۱٦ آذر نماد مبارزه دانشجویی است و امسال دانشجویان جسورانه این سنت مبارزاتی را به عرصه اعتراض علیه کشتار فرودستان و مردمان به تنگ آمده از رژیم و فضای سرکوب و اسارت آزادی بدل کردند. دربیانیهها و گردهمآیی خود از حقوق زنان و ستم دیدگان قومی و ملی و آزادیهای سیاسی دفاع نمودند. علیه سرمایهداری و سیاستهای نئولیبرالی و نیز آلترناتیوهای ارتجاعی موضع گرفته و همبستگی خود را با جنبشهای اجتماعی و در مرکز آن جنبش طبقاتی کارگران اعلام نمودند.
مبارزه ضدسرمایهداری دانشجویان با واکنش راست روبرو شد. سلطنتطلبان و «فرشگردی»ها و جمهوریخواهان مستقر شده با آنها در «مدیریت دوران گذار»، انبوهی از تکنوکراتها، بورکراتها و آکادمسینهای راست و مدافع سرمایهداری ردیف شدند تا مبارزه دانشجویان را تحریف وتحقیر کنند. جرم دانشجویان این بود که علیه بدیلهای ارتجاعی واکنش نشان دادند، شعارهای ناسیونالیستی و شوینیستی را بدور انداختند با فرودستان منطقه و جهان همدردی کردند و جرم مضاعف آنها همگرایی با کارگران و زحمتکشان و علیه سیاستهای نئولیبرالی سرمایهداری بود که بستر ساز تهاجم به مزد و معیشت فرودستان و کالایی/پولی شدن آموزش شده و زندگی روزمره و آینده خود آنها را تهدید میکند.
رسانههای جریان اصلی، واکنش دانشجویان علیه اپوزیسیون ارتجاعی و راست را به تمامی سانسور کردند. در همان محدودهای که اخبار رویدادهای جنبش دانشجویی را منعکس نمودند، ناچار شدند که به نقش چپ در جنبش دانشجویی اعتراف کرده و به موازات آن تریبون خود رابه ویترین راست بدل کنند. انواع «کارشناسان» ردیف شدند تا ضمن توپ تشر به دانشجویان، منکر سیاستهای نئولیبرالی شوند و همه مصائب موجود را با فساد و ناکارآمدی رژیم توضیح داده و مبارزه دانشجویان با سرمایهداری واقعا موجود را به ریشخند بگیرند. آنها مدام از فقدان «ازادی سرمایه» و نبود «نئولیبرالیسم» گله کرده وبا ترفتدهای مضحکی تلاش نمودند تا مبارزه دانشجویان را تخطئه کنند.
البته این عرصه محدود به راست نبود. مارکسیستهای سابق و آکادمسینهایی کنونی که مظهر چرخش بین چپ و راست بودهاند، بیهیچ همدلی با انگیزه و بستر مبارزه جسورانه دانشجویان، با لفاظیهای آکادمیک و انگیزههای فرقهای میداندار معرکه شدند تا مبارزه علیه سیاستهای نئولیبرالی را تخطئه کنند. انبوهی ازدعاوی درست و غلط ردیف شد، مارکس و کمون، کینز و لیبرال دموکراسی بهکار گرفته شد تا به اصطلاح اثبات شود که «مطلقا» چیزی به نام نئولیبرالیسم در ایران وجود ندارد. اما واقعیت چیست و سیاستهای نئولیبرالی چه تاثیری در جامعه داشته است آیا واکنش دانشجویان علیه سرمایهداری و سیاستهای نئولیبرالی ناشی از ذهنی گرایی آنها است یا به شرایط زیست فرودستان، میلیونها کارگر و زحمتکش و نیز جوانان تلنبار شده در پارکینگهای بیکاری و پولی شدن آموزش و زندگی آنها ربط پیدا میکنند؟ چرا راست علیه آنها بسیج شده است؟
سازماندهی کار نئولیبرالی: بازار کار و سرکوب مزد
برخلاف راست، کارگران، زحمتکشان، بازنشستهها، انبوه بیکاران و کم درآمدها، بیش از آنکه در انبوهی از کتابها غوطهور شوند، آگاهی خود را از زندگی روزمره و تجربههای خود کسب میکنندم وبه واقعیتهایی تلخی که معیشت و زندگیشان را محصور کرده، واکنشهای نشان میدهند. به مبارزه کارگران علیه خصوصی سازی، لغو قرارداد موقت، انحلال شرکتهای پیمانی برای اجاره نیروی کار، و به بدیلهایی نظیر اداره شورایی و نان و آزادی نگاه کنید، بخش مهمی از این مبارزات علیه سرمایهداری و ساز و کارهای سیاستهای نئولیبرالی است بهویژه در زمینه بازار کار و سرکوب مزد که نتیجه قرارداد موقت، بیکارسازی، طرحهایی نظیر «کار ورزی» و … و مقابله سرمایهداری با نهادهای مستقل و خودگردان کارگری است.
نئولیبرالیسم و هم راستایی آن با جهان گرایی، یک رشته سیاست بهم تنیده و جهانی سرمایهداری است که مضمون آن لیبرالیزه کردن کالا، پول وسرمایه در ابعادی جهانی و نظم زدایی از موانع گسترش آنها است. وجهه دیگر آن، ایجاد بازارهای مالی برای تحرک سرمایه و از همه مهمتر مقررات زدایی از بازار کار و ایجاد «کار منعطف» برای کنترل نیروی کار و سرکوب مزد است . این سیاستها بواسطه قدرتهای بزرگ سرمایهداری و نهادهای شناخته شدهای همچون بانک جهانی، صندوق بین المللی پول از اواخر دهه هفتاد آغاز شد و اکنون در ابعادی جهانی متناسب با ویژگیهای هر کشور به پیش رفته و یا بخشهایی از آن بنا بر عوامل مختف با موانع روبرو شده است.
در ساختار حکومتی نظیر جمهوری اسلامی و بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته، به دلیل اینکه الیگارشیهایی که از طریق دستیابی به قدرت سیاسی به منابع اقتصادی چنگ انداختهاند، نوعی دوگانگی در نحوه پیشبرد این سیاستها ایجاد شده میشود. الیگارشیهای حاکم این سیاستها را متناسب با منافع خود به پیش میبرند و همین نکته موانعی نیز در گسترش بازار سرمایه و تحرک آن ایجاد کرده و باعث شده که سیاستهای نئولیبرالی در زمینه تحرک سرمایه وکالا تضمینهای برای سرمایهگذاری، بازرهای مالی منعطف و ورود و خروج کالا و پول با اختلال روبرو شود. اغلب اعتراضهای مدافعین سرمایهداری در بیرون از حکومت به جمهوری اسلامی نیز از این زاویه است که چرا در بازار سرمایه و کالا آزادی برقرار نیست و آنها سهمی در چپاول و سود ندارند و چرا جمهوری اسلامی و شاخههای مختلف آن با انحصار گرایی، آنها را پشت خط قرار داده و مانع از رشد سیاستهای نئولیبرالی در عرصههای مختلف تحرک سرمایه شده است. البته همه اینها در باره سازماندهی کار نئولیبرالی و سروکوب مزد توافق داشته و دارند. جمهوری اسلامی نیز سیاستهای نئولیبرالی را در بازار کار و سرکوب مزد تا مغز استخوان پیش برده است.
این عرصه سیاستهای نئولیبرالی اما دغدغه کارگران و زحمتکشان و انبوه عظیم بیکاران است. اعتراض آنها معطوف به تبعات مقررات زدایی از شرایط کار، لغو تعرفههای کاری، قراردادهای موقت، گسترش شرکتهای بردگی مزدی برای سرپیچی از استخدام و منجمد نمودن دستمزدهاست. نسل جوان، انبوهی از تحصیلکردگان در جستجوی کار و دانشجویان نیز به دستمزد کم و ترس از بیکاری، اعتراض داشته و مخالف پولی کردن آموزش هستند. بهعلاوه میلیونها نفر از تودههای مردم از سیاستهای نئولیبرالی که بهداشت و درمان را به بازار های خصوصی واگذار میکند و صندوقهای بازنشستگی را به بازارهای مالی، بیزار هستند. اینها و دهها دلیل دیگر انگیزه اصلی تحرک جنبشکارگری، اعتراض بازنشستگان، معلمها و… بوده که دانشجویان نیز به درستی در خواستههای خود منعکس کردهاند. بهعلاوه با پولی شدن دانشگاهها،آنها باید مخارج تحصیل را با کارهای شبانه روزی خود و یا والدینشان تهیه کنند.
آنها با پشتیبانی هوشمندانه از جنبش کارگری، زنان، آزادیخواهی و علیه ستمهای قومی، ملی، میخواهند زمینههای خیزشهای از پائین گسترش یافته و همگرایی بین جنبشهای خودپو و نهادهای کم و بیش متشکل، ایجاد شود. دانشجویان پیشرو دست جریانهای ارتجاعی را رو میکنند تا مانع مصادره جنبشهای اجتماعی توسط راست و بدیلهای ارتجاعی شوند. دقیقا به همین دلیل است که راست میکوشد مبارزه ضدسرمایهداری دانشجویان در ۱٦ آذر را به اشکال مختلف تحریف کند.
بهنظر میرسد که دانشجویان از تجربه انقلاب بهمن همانند هر فرد و گروه پیشرو، سوسیالیست ومترقی آموختهاند که نقطه کور جنبش انقلابی بهمن ماه این بود که سلطنت را نفی میکرد اما نمیدانست چه میخواهد. امروزه در شرایطی که جمهوری اسلامی آماج قرار گرفته، طرح خواستههای متکی به بدیلهای پیشرو ، افشا و کنار زدن بدیلهای ارتجاعی، یکی از عرصههای مهم مبارزه طبقاتی و نیز زمینهساز تحرک جنبشهای خودسامان و خودگردان از پائین و در مرکز آن جنبش طبقاتی کارگران است.
پیشتر از نئولیبرالیسم گفته شد اما مخالفت با سیاستهای نئولیبرالی منحصر به چپ نیست. در نهادها و محافل آکادمیک، نقدهایی زیادی از جانب نئوکینزیانیها و دیگران به «ایدئولوژی بازار محور» مطرح شده است. آنها نیز دعاوی «نئوکلاسیک»ها در باره «جادوی بازار» و «کوتاه شدن دست دولت» را سرزنش کردهاند. اما اکثر آنها مخالفت چندانی در تهاجم به مزد و سازماندهی نئولیبرالی بازار کار ندارند. دغدغه آنها بیشتر بازار سرمایه و کالا و شیوههای انباشت سرمایه است. بحران جهانی سرمایهداری در سال ۲۰۰٨ نیز آشکار کرد که ادعای نئوکلاسیکها در باره عدم دخالت دولت، حرف پوچی است و بیشتر یک ایدئولوژی است. طنز ماجرا آنجا است که آنها ضمن دعاوی مخالفت دخالت دولت در اقتصاد، از همان دولتها میخواهند که جاده صاف کن سیاستهایشان باشند. دولتهای سرمایهداری نیز در دورههای رکود میلیاردها دلار و یورو از کیسه جامعه به صندوق بانکها و شرکتهای ورشکسته واریز میکنند. شاخههای مختلف سیاستگذار سرمایهداری با همه دعاوی و دعواها، بخوبی میدانند که دولتهای سرمایهداری حامی آنها است و سرمایه بر زمینه سرشت واقعیاش تمایل غریبی دارد که سود خصوصی باشد و زیان اجتماعی.
به مبارزه ارزشمند دانشجویان اشاره شد. کسی ادعا نکرده که این مبارزات بیکم و کاست بوده و همه شعارها دقیق تنظیم شدهاند. همه حرکتهای اعتراضی در مسیر مبارزه است که کاستی هایی خود را میشناسند و با نقد و بررسی همدلانه میتوانند گامهای رو به جلو بردارند. هر نقدی که به این مبارزات داشته باشیم اما در محتوی و راستای ضدسرمایهداری آن تردیدی نیست.
و اما در باره نئولیبرالیسم و تعابیر به غایت نادرست از دلیل طرح این مهم. کسی ادعا نکرده که سیاستهای نئولیبرالی بهطور همهجانبه در ایران پِیشرفته است. همان گونه که ذکر شد با برنشستن حکومت دینی بر پیکره دولت سرمایهداری هیولای هزار سری از جنس سرمایهداری عروج نموده که نهادهایی برآمده از آن به واسطه قدرت سیاسی به منابع مهم اقتصادی دست یافتهاند،(سپاه، بنیادها، تکنوکراتها و بورکراتهای اصلاح طلب و اصولگرا). آنها با انحصار و کنترل منابع و سود، مانع مشارکت بخشهای دیگر سرمایهداری در ساز و کارهای سود آورشده ا ند، که در تحلیل نهایی نقش بازدارنده و موانعی در پیش روی سیاست نئولیبرالی در زمینه تحرک سرمایه، کالا و بازارهای مالی و سرمایهگذاری داخلی و خارجی ایجاد نموده است.
همین نکته نیز انگیزه اصلی مخالفت گرایشات مختلف بورژوایی خارج از مدار قدرت سیاسی و اپوزیسیون بورژوایی با جمهوری اسلامی است. بیهوده نیست که آنها ضمن هم نوایی با سیاستهای نئولیبرالی که نیروی کار را آماج قرار داده است، تنها از منظر ناکارآمدی پیشبرد این سیاستها و فساد و انحصاربه رژیم انتقاد دارند. هیچ عقل سالمی نمیتواند منکر فساد و چپاول و ناکارآمدی رژیم باشد.
واکاوی عرصههای مختلف سیاستهای نئولیبرالی در زمینه سازماندهی کار، نظم زدایی از سرمایه، کالاها و بازارهای مالی و چگونگی برنشستن بخشهایی از آن و نیز موانعی که بر سر گسترش آن در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی وجود دارد را به فرصت دیگری واگذار میکنیم که علل اصلی شیون و زاری سرمایهداران و بورژوازی بیرون از حکومت، اظهار فضلهای آکادمیک پیروان مکتب نئوکلاسیک در باره «جادوی بازار» و لفاظیهای مارکسیتهای سابق در توجیه وضعیت موجود است.
تهاجم دانشجویان مبارز به سیاستهای نئولیبرالی و گسترش مبارزه ضدسرمایهداری که در شرایط سخت سرکوب تحقق یافت، کاری است کارستان. رژیم و اپوزیسیونهای رنگارنگ بورژوایی نیز بیم دارند که از دل جنبشهای اجتماعی و سیاسی کنونی، کنشهای ضدسرمایهداری در ابعادی گسترده سربلند کند. با ستایش از مبارزه پرشور ضدسرمایه داری دانشجویان این عرصه را فراختر کنیم.
ناصر پیشرو - آذر ماه ١٣٩٨/دسامبر ۲۰۱۹
لینک کوتاه: در سایت واکاوی https://wakavisoc.org
https://wp.me/paiHc5-qU