنها و تنها به این دلیل انجام داده است که سبعانه ترین تعرضات را علیه زندگی و دار و ندار میلیون ها کارگر ترک و کرد و همه بردگان مزدی این کشور سازمان داده و پیش برده است. در طول این سال ها صدها هزار کارگر دخانیات، چند صد هزار کارگر مزارع کشت توتون و تنباکو و توده کثیر دیگری از کارگران سایر مراکز تولید و کار را راهی کویر لوت بیکاری و فقر و گرسنگی کرده است. هر نوع مقاومت و مبارزه کارگران را در هم کوبیده است و هارترین اشکال سلاخی بهای نیروی کار و امکانات معیشتی طبقه کارگر را لباس اجرا پوشانده است. محصول اجتماعی کار سالانه طبقه کارگر ترکیه فوران کرده است و در طول همین چند سال از مرز ٣ برابر بالا رفته است. همزمان و به موازات همین جهش اقتصادی و تولید سالانه ٣٠٠ درصد بیشتر، سطح دستمزدهای واقعی توده های کارگر به شکلی رقت بار کاهش یافته است. اقلام سود سرمایه ها به اوج رفته است و بهای نیروی کار و زندگی کارگران دچار تنزل فاحش گردیده است. نئولیبرالیسم اسلامی حزب عدالت و توسعه دروازه فتح دیگری را نیز بر روی بورژوازی امریکا و کل قطب غربی سرمایه باز کرده است که اهمیت آن در جای خود به اندازه کافی قابل احصاء است. دولت اردوغان عملاً میدان نمایش هر نوع قدرت را از جمهوری اسلامی به ویژه در خاورمیانه و شمال افریقا سلب نموده است. آنچه امریکا و اروپا از راههای دیگر به خود وعده می دادندد، دولت روز ترکیه با کارنامه فتوحات نئولیبرالی اسلامی خود، اینک به جا آورده است. دیری است که همه دولت های سرمایه داری عرب برای حل هر گرفتاری خود آستان قدرت اردوغان را دق الباب می کنند. توده متوهم کارگران فلسطینی غرق در استیصال و عقب ماندگی های فاجعه بار سیاسی و دینی، چشم امید به حمایت حزب توسعه عدالت ترکیه بسته اند!!! خیل وسیع کارگران معترض سوری و مصری و تونسی زیر کوله بار سهمگین بی دانشی و فروماندگی و توهم راه « گذار به دموکراسی» نسخه پیچی امریکا و سرمایه جهانی را از ورای شعبده بازی های شوم اردوغان باز می کاوند!! و همه این ها در شرائطی روی می دهد که حزب عدالت اسلامی نقش بازوی قدرت اسرائیل و امریکا و کل این قطب را هم بازی می کند.
آیا الگوی نئولیبرال اسلامی اردوغان و حزب او، راستی راستی گرهی از دنیای معضلات، بحران خیزی ها و تناقضات سرکش نظام بردگی مزدی باز می کند؟ پاسخ این سؤال ساده است اما یک بعدی و شعارگونه و مریخی نمی تواند باشد. آنچه اردوغان و دولت و حزب وی و کل سرمایه جهانی به هم بافته و در هم تنیده است از همین حالا و شاید هم از چند سال پیش پروسه ورشکستگی و رسوائی از هم پاشی خود را آغاز کرده است. رشد اقتصادی کشور در حال افول است. موج اعتراض توده های کارگر در راهست و تا همین حالا کم یا بیش خود را نشان داده است. توهم ها هر چند تا امروز با تاختی کند در حالت فروریزی است و انتخابات اخیر با آنکه سومین سناریوی پیروزی بزرگ حزب عدالت و توسعه نام گرفته است در نتایج خود ریزش این توهم را به نمایش نهاده است. طوفان بحران بسیار زودتر از آنچه تصور شود، وزیدن آغاز خواهد کرد و این بار بسیار کوبنده تر و سهمگین تر از همه دوره های قبل، شیرازه حیات سرمایه اجتماعی ترکیه و دولت اردوغان را آماج ضربات خود قرار خواهد داد. ترکیه فردا به طور قطع وضعیتی وخیم تر از یونان روز و فیلیپین و اندونزی یا حتی کره شمالی نیمه دوم دهه آخر قرن پیش خواهد یافت. چند ده میلیون کارگر کشور اخیر هنوز که هنوز است فشار پانصد میلیارد بدهکاری سرمایه داری جامعه خود به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را در بند بند زندگی خود درد می کشند. رقم نجومی خیره کننده ای که بر ارقام سودها و سرمایه های طبقه سرمایه دار کره و جهان اضافه شد و توده های کارگر شرق آسیا برای سالیان متمادی عهده دار پرداخت آن گردیدند.
نئولیبرالیسم اسلامی هار و کارگرکش اردوغان بسیار بسیار مبتذل تر و بی مایه تر از آن است که هیچ دردی از دنیای دردهای بی درمان سرمایه جهانی یا سرمایه داری ترکیه را علاج کند. بحث بر سر چاره گری و چند و چون ظرفیت این تاخت و تاز سبعانه سرمایه به زندگی کارگران برای تعدیل و تلطیف دردهای خود نیست. اساس سخن جای دیگری است. همه گفتگوها بر سر جنبش کارگری بین المللی است. جنبشی که در هیچ کجای این جهان میداندار نیست و مادام که چنین است بورژوازی هر لحظه و هر روز سناریوی تازه ای را برای سلاخی آن ساز می کند و هر قداره بند دژخیم بورژوازی در هر نقطه دنیا یارای آن را در خود می بیند که قهرمان اجرای این سناریو شود. معضل واقعی در وضعیت روز جنبشی است که فعالانش یا کسانی که چنین ادعائی دارند، دست به کار سازماندهی ضد سرمایه داری آن نیستند، بلکه تمامی رسالت خود را در حلق آویزی این جنبش به دار رفرمیسم راست سندیکالیستی یا حزب بازی فرقه ای ماوراء زندگی و پیکار کارگران خلاصه می کنند. جنبشی که بار سنگین شکست های فاحش تاریخی را بر گرده خود دارد و مدعیان « رهبری» و « پیشگامی» اش با هر نفس کشیدن خود تمامی زمینه های لازم تداوم شکست های بعدی آن را بازتولید و تکمیل می کنند. مشکل در وضعیت بسیار دردناک این جنبش قرار دارد. جنبشی که در پراتیک پیکار روز خود ضد کارمزدی پیش نمی تازد و به مردگان نبش قبر شده تاریخ حتی از نوع اردوغان و حزب عدالت و توسعه او فرصت می دهد تا هر روز سناریوی تازه ای را بر سینه آن سنگین سازند.

ناصر پایدار - ژوئن ٢٠١١