مقاله در معرفی و کارنامه لیگ کارگران انقلابی سیاه پوست و فعالیت های شان در دیترویت دهه ۱۹٦٠ و ۱۹٧٠ توسط مارتین گلابرمن نوشته شده است( او دو دهه در کارخانه های اتومبیل سازی دیترویت کار می کرد و یکی از اعضا و ازنویسندگان گروه سوسیالیست "رو یا رو با واقعیت" و ادیتور "آمریکای رادیکال" بود.)
کارخانه کلایسلر در اواخر دهه ۱۹٦٠ و اوایل دهه ۱۹٧٠
کارگران دیترویت مراحل بسیاری را پشت سر گذاشته اند. از تولید درشکه به تولید تانک و تولید هواپیما و برگشت به تولید اتومبیل. ازرفاه به جنگ به یاس به جنگ و برگشت به رفاه و یاس. از کار صنفی به کار اتحادیه ای، از اتحادیه ی دموکراتیک به اتحادیه ی بوروکراتیک.
تولید انبوه مدرن با خط تولید متحرک، قبل از جنگ جهانی در ارتباط نزدیک با فورد قرار دارد. ترکیب دست مزدهای نسبتا بالا همراه با استثمار بسیار شدید هم به صنعت اتومبیل سازی و مدل معروف " پنج دلار در روز" فورد مربوط است. فورد هم چنین نقاط عطف حیاتی تاریخ مدرن دیترویت را رقم زده است. در سال ۱۹۴۱ سالی که فورد سازمان یافت، از روز تاسیس اش انتقال به دوره ی ثبات و قانونیت هم ایجاد شد. بعد از ۱۹۴۱ آن چه که برای سازمان یافتن باقی مانده بود، توسط فیات درطرح های جنگی یا توسط انتخابات در هیات ملی روابط کار (NLRB) به گونه ای که کارگران از آن دور نگهداشته شده بودند، انجام یافت. در قرارداد فورد مهم این بود که طوری در نظر گرفته شود که کارگران از آن دور نگهداشته شوند.
همه در تعجب بودند که فورد، کسی که با اتحادیه تا حد رقم زدن عاقبتی تلخ برای آن ها مخالفت می کرد، امتیازاتی را فراتر از آن چه که جنرال موتورز و کرایسکربرای اتحادیه داده بودند، تضمین کرده بود، کار تمام وقت برای مردان کمیته های اتحادیه و معاف کردن شان از پرداخت عوارض، کلیدهای قرارداد فورد بودند. آن چه فورد کسب کرد عبارت بود از الحاق کردن اتحادیه در مدیریت کارخانه. اما قراردادهای اولیه اسناد ساده ای بودند که کارگران چپ را برای مبارزه با هر اسلحه ای که آن ها انتخاب می کردند، آزاد می گذاشت.
کارگران جدید: در طول سال های جنگ هجوم عظیمی از کارگران جدید به کارخانه های اتومبیل سازی وجود داشت. آن ها جنوبی، سیاه، سفید و زنان بودند. تقاضای جنگ و کمبود نیروی کار، به کارگران اسلحه ی قابل توجه ای در مبارزات شان می داد. کارگران سیاه پوست برای ارتقا یافتن به مشاغل تولیدی مبارزه می کردند. زنان به تعداد زیاد وارد کار تولیدی شدند. رهبری اتحادیه می کوشید قدرت چانه زنی کارگران را با عجله در دادن تعهدی که اعتصاب نباشد زمین گیر کند. مسئولان اتحادیه وارد هیات دولت شدند. در آن جا رشد ادغام سلسله مراتب اتحادیه ای با ساختار سیاسی قدرت شروع شد. مقاومت کارگران در مقابل این جریان شروع به وسیع کردن شکاف بین اعضای اتحادیه و روسای بالای اتحادیه کرد. این مقاومت در دیترویت به حد بالای خود رسید.
مبارزه علیه تعهد نبود اعتصاب در کارخانه، در UAW/ اتحادیه کارگران اتومبیل سازی علیه گروه بالای اتحادیه کشانده شد. این امر در سال ۱۹۴۴ زمانی که روسای بالای اتحادیه در جلوی مقامات حکومتی،- توسط کارگران- مورد انتقاد قرار گرفتند و خجل برای خدمت به شکست قطعنامه در حفظ تعهد نبود اعتصاب کوشیدند، به اوج خود رسید. ازآن قطعنامه یک مثال جدی از آگاهی طبقه کارگر بیرون زد. مساله تعهد به عدم اعتصاب به همه پرسی پستی از همه اعضا کشیده شد. در این انتخاب، تعهد به عدم اعتصاب با رای دو به یک پذیرفته شد. گرچه در همان زمان در محدوده ی کارخانه های اتومبیل- جنگ دیترویت، اکثریت کارگران اتومبیل سازی بارها و زمان به زمان به اعتصاب غیر قانونی دست زدند.
Reuther’s Career روش رویتر: (والتر رویتر موسس UAW). روش رویتردراتحادیه ی کارگران اتومبیل سازی با دگرکونی بزرگ بعد از جنگ در صنایع اتومبیل سازی، هم زمان است. متمرکز سازی قدرت با حذف شرکت های کوچک تر اتومبیل سازی( مثل کایزر، هودسون، پکارد و غیره.) همراه با تمرکز زدایی از تولید در کارخانه های جدیدا خودکار یا مدرنیزه شده، ترکیب شد. رویتر سیاست شروع شده توسط هنری فورد را ادامه داد و با CM’s C. F. Willson آن را دنبال کرد. روزی ۵ دلار- فورد- با فوق العاده مخارج زندگی به عنوان زنجیر طلایی ای که کارگران را به استثمار شدید و بیگانگی ببندد جانشین شد، که درهمه جای دنیای صنعتی شده یافت می شود. هیچ افزایش دست مزدی نمی تواند این واقعیت را که عملیاتی که توسط یک کارگر در یک خط تولید اتومبیل انجام می شود، در مجموع این افزایش- دست مزد- هرگز به اندازه ی یک دقیقه آن نیست، جبران کند. در سال ۱۹۵۵ کارگران اتومبیل سازی به موجی از اعتصابات غیرقانونی دست زدند که سیاست سود جانبی- در ایران بنام سهیم کردن کارگران در سود کارخانه نام گرفت-، حاصل ترکیب با افزایش سرعت کار را رد می کرد. آن ها عدم توانایی قرارداد اتحادیه ای در تهیه راه حلی برای مسایل روزمره در سطح کارخانه؛ را روشن ساختند: در بعضی از کارخانه ها در پایان قرارداد سه ساله، هزاران شکایت حل نشده ی کارگران در رابطه با مدیریت کردن تولید توسط خود کارگران وجود دارد. تا به ۱۹۵۵ رویتر کوشیده بود که مبارزات غیرقانونی محلی را زیر پوشش مذاکرات ملی بیاورد، که موفقیتی اندک داشت. در سال ۱۹٦٧ مذاکرات قراردادی در اتومبیل سازی، برای فرسوده کردن کارگران یک سال یعنی یک سوم زمان قرار داد از محلی به محلی، طول کشید.
اضافه کاری و بارآوری
از ۱۹۵٨ تا ۱۹٦۱ بازسازی گسترده ی صنایع اتومبیل سازی منجر به یک رکود عظیم در دیترویت شد. این امر فرسایش قدرت طبقه کارگر را از طریق مهندسی اتحادیه اتومبیل سازی ها آشکار ساخت. کارگران کرایسلر، بعضی های شان در طول یک سال اخراج شدند، کارخانه های کرایسلر ( و مرکز فرماندهی UAW) برای جلوگیری کردن از کار اضافی جمع شدند. کرایسلر قادر بود یک حکم دادگاه علیه جمع کننده ها به این دلیل که آن ها عبارت عدم- اعتصاب در قرارداد اتحادیه را نقض کردند بگیرد .
در فراسوی گروه
هم چنین در دهه ی ۱۹٦٠ فشار روی طبقه ی کارگر سیاه پوست دائما به تغییر سطح استخدام آن ها در کارخانه ها یی که در آن ها تمرکز روی کارگران سیاه پوست آمریکایی بود می انجامید. در زمان مبارزه گری دیترویت در ۱۹٦٧ اکثریت کارگران اتومبیل سازی ها در کلان شهر دیترویت، کارگران سیاه پوست بودند. این کارگران ترکیبی بودند از مسن ترها، کارگران با ارشدیت که در کارخانه ها قدرت و ثبات گرفته بودند و جوانان مبارز که تجربیات گذشته را گرفتند و برای سازمان یابی با فرمی جدید آغاز کردند. کارگران سیاه پوست شدیدترین استثمار و بیگانگی کارگران اتومبیل سازی را لمس می کردند ومبارزه را به مسیر جدیدی کشاندند. مبارزه جویی ۱۹٧٦ دیترویت، آسیب پذیری شرکت های اتومبیل سازی را به جمعیت شهرهای داخلی در مناطق صنعتی آمریکایی، آشکار ساخت. یک سال بعد جنبش اتحادیه انقلابی دوج سازمان دهی شد، که همراه سازمان ها در دیگر کارخانه ها، بخشی از لیگ انقلابی کارگران سیاه پوست شد. چیزی که در رابطه با توسعه، حیاتی بود این بود که این امر از گروه های سیاه پوست اولیه که روی مساله فشارعلیه مدیریت و سلسله مراتب اتحادیه ای محدود بودند، فراتر رفت. هم چنین این امر از گروه های اولیه از هر نوعش فراتر رفت. این یک ماشین رای گیری نبود که به عنوان یک مخالف قانونی در داخل اتحادیه کارکرد داشته باشد. این یک سازمان مستقیم کارگاهی که مورد قبول بود و قادر بود با نامش اعلام اعتصاب کند و علیه هردو هم اتحادیه و هم مدیریت در مبارزه ای که مدعی قدرت طبقه ی کارگردرتولید است بجنگد بود. تنش بین کارگران سیاه پوست و سفید پوست با درجات مختلف از اولین روزها در کارخانه های اتومبیل سازی وجود داشت. گاه این درگیری به مبارزه ی باز کشیده می شد و گاه در مبارزات بزرگ علیه شرکت محو می شد.امروزه هم این تنش به ویژه در ارتباط با مشاغل با مهارت بالا وجود دارد، که می تواند به آسانی به مبارزه ی بین کارگران باهم تبدیل شود. اما این با توجه به این حقیقت که کارگران سیاه پوست برای خواست کنترل کارخانه توسط طبقه کارگر* می کوشند، در درجه دوم قرار دارد. دیترویت از طریق کارگران سیاه پوستش باری دیگردر نشان دادن آینده به ملت اش پیشگام شده است.
این بخش از ادامه مطلب با توجه به اطلاعاتی که در رابطه با سرعت و شدت کار و نقش آن در تولید و تولید ارزش اضافه و بهره وری کار ارائه می دهد جالب است. در فاصله مورد بحث میزان تولید نزدیک به ٢٠٠% بالا رفته است یعنی کارگر در همان ساعات کارحدود دو برابر تولید کرده است بدون این که ساعات کار کاهش یابد یا بهبودی در شرایط کار و زندگی اش ایجاد شود. متاسفانه هنوز با توجه به این که با پیشرفت تکنولوژی و آموزش های ضمن کار بارآوری کار و تولید نسبت به دهه ۱۹٦٠ یعنی ٦٠ سال گذشته با سرعتی سرگیجه آور بالا رفته، کماکان ساعات کار همان ۴٠ ساعت در هفته ی ١٠٠ سال پیش باقی مانده است و تنها در سطحی کوچک به ٣٧ و حداکثر ٣۵ ساعت رسیده است در حالی که باید به بیست ساعت یا کم تر می رسید و کارگر فرصت بیش تری برای زندگی و تکامل خود می داشت.
دنیس استیونسن آپریل ۱۹٧٣: (٢)
یکی امر مهم مربوط به لیگ کارگران سیاه پوست این بود که وضعیت کار در راس تولید رو به وخامت بود. در سال ۱۹۴٦ حدود ۵۵٠.٠٠٠ کارگر اتومبیل سازی بالای سه میلیون وسیله ی نقلیه تولید کردند، اما در سال ۱۹٧٠ حدود ٧۵٠.٠٠٠ کارگر اتومبیل سازی بالای ٨ میلیون وسیله ی نقلیه تولید کردند- تعداد کارگران افزایشی حدود ٣٧ درصد داشت اما افزایش تولید ۵ میلیون دستگاه اتومبیل حدود ١٧٠ درصد بود که نشان از بالا رفتن باآوری کار می داد که معمولا با بهبود ابزار کار، بهبود تکنیک کار و بالا رفتن شدت استثمار حاصل می شود. بالا رفتن شدت استثمار به مفهوم افزایش ساعات کار نیست؛ حتی ممکن است ساعات کار هفتگی کارگران کاهش یابد اما ابزار کار مدرن، خودکارسازی بخشی از کار و دوره های بهبود کار کارگران حین کار سبب می شود کار سریعتر انجام گیرد و حتی در ساعات کم تر تولید بیشتری حاصل شود- . اما کارفرما این افزایش بهره وری کار کارگران را حاصل تکنیک مدیریتی پیشرفته اش و کاربرد ماشین آلات جدید قلمداد می کرد. در طرف دیگر اما کارگران ادعا می کردند که بارآوری بالا ابتدائا نتیجه ی مجبور کردن آن ها به کار سخت تر و سریع تر تحت شرایط شدیدا بدون امنیت و غیر سالم بود. کمپانی ها متد های خود را اتوماسیون یا خودکارسازی می نامیدند؛ کارگران سیاه پوست دیترویت آن را نیگرماسیون یا سیاه پوست سازی نام دادند.
به وضوح که نیگرماسیون و نه اتوماسیون کلید واژه شرکت های کرایسلر الدون اونو گییر و کارخانه ی اکسل بود که در کنار چهار کارخانه دیگر کرایسلر هوبرفوندری، وینفیلد فوندری، کرایسلر فورگه و ویلی مونت جمع شدند - الدون نیروی کاری بیش از ۴٠٠٠ نفررا استخدام کرد که ٧٠ % شان سیاه پوست بودند. الدون در فضایی بیش از یک میلیون فوت مربع، ٢٦٠٠ دستگاه ماشین آلات از ١٧٠ نوع مختلف را مستفر کرد. در یک گزارش به NLRB در ٣٠ نوامبر ۱۹٧۱ شرکت کرایسلر التون را با عنوان در درجه ی اول درگیر در مدیریت قطعات فلزی برای محور عقب اغلب اتومبیل های کرایسلر که قطعه اصلی و مهم در تکمیل محور است، معرفی می کند. " کارگران حدس می زدند این کارخانه ی کلیدی، بیش ترین کارگران سیاه پوست در دیترویت را دارد.
با وجودی که کرایسلر آگاه بود که چقدر نقش التون در عملیاتش حیاتی بود، شرایط کار در کارخانه به طور دائم رو به وخامت داشت. این شرایط وخیم به چنان وضعیتی رسید که در سال ۱۹٧٠؛ بیماری های صنعتی، صدمات و مرگ و میرکارگران شاغل در الدون به نقطه اوج خود رسید. بعد از این که جیمز جانسون به دو سرکارگر و یک تنظیم کننده شلیک کرد و آن ها را کشت، وکیلش کن کوکرل گفت " ما باید کرایسلر را به خاطر آسیب هایی که برای این مرد به سبب شرایط کارش فراهم ساخت، محاکمه کنیم." هیات ژوری محاکمه جانسون، به محل جنایت برده شدند،" تا خودشان شرایطی را که قاضی فلیپ کولیستا نفرت انگیز خواند و مدیر ایمنی UAW لوید اوتر آن را غیر قابل توجیه و مدرک بی توجهی کامل در روش نگهداری خواند، بینند. هیات ژوری قبول کرد و اعلام نمود که جیمزجانسون در اعمالی که انجام داد مسئول نیست. در ماه اوت این سال در حین مذاکرات بستن قرارد داد محلی، کرایسلر به ۱٦٧ نقص ایمنی جداگانه در التون اعتراف می کند. ولی یک و سال و نیم بعد در ژانویه ۱۹٧۱ دپارتمان کار میشیگان صدها نقص در کد ایمنی میشیگان که هنوز غلط بود پیدا کرد، در یک مورد جداگانه جانسون علیه کرایسلر شکایت کرد. جانسون یک غرامت کارگری به مبلغ ٧۵ دلار در هفته از شروع روز آسیب دیدگی دریافت کرد."
کارگران الدون می دانند که جیمز جانسون یک نمونه ی تنهای مجزا نبود. تحریک، جراحات، بیماری های جدی و مرگ، واقعیات کار روزانه شان بود. در ٢٦ ماه مه ۱۹٧٠، کم تر از دو ماه قبل از این که جانسون از تفنگش شلیک کند یک مرگ دیگر هم در الدون رخ داد. گری تامپسون یک کهنه سرباز سیاه پوست ٢٢ ساله جنگ ویتنام، کشته شد زمانی که اتومبیل فورد نقص دارش واژگون شد و او را زیر پنج تن فولاد مدفون کرد. اوترمدیر ایمنی UAW، دلیل حادثه را بررسی کرد. در ١٢ نوامبر ۱۹٧٠، محاسبات نوشته شده او به عنوان یکی از روسای اداره داخلی اتحادیه فرستاده شدند.
من دستگاه را امتحان کردم و فهمیدم ترمز اضطراری شکسته بوده است: در واقع این هرگز وصل نبود. اهرم دنده برای انتقال باز و درهم برهم بود، یک فرمان گم شده دارد بعلاوه نیازهای عمومی دیگر. من هم چنین منطقه تعمیرات را دیدم، و سایر کامیون های صنعتی را در این منطقه مشاهده کردم که متاسفانه نیاز به تعمیر داشتند، هیچ چیز: نه چراغ، فقدان ترمزها، نبود بوق، ال پی گاز بسته کننده تانک شکسته، چرخ فرمان شل، دستگاه هیدرولیک دارای نشت و غیره.
از این جا به بعد نه تمام گزارش بلکه بخش هایی را که به نظرم مهم تر هستند ترجمه خواهم کرد.
۱۳ روز قبل از مرگر تامپسون، الدون ادعا کرده بود زندگی مامی ویلیامر یک زن سیاهپوست ۵١ ساله که بمدت ٢٦ سال برای کرایسلر کار کرده بود. مامی ویلیامز توسط دکترش سفارش شده بود که در خانه بماند زیرا وضعیت فشار خونش خطرناک بود. کرایسلربرایش تلگرامی فرستاده بود که یا به کار برگردد یا اخراج می شود و همه ی حقوق بازنشستگی را که طی سه دهه استخدامش انباشته کرده بود از دست می دهد. ارعاب مامی ویلیامز سبب شد به سر کارش در شیفت اول به دپارتمان ٨٠ برگردد، یک هفته بعد در لاین کار از حال رفت و در فاصله کوتاهی بعد از این که به خانه اش برده شده بود مرد. یک سال قبل از مرگ گری تامپسون و مامی ویلیامز ، الدون زندگی روز لوگان یک سرایدار سیاه پوست را گرفت ...
تولید بالا در الدون با تکنولوژی پیشرفته و خودکاری و با خط تولید اتوماتیک شده هماهنگ همراه نشده بود، اما گرچه که شیوه ی قدیمی سرعت بالا رفته بود. تنها هدف کمپانی افزایش سود از طریق کشیدن کار بیشتر از هر کارگر بود. شرایط کار در الدون نمونه ی شرایط کار در صنایع بود، حتی زمانی که تغییر تکنولوژی رخ داد؛ تنها یک بخش خط تولید اتوماتیک شد به نحوی که کارگران در سایر بخش ها مجبوربودند با شدت بیشتری کار کنند. اغلب خودکارسازی مشاغل جالب را حذف کرد، و وظایف پست و خسته کننده را ایجاد کرد. بسیاری از ماشین های جدید از نظر تکنولوژیکی به هیچ وجه پیشرفته نبودند، اما ساده با ابزارهای اوایل دهه ی ۱۹٢٠ و ۱۹٣٠ به روز شده بودند. دستیابی به اطلاعات مربوط به سلامت و حادثه در صنایع اتومبیل سازی مشکل بود. تنها در ابتدای دهه هفتاد اتحادیه UAW و دپارتمان سلامت شروع به مطالعه در باره ی آموزش و آسایش در این سطح کردند. در این محدوده یک گزارش مهم در سال ۱۹٧٣ انجام شد که گروه های مطالعاتی مربوط به سلامت را به مطالعه در باره ی بیماری ها بین کارگران صنعت اتومبیل سازی فراخواند، بر اساس ارقام گردآوری شده توسط انستیتوی بهداشت و ایمنی شغلی که توسط دو پزشک به نام های جانت شرمن و سیندی وولف نوشته شده بود و در گزارش از ٦۵ مرگ روزانه ی ناشی از شغل در میان کارگران اتومبیل سازی و در کل از ١٦٠٠٠ مرگ سالانه صحبت بود. تخمینا نیمی از این مرگ ها در اثر سکته قلبی بود، هم چنین ٦٣٠٠٠ مورد نقض عضو و حدود ١.٧٠٠.٠٠٠ مورد اختلال شنوایی آمده بود. این آمار شامل بیماری های ناشی از کار طولانی مدت کارگران بومی ذوب فلزات و سایر موارد مسمومیت از مواد شیمیایی و گازها نبود، فقط شامل مرگ ها و مصدومیت های ناشی از حوادث کار بود.
فریده ثابتی
شهریور ١۴٠١/سپتامبر ٢٠٢٢
__________________________
*- هر کوشش مبارزاتی کارگران برای بهبود زندگی شان، بخشی از مبارزه ی طبقاتی کارگران علیه سرمایه محسوب می شود اما نمی تواند به استثمار پایان دهد بلکه آن را قابل پذیرش تر می کند. کنترل کارخانه و مدیریت کارخانه اگر تنها به مناسبات درونی آن محدود شود و علیه کار مزدی جهت داده نشود و بر چگونگی تولید و توزیع محصول و چگونگی برگشت سرمایه، و توزیع آن و در کل حسابرسی این فعالیت اقتصادی که در نظام سرمایه داری اجازه آن داده نمی شود، همراه نباشد تنها باری از دوش کارفرما برخواهد داشت.
منبع: libcom.org