پس از اعلام خلع ید مالکان هفتتپه، نور امید در دل کارگران رزمندهی هفت تپه و همچنین تمام کارگران مبارز ایران تابیدن گرفت. کارگران هفت تپه نشان دادند که با اتحاد و همدلی قادر خواهند بود تا تمام دم و دستگاه امنیتی، ایدئولوژیک و اداری بورژوازی را وادار به عقب نشینی ساخته و سیلی محکمی بر صورت بیشرمِ سرمایهداران وارد سازند. این همان کاری است که هر طبقهی بیچیز و استثمار شوندهای در طول تاریخ باید به انجام رساند: ایجاد اتحاد وسیع، بهرهگیری از تمام قوای موجود و به چالش کشیدن و ایجاد شکاف در قدرت تشکیلاتی، امنیتی و ایدئولوژیک طبقه استثمارگر. تنها پس از این مهم است که طبقهی کارگر قادر خواهد بود تا بساط مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و همچنین بساط قدرت و تفرعن حاکمان را جاروب کند. اهمیت این پیروزی در آن است که بورژوازی ایران دقیقاً در اوج قدرت نظامی و گفتمانیاش مجبور میشود از اصلی که جزو اصول مقدس خود میداند، به عقب نشسته و از بخش خصوصی در هفتتپه سلب مالکیت کند. این سیلی محکم نشانگر راهی است که طبقهی کارگر ایران در هر واحد تولیدی و در هر منطقهای کمابیش باید طی کند.
ایجاد تشکلهای کارگری، به صورت رسمی یا غیر رسمی، سازماندهی مبارزات کارگری برای دفاع از سطح معیشت و ارتقاء این مبارزات به مبارزه با نئولیبرالیسم و خصوصیسازی که همان تهاجم سازمانیافته به معیشت و زیست کارگران است، باید در هر جایی که کارگری کار میکند، پیگیری شود. تنها پس از پیشبرد پیروزمندانهی این مبارزات است که طبقهی کارگر ایران قادر میشود تا سطح وحدت خود را برای خرد کردن ماشین دولتی در ایران گسترش داده و با ضرباتی پی در پی بساط سرمایهداری را برچیند.
پس از اعلام خبر خلعید روشن بود که سرمایهداری ایران تلاش خواهد کرد تا این شکست تاریخی را توجیه کرده و از آن بهرهبرداری کند. فردای آن روز فریاد و نعرههای "رئیسی مچکریم" از سوی بسیج دانشگاههای مختلف و تجمعاتی برای اعلام "تشکر" از رئیس قوهی قضائیه راه افتاد. قوهی قضائیه با ایجاد بیش از ٣٠٠ پروندهی قضائی علیه کارگران هفتتپه تا پیش از این خوشخدمتی خود را به بخش خصوصی انجام داده بود. از بیشرمیِ کسانی که پیروزی بزرگ کارگران را به نام قوهی قضائیه مینویسند، همین بس که در زمان تصدی آقای رئیسی بر قوه قضائیه امید اسدبیگی حتی یک روز را در زندان نگذراند در حالی که بسیاری از نمایندگان کارگران تا همین امروز درگیر پروندههای قضائی هستند. در حالی که این متن را میخوانید اینک خبر رفتن رییسی به پابوسی اربابانش در اتاق بازرگانی را شنیدهاید. چطور ممکن است کسی که خود را دوست، همراه و پشتیبان بخش خصوصی میداند، در خلع ید بخش خصوصی نقشی کلیدی ایفا کرده باشد؟ این بیشرمی سرمایهداران و ایادیشان در معرفی رییس سابق بزرگترین کارتلهای مالی تجاری ایران و رییس فعلی قوهی قضاییه فعلی و احتمالاً دولت آینده، به عنوان حامی و یا مجری خلع ید باید قویاً افشا شود.
از سویی اپوزیسیون چپ با پهلوانپنبههای خارج نشینش به میدان آمد تا پیروزی حکومت شوراها را جشن بگیرد. اینها زمانی که رهبران فعلی کارگری از یکسو با شورای اسلامی کار مرزبندی خود را حفظ کرده و از سوی دیگر واگذاری شرکت به دولت را به عنوان مرزبندی مشخص با جریانات سرنگونیطلب و اپوزیسیون مرتجع به کار گرفتند، همه سر در گریبان برده و با ترس و وحشت اقدامات شجاعانهی کارگران و اعتصابات طولانی مدت و فشاری که این کارگران بر بورژوازی منطقه میآوردند را نگاه میکردند. این که دیگر نه سخنی از دموکراسی پوشالی این لیبرالها بود نه خبری از "جامعه"ی زنان و فمینیسم و شورا و نه خبری از دانشجویانِ چپگرا، خود مشکلی بود که با بایکوت رسانهای هفتتپه توسط رسانههای اپوزیسیون پاسخ خود را میگرفت.
اینها وقاحت را بار دیگر معنا کردند، در تمام مدت کنار گذاشتن سبک کار مشخص مدیایی و فاصله گرفتن از جنبشهای مدنی به عنوان عامل تثبیت سرمایهداری در منطقه همان رمز پیروزی بود که مبارزات سال ۹۹ را از مبارزات سال ۹٧ متمایز میکرد. اما اینها پس از پیروزی کارگران به میان پریدند که : "من آنم که رستم بود پهلوان".
در روز جشن پیروزی آقای عباسی بر اصل ۴۴ قانون اساسی به عنوان قانونی ضد کارگری نام برد. در شب جشن همچنین آقای بهمنی از انتقال شرکت به صنایع جانبی حمایت کرد. این رهبران هر چند غریزی و یا آگاهانه در به عقب راندن سیاستهای تعدیل ساختاری موفق شدند تا خط اصیل منافع طبقاتیشان را به پیش برند. مسئله این است که کنترل و نظارت تمام امور در محیط کار اتفاقاً از راه وفاداری به اقتضائات مبارزه و پافشاری بر منافع طبقاتی و سازماندهی طبقاتی ممکن خواهد شد، نه از طریق بوق و کرناهای رسانهای اپوزیسیون چپ. ایجاد تشکل مستقل کارگری و یا تثبیت و تحکیم آنچه تا به امروز جریان دارد گام بسیار مهمی در پیشبرد مبارزه این کارگران است که باید با دقت برداشته شود.
از سوی دیگر در آن روز به آقای بخشی میدان داده شده تا دربارهی جامعهی زنان(!)، دانشجویان و شوراهای کارگری سخنرانی کند. کارگران هرگز کسانی که اندک قدمی در راستای منافعشان برداشته باشند را فراموش نمیکنند، در متن "مبارزات کارگران هفتتپه ..." نشان دادیم که چگونه گرایشات هم کارگری و هم ضد کارگری در هر جنبش کارگری و همچنین در رهبران آن جنبش همزمان وجود دارند. آقا اسماعیل بخشی اگرچه در نهایت نمایندهی لیبرالیسم در مبارزات هفتتپه شد، اما کارگران زحمات او را فراموش نمیکنند. اینکه افراد حاضر در مبارزه شخضاً چه خط سیاسیای دنبال میکنند، نسبت به الگوی کلان مبارزاتی که بر یک مبارزه حاکم میشود، نقش ثانویه دارد. در سال ۹۹ ، وحدت جنبشهای مدنی، فعالیت گستردهی مدیایی و همچنین راهبردهای جناح چپ اپوزیسیون، کنار گذاشته شده و ثمرات خود را در خلع ید از بخش خصوصی نشان داد.
اگر مبارزات آتی کارگران هفتتپه بتواند با وحدت جنبشهای اجتماعی، جامعهی زنان و دموکراسیِ مورد علاقهی لیبرالها مرزبندی کرده و بر یک جبهه مستقل طبقاتی برای مقاومت در برابر سیاستهای نئولیبرالی پافشاری کند قادر خواهد بود تا سرنوشت سیاسی خود را به دست بگیرد، در غیر این صورت لقلقهی زبان اپوزیسیون روباه صفت و اربابان خارجیاش میشود و همچنین بهانه دست دولت سرمایهداری میدهد تا به سادگی بتواند، رهبران کارگری را به زندان انداخته و مبارزات کارگری را سرکوب کند. اگر هفتتپه بتواند جلوی بازآرایی ساختاری شرکت بایستد، و از طریق تثبیت و تحکیم تشکیلات کارگریاش کنترل و نظارت خود بر شرکت را افزایش دهد، این پیروزی بزرگ راه را به تمام واحدهای تولیدی و خدماتی کشور نشان خواهد داد، ایستادگی دربرابر نئولیبرالیسم بدون درغلطیدن در مواضع ناصحیح لیبرالی گام اول و اساسی برای ایجاد جهه متحد کارگری در ایران خواهد بود. کارگران ایران این مسئله را به چشم دیدهاند که هر گاه مبارزهی متحدانهای را علیه سرمایهداری تا بن دندان مسلح ایران به پیش بردهاند، توانستهاند سرمایهداری ایران را به عقب برانند. از بافق گرفته تا هپکو، از هفتتپه گرفته تا کشت و صنعت مغان همه شاهد این امرند.
بنابراین در این راه باید کارگران راه خود را از راه لیبرالیسم، که همان راه وحدت جنبشهای اجتماعی است و کارگران را به پیادهنظام ارتجاعیترین نیروهای منطقه تبدیل میکند، جدا سازند و برای ایستادگی در برابر قرارداد موقت، تاخیر در پرداخت، واگذاری و تعطیلی واحدهای تولیدی تشکلهای مستقل خود را برپا سازند. در این مسیر باید راه خانوادههای کارگران و کارگران زن از جامعهی زنان یا همان جامعهی فمینیستهای ورشکسته جدا شود. باید راه مبارزان راه طبقهی کارگر از کسانی که سنگ جامعهی مدنی را به سینه میزنند، جدا شود. این جداییها دیر یا زود خط مستقل طبقاتی ما را ایجاد کرده و آن روز معلوم نیست که مشتی فالانژ نان به نرخ روز خور و یا مشتی بوروکرات و نظامی شکم پر شده از خون کارگران چگونه میخواهند در برابر ما ایستادگی کنند.
روزبه راسخ - خرداد ١۴٠٠
________________________________________
از همین نویسنده:
مبارزات کارگران هفت تپه: اوج ها و فرودها (نقدی رو به آینده)
اینجا
(نسخه وُرد)
اینجا کلیک کنید.