" آزادی فقط برای طرفداران حکومت ، فقط برای اعضای حزب ، هر قدر هم که پر شمار باشند ابدأ آزادی نیست . آزادی همیشه و منحصرأ آزادی برای کسی است که متفاوت می اندیشد ، حیات عمومی کشورها یی که آزادی محدودی دارند ، فقر زده ، مفلوک ، صلب و بی ثمر خواهد بود دقیقأ به این دلیل که با حذف دمکراسی سرچشمه های زنده ی تمامی غنا و پیشرفت معنوی قطع می شود ." این سخنان متعلق به روزا لوکزامبورگ ، مبارزکمونیست ، انقلابی بزرگ ، رهبر توانای جنبش کارگری و کمونیستی است . او یک قرن پیش این سخنان را بر زبان آورد . او می گفت : " حکومت وحشت اخلاق عمومی را فاسد می کند ... انتخابات عمومی ، بدون آزادی نامحدود مطبوعات و اجتماعات ، بدون مبارزه ی آزاد افکار ، زندگی در هر نهاد اجتماعی از بین خواهد رفت و به ظاهری صرف از آن تبدیل خواهد شد و تنها دیوانسالاری به عنوان عنصری فعال در آن باقی خواهد ماند . زندگی عمومی رفته رفته به خواب می رود ..."
می بینید ، این سخنان متعلق به اوست . و اینها همه در ارتباط با دولت کارگری (دیکتاتوری پرولتاریا ) گفته شده است. او به عمده ترین نیاز انسانی یعنی آزادی فردی ایمان داشت . او می دانست که بدون آزادی مطبوعات وبیان اندیشه و اجتماعات ، جامعه به خواب عمومی دچار خواهد شد . او بخوبی بر این امر واقف بود که در جا معه به خواب رفته ، نخبگانند که بجای توده ها می اندیشند وتصمیم می گیرند وحکم می رانند . دولت چنین جامعه ای را نمی توان دولت کارگری دانست : " این در اصل امورات یک فرقه است ، یقینأ یک دیکتاتوری است ولی نه دیکتاتوری پرولتاریا ، دیکتاتوری مشتی سیاستمدار ، یعنی دیکتاتوری به مفهوم بورژوایی ، به مفهوم حکومت ژاکوبن ها ... بله ، از این هم می توان فراتر رفت ، چنین شرایطی ناگزیر باید موجب شود که زندگی عمومی به توحش کشیده شود ، اقدام به ترور ، تیرباران گروگان ها و ...." روزای بزرگ چه خوب توانسته بود پیش بینی کند.
اووظیفه دولت کارگری را حذف آزادی بیان واندیشه ومطبوعات ، آزادی تشکل و در یک کلام تمام آزادی های مدنی نمی دید و با تمام کسانی که دولت کارگری را در تقابل با دموکراسی ( برای عموم مردم ) می دیدند ، سر جنگ داشت . او میگفت از فردای انقلاب کارگری باید بتوان در این راه گام برداشت و آنرا به آینده نامعلوم حواله نداد . ودر یافته بود که تنها و تنها از این طریق با ایجاد نهادهای دموکراتیک در تمام عرصه های زندگی سیاسی و اقتصادی و...، می توان ماشین دولتی بورژوازی را در هم شکست و جامعه سوسیالیستی را بنیاد نهاد و راه بازگشت بورژوازی را مسدود ساخت . ویرانی و در هم شکستن دولت بورژوازی برایش مفهومی جز دموکراسی وسیع توده ای نداشت .اودموکراسی سوسیالیستی را فراتر و پیگیرتر از دموکراسی سرمایه داری می دید وبا تمام آنهای که دموکراسی را تنها برای حکومت کنندگان مجاز می دیدند (حتی اگر چنین حکومت کنندگانی اکثریت جامعه را داشته باشند )مرزبندی داشت . و این او بود که می گفت :" آزادی فقط برای طرفداران حکومت ، فقط برای اعضای حزب ، هر قدر هم پر شمار باشند ابدأ آزادی نیست . آزادی همیشه و منحصرأ برای کسی است که متفاوت می اندیشد " . اوهمانگونه می اندیشید که کارل مارکس می اندیشید . روزا یک قرن پیش با این مسائل در گیر بود و توانست مرز رو شنی برعلیه انحرافات درون جنبش کارگری و کمونیستی بکشد.
این رهبرتوانای طبقه کارگر در ۵ مارس ١٨٧١در یکی از شهرهای لهستان بنام زاموسک دیده به جهان گشود . از همان اوان نوجوانی به حزب کرگری آنجا پیوست . اما پس از مدت کوتاهی با دستگیری و تبعید و اعدام رهبران حزب او از فعالیت باز نیستاد و همچنان در محفل های پراگنده ای که از حزب باقی مانده بود فعالیت سیاسی حزبی خود را ادمه داد . در سالهای ١٨٨٦ تا ١٨٨٩ در آنجا فعالیت نمود ، اما پس از شناسای از سوی پلیس مجبور می گردد که لهستان را ترک کند و به شهر زوریخ که مرکز مهاجران سیاسی بود برود . او در آنجا با بعضی از شخصیت های مهم مارکسیسم آشنا می گردد . در همانجا از سوی به تحصیلات خود ادامه می دهد و از سوی دیگربه فعالیت سیاسی وهمکاری با روزنامه " صدای کارگر" ونیز با مجله " عصر نو" می پردازد . در سال 1١٨٩٨ برای اقامت درآلمان بلاجبار به ازدواج قلابی می شود . و از آن تاریخ در آلمان زندگی می کند . او عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان می شود و در کنار رهبران بین المل دوم برای سازماندهی انقلاب کارگری فعالیت می نماید . در این راه بارها دستگیر و روانه زندانها می گردد . ازاونوشته او در تمام فراز و نشیبهای آن دوره در کنار طبقه کارگر قرار می گیرد و همواره در دفاع از منافع او بر علیه بورژوازی فعالیت می کند . در دوره جنگ جهانی اول در کنار بلشویکها برعلیه جنگ موضع گیری می کند . ودر٢٩ دسامبر ١٩١٨در تاسیس حزب کمونیست آلمان سخنرانی می کند و برنامه حزب را اعلام می دارد . از او نوشته های باارزشی به یادگار مانده است که در روشنای بخشیدن به راه طبقه کارگر نقش ارزنده و والای دارند . آخرین نوشته او در روز ١۴ ژانویه ١٩١٩ بنام " نظم و انظباط در برلین برقرار است "می باشد که روز بعد دستگیر می شود و در حین انتقال اوو رفیق همرزمش کارل لبیکنخت بتوسط سربازان به قتل می رسند . جسد روزا را به کانال می اندازند .*بورژوازی با کشتن روزا چنین فکر می کرد که توانسته است برای همیشه صدای او را خاموش گرداند .اما اینک که بیش از ٩٠ سال از این ماجرا می گذرد روشن شده که او همیشه در قلب کارگران جای دارد و رهنمودهایش روشنای بخش راه و عمل طبقه کارگرمی باشد.
تولدش مبارک و یادش گرامی باد!
رحمت خوشکدامن - ٢٨ فوریه ٢٠١٠
*در آن روزها چنین تصور می شد که جسد روزا را پس از چهار ماه و نیم پیدا کرده اند . از اینرودر آن زمان آنرا در آرامگاه فریدریشسفلده به خاک سپردند . امااکنون پس از ٩٠سال میشائیل نسوکوس سرپرست پزشک قانونی در برلین ، پس ازشناسای و تحقیقات بر این اعتقاد است که پیکر مثله شده ی زنی که ده ها سال در سرد خانه های بیمارستان نگهداری شده ، به احتمال زیاد متعلق به روزا است . در این رابطه انجمن سندیکاهای کارگری آلمان در بیانیه ای بررسی بیشتری را از طریق دولت تقاضا کرده است . واز دولت خواستند که در صورت درستی این موضوع باید بشکلی مناسب مراسم خاکسپاری برگزار نمایند.