افق روشن
www.ofros.com

!جنبش کارگری و مبارزه برای آزادی

(!نبرد مستقیم انقلابی یا نامه نگاری رفرمیستی)

رزمندگان آزادی طبقه کارگر                                                                                       شنبه ٨ اسفند ۱٣٨٨

اخیرا و بدنبال یک مرحله از تحرکات انقلابی در درون طبقه کارگر و شکل گیری محافل و گروهبندی های نوین در درون جنبش کارگری که یا نظیر شورای کارگران ذوب آهن بروز علنی یافته و یا در شکل محافل و کمیته های نوین کارگری، ترجیحا خواهان علنی شدن نمیباشند، مباحثه نوینی در نقد تشکلهای موجود از سوی برخی کارگران کمونیست در محدوده ای از فعالین کارگری نیز رایج گردیده است. در واقع امر مسئله چگونگی برخورد تشکلهای کارگری به شرایط جاری نه تنها از سوی نیروهای نوینی در جنبش کارگری مورد ملاحظه قرار گرفت بلکه چگونگی برخورد "فعالین کارگری" با مبارزات فعالین جنبش های زنان و دانشجوئی مورد نقد و بررسی جریان رادیکال این جنبش ها نیز واقع گردید. فعالین این جنبشها که در مراسم اول ماه مه به فراخوان کارگران پاسخ داده بودند و بدین علت بعضا دچار سرکوب و زندان هم شده بودند، خواهان تحرک تشکل های موجود و علنی کارگران بر بستر اعتراضات جاری بودند. بطور کلی میتوان گفت که مسئله چگونگی تاکتیک تشکلهای علنی کارگری در شرایط برآمد جنبش های اجتماعی مباحثی را در صفوف فعالین کارگری دامن زده بود. جنبش کارگری عملا به بستر نبرد سه کاتاگوری اصلی درون جنبش اجتماعی تبدیل گردیده بود. فعالین جنبش اعتراضی که مارکسیستهای علنی و بطور کلی صفوف رفرمیستها را شامل میگردد و فعالین جنبش سرنگونی طلبانه که حزب کمونیست کارگری و مجاهدین و سلطنت طلب ها را شامل میگردد و فعالین جنبش اعتراضی-انقلابی که تمامی کمونیستهائی که امر مبارزات روزمره پرولتری را با امر آزادی و دستیابی به سوسیالیسم تبیین مینمایند و سازماندهی امر انقلاب را در دستور دارند، مبارزه همه جانبه ای را در درون جنبش کارگری حول شرایط کنونی بکار بستند. اگر چه ضرورت حضور طبقاتی پرولتاریا در مبارزات جاری امری بدیهی و مسلم مینمود اما مسئله خط مشی تاکتیکی و چگونگی تداوم نبردهای کارگری در شرایط کنونی محور مباحثات را سازمان میداد. در یک نگاه عمومی در تداوم نبردهای گذشته، نبردی میان نیروهائی که اقدام مستقیم انقلابی تشکل های کارگری و ضرورت مبارزات آزادیخواهانه کارگری را طرح میکنند و نیروهائی که مسئله عمل بر اساس "شرایط کنونی" یا "همان واقعیت موجود" را طرح میکنند، بر بستر جنبش جاری تداوم یافته و بر اساس اوضاع صفوف وسیعتری از فعالین کارگری را شامل گردید. ما در نوشته ای پیرامون چگونگی دینامیسم درونی جنبش کارگری و جنبش جاری چنین نوشتیم:
"سیر رویدادها حاکی از آن استکه پیامدهای تقابل جنبش کارگری و ارتجاع حاکم در شرایط کنونی سیر بعدی جنبش اعتراضی-انقلابی را رقم خواهد زد. سرنوشت نبرد برای آزادی منوط و مشروط به چگونگی تحولات در رویاروئی آتی در میان جنبش کارگری و ارتجاع بورژوازی است. این دقیقا همان نکته ای است که سبب سبوعیت عنان گسیخته کنونی دستگاه سرکوب در مقابله با نبردهای کارگری گردیده است. نکته ای که بایستی کمونیستهای انقلابی را به مجاهدتی همه جانبه جهت برپائی سازمانهای کارگری انقلابی در صفوف جنبش کارگری بکشاند. تشکلهائی که مشخصه اشان این باشد که نبرد برای نان را تابعی از مبارزات آزادیخواهانه و سوسیالیستی طبقه کارگر محسوب دارند. تشکلهائی که مقابله با تهاجم ارتجاع را سنگری از مبارزات آزادیخواهانه طبقه کارگر دانسته و کانون وسیعترین تبلیغات سیاسی و آزادیخواهانه را بر بستر جنبش اعتراضی انقلابی سازمان دهند. " رزمندگان شماره ٢٠ آبانماه ٨٨
امروزه هیچ نیازی به اثبات امر فوق نیست و هر کسی که اخبار را دنبال میکند میتواند مباحث پیرامون ضرورت حضور طبقاتی پرولتاریا را از مقالات منتشره فعالان سیاسی، فارغ از جانبداری های طبقاتی، ملاحظه نماید. تبدیل شدن امر حضور پرولتاریا به مسئله محوری مباحث جاری به هیچوجه از سر تعلق خاطر بسیاری از این فعالان به منافع پرولتاریا نیست بلکه این امر پراتیک جاری است که حضور پرولتاریا را به پیش صحنه مباحثات کشانده است. و درست بر همین بستر است که مبارزات نظری جنبش های برشمرده در بالا در درون جنبش کارگری تشدید یافته و یا بنوعی میتوان گفت که جنبش کارگری نقطه تلاقی کاتاگوری های گوناگون جنبش های موجود گردیده است. ما در گذشته پیرامون برآمد جنبش های اجتماعی و بازتاب تحرکات جاری در درون جنبش کارگری در بیانیه ای تحت عنوان " پیشروی برای تحقق نان و آزادی یا سقوط در منجلاب رفرمیسم !" در تاریخ ١٠ تیر ١٣٨٨ اینگونه نوشتیم:
"با نگاهی کوتاه به اخبار چند روز اخیر، هر کسی بخوبی میتواند ببیند که چگونه مردم انقلابی با حضور خیابانی و میلیونی خویش که متعاقب تشدید بحرانهای سیاسی جاری آغاز و با پتانسیلی که حاصل سه دهه سرکوب و بی حقی بود به پیش رفت ،تحولی در اوضاع جاری را رقم زده اند.این درست استکه تشدید بحرانهای سیاسی در صفوف ارتجاع حاکم، جریانات درون حکومتی را به تصفیه حساب خیابانی کشاند و بر این اساس آنان به تدارک جمعیت و اجتماعات کنترل شده نیازمند گردیدند تا حسابشان را با یکدیگر تصفیه کنند. اما این هم درست استکه کارگران و زحمتکشان هم در حد مورد درخواست آنان یعنی سیاهی لشکر دعوای بالائی ها باقی نماندند و به ماورا قوانین دعوای سیاسی-حکومتی پای نهادند و در برابر چشم همگان از "آزدی" سخن گفتند. آنچه که قرار بود با نمایش "سکوت" و پایبندی به کلیت "نظام" به پیش رود در راه خود به مقابله سنگ و گلوله و ابراز انزجار از کلیت شرایط حاکم کشیده شد و تقاضای پس گرفتن "رای" به ابراز تنفر از سمبل مذهبی-سیاسی حاکمیت منجر گردید. تمامی رویدادها حاکی از آن است که بازیگران نوینی با شعار "آزادی" به پیش صحنه نبرد جاری پای نهاده اند. پیکارگرانی که بی باکانه و در نبرد نابرابر خیابانی برای آرمان آزادی جان میبازند . مردمی انقلابی که بدون هیچگونه تدارکی چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ پراتیکی بدین نبرد پای نهادند و به یکباره خود را در میدانی سراپا نظامی و در زیر بمباران تبلیغاتی رقبای داخلی و بنگاههای سخن پراکنی امپریالیستی یافتند. علیرغم شرایط فوق صفوف نبرد کنندگان به تدارک تداوم نبردشان روی آوردند. دقیقا منبعث از همین تمایل انقلابی به تدارک تداوم نبرد است که امروزه توده ها به جستجوی بازتاب آرمان ها و شعائر شان در درون نیروهای درگیر در نبرد میپردازند. اکنون پاسخ به نیازهای نظری وعملی این نبرد آزادیخواهانه و بطور مشخص شعار آزادی شرط اساسی جهت ارتقا نبرد است."
از آنزمان تا کنون نبرد فوق با افت و خیزهای گوناگون و علیرغم تلاش باند مغضوب حکومتی در کنترل نبردهای خیابانی در چهارچوب مطامع باندی اش، در مقابله با شرایط حاکم تداوم یافته است. دقیقا در بستر همین نبرد است که ما صریحا اعلام نمودیم که سرنوشت جنبش جاری در گرو مقابله آتی پرولتاریا و بورژوازی حاکم است. ضرورت حضور متشکل پرولتاریا و منوط گشتن تداوم نبرد خیابانی بدین امر، سبب نبرد نظری جدیدی میان کمونیسم انقلابی و رفرمیسم و اپورتونیسم بر بستر جنبش کارگری گردید. ما به مثابه جمع کوچکی از لنینیستهای انقلابی با حرکت از منافع جنبش اعتراضی-انقلابی ضمن طرح اجتناب ناپذیری راهی که در جریان نبرد خیابانی انکشاف مییافت با تاکید بر امر "آزادی" طریق اساسی جهت پیشرفت در مبارزات آزادیخواهانه را منوط به حضور آگاهانه کارگران کمونیست انقلابی و سازمانهای کارگری جهت برافرازی پرچم حاکمیت شوراها به مثابه شکل نوینی از دموکراسی اعلام نمودیم. ما در مقابل لیستهای مطالباتی جریانات جنبش اعتراضی- مارکسیسم های علنی و دارودسته های سندیکالیست و رفرمیست- و مطالبات جریانات جنبش سرنگونی بالاخص حزب کمونیسم غیر طبقاتی(بورژوائی) ... بطور مشخص مسئله آلترناتیو کارگران و زحمتکشان را قرار دادیم. مبدا حرکت ما نبرد برای مطالبات را به مثابه تابعی از نبرد برای "آزادی" یعنی حاکمیت شوراهای کارگران و زحمتکشان قرار میداد . این مجموعه ایده ها و اهداف با مشابهت ها و یا تمایزاتی از سوی سایر تشکلهای درون جنبش اعتراضی-انقلابی نیز اعلام میگردید. بگذارید جهت روشنی مبانی یاد شده بنقل دیگری از " پیشروی برای تحقق نان و آزادی یا سقوط در منجلاب رفرمیسم !" مبادرت نمائیم:
"پرولتاریای انقلابی اگر خواهان رهبری است بایستی در قبال آنچه در جریان است همچون رهبر به میدان پای نهد. پرولتاریا بایستی نشان دهد که مصمم ترین و پیگیرترین مبارز راه آزادی است. پرولتاریا باید نشان دهد که پرچمدار آلترناتیو انقلابی است که پاسخ دهنده به حقوق ملتها، زنان و زحمتکشان شهر و روستا است. پرولتاریا باید نشان دهد که خواهان نابودی تمامی اشکال قرون وسطائی است. بدین لحاظ پاسخ اولیه پرولتاریای انقلابی در قبال اوضاع کنونی بایستی فراتر از یک بیانیه مطالباتی رفته و با برافراشتن پرچم آزادی، نبرد برای دموکراسی انقلابی را سر لوحه هر جنبش مطالباتی قرار دهد. تحقق درخواستهای جنبش آزادیخواهانه در لحظه کنونی تنها از این مسیر قابل تحقق است. مسیری که با تحقق مطالبات آزادیخواهانه مناسبترین شرایط را برای پیشرفت بسوی سوسیالیسم فراهم میسازد. ما تنها با برافراشتن پرچم آلترناتیو پرولتری جهت نبرد برای آزادی است که قادریم توده ها را از توهمات دمکراسی بورژوائی رها ساخته و صفوف انقلاب را متحد سازیم. مردم انقلابی در خیابان درخواست "آزادی"را فریاد میکشند و برای دستیابی بدان جان میبازند. پرولتاریای انقلابی نبایستی ذره ای نسبت بدین جنبش بی توجهی نماید. برای تحقق "نان و آزادی" باید پرچم درخواستهای پرولتری، پرچم درخواستهای جبهه انقلاب دال بر نابودی ماشین دولتی، برقراری دولت کمون و جایگزینی حاکمیت شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان را به مثابه نتیجه بلاواسطه سرنگونی جمهوری اسلامی و گسترش انقلاب جهت تحقق سوسیالیسم به گسترده ترین شکلی ترویج و تبلیغ نمود. باید صریحا مردم انقلابی را به نبرد جهت دموکراسی انقلابی فراخواند.بحران در اردوگاه بورژوازی را بایستی به شرایط تفوق صفوف انقلاب بر ارتجاع و امپریالیسم مبدل نمود.از هم اکنون بایستی با مجاهدتی بلشویکی به شکلی همه جانبه پرچم نان، آزادی، سوسیالیسم را در صفوف نبردهای اعتراضی-انقلابی برافراشت. زیرا بدون نبرد برای آزادی،جنبش برای نان هرگز زندگی بهتری را برای ما فراهم نمیآورد و بدون نبرد برای سوسیالیسم هیچ سخنی پیرامون آزادی و رهائی انسان نمیتواند در میان باشد."
در واقع میتوانیم بگوئیم که در نبرد حول جنبش مطالباتی به مثابه هدف! و جنبش مطالباتی به مثابه تابعی از هدف! دو نیروی معین در مقابل هم صف کشیدند. و در همانحال باید تاکید کنیم که حول این محور نظری دو سیاست پراتیکی نیز برآمد نمود. کمونیستهای انقلابی سیاست پراتیکی اشان را بر محور سازماندهی عمل مستقیم انقلابی و برپائی سازمانهای انقلابی کارگران تبیین مینمودند و فعالین کارگری را فرامیخواندند که جهت گسترش نبرد انقلابی بایستی بر نیروی طبقاتی خویش اتکا نمود. از سوی دیگر جریان سندیکالیستها و رفرمیستهای درون جنبش اعتراضی و جریان کمونیسم غیر طبقاتی در جنبش سرنگونی، سیاست پراتیکی اشان را بر محور نامه نگاری مطالباتی به مثابه مبارزه "ممکن" و سیاست لابی ایستی با سازمانهای بین المللی قرار دادند. این دو خط مشی نمایانگر دو تمایل متفاوت در جنبش کارگری میباشند که مقدمتا رفرمیستهای جنبش اعتراضی و کمونیسم غیر طبقاتی جنبش سرنگونی با اتکا بر تمایل عقب مانده سندیکالیستی موفق گردیدند که در همان گام نخست مهر سیاست لابی ایستی را بر پیشانی بخشی از فعالان کارگری حک نمایند. اما شکست این سیاست نامه نگاری در کردستان و مقابله فعالین کارگری در کردستان با این خط مشی سازشکارانه نشان میدهد که سیاست تاکتیکی فوق در سایر مناطق هم اگر چه در ابتدا پیروز به نظر برسد اما در تداوم نبرد به سرنوشتی مشابه آنچه در جنبش کارگری در کردستان اتفاق افتاد، دچار خواهد شد.

رزمندگان آزادی طبقه کارگر

بهمن ماه سال ١٣٨٨

razmandehi@ymail.com