افق روشن
www.ofros.com

سمینار صدمین سال انقلاب اکتبر


انجمن ریشه‌ها                                                                                             سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹٦ - ۱۳ مارس ۲۰۱٨

انجمن ریشه‌ها
«رادیکال بودن یعنی دست به ریشه‌ی مسائل بردن»

انقلاب اکتبر

به مناسبت صدمین سال انقلاب اکتبر جمع ما، «جمعی از کمونیست‌ها - فرانکفورت» سمیناری را در روزهای ۲۷ و ۲۸ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار کرد. پیش از آن نیز ما برنامه‌های گوناگونی را تدارک دیده و اجرا کرده‌ بودیم. اما مهم برای ما به عنوان یک جمع این بود و هست که هر چه فشرده‌تر به موضوعاتی بپردازیم که به خواست و نیاز مشترکمان در حد امکان پاسخ راهگشاتری بدهد. نگاه ما را به جهان دیدگاه طبقاتی، و چشم انداز همچنانی ما را انقلاب و کمونیسم تعریف می‌کند.
پاسخ به شرایط امروز جهان سرمایه داری و بررسی وضعیت طبقه‌ی کارگر در شرایط پسااکتبر و در صد سالگی آن، از مهمترین دغدغه‌های فکری ما بوده است. از این رو تصمیم گرفتیم که آن را خارج از جمع کوچک خود و با کسانی درگیر با این موضوعات در میان گذاشته و با آنان به همفکری بپردازیم.
حاصل برنامه‌ریزی ما، دعوت و درخواست همیاری از رفقایی بود، برای طرح بحث در سمیناری در جهت همفکری و دیالوگی فراگیرتر. از میان رفقای دعوت شده، وحید تقوی (از پروژه‌ی «کاوشگر»)، حبیب ساعی (از جمع «اندیشه و پیکار») و بهروز دانشور (از جمع خودمان)، مسئولیت ارائه‌ی بحث‌ها را در این سمینار پذیرفتند.
ابتدا منوچهر دوستی در سخنی کوتاه به عنوان پیش درآمد سمینار، تأکید کرد که جمع رفیقانه‌‌ی ما برای پرداختن به توقع و نیاز برنیامد‌ه‌ای گرد هم آمده است.
پس از آن وحید تقوی به معرفیِ کتاب اسکار آنوایلر تحت عنوان «سوویت‌ها: شوراهای کارگران، سربازان و دهقانان روسیه» پرداخت و مختصری از کتاب را که او در حال ترجمه‌ی آن به فارسی است، پیش از انتشار با ما در میان گذاشت.
حبیب ساعی با نگاهی به سابقه‌ی معضل شدن انقلاب اکتبر در جنبش چپ، به این بحث پرداخت که اکنون باید از ورای صدسال تحول، به فرآیند مبارزه طبقات به نحو دیگری نگریست. بهروز دانشور با بررسی جایگاه انقلاب اکتبر در متن خیزش‌ها و انقلابات جهانیِ ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۱، به امکان و فرصت تاریخی که در آن دوره، برای تحولی کمونیستی فراهم شده بود، پرداخت، و این پرسش را مطرح کرد که با توجه به‌ تحول مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر درصد سال گذشته، ما اکنون کجا ایستاده ایم؟
سمینار بعد از دور نخستِ ارائه‌ی بحث از طرف سخنرانان، به دیالوگ مشترک و همه‌جانبه‌ی همه‌ی شرکت‌کنندگان گذر کرد، که گستردگی آن در سمینار بسیار برجسته‌ و امیدبخش بود. ما در این‌جا، سخن «اشاره‌ای به عنوان پیش‌درآمد سمینار» و سه گفتاری را که به صورتی کتبی - با توجه به پرسش‌ها و نظرات مطرح‌شده در سمینار - تکمیل شده اند، می‌آوریم و آن‌ها را مشخصاً به عنوان موضوعاتی برای بحث در میان می‌گذاریم. و در عین حال در نظر داریم، در صورت یاریِ دیگر رفقای شرکت کننده، نظرات آنان را نیز در آینده به تدریج منتشر کنیم. همچنین امیدواریم که خوانندگان این وبلاگ با نظر و بحث خود ما را در این همفکری یاری رسانند.

جمعی از کمونیست‌ها - فرانکفورت

*********

اشاره یی به عنوان پیش درآمد سمینار اکتبر۲۰۱۷

کدام منطق و شیوه رفتار می‌تواند در رابطه طبقه کارگر با خودش، و در رابطه طبقه کارگر با بورژوازی موفق تر باشد؟
پاسخ به این منظق ظاهراً داده شده و هر کس بلافاصله توضیح خود را در واقعیتی طبقاتی معرفی کرده است. اما وقتی به شیوه عملکرد این منطق ها نظر می اندازیم، می‌بینیم که، اما آن‌ها عملا نا کارآمد بوده اند، چرا که چرخ تاریخ تا همین امروز هم لنگ مانده است، و این شیوه‌ها چندان دخلی به موضوع مطروحه خود نداشته اند.
پس سوآل ما دوباره از همینجا آغاز می شود. براستی چرا ما در جهان چند صد ساله بورژوازی هنوز سرگردان هستیم.
تمامی شیوه‌های آزموده شده، سر از ناکجا آباد بیگانگی با ما در آورده اند. تمامی راه ها همچنان به بورژوازی ختم شده اند. آیا تاریخ را شخصیت‌ها به کجراه برده اند، آیا این مهر شکست و شکست ها، مهر نارسایی بر پیشانی تاریخ اجتماعی بوده است؟ آیا باز هم بایستی بدامان فلسفه و اینبار هستی شناسی انقلاب پناه بریم؟ و در آن به تردید نظر کنیم! پتانسیل تاریخی اما دیرگاهی ست که چنین جواز طبقاتی را صادر نموده است، و حس جوشان انقلاب را از ورطه تردید نجات می دهد، اما با آین همه، به راه‌کار انقلاب دری را نشان نمی دهد.
ما در همینجا مانده ایم، دقیقاً در همینجا. و می‌خواهیم با شما رفقا همین را در میان بگذاریم. و در این چالش طبقاتی، هم اندیشی و توقع شما را در این موقعیت جویا شویم. اگر طبقه کارگر را ناقص و نارسا بدانیم، پس آنگاه این اعترافی ست که این ماده تاریخی، صرفاً تا کنون موتیفی طبیعی و دندانگیر برای احزاب بوده است، تا او را دستاویز خواهش خود قرار دهند و منافع خود را در پس آن برآورند.
و اگر احزاب را پارادوکسی تاریخی در امر مدعای خویش بدانیم نیز، اعترافی ست مؤکد بر اینکه طبقه کارگر براستی هنوز هم در فهم رهایی مسقل خود وامانده است. با این اوصاف آیا طبقه کارگر و انقلاب هنوز در چنگ فلسفه گرفتار است؟ و آیا براستی ما تا کنون هم بی‌آنکه خواسته باشیم، تنها جهان را تفسیر کرده ایم؟
پس سؤال ما در هر حال همچنان باقی ست و آن اینکه سهم طبقه در این جامعه طبقاتی بورژوایی کجا و چه می باشد؟
آیا اکنون می‌توانیم بگوئیم که طبقه کارگر با خود، راهی جز دیالوگ در پیش ندارد، و در مقابل، با بورژوازی تنها مبادله و مجادله را می تواند در پیش گیرد؟
اکنون اگر از منظری طبقاتی به دیالوگ کارگری پرتو بیافکنیم، آیا این دیالوگ می‌تواند ساختاری درونی، دراز مدت، سراسری، و درهم تنیده و نهایتاً استراتژیک نداشته باشد؟
و در مبادله و مجادله با نیروی مقابلش می تواند، شیوه ای غیر تاکتیکی، و غیر حقوقی را در پیش گیرد؟
آیا طبقه کارگر سرانجام به عنوان پیکره ای تاریخی و اجتماعی قادر است در نظام مبارزه طبقاتی خود، تفکیک میان مبارزه حقوقی با بورژوازی و مبارزه طبقاتی و مخفی را با بورژوازی از هم تتشخیص داده و به تصمیمی قطعی در این میان برسد، تا به آن در واقعیتی متشکل جنبه ای عملی دهد؟
یا در‌واقع اگر طبقه کارگر پتانسیل تاریخی تحول و آخرین دگرگونی در جهان طبقاتی است و هموست که ناظر تاکنونی تمامی رویدادهای تاریخی در جهان امروز بوده است، رد پتانسیل و دانشِ همبسته و متشکل او را در کجا و چگونه بایستی گرفت، و امروزه او در کجا و صاحب چه نقشی در ارتباط با منافع تاریخی خویش است؟
در جهانی که همچنان شاهد بازگشت و یا بهتر بگوئیم، بازگرداندن مذهب و ناسیونالیسم به عرصه جامعه و قطب نما کردن آنان هستیم، و سرکوب همه جانبه از سوی سرمایه داری، در تلاش برای پاکسازی تمامی علایم و آثار نگاه طبقاتی به رویدادهاست، رویکرد انتقاد کمونیستی به طبقه کارگر، دامن کدام جانب پراکتیک تاکنونی را مورد توجه قرار خواهد داد؟
رویدادها، جنبش ها، احزاب و اتحادیه ها، موی تجربه را بر سرش سپید کرده اند، با این همه، پراکندگی آشکار، گرداب روزمره گی های صنفی، و بدتر از آن، عدم هرگونه تحرک طبقاتی در مقابله با جنبش های ارتجاعی جهان امروز، نشان از هنوزِ عدم باور اوبخود دارد.
از اکتبر تا کنون، جهان قرنی را پیموده است، و این بادبان پرسشگری ست که باز بر فراز کشتی برافراشته می شود. اما براستی «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را»؟ این است که به عنوان جزئی از این واقعیت و پیکره تاریخی، در اینجا گرد آمده ایم، که به این توقع و نیاز برنیامده بپردازیم و در جمع رفیقانه ای که اکنون با هم تشکیل داده ایم، از سر ضرورت نقطه قوتی در این چاره‌جویی باشیم.

جمعی از کمونیست‌ها - فرانکفورت

بیست و هفتم اکتبر ۲۰۱۷

معرفیِ کتاب «سوویت‌ها: شوراهای کارگران، سربازان و دهقانان روسیه» (وحید تقوی)
به بهانۀ اکتبر (حبیب ساعی)
مساله‌ی انقلاب و جایگاه اکتبر (بهروز دانشور)