سندیکای هفت تپه که پس اعتصابات واعتراضهای کارگری به وجود آمد.حرکت خود رادرراستای دفاع از مطالبات کارگری خود آغاز کرد و تا به امروز نتایج قابل توجی برای کارگران هفت تپه به همراه اورده است. اگر پس ازگذشت دوسال و نیم به اوضاع امروز نگاهی مجمل بیاندازیم وضعیت عمومی کارگران نسبت به قبل از تشکیل سندیکا بسیار بهبود یافته است .امروز در هفت تپه (تا الان) حقوق کارگران سر موعد مقرر پرداخت می گردد. این دستاورد با توجه به شرایطی که امروزه اکثریت کارگران ایران با آن دست به گریبان هستند، یعنی تاخیر در پرداختها، بسیار مثبت و برای کارگران بسیار حیاتیست. امروز درهفت تپه کارگر موقتی وجود ندارد. یعنی اکثریت مطلق کارگران موقت هفت تپه رسمی شده اند.که برای کارگران ازباب امنیت شغلی فوق العاده است. اهمیت موضوع وقتی مشخص میشود که درکل جامعه کارگری ایران شاهد رواج قراردادهای موقت و سفید امضا هستیم و همگان می دانند که این خود چه لطماتی به زندگی کارگران و خانواده های آنان از حیث نبود امنیت شغلی و همچنین باز شدن دست کارفرماها در اخراج فله ای کارگران، میگردد. در گوشه و کنار کشور ما هر روز شاهد مواردی از این سیاست تعرض به کارگران هستیم. به این دستاوردها باید همچنین افزایش مزایای کارگران به مبلغ هفتاد هزارتومان در دو سال پیش را نیز اضافه کرد.
اینکه در شرایط امروز در هفت تپه اینگونه میشود نشان از بهبودی اوضاع است. البته هنوز تا رسیدن به شرایطی که تأمین کننده یک زندگی مناسب و بدون نگرانی از آینده خود و خانواده هایمان باشد فاصله داریم. هنوز مشکلات بسیاری در مجتمع نیشکر هفت تپه وجود دارد که مهم ترین آنها عدم استخدام کارگرهای جدید در ازای کارگران بازنشسته است که هم فشار کار را بر کارگران باقی مانده بیشتر می کند و هم آینده شرکت را نامعلوم می سازد. با وجودی که اکثریت هیئت مدیره سندیکا از کار اخراج شده اند ولی با توجه به پیگیریهای قبلی و بعدی و همچنین وجود سندیکا به عنوان اهرم فشار بر کارفرما حتی ازجنبه روانی ،موجب بهبودی اوضاع کارگران شده است. و من باکمال افتخاراعلام می کنم که درست است که شش نفر از ما زندانی و سپس اخراج گشته ایم ولی برآیند فعالیت کارگری ما برای کارگران هفت تپه قابل ملاحظه بوده است. این اغراق نیست، واقعیتیست ملموس. رفتن ازشرایطی بد به وضعیتی بهتر بیلان کار و کنش و واکنش های ما دراین دوسال و نیم گذشته بوده است.
اما اگر در مقام مقایسه بطور مثال نگاهی به مشکلات واعتراضات کارگران در کیان تایر و حتی ایران خودرو بیاندازیم، بعدازگذشت چندسال مشاهده می کنیم که کمترین بهبودی دروضعیت انها بوجود نیامده است. این در شرایطیست که هر از چندگاهی کارگران این شرکتها و بخصوص کارگران کیان تایر دست به اعتراضات و تجمعاتی می زنند که بعد از مدتی فروکش می کند و تمام می شود تا مدتی بعد دوباره این دور ادامه یابد. این رویکرد با اندکی نوسان نمایانگراوضاع ناپایدار و بغرنج کارگران بسیاری از واحدهای تولیدی و خدماتی است. حال اگر این کارگران دست به ایجاد سندیکا می زدند بنظر من شرایطشان تغییر می کرد و وضعیتی مناسبتر از امروز داشتند. همان چیزی که در هفت تپه بوقوع پیوست. این معلوم است که بهبود وضعیت کارگران در تعداد هر چه بیشتری از واحدهای تولیدی و خدماتی تأثیرات خود را بر زندگی کل جامعه کارگری نیز خواهد گذاشت و باعث بهبود زندگی دیگر کارگران نیز خواهد شد. اگر کارگران هفت تپه توانستند سندیکای خود را ایجاد کنند، کارگران کیان تایر و جاهای دیگر چرا نتوانند؟
اما با همه دستاوردهای مثبتی که سندیکای هفت تپه داشته است و تاثیرات مطلوبی که تشکیل سندیکا و ادامه کار و فعالیت آن در زندگی کارگران داشته است، گویا این سندیکا هنوز انتظارات عده ای را برآورده نمی کند. عده ای که عموما خارج نشین بوده و از این سندیکا انتظار موضعگیری به نفع ورود به تنازعات سایر جریانات اجتماعی داشته اند و ما با توجه به رویه کارگری مان که همانا پیگیری مطالبات کارگریمان بوده است ازاین کار خودداری کرده ایم. البته ما نیز آرزومندیم که همه شهروندان جامعه زندگی با نشاط و بی دغدغه ای داشته باشند و مشکلات و مسائل جنبشهای پیشرو، عدالتخواهانه و آزادیخواهانه برطرف شوند، اما برداشتن بار جنبشهای دیگر را برای تشکیلات کارگری خودمان و جنبش خودمان که هنوز نتوانسته است بیشتر از دو تشکل کارگری سندیکای واحد و هفت تپه را به وجود بیاورد و برای طبقه کارگر که با هزار بدبختی بار مصائب زندگی خود را به دوش می کشد ناصواب و حتی خیانت بار می دانیم. از طرف دیگر این را هم می دانیم که کارگران می توانند متشکل شوند و به دفاع از منافع خود برخیزند و حتی همین مبارزات بدون سازمان کنونی هم در نهایت تأثیراتی از خود بر جا می گذارند. به همین دلیل کارگران اگر چه با مشکلات فراوان دست و پنجه نرم می کنند، اما برده و ذلیل نیستند و نیازی هم به مرثیه سرایی دیگران ندارند. به خصوص وقتی که این مرثیه سرایی ها از جانب کسانی صورت می گیرد که هیچگونه رغبتی هم به سندیکاهای کارگری ندارند و در نوشته هایشان بر علیه سندیکاها و فعالین سندیکائی نیز تبلیغات می کنند. آن چیزی که در درجه اول برای کارگران مهم است تغییر شرایط شغلی و معیشت آنها به سمت بهترشدن است و از این جهت نقش سندیکا واتحادیه برای آنها میتواند حیاتی باشد.
در هفته های اخیر با خبر شدیم که سندیکاهای فرانسه به مناسبت اجلاس سالیانه سازمان جهانی کار در شهر ژنو جهت حمایت از کارگران ایران دعوت به اکسیون اعتراضی در تاریخ ٩ ژوئن در مقابل دفتر سازمان جهانی کار را نمودند. من با ارسال نامه ای ضمن حمایت از این کارانسانی انها متذکر شدم که دوای درد کارگر در ایران نداشتن تشکل است که منظور همان سندیکاست واز آنها خواستم که ضرورت ایجاد آنرا به رفقای ایرانی خود یاداور شوند. بعد از ارسال نامه به سندیکاهای فرانسه موجی از حمله و فحش و تهمت به سمت من روانه شد. البته نقدهای محترمانه ای هم، هرچند اندک، صورت گرفت که من ضمن تشکر و احترام به انها امیدوارم بتوانم در آینده جواب نقد آنها را بدهم. اما متاسفانه اکثریت نقدهای نوشته شده، کمترین نشانی از رعایت ادب و اخلاق سیاسی را نداشت و سراسر با هتاکی و تهمت قصد ترور شخصیت مرا داشتند. مانند کاری که در دوران استالین صورت می گرفت با این تفاوت که اینها فقط یک مشکل دارند و آنهم اینست که صاحب قدرت نیستند وگر نه خود از هر استالینی بدترند. با این حال جای خوشبختیست که این ها بدلیل بی عملی وهمچنین دور افتادن از زندگی روزمره کارگران، شدیدا مورد بی اعتنایی کارگران ایران قرار دارند. چرا که کارگران میدانند که از این امامزاده ها ابی برایشان گرم نمی شود. برگردیم به موضوع سندیکاهای فرانسه. لازم است که یادآور شوم که من رضارخشان ازسندیکای هفت تپه به رفقای سندیکایی ام در فرانسه نامه نوشته ام. بواقع من برای عضو متجانس و هم ردیف خود نامه ای فرستاده ام و مشکلاتی از درون طبقه خود را با این رفقای سندیکائی ام در میان گذاشته ام. حال کسانی که ماهیت سندیکا را رفرمیستی می دانند و ایجاد سندیکا در ایران را در جهت خلاف انقلاب مورد علاقه خویش می دانند و به هزار دوز و کلک تلاش می کنند تا ایده ایجاد سندیکا وارد ذهن کارگر ایرانی نشود، چه قرابتی با مرام و روش سندیکاهای فرانسه ازحیث اندیشه ضدسندیکایی و سوپر انقلابی خود احساس می کنند؟ این دوگانه گی واین یک بام و دو هوای ایشان که فحشها و ناسزاها و تهمتهایشان را بار سندیکالیستهای ایرانی می کنند و لاس زدن و نامه های فدایت شوم را برای سندیکالیستهای فرانسه می فرستند، باید خاتمه یابد. کسی که دوستداراین طبقه است هیچگاه این همه هجمه و ضد تبلیغ بر روی نقش و جایگاه سندیکا و سندیکالیستها نمی کند. چراکه از این لحاظ کارگران در شرایط کنونی به اندازه کافی از طرف نهادهای رسمی زیر فشار و دشواری قرار دارند. نقش این گونه افراد و جریانات ،قوز بالا قوز است، و شاید هم بدتر. به این دلیل که با تبلیغ عدم امکان هر گونه پیشرفتی در شرایط کنونی عملا به حفظ همین شرایط خدمت می کنند. اگر در شرایط دشوار حاضر، سندیکای هفت تپه زاییده شد پس امکان تاسیس سندیکاهای جدید هم وجودارد. به شرطی که هجمه این دوستان نباشد. کسیکه دوستدار این طبقه است ازکارگران نمی خواهد کار ایجاد سندیکای خود را کنار بگذارد و پیاده نظام سایر جنبشهای اجتماعی شود که اکثرا ماهیت بورژوایی دارند. متأسفانه اکثریت چپ خارج نشین نگاه ابزاری به مصائب ودشواریهای طبقه کارگر در ایران دارد. بواقع با مداحی نسبت به جفای سرمایه داران و دولتیان و غیره قصد دارند که کارگران را در مسیر حرکت مورد نظر خود یعنی بطرف ائتلاف با سایر جنبشهای اجتماعی کشانده و بدین طریق پس از سوار شدن بر روی گرده آنها در نهایت به اهداف سیاسی خود نائل گردند. ما هرگز اجازه نمی دهیم که وسیله ای باشیم درجهت اهداف سیاسی دیگران. حال اگر بجای چهار نقد چهارصد نقد هم بنویسید نخواهند توانست ما را از ادامه مسیر خود در راستای دفاع از منافع کارگری و همچنین جلوگیری از سوءاستفاده مغرضین سوءاستفاده گر بازدارند.
سرانجام لازم میدانم به نکته دیگری نیز اشاره کنم که تعدادی از این منتقدان بر آن انگشت گذاشته اند و به خیال خام خود با اشاره به مسائل داخلی سندیکای هفت تپه قصد ایجاد شکاف در سندیکای هفت تپه و انداختن ما به جان همدیگر را دارند. به این افراد اعلام می کنم که مسائل سندیکای هفت تپه مسائل درون خانواده کارگری است و به این گونه افرادی که از پایه با هر گونه سندیکائی مخالفت دارند مربوط نمی شود. ما هر قدر هم دچار مشکلات باشیم، وحدت و اتحاد سندیکای خود را که حاصل مبارزه سخت و طولانی هزاران کارگر هفت تپه است حفظ خواهیم کرد و از آن مانند مردمک چشم خود محافظت خواهیم نمود.
باسپاس - رضا رخشان - تیرماه /١٣٩٠