با تشدید بحران جهانی سرمایه داری، جهان شاهد شدت یابی توحش بیش از پیش است. نظام جهانی امپریالیستی و تقسیمات ملی آن، درمانده از حل بحران موجود در سراشیب روز افزون، هر گوشه این جهان بخصوص خاور میانه را به جولانگاه نابخردی تبدیل کرده است. بحرانی که در سال ۲۰۰۸ - ۲۰۰۹ فوران کرد، آغاز فروپاشی همه جانبه و فراگیر این سیستم جهانی را رقم زد: سرمایه داری به معنی یک نظام اجتماعی به گذشته تعلق دارد. یک نظام اجتماعی علیرغم اشکال آن، از نقطه نظر تاریخی، بیان روابط میان انسانها است که در بطن آن امکان گسترش بازدهی کار و امکان تقلیل محدودیتهای تاریخی انسانها نهفته است. از سال ۲۰۰۸ وزنه انهدام این امکانات توسط این نظام به مرحله کیفی جدیدی رسیده است. بار دیگر تاریخ به صحنه بازگشته است، گرد و غبار "پایان تاریخ" فرو مینشیند و در چشمنداز پیش رو، شعار میدان نبرد تاریخی انگلس پیر نمایان میشود:"سوسیالیسم یا بربریت".
توحش رژیم صهونیستی، توحش جنگ نیابتی امپریالیستی در سوریه، پرتاب لیبی به توحش جنگهای مذهبی، قدرتگیری کوردلان و نابخردان اسلامی در عراق، یکه تازی قصاب نیل ژنرال سیسی، آغاز عروج میلیتاریسم ژاپن و آلمان، سیاست نظامی "چرخش به آسیا دور" امپریالیسم آمریکا به هدف محاصره چین وخطرناکتراز همه این مصائب، کودتای فاشیستی و در پیامد آن جنگ نیابتی در اوکراین که ظرفیت فرارویی به یک جنگ جهانی اتمی سوم را دارا است و ضد انقلاب اجتماعی در اروپا، آمریکا و در نهایت در وسعت جهانی - راه گریز نظام جهانی سرمایه داری از بحران ساختاری است.
طبقه کارگر در ۳ دهه گذشته در پرتو جهانی شدن نه تنها از نظر کیفی، بلکه از نظر کمی نیز به تعیین کنندهترین نیروی تاریخی بدل شده است. احزاب سنتی قدیمی و اتحادیههای کارگری در زیر فشار نیروهای مولده به گرد و غبار اجتماعی تبدیل شدهاند. کارگران بخشهای خدماتی در کشورهای متروپل به مانند خواهران و برادران خود در کشورهای پیرامونی از این آفتهای ملی بری هستند. همانگونه که در خیزش مصر گوشهای از نیروی اجتماعی این طبقه خود را نمایان کرد، نمک جهان، در تداوم این بحران بی هیچ تردیدی به میدان خواهد آمد. نبرد طبقاتی پیش رو، ریشه در ساختار این نظام جهانی دارد و جبری است.
سوسیالیسم اما منوط به عمل آگاهانه است. بدون حل بحران رهبری انقلابی، جامعه جهانی، اسیر در زنجیر بحران به ورطهٔ بربریت و نابودی کامل سقوط خواهد کرد.
کمیته بینالمللی انترناسیونال چهارم، مسلح به بهترین گنجینههای مارکسیسم انقلابی، همهٔ کارگران، جوانان و زنان را دعوت به شرکت در این نبرد جهانی-تاریخی میکند.
ترجمه زیر توسط دوست گرامی باران راد کوششی برای آشنایی ما با این گنجینه است.
فرهاد فردا
جنایات جنگی در غزه و ورشکستگی ناسیونالیسم
غزه آن چنان به صحنه جنایات جنگی دولت اسرائیل مبدل شده است که کلمات از توصیف آن عاجزند. بمباران مدرسه سازمان ملل بدست ارتش اسرائیل در بیت هانون ١۵ کشته و ٢٠٠ تن زخمی بر جای گذاشته قربانیانی که بیشتر زنان و کودکان بودند، در این باره چه می توان گفت؟ ارتش اسرائیل مختصات تاسیسات را در اختیار دارد و می دانسته که در مواقع متعددی این منطقه جانپناه بسیاری از غیرنظامیان در برابر حملات بی امان زمینی و هوایی اسرائیل بوده است اما ارتش ان را بدون این ملاحظات بمباران کرد - پناهگاه های سازمان ملل چهار بار در طول هفته هدف حمله قرار گرفت.
بمباران مدرسه سازمان ملل تنها نمونه ای از این خشونت هاست. علاوه بر مدارس، ارتش اسرائیل بیمارستان ها، فاضلاب ها، امبولانس ها و خبرنگاران را نیز هدف قرار می دهد. حملات بی محابای اسرائیل برای ترور رهبران حماس از اعضای خانواده های آنان نیز قربانیان بسیاری گرفته است. تنها در ١٨ روز ٨٠٠ فلسطینی غالبا غیرنظامی کشته شدند و بیش از ۵٢۵٠ نفر مجروح شدند.
تجاوز به غزه شاهدی بر ماهیت فاسد و ورشکسته رژیم صهیونیست اسرائیل است. دولت اسرائیل به سرکردگی نتانیاهو نماینده طبقه حاکم منزوی و از خودباخته ای است که پاسخ اش به این بحران چیزی جز یورش های خشونت بار افسارگسیخته و جنایتکارانه نیست. کشتار جمعی فلسطینیان بی دفاع تنها نفرت و خصومت به صهیونیسم را در خاورمیانه و سراسر جهان و در میان کارگران یهودی در خود اسرائیل عمیق تر کرده است.
قدرت های امپریالیستی امریکا و اروپا که از صهیونیسم دفاع می کنند نیز بی اعتبار گشته اند. خشم عمومی روز به روز در حال گسترش است، باراک اوباما رئیس جمهور امریکا، جان کری وزیر خارجه و سیاستمداران اروپایی دیگر بی شرمانه به تکرار توجیه جنایات جنگی مشغول اند: "اسرائیل حق دفاع از خود را دارد" در حالیکه از نگرانی خود نسبت به کشتار غیرنظامیان دم می زنند. دولت مصر و سایر دول عرب خاورمیانه که با اسرائیل همکاری می کنند نیز انزجار مردم خود را برانگیخته اند.
گسترش تظاهرات و نا آرامی ها در شرق اورشلیم و کرانه باختری در دوهفته گذشته ازخروش انتفاضه ای دیگر خبر می دهد، ایستادگی در برابر دولت نتانیاهو از یک سو و محمود عباس رئیس دولت خودگردان از سوی دیگر که به هر قساوت اسرائیل تن داده است. هر روز اسرائیلی های بیشتری بر ضد دولتمردان خود به پا می خیزند.
خشم، محکومیت و اعتراض کافی نیست. چشم اندازی سیاسی نیاز است که بتواند طبقه کارگر را صرف نظر از پیشینه های مذهبی و قومی در نبردی مشترک برای تحقق انترناسیونالیسم سوسیالیستی متحد سازد.
شصت و شش سال پس از تاسیس اسرائیل و ۴٧ سال پس از جنگ توسعه طلبانه سال ١٩٦٧ و تصرف سرزمین های اشغالی تمامی پروژه صهیونیستی آشکارا به شکست انجامیده است.
دهه ها سرکوب و کشتار مقاومت مردم فلسطین را در هم نشکسته است سرزمینی که در سال ١٩٤٨ تصرف و گسترش سکونت یهودیان در سرزمین های اشغالی مردمان آن را آواره کرد.
ایدئولوژی صهیونیسم تصرف فلسطین را با فاجعه هولوکاست و نیاز برای تاسیس بهشتی امن برای مردم یهود توجیه می کند. جنایاتی که امروز سران اسرائیل مرتکب می شوند بی شباهت به جنایات نازی ها نیست. یک میلیون و ٨٠٠ هزار مردم غزه گرفتار در گتوهای امروزی، جهنمی زمینی را تحمل می کنند و عامدانه از آب شرب پاک، غذای کافی و خدمات درمانی محروم گشته اند این را تنها می توان سیاست نسل کشی نامید.
دستگاه تبلیغات ناسیونالیستی در اسرائیل که دولت صهیونیست را مظهر ایمان یهودی می داند نمی تواند انکار کند که در جامعه سرمایه داری انتاگونیسم اجتماعی جامعه طبقاتی است که ان را ویران ساخته است. در واقع، الیگارشی بیلیونرها و میلیونر ها و بنگاه های سیاسی تنها ذینفعان صهیونیسم اند. ۵٠٠ تن از ثروتمندترین اسرائیلیان ثروت خود را در 12 سال گذشته سه برابر کرده اند در حالیکه دستمزد کارگران برای رقابت شرکت های اسرائیلی در بازار جهانی کاهش یافته است.
همانند هر کشور دیگر، دولت نتانیاهو جنگ طبقاتی را بر علیه طبقه کارگر در واکنش به رکود اقتصاد جهانی هدایت می کند، اعمال سیاست های ریاضتی بی رحمانه در کنار اخراج سازی ها و تحمیل مالیات ها که بر زندگی فقرا به شدت تاثیر گذاشته است. حمله به غزه استیصال طبقه سرمایه دار اسرائیل را نشان می دهد که بحران لاینحل جامعه اسرائیل را به شووینیسم ضدعرب و جنگ علیه مردم فلسطین کشانده است.
موقعیت در اسرائیل و خاورمیانه را باید تنها نمود بخشی از بحرانی وسیعتر در سراسر نظام سرمایه داری دانست. مانند سال های پیش از اغاز جنگ جهانی اول، تقسیم جهان و انقیاد زندگی مادی در خدمت انباشت سود برای اقلیت سرمایه دار را نمی توان با واقعیت همبستگی و وابستگی اقتصاد جهانی اشتی داد. جهانی شدن در طول سه دهه گذشته به تضادهای سرمایه داری که به دو جنگ جهانی بین سال های ١٩١٤-٣٩ منجر شد افزوده است.
طبقات حاکم نه تنها در امریکا بلکه تمام قدرت های امپریالیستی اکنون میلیتاریسم و جنگ را تنها راه کنترل منابع و بازار جهان می دانند. محافل سهامداران مختلف در دولت های ملی در مقیاس جهانی برای کسب ثروت و امتیاز در برابر رقبا فرقه گرایی و چنددستگی های نژادی را ترویج می دهند.
در میان قتل عام، جنگ داخلی و دسیسه های امپریالیستی از کشوری به کشور دیگر کمیته بین الملل انترناسیونال چهارم دربیانیه خود "سوسیالیسم و پیکار با جنگ امپریالیستی" خطر فزاینده جنگ جهانی سوم را هشدار می دهد. همین روند، طبقه کارگر را نیز به انقلاب اجتماعی سوق می دهد.
حضور نیرومندانه این گرایش در سال ٢٠١١ در انقلاب مصر را شاهد بودیم. اگر آن انقلاب شکست نمی خورد شرایط خاورمیانه امروز می توانست بسیار متفاوت باشد. توان طبقه حاکم مصر و قدرت های امپریالیستی که پشت سر ان ایستاده برای ادامه کنترل خود مسئله تاریخی وکانونی طبقه کارگر خاور میانه و جهان را نمایان می کند - بحران چشم انداز و رهبری.
این بحرانی است که کمیته بین الملی انترناسیونال چهارم و وبسایت Word Socialist برای ان پیکار می کند، با اطمینان از این که سیر حوادث شرایط را برای نبردهای توده ها علیه سرمایه داری در تمامی کشورها تشدید خواهد کرد.
هیچ کجا ضرورت اتحاد بین المللی طبقه کارگر و نبرد برای سوسیالیسم بیش از خاورمیانه نیست. راه حل این فاجعه که ساخته و پرداخته سرمایه داری و نظام های دولت ملی است الغای هردو ازطریق ایجاد دولت های متحد سوسیالیستی در خاورمیانه به عنوان بخشی از نبرد برای انقلاب جهانی سوسیالیستی است.
وظیفه استراتژیک این ساعت، نبرد برای ایجاد بخش هایی از کمیته بین الملل انترناسیونال چهارم، جنبش جهانی تروتسکیست، به عنوان رهبری جدید طبقه کارگر و توده های استثمار شده است.
تحریریه جهانی وب سایت World Socialist
ترجمه: باران راد
برگرفته از:
http://www.wsws.org/en/articles/2014/07/25/pers-j25.html