افق روشن
www.ofros.com

افرایش قیمت مواد غذایی، فقر و گرسنگی توده ها

فریده ثابتی                                                                                      سه شنبه ١٠ شهریور ۱٣٨٨

آمار گرسنگی در سال ٢٠٠٨ برابر با ٩٢٠ میلیون نفر بود و برای سال ٢٠٠٩ افزایشی برابر با ١١٪ را پیش بینی کرده اند. امروزه اما تعداد گرسنگان جهان از مرز یک میلیارد گذشت و به ٢/١ میلیارد نفر رسید که البته این رقم رسمی است نه واقعی زیرا بسیاری از کشورها، به طور مثال ایران، آماری در این باره ارائه نمی دهند. این نشان می دهد که یک نفر از هر شش نفر انسان یا همواره گرسنه و یا با کمبود مواد غذایی مواجه است. علاوه بر آن آمار آنان که از سوء تغدیه رنج می برند ازین فراتر و شامل سه میلیارد انسان است، یعنی یک نفر از هر دو نفر جمعیت جهان. بدین خاطر از گرسنگی با نام سونامی بی صدا یاد می کنند و قرن ٢١ را که می توانست در اثر پیشرفت تکنولوژیک و تولید ثروت نجومی البته در غیاب شیوه تولید سرمایه داری قرن رفاه و سعادت بشری باشد قرن گرسنگی می گویند. از هرسه نفر گرسنه دو نفرشان در مناطق روستایی و کشاورزی زندگی می کنند یعنی در جایی که سنتا می بایست تامین کننده نیازهای غذایی خود و شهرنشینان باشد. بسیاری ازین گرسنگان کشاورزان کوچک کشورهای در حال رشد و کشورهای فقیر هستند که از امکانات تکنولوژیک برخوردار نیستند و گاه با ابزارهای ۵٠ سال قبل کشت می کنند و بیشتر متکی به نیروی انسانی هستند، نیروهایی که خود در اثر گرسنگی و سوء تغدیه به اسکلت های انسانی شبیه اند. اینان برخلاف کشاورزان غرب از کمک های دولتی و سوبسید سهمی ندارند. اکثریت عظیم این یک میلیارد انسان در آمد روزانه ای برابر با یک دلار یا کمتر دارند در حالی که در اروپا سوبسید دولتی ای که کشاورز برای هر راس گاو دریافت می کند روزانه ٢ یورو است، یعنی هرگاو اروپایی روزانه سهمی برابر با چند انسان گرسنه از درآمد جهانی دارد.
یک گزارش از آبیجان در ساحل عاج به نقل از یک تاجر برنج می گوید: برنج از تایلند با قیمت ارزان وارد می شود و با توجه به تولید داخلی برنج با قیمتی گرانتر توزیع می شود. اکنون خیلی ها پولی برای خرید برنج ندارند و نمی دانند چه باید بکنند. زنی توضیح می دهد که او و خانواداش بسیار کم غذا می خورند به نحوی که می توان گفت هیچ گاه سیر نمی شوند و ادامه می دهد شب ها تنها آب برای خوردن داریم. در آفریقای جنوبی که همچون ساحل عاج و لیبریا برنج غذای اصلی است اما ٩٠ ٪ آن برنج وارداتی از آسیا و ایالات متحده است اکنون برنج به ندرت سر سفره دیده می شود. مردم بالاجبار به دنبال جانشین های ارزان تر هستند مثلا گیاهانی که بشود خشک کرد وبا آرد آن غدا تهیه کرد. حتی در بعضی کشورها با مخلوط خاک و گیاهان یا حبوبات نان و بیسکویت برای خوردن تهیه می کنند.
باید یاد آور شد که فقر، گرسنگی و سوء تغدیه تنها محدود به کشورهای جنوب نیست. در ایالات متحده ٣۵ میلیون نفر یعنی بیش از ده درصد جمعیت از سیر کردن شکم خود عاجز اند و یا در آلمان ٣ میلیون کودک در خانواده های تحت پوشش تامین اجتماعی در فقر زندگی می کنند و از مواد غذایی مطابق با استاندارد این مناطق محرومند. البته فقر امری نسبی است و فقر کشورهای شمال با جنوب متفاوت است.
بحران مواد غذایی که از سال ٢٠٠٧ عیان تر شد پیش در آمد بحران جهانی سال ٢٠٠٨ بود که روی همه ابعاد زندگی اجتماعی تاثیر گذاشت. با بیکارسازی های توده ای فقر و گرسنگی را افزایش داد. افزایش سریع قیمت مواد غذایی که از اواخر ٢٠٠٦ آغاز شد، در سال ٢٠٠٧ تکامل یافت و در سال ٢٠٠٨ با طغیان توده ها همراه شد و آن را تکمیل کرد. ٢٠ میلیون کودک دیگر در این سال گرسنگی دایمی را تجربه کردند. گرسنگی به خطری برای حاکمان تبدیل شد و ناآرامی های شدید اجتماعی را به همراه آورد. در هائیتی اعتراضات مردمی به افزایش قیمت مواد غدایی سبب سقوط دولت شد. در مصر در طی سال های ٢٠٠٨ و ٢٠٠٩ این خطر چندین بار تکرار شد و حسنی مبارک هراسان قول افزایش دستمزدها و کاهش قیمت ها را داد. نا آرامی های اجتماعی در بنگلادش و بورکینافاسو و چین و کشورهای دیگر نیز اتفاق افتاد به نحوی که مساله افزایش قیمت مواد غدایی به مساله اصلی نشست های بین المللی تبدیل شد. نشست وزرای دارایی ٨ کشور صنعتی در توکیو در ژوئن ٢٠٠٨ و سران ٨ کشور، سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در ماه مه ٢٠٠٩ لندن به این مساله اختصاص داشت. اما ایران تنها کشوری است که وزرایش با وجود افزایش آشکار قیمت ها که بچه ها نیز در خرید روزانه متوجه آن می شوند به تکذیب آن می پردازد و اعلام می دارد که قیمت ها دائم در حال کاهش است ( وزیر بازرگانی دولت آقای احمدی نژاد، اسفند١٣٨٧).
در چند ماه گذشته قیمت برنج دوباره ٧۵- ١٠٠٪ ، قیمت گندم و ذرت ١٢٠٪ بالا رفت. در بعضی از گزارش ها از افزایش ١٨٠ درصدی قیمت ذرت، گندم و برنج صحبت می شود. پیش بینی شده است که قیمت ٢۵ کالای اساسی کشاورزی دوباره تا ۵/٣ ٪ بالا خواهد رفت. بحران اما برای این یک میلیارد انسان بحران سرمایه داری نیست. بحران اقتصادی در جنرال موتورز نیست که یکباره دولت ۵٠ میلیارد از کیسه مردم به آن ها ببخشد. یا پای بانک های سرمایه در میان نیست که کمک بیش از هزار میلیاردی در میان بیاید. این بحران مرگ و زندگی انسان هاست. بحرانی که در نشست لندن تنها قول ٣۵٠ میلیون کمک مالی به آن داده شد اما کسی پرداخت آن را تضمین نکرد.

چرا جهان با بحران مواد غذایی و افزایش قیمت آن مواجه است؟
دلایل متعددی برای این امر وجود دارد. اما عامل اصلی آن چون موارد دیگر سلطه سرمایه و توزیع ناعادلانه اعم از ثروت و منابع و و دراین جا مواد غذایی است.
تغییرات جمعیتی، افزایش مصرف سرانه با بهبود سطح زندگی، تغییرات زیست محیطی و مهاجرت، تقاضای بالا برای گوشت و اثرات آن، بند و بست ها در بازارهای مواد خام، جنگ های داخلی ، جنگ های چند ملیتی و اثرات بمباردمان ها و کاربرد مواد شیمیایی درجنگ ها، استفاده از مواد غدایی برای مصارف صنعتی یا دامی.
سالانه ٧۵ میلیون نفر به جمعیت جهان افزوده می شود که بار اصلی این افزایش را کشورهای جنوب بردوش دارند. بعضی ها سعی دارند کاسه کوزه ها را سر چین و هند بشکنند که به قول آن ها با رشد صنعتی ثرونمندتر می شوند و سطح مصرف متوسط آن ها با وجود همه فشار و استثماری که روی کارگران است در مقایسه با قبل بالاتر می رود. آن ها انتظار دارند سطح مصرف دیگران به همین روال فعلی ثابت بماند در حالی که هنوز سطح مصرف در چین در مقایسه با کشورهای صنعتی اروپا، آمریکا و ژاپن یازده برابر پایین تر است. و اگر همه مردم دنیا می توانستند مصرفی برابر با این مردم که در مجموع به یک میلیارد نفر می رسند داشته باشند مصرف جهانی برابر با مصرف ٧٢ میلیارد نفربود نه ٦ میلیارد فعلی. زیرا مصرف متوسط یک نفر ازاین کشورها برابر با مصرف ٣٢ آفریقایی فقیر است. اما این افزایش جمعیت به تنهایی دلیل بحران نیست زیرا زمین با همین وضعیت موجود توان تامین نیازهای ٩ میلیارد انسان را دارد. پس باید مشکل را در جای دیگر جستجو کرد.
مشکلات زیست محیطی عامل دیگر است. زمین های کشاورزی که باید تامین کننده نیازهای غذایی انسان باشد به دلیل فعالیت های مخرب سرمایه داری و رشد صنعتی با مشکل روبه روست. نفوذ فاضلاب های صنتعی در سفره های آب های زیر زمینی و یا ورود به رودخانه هایی که آب کشاورزی و آب شرب مردم را تامین می کند حاصل خیزی و بارآوری زمین های کشاورزی را از بین می برد و از طرف دیگر سبب تولید مواد غدایی مسموم و کم خاصیت می شود. چشمه های آب قابلیت شرب را از دست می دهد و می خشکد. دام ها با تغدیه گیاهان و آب آلوده، شیر و گوشت و لبنیات آلوده تحویل می دهند. بیماری های جدید پیدا می شود و بیماری های ریشه کن شده دوباره رو می نمایند. از طرف دیگر، استفاده از مواد و سموم شیمیایی در کشاورزی به ویژه سمومی را می بینیم که مدت هاست دیگر در اروپا و آمریکا به دلیل عوارض مخرب شان قدغن شده اند اما کماکان تولید و به جنوب فروخته و در آن جا به کار برده می شوند و البته که عوارض آن محدود به همان نقاط باقی نمی ماند گرچه در آن مناطق چشمگیر است. پدیده گرمایی گازهای گلخانه ای و افزایش گازکربنیک تولیدی صنتعی به لایه اوزن جو زمین آسیب رسانده و این پدیده را بارزتر می کند. افزایش دو درجه ای دمای زمین، تغییرات عظیمی را به همراه داشته است. در جایی سیل های وحشتناک خانه و زندگی و زمین ها ی کشاورزی را از بین می برد و در جای دیگر خشکسالی زمین و زندگی مردم را نابود می کند و سبب کمبود محصول و کمبود عرضه جهانی این مواد و بالا رفتن قیمت ها می شود. به طور مثال، هندوستان که دومین تولید کننده بزرگ شکر دنیاست و در ٧۵ ایالت آن برای تولید شکر کشت انجام می گیرد اکنون در اثر مواجهه با خشکسالی در ۴٧ ایالت با مشکل روبروست و پیش بینی می شود که تولید شکر در ماهاراشترا با ٦/۴ میلیون تن کاهش همراه باشد. برزیل به عنوان بزرگ ترین تولید کننده شکر دنیا با ریزش باران بیش از حد تولید با مشکل روبه رو شده است به نحوی که نسبت به قبل، میزان ریزش باران ۴ برابر بوده است. این وضعیت بلافاصله در بورس مواد خام ICE خود را منعکس کرد و ٣٪ به قیمت شکر افزوده شد و به ۵۵/٢١ سنت در پوند رسید که بالاترین قیمت شکر از سال ١٩٨١ به این طرف است. شکر سفید با ١٪ افزایش قیمت به تنی ۵۴٣،٣٠ دلار رسید که بالاترین قیمت از سال ١٩٨٣ به این طرف است. خریداران شکر از بدبختی ای که گریبان کشاورزان کوچک تولید کننده شکر را گرفت، جشن گرفته و به گفته CFTC میزان خرید خالص شکر را به دو برابر رساندند تا با انحصار آن در دست های خود به هر قیمتی که مایلند آن را در بازار عرضه کنند. این افزایش قمیت به شکر محدود نمی ماند بلکه به سایر محصولات غذایی که با شکر در رابطه اند نیز سرایت می کند و قمیت آن ها نیز برای مصرف کننده بالا خواهد رفت. این کشاورزان از طرفی با کاهش محصول مواجه اند و از طرف دیگر با افزایش کلی قیمت ها و هست و نیستشان در خطر قرار گرفته و به فقر و گرسنگی دچار می شوند.
بدین گونه است که یک میلیارد انسان گرسنگی می کشند. سه میلیارد با سوء تغدیه بیشتری مواجه خواهند شد و یک میلیارد مصرف خود را بالاجبار پایین تر خواهند آورد و در مقابل یک دهکی ازاین گرسنگی پروار خواهند شد. افزایش قیمت مواد غذایی برای سرمایه داران این بخش که بازار جهانی آن را تحت کنترل دارند مائده آسمانی است و با سودهای عظیم همراه است.
مقاوله نامه های تجارت آزاد ابزار دیگری برای نابودی کار و محصولات کشاورزی بومی کشورهای جنوب، تبدیل کشاورزان در بهترین حالت به کارگران کشاورزی سرمایه های وارداتی برای کشاورزی محصولات صنعتی صادراتی، و فقر و بی خانمانی مردم بومی این مناطق است. بعد از عقد قرارداد سیل ورود محصولات سوبسیدی و ارزان به این کشورها آغاز می شود. کشاورزان کوچک که هزینه تولیدشان بالاتر ازین قیمت تمام می شود توان مقابله ندارند و بعد از مدتی ورشکست می شوند و از دور خارج می گردند و زمین های شان توسط کنسرن های سرمایه گذار کشاورزی بلعیده می شود سپس نوبت استفاده از زمین های کشاورزی به منظورهای صنعتی می رسد. به این طریق کشت محلی و محصولات بومی که قوت اصلی مردم است از بین می رود و آن ها به خریداران محصولات کنسرن های بین المللی تبدیل می شوند. بدین طریق منظور این مقاوله نامه ها و بند و بست های تجاری و سیاسی نمایان می شود. کاسه می دهند تا قدح پس بگیرند یا به قول آلمانی ها بشقاب در مقابل تانک.
مصرف بالای گوشت: تولید گوشت در سال ١٩۵٠ برابر با ۴۴ میلیون تن بود که امروزه به ٢٦٧ میلیون تن رسیده است و با توجه به جمعیت جهان دارای سرانه متوسطی برابر با ٨/٣٩ کیلو گرم است. اما توزیع آن بنا به خصلت سرمایه داری چنان غیرعادلانه است که میلیاردها انسان حتی توان مصرف ماهانه گوشت را ندارند. اما در عوض مثلا در اتریش سرانه مصرف انواع گوشت٦٧ کیلو گرم است و یا در سویس در سال ٢٠٠٧ مقدار مصرف گوشت ۴٦۵ میلیون کیلوگرم بوده است. در ایران مصرف سرانه گوشت قرمز ۵/٨ کیلو گرم است. به طور کلی امروزه ٣٣ درصد کل زمین هایی که به تولید گندم اختصاص داشت به کشت محصولات علوفه ای برای پرورش گاو اختصاص یافته است. به این طریق به خاطر مصرف بالای گوشت در شمال زمین های کشاورزی در کشورهای جنوب از کشت مواد غذایی مورد نیاز مردم دور می شوند. در سال ٢٠٠٦ حدود ٧٠٪ زمین های تخریب شده و درخت زدایی شده جنگل آمازون به پرورش گاو برای تهیه گوشت جهت صدور اختصاص یافت. گاوها یکی از منابع مهم تولید گاز متان هستند یعنی ٢٠٪ کل گاز متان توسط گاوها تولید می شود که اثر تخریبی آن روی محیط زیست از گاز کربنیک نیز بیشتر است. به جای تولید یک کیلو گوشت می توان ٢٠٠ کیلو گوجه فرنگی یا ١٦٠ کیلو سیب زمینی تولید کرد و گرسنگی را کاهش داد. تاثیرتخریبی تولید یک کیلوگرم گوشت روی محیط زیست به انداره تاثیر تخریبی راندن یک اتومبیل در مسافتی ٢۵٠ کیلومتری است. جنگ و جنگ های داخلی عامل موثر دیگر در تخریب زمین های کشاورزی و کاهش محصولات هستند. از طرفی با بمباران ها درخت ها و مزارع تخریب و نابود می شوند و از طرف دیگر با مهاجرت مردم از مناطق جنگی به مناطق دیگر زمین های کشاورزی به حال خود رها می شوند و نابود می گردند. مواد شیمیایی بمب ها نیز عامل مهم تخریب آب و خاک است. نخلستان های جنوب ایران ٢٠ سال بعد از پایان جنگ نیز هنوز ترمیم و یا جانشین نشده اند. جنگ های داخلی به ویژه در آفریقا به مهاجرت های میلیونی به ویژه کودکان و زنان انجامیده و فقر را گسترش و گرسنگی را عریان تر کرده است. جنگ هایی که در آن یک یا چند کشور بزرگ صنعتی در یک طرف قرار دارند خطراتش برای محیط زیست افزونتر است چون در حقیقت آن ها جنگ را با بمباران های هوایی پیش می برند و انسان و طبیعت و زیربنای اقتصادی را به همان نسبت و یا بیشتر از محل های نظامی تخریب می کنند. نمونه های گویای آن جنگ ویتنام و جنگ عراق است.
عامل دیگر کمبود مواد غدایی استفاده ازمواد غذایی برای تولید مصارف صنعتی یا انرژی است. به طور مثال، کشت ذرت به منظور تولید اتانول و بنزین. با هر ٢۴٠ کیلوگرم ذرت می توان ١٠٠ لیتر اتانول تولید کرد در حالی که همین مقدار ذرت نیاز مصرف یک سال یک انسان را برآورده می سازد. یا کشت نیشکر به منظور تهیه سوخت اتومبیل که در برزیل در سطحی وسیع انجام می گیرد به جای این که به مساله گرسنگی میلیون ها انسان در همین کشورها توجه شود. ١٢٪ زمین های کشاورزی در آلمان به کشت برای تهیه دیزل راپس جهت مصرف در اتومبیل اختصاص یافته است. تبلیغ می شود که این کوشش ها به منظور مهربانی به محیط زیست و مقابله با تخریب محیط زیست در اثر استفاده از انرژی فسیلی انجام می شود تا دراتومبیل ها از سوخت طبیعی استفاده شود. آیا این استفاده به نابودی جنگل ها و زمین های کشاورزی، خانه خرابی کشاورزان کوچک، گرسنگی و مرگ تدریجی انسان ها می ارزد؟ سخن بسیار است اما به همین نکات تنها برای توجه به مساله اکتفا می شود.

فریده ثابتی

٢٩ اوت ٢٠٠٩

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری