انگلستان ازهمان زمان که مارکس کتاب کاپیتال را درآنجا به نگارش درآورد، ازجهات گوناگون یک کشورتیپیک سرمایه داری بوده است.عروج نئولیبرالیسم نیزدرزمان خانم تاچراز همین جا صورت گرفت. حتی پیوند اتحادیه-حزبِ مدنظرمارکس وانگلس که به عنوان الگوئی برای گذارمسالمت آمیزبه انقلاب سوسیالیستی درکشوری استثنائی چون انگلیس احتمالش می رفت،عالیترین ودرعین حال انحطاط یافته ترین شکل خود را درادغام این نهادها و مؤسسات باسیستم سرمایه وفراروئیدن آن به حزب بورژواشده کارگری-حزب کارگر-درانگلستان به نمایش گذاشت.واکنون نیز درپشت زرق وبرق برابرحقوقی شهروندی،گویا انگلستان با تولید شهروندان درجه یک ودو، وکثرت جامعه محذوفین درجغرافیای سیاسی-اجتماعی یک کشورپیشرفته سرمایه داری نیز صاحب رکوردجدیدی شده باشد.باین ترتیب کشوری که درنفی دولت رفاه وقدمت وشدت تعرض نئولیبرالیستی ازپیشتازان بشمارمی رود، عجیب نیست که ازدرو کنندگان طوفانی باشد که خود در تهاجم به زندگی زحمتکشان کاشته است.شورشی که قتل جوان سیاه پوست(مارک دوگان) جرقه آن را زد وبه سرعت ازمحله تاتنهام به نقاط دیگر لندن وبه سایرنقاط انگلیس،بویژه شهرهای بزرگ کشیده شد. وچنان شوکه آوربود که دولتها ولیدرها و زمامداران مشهوربه خونسرد بریتانیای کبیر، ازحزب محافظه کار ولیبرال تاحزب کارگر، تعطیلات تابستانی خودرا نیمه تمام گذاشتند وبه سرعت حالت اضطراری و فوق العاده اعلام داشتند:افزایش هشت برابری پلیس باداشتن اختیاربیشتر در ضرب وشتم وبکارگیری خشونت وحتی ابرازآمادگی برای مداخله دادن ارتش درصورت نیاز، دستگیری چندین هزارنفر ومحاکمات فوری آنها ازطریق برگزاری دادگاه های شبانه روزی، تعلیق برخی حوزه های باصطلاح مجاز آزادی های فردی واجتماعی، به نمایش گذاشتن فیلم ها وتصاویرشورش کنندگان جهت شناسائی "مجرمانی" که توسط دهها هزاردوربینی که درجای جای لندن ونقاط دیگرانگلستان برای کنترل شهروندان نصب شده است.
واکنش طبقه حاکمه وبورژوازی ودستگاه تبلیغاتی ورسانه ای آن درچنین مواردی شناخته شده است:دیوید کامرون نخست وزیرانگلیس وسایردولتمردان باوقاحتی که همه این گونه زمامداران بقدرکافی ازآن بهره مندهستند،جوانان بیکاروفقیرمعترض وسربه قیام وشورش برداشته را تبه کاروجنایتکار ودارای فقرفرهنگی خطاب کردند که جملگی مرتکب عمل مجرمانه وغارتگرانه شده اند.تنزل این عصیان اجتماعی به سطح فعالیت باندهای کانگستری(که درشرایط قیام وناآرامی ها،امکان این نوع سوء استفاده ها رانمی توان منکرشد)ودرخواست تبادل تجربه با همتایان مجرب آمریکائی درسرکوب "این باندها"،نمونه گویائی ازاین فرهنگ انگلوساکسونی بود.علاوه بردستگیری وبازجوئی وزندان، سیاست تنبیه اجتماعی شرکت کنندگان درشورش(که باحضور سران هرسه حزب اصلی اتخاذگردید) دردستورکارحاکمان قرارگرفته است.کمپین مبارزه با فروپاشی اخلاقی خانواده های انگلیسی وطرح گسیل جوانان به سربازی،تمرکزبرروری 120 هزارخانواده مشکل دار وقطع مواجب آنها،نظافت اجباری نقاط آسیب دیده توسط جوانان دستگیرشده ازجمله تنبیهات اجتماعی است که به ذهن این سوپردموکرات ها خطورکرده است.برای بارنخست نیست که غارتگران واقعی واصلی، "بردگان" و غارت شدگان سربه شورش برداشته را متهم به جنایت کرده ومستوجب عقوبتی سنگین می دانند.نشان دادن چنگ ودندان دموکراسی درچنین برش های زمانی،همیشه فرصت مغتنمی است برای سبک سنگین کردن ظرفیت "دموکراتیک" مورد ادعای کشورهای سرمایه داری باصطلاح پیشرفته. تمامی قواعد وموازین دموکراتیک تازمانی اعتباردارند که ثبات نظام را بهم نزنند وگرنه بشدت محدود ومعلق خواهند شد. البته بدلیل هتک به حریم مالکیت ونظم مقدس بورژوائی توسط این شورشیان به حاشیه رانده شده ،نکته غیرقابل فهمی درخشم بورژوازی "متمدن" وصاحب کلاس انگلستان وجود ندارد.طبقه حاکمه سیاسی انگلیس با اذعان به ازهم گسیختگی جامعه اززبان دیوید کامرون،عزم خویش را برای نوسازی مجدد آن درجهت تثبیت ارزشهای اجتماعی بورژوازی اعلام داشته است. عزمی که برای درهم شکستن اش،نیازمندبیشترین همبستگی ومبارزات مشترک مردم انگلستان وجهان است. نگاهی به واکنش های سردمداران بورژوائی حاکی ازآن است که هدف آنی درمقابله بااین شورش قبل ازهرچیزمتوجه سه عرصه بوده است:
الف- بسیج افکارعمومی علیه شورشیان ومنزوی کردن شورش کنندگان ازطریق تنزل همه آنها به دزدوتبه کاروقاچاقچی ...
ب- دلگرمی و دادن اعتماد نفس به طبقه بورژوا نسبت به ثبات سیستم ازطریق توسل به اقدامات فوری وضربتی بازدارنده.
ج- فراافکنی وپنهان ساختن ریشه های بحران وازجمله برنامه ریاضت اقتصادی وبیکاری وگسترش فقر.
***
پیرامون شورش به حاشیه رانده شدگان درانگلستان مطالب ونوشته های گوناگونی منتشرشده است که عموما ریشه های این ناآرامی ها را درگسترش فقر وشکاف طبقاتی وهم چنین دربرخورد تبعیض آمیز وتحقیرکننده نطام وپلیس وفرهنگ طبقه حاکم، بااین لایه های اجتماعی دانسته است.بی تردید منشأ اصلی را باید درشکاف های طبقاتی وسیاست های ویرانگرانه نئولبیرالیستی وبه طوراخص برنامه ریاضت اقتصادی برای مقابله با بحران اقتصادی درحال تعمیق سالهای اخیر دانست.براساس گزارش گاردین، شکاف طبقاتی درانگلیس وحشتناک است ولندن دراین زمینه سرآمدهمه کشورهای توسعه یافته جهان محسوب می شود:طبق این گزارش درآمد بالاترین دهک جامعه به پائین دهک آن 273 برابراست! بزعم منبع نقل شده درگاردین ازدوران بردگی تاکنون چنین اختلافی سابقه نداشته است.براساس گزارش یورونیوزبا برآوردی محافظه کارانه تر،نسبت این دهک ها یک به صد است که بازهم انگلستان را صاحب رکورد می کند.برطبق آمارهای رسمی نسبت بیکاری درمیان جوانان 16 تا 24 ساله 20،30% است.درمورد برخورد تبعیض آمیزوتوأم با خشونت پلیس هم قدر بس که درطی 12 سال اخیر340 مورد ازاین نوع قتل ها توسط پلیس صورت گرفته است بدون آنکه پاسخ گوی اعمال خود باشد.براساس یک آماردیگرامکان بازداشت وتفتیش یک سپاه پوست دهها برابریک سفید پوست است.دررابطه بااین گونه ارزیابی ها ومشاهده گوشه ای ازبرخورد پلیس می توانید به عنوان نمونه به لینک های زیرمراجعه کنید*1.دراین جا نگاهی داریم به ریشه ها و وجوه دیگری ازبحران وآموزه هایی که دربرشی ازآن می توان روی آن ها مکث کرد:
ناتوانی سیسم درجذب نیروی مازاد
- انقلاب مداوم تکنوژیک وجهش های صورت گرفته در فن آوری تولید،آنهم دربسترجهانی شدن سرمایه ورقابت های فشرده قطب های درحال عروج سرمایه داری،بحران مازادنیروی کار ودامنه بیکاری را درطی دهه های اخیر باشتاب بیشتری گسترش داده است.بنابه داده های عینی هم چون افزایش مداوم نرخ بیکاری وشکل گیری جوامع حاشیه ای، سرمایه داری قادربه جذب نیروی مازاد از ِقبل رشدشتابان تکنولوژی دردرون خود نیست.محصول چنین روندی انباشت شتابان جمعیت(نیروی کار) بیرون ازمدارمناسبات درونی سیستم وپرتاب آنها به حاشیه است که حتی شانس برخورداری ازنعمت استثمارمستقیم نیروی کار توسط سرمایه را ندارند. مقوله بیکاری ونیروی آماده بکار که درامید وانتطاردوره رونق و یافتن مجدد کار معناپیدامی کند،دیگر توصیف کننده وضعیت آنها نیست.رشد حاشیه نشینی وجامعه محذوفین باهمه پی آمدهای ناگواراجتماعی اش ازمهمترین نتایج چنین روندی است. صدورسرمایه باهدف سودبیشتر به کشورهائی با نیروی کارارزان تر عامل دیگری در گسترش جامعه محذوفین درخودکشورهای اصلی سرمایه است. واگرتادیروزحاشیه شدگی اساسا درمناطق پیرامونی کشورهای پیشرفته سرمایه داری ودرمقیاس جهانی صورت می گرفت،اکنون مدتهاست که دامنه به درون خود این کشورها نیزکشیده شده است. افزایش نیروی مازاد برنیازجوامع نوین وناتوانی سیستم درجذب آنها،یکی از عوامل پایه ای وقوع بحران های اجتماعی واقتصادی است.
عقب نشینی دولت رفاه وپیشروی نئولبیبرالیسم
ب- سیاست های نئولیبرالیستی درپی دولت های موسوم به رفاه(که پس ازجنگ جهانی دوم برای مدتی نسبتا طولانی تا سالهای 70 بارشدپایدارهمراه بود)، باکنارنهادن سیاست های حمایتی وخصوصی کردن عرصه های مهم تولیدی وتشدید استثمارپوشش تخفیف دهنده بحران را کنارنهاده وبردامنه شکاف های طبقاتی درتمامی زمنیه های اقتصادی واجتماعی افزوده است.حاصل چنین فرایندی گسترش دامنه بیکاری بخصوص درنسل جوان،فقر وانواع ناهنجاری های اجتماعی است.درچنین بستری نه فقط شاهد رشد فزاینده جامعه حذف شدگان هستیم بلکه هم چنین شاهد تشدید تضاد جامعه حذف شدگان با سیستم حاکم نیز هستیم.
نباید فراموش کرد که حذف سیاست های موسوم به رفاه اقتصادی وکاهش استاندارد های زندگی شهروندان به معنی کاهش کاهش قدرت خریدوتقاضا ولاجرم تشدید بحران اضافه تولید است.باین ترتیب بحران مازادنیروی کار وبحران مازادتولید، دوش بدوش هم پیش رفته است.ازهمین روفراوانی (وگسترش ظرفیت تولید) وفقر،یا شکاف های طبقاتی پابه پای هم رشدمی کنند. اگرسرمایه داری زمانی زیر فشاراجتماعی با کاستن ازساعات کارشاغلین بدون کاستن ازدستمزد، می توانست قدرت مصرف زحمتکشان،افزایش ساعت فراغت وامکان خود پروری آنها ویا زمینه اشتغال تازه ای را فراهم سازد(مانندکاهش ساعت کاربه 35 ساعت درهفته ویاکمتر)،اما باغلبه منطق سودهرچه بیشترکه قانون ذاتی وموتورپیش برنده سرمایه است،سیاست استثمارهرچه بیشترودستمزد هرچه کمتر را که زاینده بحران های به مراتب حادتری است درپیش گرفت. معنای چنین سمت گیری تشدید بیش ازپیش شکاف های طبقاتی ودوقطبی شدن آن بود.
استثمارمستقیم وغیرمستقیم
ج- سرمایه داری فقط با استخدام مستقیم نیروی کار،ونیز رشد سرطانی سرمایه مالی فراملی و غیرقابل کنترل ،بورس باز،کازینوئی،اعتبارات بادکنگی و کاغذین که همچون حبابی مستعد ترکیدن هستند،به استثمارنیروی کارومکیدن شیرازه جامعه بسنده نمی کند بلکه علاوه برآنها برای تأمین سودهرچه بیشترازطریق به گروکان گرفتن دولت ها وسیاست های مالی-اقتصادی آنها به استثماروحشتاک تری ازکل جامعه و زحمتکشان ازطریق سرکیسه کردن تریلیونها دلاربه عناوین مختلف وازجمله برنامه ریاضت اقتصادی به بهانه جبران کسربودجه دولتها مبادرت می ورزد که باید آن را استثمارعظیم وغیرمستقیمی برای کاهش سطح دستمزدها وسطح زندگی دانست که تقریبا همه شهروندان معمولی وبیش ازهمه جامعه محذوفین را تحت فشارمضاعف قرارمی دهد.
بحران ساختاری وپایدار
د- علاوه براینها مدتهاست که سرمایه داری ازورود به سیکل رونق های نسبتا پایدار وجذب نیروی کاربیشتربازمانده است.گوئی بحران قاعده شده است ورونق استثناء. مدتهاست که نظام سرمایه داری درحسرت دوران رونق، درسیکل یک بحران کمابیش دائمی ازطریق بحران پشت بحران، زیست می کند.ودراین راستا یک بارازطریق اسثتمارمستقیم ویک باردیگرازطریق ابزارسیاسی کنترل دولت و سرشکن کردن آن بردوش کارگران وزحمتکشان سعی می کند راه مفری برای خود بیابد.درنتیجه این فعل وانفعالات دربسترجهانی شدن سرمایه وسیاست های انباشت نئولیبرالیستی،عملا ابزارهای کنترل کننده کینزی بحران که برایجاد تقاضا وقدرت خرید باشکال گوناگون بنانهاده شده است به مقدارزیادی خاصیت خود را ازدست داده است.ناگفته نماند که درشرایط بحرانی شدن و فروپاشی بلوک شرق است که سرمایه داری با آسودگی خاطربیشتری خیزبزرگ خود را برای حذف وبازپس گیری دست آوردهای جنبش کارگری وزحمتکشان به عمل آورد.
اهرم دوگانه ارتش بیکاری واشتغال شکننده
د- چنین تحولات ساختاری بازتاب اجتماعی خود را قبل ازهرچیز دردوعرصه مهم نشان می دهد:
نخست متورم شدن هرچه بیشترنیروی کارمحذوف،نیمه شاغل وبیکارودرواقع ارتش بزرگی ازبیکاران ثابت ومادائم العمروالبته درحال گسترش بویژه درنسل جوانان ازیکسو وبخش شاغلی که دایما باخطر شمشیرداموکلس بیکاری بربالای سرخود دست وپنجه نرم می کند.دوگانه محذوفین وشاغلین ازیکسو به مثابه مهمترین حربه و ابزارتفرقه بورژوازی برای کنترل برجامعه وزحمتکشان عمل می کند وازسوی دیگربه یکی ازمهمترین چالش های پیشاروی همبستگی ووحدت عمل کارگران ومزدوحقوق بگیران شاغل وجامعه محذوفین وبیکاران ویا دارای شغل موقت ونیمه وقت ونظایرآن درمقابل سرمایه تبدیل شده است. شکافی که بورژوازی باانواع واقسام ترفندها نظیرنژاد ورنگ وجنسیت وشکاف شاغلین وبیکاران ... برای بهره کشی بیشتروحذف بقایای دست آوردهای کارگران وزحمتکشان به آن دامن زده و ازآن سودمی جوید. درواقع وجود چنین شکافی یعنی ارتش ثابتی ازبیکاران درکنارشاغلین، از کارآئی اهرم های فشاروچانه زنی کارگران ومزدوحقوق بگیران درمقابل تهاجم سرمایه داری کاسته ومی کاهد.بورژوازی باتمامی قوا تلاش می کند که نفرت ازنظام را به سوی رقابت درونی اردوی کاروزحمت وفقراومحرومین درچهارچوب یک کشورویادرسطح جهانی بین کارگران کشورهای مختلف جهت دهد.
بازتولید جهان سوم
5- ازدیگرویژگی های بحران، بازتولید جهان باصطلاح سوم در جهان اول و متورم شدن دامنه فقروتباهی وحاشیه ای شدن درخودکشورهای پیشرفته سرمایه داری و" متروپل" است.ابعاد عظیم شورش درانگلستان حاکی ازابعاد گسترش این لایه ها درساختارجدید سرمایه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری است.ناگفته نماندکه گرچه چنین روندی عمومیت داشته وشامل همه لایه ها ها ونژادهامی شود،اما نباید فراموش کرد که تحت تأثیرانواع واقسام تبعیضات ونژادپرستی،نظیربرخوردهای تحقیرآمیزوخشونت آمیزترپلیس، فشارمضاعفی برلایه های چون سیاهان آفریقائی تبار ،کارائیبی ویا آسیائی ها ورنگین پوستان اعمال می شود.چنانکه به عنوان مثال مطابق برخی گزارش ها،امکان کنترل وتفتیش وبازداشت سیاهان درانگلیس به نسبت به سایرشهروندان به مراتب بیشتراست.نفرت وانزجاری را که سیاست تحقیروسرکوب مستمر شأن انسانی بوجود می آوردنباید دستکم گرفت . با این وجود این واقعیت را نباید چنان عمده کرد که شمول روند فوق را به زیرسؤال ببرد.
تقویت پتانسیل ضدسیستم
6- متناسب با این وضعیت وصف آرائی ها، طبیعی است که نیروهای حذف شده ویادرشرف حذف،دارای انگیزه ها و پتانسیل مبارزاتی ضدسیستمی نیرومندی باشند. گرچه چنین پتانسیلی می تواند بدلیل فقدان آگاهی وسازمان یابی متناسب بامنشأ وجودی وموقعیت اجتماعی خود، به شکل واکنشی وانفجارخشم ونفرت صرف بروزپیداکندونتواند با کانالیزه شدن دربسترهای بسیج کننده همدردی لایه های دیگرزحمت ازواردکردن ضربات کاری به بورژوازی وسیاست های ناانسانی آن بهره لازم را بگیرد (همانطورکه درخیزش اخیردرانگلستان صورت گرفت). ازدیگرپی آمدهای متورم شدن ارتش دائم بیکاری، اهمیت پیداکردن فضاهای اعتراضی بیرون ازکاریعنی محلات وخیابانها است که هم میین جریان یافتن مبارزه در اشکال نوین وراهگشا است(بدون آنکه اشکال دیگروسنتی مبارزه کنارگذاشته شوند) وهم مبین تقویت رادیکالیزم وجوه سیاسی وضدسیستمی اعتراضات زحمتکشان است.که موجب ترکیب نیرومندتری ازمبارزه درون سیستمی بامبارزات بیرون سیستمی وامکان فراروی شق نخست ازچهارچوبه خود است. (دراینجا منظورازمبارزات بیرون سیستمی هم شامل مبارزات برای تحمیل اصلاحات به حاکمیت است ومه آندسته مبارزاتی که معطوف به مقابله باکلیت نظام).
بحران "دموکراسی"
7- ازدیگرمشخصات بحران، بحران دموکراسی وشکافی است که درسیستم سیاسی ونمایندگی وپارلمان نظام سرمایه مشهوداست. دوگانگی آشکاری بین نبض مبارزه در خیابان،جوانان وبیکاران و محذوفین وخیل لایه های اجتماعی درحال حذف، با نبض پارلمان و"دموکراسی" وجود دارد.واین نشاندهنده آن است که لایه های گسترده ای ازجامعه توسط سیستم ومکانیزم های آن نمایندگی نمی شوند.گوئی بساط دیوان سالاری شامل احزاب وتشکل های رسمی وپارلمان ها ونمایندگان آن ها، هیچ ربطی به آنها ندارد. وجه مشترک آنچه که درمیدان تحریر،خیابانهای اسرائیل واسپانیا ویونان ونقاط دیگرمی گذرد را می توان درافزایش وزن دموکراسی مستقیم ونقش آفرینی به مثابه سوژه توسط کارگران وزحمتکشان وسایرشهروندان معترض بشمارآورد.
گسترش بحران
8- تقارن بحران انگلستان با اوج گیری بحران سرمایه داری درنقاط گوناگون درآمریکا و دراروپا ودرکشورهائی چون یونان وپرتقال وایتالیا وایرلند واسپانیا ...ونیزدرمنطقه خاورمیانه تصادفی نیست ونشاندهند سرایت بحران به دژهای اصلی سرمایه وحوزه های جدیدی آزآن درکشورهای پیشرفته سرمایه داری است.عموما شورش ها واعتراضات بزرگ به مثابه نشانه های آشکارازوقوع بحران های جهانی هستند. بحرانی که درآمریکا با افت اعتماد به قدرت اقتصادی آمریکا ودلاربه مثابه نمادآن ،دراروپا باتهدید یورو و"اتحادیه اروپا" ودرمنطقه با سقوط دیکتاتورهای مورد حمایت قدرت های بزرگ وتداوم بحران مواجه است.بنابراین بحران علیرغم تلاشهای فراوانی که برای کنترل آن درسطوح گوناگون صورت می گیرد،هم چنان درحال پیشروی وفراگیرشدن است ودرعین حال با تشدید اعتراضات وشورشهای اجتماعی همراه است.
تشتت صفوف جنبش
9- درقیاس با کمپ سرمایه داری جهانی که با نشست ها وحمایت های آشکارازیکدیگروباسیاست های جهانی کمابیش مشترک همراه است ، اردوی کاروزحمت دچار تشتت وآشفتگی محسسوسی است. این آشفتگی درفقدان کنش مشترک نسبت به مسائل مشترک وپیرامون منافع عمومی،درشکاف بین شاغلین وبیکاران وحذف شدگان، دراشکال مبارزاتی،ونفوذ انواع جفنگ های بورژوائی درمورد خرافه رنگ ونژاد وملیت وارزشهای معطوف به تن سپردن به نظم وقواعد سرمایه داری و نظایرآن دیده می شود.تفرقه ها وپراکندگی هائی که موجب می شود سرمایه داری علیرغم دست به گریبان بودن با بحران عظیم ساختاری وازجمله بحران درسیستم سیاسی وعلیرغم نارضایتی های گسترده اکثریت بزرگی ازشهروندان،هم چنان به تعرض خویش ادامه بدهد.
10- برای برون رفت ازاین مشکلات راه حل ضربتی وشعارگونه ومعجزه آسا وجود ندارد. ترکیب نسبتی ازپراتیک وکنش های جمعی واتحادعمل های ممکن وهرچه پردامنه تر و معطوف به مطالبات مشخص ویا پایه ای جنبش درمقیاس کشوری ومنطقه ای وجهانی ازیکسو وتقویت فرایند نقد و گفتگو برای تقویت اشتراکات وسازمان یابی(ازجمله ایجاد شبکه های واقعی ومجازی رزمنده) ، درس اندوزی واستفاده ازتجربه های خود جنبش ها نظیرتصرف فضا -مکان خارج ازسازوکارهای سیستم جهت اعمال مؤثرتر فشاربرسلطه سیاسی-اقتصادی طبقه حاکم ودامن زدن به این گونه ابتکارات درکناراستفاده ازسایراشکال سنتی اعتراض ، تقویت خود آگاهی وشفاف ساختن گفتمان معطوف به ایجاد جهانی دیگر،وبطوراخص خنثی کردن تفرقه افکنی ها وافسونهای بورژوازی درایجاد ودامن زدن به تفرقه در صفوف استثمارشوندگان وجود ندارد.بی تردید دراین بسترنقش عناصروجریانات آگاه تردارای اهمیت است بشرط آنکه معطوف به تقویت ظرفیت های خودرهانی جنبش باشد والبته ایفاء چنین نقشی نیازمند اولویت دادن به منافع واهداف عمومی جنبش زحمتکشان برمنافع فرقه ای است. گشودن افق های جدید برآمده از انکشاف واقعیت های جدید اجتماعی وپیشرو،منبع زایا ونیرومندی برای جلوتررفتن هستند.
****
درخاتمه، درمورد پی آمدهای شورش وقیام محروم ترین لایه های اجتماعی درانگلستان یک نکته را نباید ازقلم انداخت: این درست است که این شورش وقیام درواقع بیش ازبیان اثباتی مطالبات وداشتن افق ووجه روشنگرانه بازتاب دهنده خشم ونفرت ازوضعیت ونظام بودوبهمین دلیل نمی توانست فراگیربشود وهمبستگی وهمدلی فعالانه سایراقشار زحمت کش جامعه را بخود جلب کند،واکنون نیربورژوازی انگلیس را باتمامی برانگیختگی دربرابرخود دارد.اما نباید فراموش کنیم که اولا خشم وتعرض بورژوازی بیش ازآنکه ازموضع قدرت واعتماد به نفس باشد،برای ایجاد اعتماد به نفس مخدوش شده ونگرانی ازشکاف ها وسربازکردن آن درجامعه بقول خودشان ازهم گسیخته است.ازهم اکنون نیزموج محکوم کردن وانتقاد ازنحوه برخورد وادبیات تحریک وتحقیر کننده آنها درسطح افکارعمومی انگلستان ونیزدرسطح جهانی شروع شده واحتمالا موج بیشتری پیداخواهد کرد.بقول یکی ازاین نهادهای مدافع حقوق بشری این شیوه برخوردها آبروئی برای انگلیس درسطح جهان باقی نمی گذارد. ثانیا بی شک این سؤال بادرخشش بیشتری دربرابرهرکس قرارمی گیرد که جوامع ومردمی که مطلقا ازمکانیزم های رسمی نمانیدگی نمی شوند ،برای رساندن صدای اعتراض خود به سیاست های ویرانگرانه دستگاه حاکمه وخشونتی که درمورد آنها اعمال می شود،چه باید بکنند؟البته محذوفین جامعه انگلستان پس ازلبریزشدن کاسه صبروتحملشان، به شیوه خاص خود صدای اعتراض ونارضایتی اشان را با پژواکی جهانی وبصورتی انفجارآمیزبه گوش ناشنوایانی که حتی حاضرنشدند قبل ازقیامشان به اعتراض وتجمع مسالمت آمیزآنان گوش فرابدهند،رساندند. اکنون توپ درزمین آنهاست وچه بسا مثل بسیاری مواردمشابه تاریخی، طبقه حاکمه ازترس شورشهای گسترده ترآتی وبرای پیشگیری ازآن ناگزیزگردد درکنارسرکوبها، اصلاحاتی را نیز برای تحمل پذیرترکردن زندگی به عمل درآورد.
تقی روزبه - ٢٠-٠٨-٢٠١١
*:
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,15313994,00.html
http://www.youtube.com/watch?v=7Mlch97EQDA
فیلمی ازگفتگوی زنده بی بی سی با یک خبرنگارسیاه پوست دریوتیوب که بیش ازچهارمیلیون نفرآن را مشاهده کرده اند وبی بی سی ناچارشد بخاطربرخورد خبرنگارخود با این سیاه پوست پورش خواهی کند:
http://www.youtube.com/watch?v=biJgILxGK0o&feature=related