افق روشن
www.ofros.com

!اعتصاب حق کارگر است، حق بودن هم قانون است

فریده ثابتی                                                                                                      یکشنبه ١١ بهمن ۱٣٨٨

اعتصاب آخرین حربه کارگران در مقابل زیر پا نهاده شدن حق شان است. اعتصاب تنها حرکت کارگری است که به طور عملی به منافع سرمایه لطمه وارد می آورد و در روند سیالیت ارزش اضافه مانع ایجاد می کند. به همین سبب است که نمایندگان پارلمان نشین حافظ منافع سرمایه همچون سرمایه داران به اعتصابات کارگری حساسیت نشان می دهند. به همین سبب است که اعتصابات طبقه بندی و به قانونی و غیرقانونی تقسیم می شود تا حتی اعتصابات کارگری نیز تحت نظر آن ها انجام گیرد، تا کمترین آسیب را در روند ایجاد ارزش اضافی ایجاد کند. در این رهگذر، آن ها به خوبی از خدمات اتحادیه های کارگری سود می برند و چندان نگران آینده نیستند و می دانند که دعوا به خوبی و خوشی سرمیز مذاکره به پایان خواهد رسید. اعتصاب حق کارگر است و حق بودن هم قانون است! بنابراین، وقتی کارگران به دلیل شناخت از کارکرد اتحادیه با تصمیم گیری درونی بین خود و بدون صلاحدید اتحادیه به عنوان امری دفاعی در برابر حمله به حقوق خود دست به اعتصاب به اصطلاح غیرقانونی می زنند قانونی ترین کار دنیا را انجام می دهند، زیرا حرف کارگران برای دفاع از منافع خود است که قانون را تشکیل می دهد و نه آن چه که نمایندگان در مجالس برضد کارگران تصویب می کنند.
١۵٠ کارگر کنتراتی چاپخانه ملی در شهرک پینه تون در جوار شهر دوربان دومین شهر بزرگ آفریقای جنوبی، روز ٢۵ ژانویه ٢٠١٠ زمانی که مدیریت اجرایی موسسه به طور ناگهانی و با تمسک به بحران جاری اقدام به کاهش ساعات کار و در نتیجه کاهش دستمزدهای ماهانه کارگران کرد، اعتصاب خود را آغاز کردند. کارگران با مذاکره با هم و سایر کارگران و بدون اطلاع اتحادیه به این اقدام دست زدند. بلافاصله کارگران شیفت شب به عنوان اعلام همبستگی از کارکردن خودداری کردند. عمل مدیریت برای کارگران یک فاجعه است، زیرا ماه ژانویه ماهی با بار اقتصادی بالا برای کارگران است. باید هزینه های مدرسه کودکانشان را بپردازند و یونیفورم، کتاب و لوازم التحریر مورد نیاز را بخرند. به همین سبب وقتی کارگری یکباره بخش بزرگی از درآمدش را از دست بدهد گودال عمیقی پیش پایش به وجود می آید که نه می تواند از روی آن بپرد و نه می تواند آن را پرکند.
کارگران می گویند اقتصاد ما به خاطر حرص و آز ثروتمندان به بحران افتاده است. ما بسیار جدی و سخت کارکردیم و کارمان را هم به خوبی انجام دادیم. ما در به وجودآمدن بحران مقصر نیستیم که حساب پس بدهیم. برای هر عقل سلیمی واضح است که هیچ کس نباید بیشتر از نیاز خود و خانواده اش بردارد. هم چنین روشن است که هیچ کس نباید کمتر از نیاز خود و خانواده اش بردارد. هرکس در این جهان حق دارد درآمدی مناسب برای داشتن زندگی شایسته انسانی داشته باشد. کارگران می گویند ما در مقابل فشار برای بیرون کردن ما از شهرک محل زندگی مان به گونه ای موفقیت آمیز مقاومت کردیم و حالا در برابر اخراج از محل کار هم مقاومت خواهیم کرد.
این چند جمله کوتاه از کارگران کنتراتی کپرنشین چنان مفاهیم عمیقی را در خود دارد که مضمون چند کتاب است. بحران را به سادگی تعریف می کند و آن را به عطش سرمایه داران برای سودهای بیشتر ربط می دهد و کارگران را در آن مقصر و پاسخگو نمی داند و تعریف ساده ای که از تقسیم درآمدهای حاصله می کند ـ هرکس به اندازه نیازش – تخریب دنیای سرمایه داری و پایه ریزی دنیای دیگری است که درآن نه کسب سود برای سرمایه داران بلکه برآورد نیازهای انسانی برای یک زندگی شایسته مد نظر قرار دارد. و این نشان می دهد که کارگر در مبارزه عملی با سرمایه داری به آگاهی دست می یابد حتی اگر کارگر کنتراتی حاشیه نشین باشد.
حدود ٧٠٪ کارگران چاپخانه ملی در کپرهای اطراف شهر زندگی می کنند. میلیون ها نفر دیگر نیزدرآفریقای جنوبی حاشیه نشین و کپرنشین هستند. شهرک های آن ها غیرقانونی است و همواره در خطر حمله پلیس یا گنگ ها و باندهای مسلح قراردارند که توسط پلیس در خفا مسلح و حمایت می شوند. این شهرک ها انسان را به یاد خاک سفید خودمان می اندازند که همواره در دو نظام شاهنشاهی و اسلامی مورد حملات رسمی و غیررسمی قرار داشتند. سپتامبر ٩۶ بود که ۴٠ مرد مسلح وابسته به یک گنگ تحت حمایت پلیس به آلونک نشین های جاده کندی – همین کارگران – حمله کردند تا آن ها را از خانه های محقرشان بیرون کنند. حمله از ساعت ١١ شب آغاز شد و تا سه صبح روز بعد ادامه داشت. طی این حمله ۴٠ خانه تخریب، تعدادی زخمی و دو نفر کشته شدند. وقتی مردم دیدند که پلیس به درخواست کمک آن ها پاسخ نمی دهد و دولت از آن ها حمایت نمی کند به خودسازمان دهی پرداختند. زیرا با وجود از بین رفتن رسمی آپارتاید یا سیستم تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی، این سیستم به طور غیررسمی به زندگی خود ادامه می دهد و به مردم فقیر ستم می کند، مردمی که اکثریت آن ها را سیاه پوستان تشکیل می دهند که بدنه اصلی کنگره ملی آفریقا بودند.
یک سال بعد از الغای نژاد پرستی(١٩٩۴)، کنگره ملی آفریقا تغییر استراتژی داد تا مورد توجه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول قرار گیرد و آفریقای جنوبی را برای سرمایه گذاری خارجی جالب توجه سازد. اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی نیز چون سایر همپالکی هایشان در سایر کشورها به به احزاب حاکم گرایش دارند. به همین سبب، سطح زندگی فقرا و طبقه کارگر با کوشش های بی دریغ سرمایه پسند آن ها پایین آمده است و به پایین تر از سال ١٩٩۴ برگشته است. مردمی که با تمام دل و جان برای رهایی از تبعیض نژادی مبارزه کردند و تنها در سال ١٩٩۴ تعداد ٧٠٠٠ کشته دادند محروم تر از سابق شده اند و شکاف بین فقیر و غنی حتی از برزیل به عنوان صدر نشین این شکاف بالاتر رفته است. در مقابل، اکنون بعضی از روسای اتحادیه های کارگری در زمره میلیونرهای آفریقای جنوبی قرار دارند.
از سال ٢٠٠٠ به بعد جنبش جدیدی در میان توده های فقیر و کارگران زیر استاندارد پا گرفت و رشد کرد. آن ها علیه بی حقوقی ها و اجحافات مبارزه می کنند. علیه قطع و آب و برق در اثر خصوصی سازی آن مبارزه می کنند. زیرا زندگی آن ها در حاشیه شهرها غیرقانونی است و به آن ها برق و آب نمی دهند. در مبارزه آن ها علیه اخراج از شهرک های محل سکونت، خانواده ها با هم از زن و کودک و مرد به مقاومت دست می زنند. از نقاط دیگر هم به کمک آن ها می آیند. دورتا دور شهرک و خانه را زنجیر انسانی می بندند. فاصله بین جاده تا خانه ها را ماشین های خراب برای آتش زدن قرار می دهند تا در رسیدن ماشین های پلیس و بولدورزهای تخریب کننده مانع ایجاد کنند. با وجود همه مقاومت ها وقتی شکست می خورند و از محل زندگی خود رانده می شوند در اولین فرصت ممکن به آن جا بر می گردند و زندگی را دوباره از سر می گیرند و این ساخت و تخریب ادامه می یابد. و مسلما بازهم ادامه خواهد یافت تا زمانی که به قول کارگران به همه به اندازه نیاز خود و خانواده اش از درآمد ملی نصیب حاصل شود ولی این امر خودبه خودی نخواهد بود بلکه به سازماندهی سراسری کارگری و مبارزه علیه سرمایه داری و علیه کار مزدی نیاز دارد، سازمان دهی ای در درون طبقه و توسط خود طبقه یعنی اکثریت جمعیت جامعه، مبارزه ای نه با معلول بلکه با علت. سرمایه داری عامل همه بی حقوقی ها، فقرو فاقه، تبعیص نژادی و جنسیتی برای انباشت بیشتر سرمایه است. مبارزه با خصوصی سازی ها، مبارزه با نژاد پرستی، مبارزه با تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی باید انجام شود اما نه به طور مجرد. این مبارزات تنها زمانی حاصل خواهد داد که در محدوده مبارزه ضدسرمایه داری و در پیوند با آن انجام گیرد و گرنه بازهم بازتولید خواهد شد و به صورت غیررسمی اما فعال به حیات خود ادامه خواهد داد، چنان که هنوز در آمریکا در مورد سیاه پوستان وجود دارد، چنان که در آفریقای جنوبی به حیات خود ادامه می دهد، چنان که در پیشرفته ترین کشورهای صنعتی در رابطه با زنان و مهاجرین وجود دارد و چنان که در ایران در همه زمینه ها خود را بازسازی کرده است.

منبع : libcom.org

فریده ثابتی - ٢٧ ژانویه ٢٠١٠

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری