(برگرفته از مصاحبه پاول جی از شبکه رئال نیوز با دانشجوی مصری، محمد عزالدین)
اکنون رویای ما جوانان مصری به واقعیت پیوسته است. شنیدن فریاد "برکناری مبارک" از زبان مردم عادی کوچه و بازار در خیابان ها، مردمی که فعال سیاسی نیستند، عضو سندیکا نیستند، بخشی از مخالفان سیاسی نیستند، مردمی که از هر گوشه و کنار شهر ها می آیند و فریاد می زنند "مبارک باید برود" بسیار تعجب انگیز بود. باورکردنی نبود. تا این که روز دوشنبه مردم به یک اعتصاب بزرگ فراخوانده شدند. تظاهراتی بزرگ تر از تظاهرات ٢۵ ژانویه در قاهره. اما هیچ کس انتظار نداشت تا این اندازه بزرگ باشد. آن چه که رخ داد باشکوه بود. همه کلیشه هایی را که در باره مردم مصر، در باره مخالفان در مصر، در باره دموکراسی واقعی توده ای در مصر می گفتند، باطل کرد. امکانات انجام چنین دموکراسی ای اکنون در مصر بدون توجه به حمایت آمریکا از رژیم، بدون توجه به جنبش های مخالف بسیار ضعیف و بدون توجه به موضع بسیار ضعیف احزاب مخالف در مصر در حال انجام است. این چیزی است که این لحظه را می سازد.
این لحظه و این نیروی حرکت از نوع انباشت اعتراض است. این لحظه، تجلی اعتراض است. این لحظه بعد از تجلی جنبش های مختلف مخالف - اساسا سه مدار یا سه دور مبارزه اپوزیسیون با رژیم مبارک - آشکارشد. این دورها از سال ٢٠٠۴ و ٢٠٠۵ شروع شد، زمانی که جنبش کفایه kefaya رشد کرد که شعارش " مخالفت با ادامه حکومت مبارک"، "مخالفت با انتقال ارثی قدرت به پسرش جمال مبارک" بود. این لحظه در سال ٢٠٠۵ شتاب گرفت و امید مردم برای یک تغییر واقعی تجدید شد. بعد از سال ٢٠٠۵ ما شاهد موج اعتراضی بزرگی میان کارگران و کارمندان شامل کارمندان دولت و بخش تجاری بودیم. به عنوان مثال در "محله"، شهری صنعتی در دلتای مصر، ما شاهد سه اعتصاب موفق در سال های ٢٠٠٦، ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ بودیم. اعتصاب در شهر و کارخانه ها، در کارخانه های بزرگ نساجی که در آن تقریبا ٣٠٠٠٠ کارگر کار می کردند و اعتصاب آن ها در محله مورد حمایت نیروهای مقاومت قرار گرفت و سه بار موفق شد (از این اعتصاب گزارشی با عنوان "موج اعتصاب و اعتراض کارگران در مصر" در سایت کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری منتشر شد. این گزارش به اضافه ۵ خبر و گزارش دیگر در باره مبارزات کارگران مصر از سال ٢٠٠٨ به بعد، که همه قبلا در سایت کمیته هماهنگی منتشر شده اند، به ترتیب تاریخ ضمیمه شده است).
در٢ آوریل ٢٠٠٨ کارگران با حمله و فشار شدید پلیس مواجه شدند. چیزی شبیه جنگ خیابانی بود. این لحظات امید جدیدی را بارور کرد. فرهنگ جدیدی را منتقل کرد. تجربه جدیدی را در باره اعتصاب برای مردم عادی فراهم ساخت. این سه اعتصاب با ٨٠٠ اعتصاب دیگر در ٢ سال بعد تداوم یافت. چیزی که در تاریخ مصر بی سابقه بود.
ما در سال ٢٠٠۵ جنبش سیاسی را داشتیم. جنبش اجتماعی در سراسر مصر گسترش یافت. در سال ٢٠٠٨ با اعتصاب "محله" و اعتصاب کارگران نساجی مواجه بودیم که فراخوان یک اتحادیه مستقل را دادند. این هردو تجربه توجه بسیاری از کارگران و مردمی را که علیه رژیم مبارزه می کردند به این امرجلب کرد که چه می توانند بکنند و چه قدرتی دارند. این روند با جنبش جوانان در سال ٢٠١٠ تداوم یافت. این جنبش بعد از قتل وحشیانه خالد سعید توسط پلیس در خیابان، به وجود آمد. جوانان، بیکاران، مردمی که هرروز با پلیس در تقابل اند، مردمی که کشور را متعلق به خود می دانند و می گویند: این کشور ماست اما به گروگان گرفته شده است. توسط این رژیم سرکوبگر و چهره های سیاسی و اقتصادی ای که ازین رژیم حمایت می کنند و آن هایی ک مردم را از یک آینده نو محروم می کنند، اشغال شده است.
به این ترتیب، ما سه لحظه تجلی برای رخدادها داریم. ما انقلاب بزرگ و شکوهمند مردم تونس را مشاهده کردیم که عملا سدهای ترس را شکست؛ ترس شرکت در تظاهرات و ادامه آن و پافشاری برخواسته ها. تونس نفش بزرگی را درآن چه که امروز و در این شکل رخ می دهد ایفا کرد. بین تونس و مصر اما در زمینه رسانه های عمومی تفاوت وجود دارد. رژیم دیکتاتوری مصر را آمریکا حمایت می کند و با کمک های اساسی رژیم آمریکا و البته اسرائیل پشتیبانی می شود. موقعیت جغرافیایی و استراتژیک مصر در منطقه رژیم مصر را از سایر رژیم های منطقه متمایز می کند و همین مساله در وهله اول کار مخالفان را در مصر مشکل می سازد. رسانه ها نقش مهمی را در مصر بازی می کنند. اولا حکومت و رسانه های دولتی مشروعیت شان را از سال ٢٠٠۵ برای مردم از دست دادند. تلویزیون الجزیره، وبلاگ های مستقل، فیس بوک و همه انواع این رسانه های جدید اجتماعی نقش ویژه ای را در ایجاد شبکه و هم چنین در فراخوان اعتصاب داشتند؛ به طور مثال، در ٦ آوریل ٢٠٠٨ نقش باشکوهی را ایفا کردند. مردمی مثل ما و بسیاری دیگر انتظار نداشتند این امر در در چنین زمان کوتاهی رخ دهد- من انتظار داشتم آن چه که در تونس رخ داد روی مردم مصر تاثیر بگذارد اما انتظار نداشتم این امر در زمانی چنین کوتاه رخ دهد. بدین گونه رسانه هایی که حوادث تونس را در ماه گذشته پوشش دادند نقش بزرگی را در به صحنه آوردن پتانسیل برای تغییر در مصر در لحظه و شتاب آن بازی کردند.
جنبش کارگری و جنبش دانشجویی، که در حال یافتن اشکال جدید یا شکل سازمانی بسیار پیشرفته تری هستند، سبب شدند این امر چنین خودانگیخته رخ دهد. جنبش مخالف، جنبش مخالف مشروع و قانونی، نمی تواند در مورد چیزی که امروز در خیابان های مصر در جریان است ادعایی داشته باشد. اخوان المسلمین روز چهارشنبه رخداد ها را محکوم کرد و اعلام کرد که ما در آن مشارکتی نداشتیم. آن ها گفتند که قصد مشارکت دارند اما فعالانه در رخداردهای روز سه شنبه مشارکت نکردند. بنابراین، الهام بخش واقعی جنبش جاری عملا مبارزه مردمی است که به طور خودانگیخته انگیزه دارند و به خاطر بیکاری، به خاطر مسایل اقتصادی، به خاطر دیکتاتوری، به خاطر سرکوب و به خاطر عملیات پلیس دست به عمل می زنند. آن ها چیزی ندارند که از دست بدهند. مردم خواهان تغییرند. آن ها دست به عمل زده اند. آن ها تحت تاثیر یا حمایت خارجی از نظر پولی یا سازماندهی مثل آن چه که در اوکراین و اروپای شرقی روی داد، نیستند. این جا مساله کاملا متفاوت است. مردم در تونس و مصر از خارج از کشور حمایت نمی شوند. آن ها می روند که قدرت را در دست بگیرند ... تنها پتانسیل یا آلترناتیو برای رژیم جدید در منطقه. برخلاف این که می گویند آمریکا برای مبارزه با اسلام گرایی به مصر کمک کرده است، تمام ٣/١ میلیارد کمک نظامی سالانه آمریکا به مصر در ٣٠ سال گذشته برای جلوگیری از مقاومت مردمی بوده است.
فریده ثابتی
١۵ فوریه ٢٠١١
منبع: libcom.org
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
پیوست ها
١
موج اعتصاب و اعتراض کارگران در مصر
٢٠٠٠٠ کارگر کارخانه نساجی در یکی از شهرهای مصر برای بار دوم چرخ کار و تولید را به طور کامل از کار انداختند. نساجی این شهر بزرگ ترین کارخانه نساجی خاورمیانه است و موج اعتراض کارگران آن تأثیر چشمگیری بر روی بخش های دیگر طبقه کارگر مصر گذاشته است. اعتصاب از ماه پیش آغاز شد اما دولت حسنی مبارک تلاش کرد تا با وعده و وعید، کارگران عاصی و خشمگین را به سر کار باز گرداند. دلیل اعتصاب، بهای بسیار نازل نیروی کار همراه با اوجگیری روزافزون بهای نیازهای اولیه زندگی توده های کارگر است. سطح دستمزد این کارگران از سال ١٩٨۴ تا حال ثابت مانده است، در حالی که بهای کالاهای اساسی در مصر در طول همین مدت به صورت هولناکی بالا رفته است. کارگران اعتصاب خویش را آغاز کرده اند و خواستار افزایشی معادل ١١٢ پوند در ماه هستند. آنان با قاطعیت تمام گفته اند که تا حصول پیروزی به اعتصاب ادامه خواهند داد.
مبارزات کارگران مطابق معمول با تهاجم توحش بار نیروهای سرکوبگر دولت سرمایه داری مواجه گردیده است. در جریان این تهاجم یک جوان ١۵ساله به ضرب گلوله پلیس دژخیم از پای در آمده است. شماری از کارگران زخمی شده اند و عده زیادی دستگیر و در سیاه چال های دولت بورژواری به سر می برند. ماشین سرکوب سرمایه با تمامی قدرت برای درهم شکستن اعتصاب وارد میدان شده است. نیروهای امنیتی دولت مبارک کلیه جاده های مواصلاتی منتهی به شهر را بسته و از رساندن هر نوع خواربار، مواد غذانی و امکانات دارو و درمان به کارگران به طور کامل جلوگیری می کنند.
اعتصاب ماه پیش این نساجی موج اعتراض کارگران و کارمندان را در سایر مراکز کار و تولید به دنبال آورد. جمعیت وسیع معلمان، پزشکان، کارکنان اداره دارایی و اقشار مختلف توده تهیدست در خیابان های مختلف شهره راه پیمایی کردند و علیه وضعیت وخیم زندگی خود زبان به اعتراض گشودند. امواج نارضایی کارگران همچنان در حال گسترش است. آنان در اعتصاب ماه پیش نوک تیز حمله را به سوی کارفرمایان نشانه می رفتند، اما در اعتصاب اخیر خویش صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری را یکجا آماج اعتراض قرار داده اند. گرانی در مصر همسان همه ممالک دیگر دنیا و بسیار بیشتر از برخی کشورها، بیداد می کند و منحنی صعودی پرشتاب آن، دستمزد ناچیز توده های کارگر را در کام خود می بلعد و امکان ادامه حتی همان زندگی جهنمی توأم با فقر و نکبت و مشقت را از آن ها سلب می کند.
۴٠٪ مردم مصر زیر خط رسمی فقر زندگی می کنند و درآمد روزانه شان کمتر از ٢ دلار آمریکا است. دولت مبارک با هدف غلبه بر نارضایی روز افزون کارگران، برای نان سوبسید تعیین کرده است، اما نان کمیاب است و مردم باید ساعت ها در صف های طولانی بایستند. دولت سرمایه در همان حال زیر فشار اعتراضات اخیر و در هراس از اوج گیری بیشتر مبارزات کارگران و مردم فقیر مجبور شده قیمت بعضی از کالاهای اساسی را پایین آورد.
به جز گرانی، رقابت رقت بار درون بازار نیروی کار در مصر و در سطح جهانی نیز به کاهش مرگبار مزدها کمک کرده است. پایین بودن دستمزد کارگران نساجی در دیگر کشورها مثل چین و هند، وجود صف طولانی بیکاران و امکان جایگزینی فوری نیروی کار توسط صاحبان سرمایه به عاملی برای کاهش بیشتر دستمزدها توسط شرکت های نساجی تبدیل گردیده است. سرمایه داران دنیا از وجود این وضعیت علیه کارگران استفاده می کنند و توده های کارگر دنیا تنها از طریق توسل به یک همبستگی سراسری و انترناسیونالیستی است که می توانند در مقابل این توحش به مقاومت برخیزند.
محمود عبدالوهاب کارگری که ٩ سال است در این کارخانه کار می کند می گوید: ما دیگر از وعده و وعید خسته شده ایم. من تنها ٣٠٠ پوند مصری حقوق می گیرم و با آن فقط می توانم مواد غذایی تهیه کنم. نمی توانم لباس بخرم. سال آینده دختر بزرگم به مدرسه می رود و من هیچ پولی برای خرید روپوش مدرسه اش ندارم. او می گوید ما خواهان عدالت اجتماعی برای همه کارگران در مصر هستیم و ادامه می دهد که جنگ برای گذران زندگی امر جاری ما کارگران شده است. زیر فشار بدبختی ها و نداری ها به جای انتظار داشتن یک زندگی مرفه و شاد به قبول دستمزد نازلی برای تهیه نان کودکان مان سقوط کرده ایم و کمرمان از تحمل بار تولید سودهای انبوه برای مشتی سرمایه دار خون آشام درهم شکسته است. این چیزی است که نظام سرمایه داری می خواهد و بر ما تحمیل کرده است. خرید نیروی کار به ارزان ترین بهای ممکن سیاستی است که سرمایه در همه جای جهان دنبال می کند و امروز بیش از هر زمان دیگری برای تحمیل آن بر توده های کارگر اصرار می ورزد. برای مقابله با این وضعیت و برای پایان دادن به فاجعه موجودیت نظام سرمایه داری سوای اتحاد آهنین کارگران در سطحی سراسری و انترناسیونالیستی هیچ چاره دیگری وجود ندارد.
٢
اعتصاب وسیع رانندگان تاکسی در مصر
به دنبال اعتصاب های وسیع کارگران کارخانه های نساجی در مصر اینک رانندگان تاکشی این کشور نیز دست به اعتصاب زده اند. کارگران راننده اعلام کرده اند که درآمد روزانه ناشی از ساعات کار آنان مطلقاً کفاف تأمین معاش خانواده هایشان را نمی دهد. آنان فریاد می زنند که گرانی سرسام آور قیمت مایحتاج معیشتی مزدهای واقعی آنان را به شدت کاهش داده و قدرت خرید آنان را به سمت صفر رانده است. رانندگان در همان حال بالا رفتن مستمر بهای بنزین را نیز به عنوان یک عامل مهم و موثر دیگر در تنزل سطح مزدهای واقعی خود آماج اعتراض قرار داده اند.
مه ٢٠٠٨
٣
مبارزات کارگران در مصر و میدان داری اپوزیسیون های درونی سرمایه
هر کجا که صدای طبقه کارگر علیه شدت استثمار، گرسنگی، آوارگی ، بی حقوقی، موقعیت وخیم معیشتی و اجتماعی خود بلند می شود، اپوزیسیون های درونی سرمایه نیز به سرعت برق آشیانه های امن سکوت و سازش را برای نشستن بر موج مبارزات کارگران و یافتن سهمی مطلوب تر در ساختار قدرت دولتی سرمایه ترک می گویند. ماه ها است که توده های کارگر مصر علیه سطح بسیار نازل دستمزدها، تنزل بیش از حد میزان مزدهای واقعی زیر فشار گرانی های سرسام آور و محرومیت عمیق از همه امکانات رفاهی و اجتماعی در حال اعتراض و مبارزه به سر می برند. اعتصابات گسترده کارگران بسیاری از نساجی ها از جمله بزرگ ترین کارخانه نساجی خاورمیانه در همان حال که دولت مصر را دست به کار تدارک وسیع ترین سرکوب ها علیه طبقه کارگر این کشور کرد اپوزیسیون های درونی بورژوازی را نیز از همه سو به جنب و جوش انداخت تا فضای مبارزه طبقاتی میان توده های کارگر و نظام سرمایه داری را به میدان مشاجرات رفرمیستی میان خود و رقبای مسلط حکومتی تبدیل کنند. این جماعت اخیراً با طرح ضرورت اصلاحات سیاسی، از کارگران و سایر توده های زحمتکش خواسته اند تا به جانبداری از حرف های آنان در خانه بمانند و به نشانه «سوگواری برای آینده کشور»! لباس سیاه بپوشند.
معضل کارگران مصر نه میهن، نه آینده میهن، نه درد میهن و نه هیچ مسئله « میهنی» و «ملی» بلکه فشار مرگبار استثمار سرمایه، ستمکشی فرسانیده و نابودساز ناشی از حاکمیت سرمایه و مشقات، مصائب، ادبار و ذلت ناشی از تسلط رابطه خرید و فروش نیروی کار در جامعه و جهان است. طبقه کارگر مصر یکسره در زیر خط رسمی فقر زندگی می کند و درآمد روزانه کارگران از 2 دلار آمریکا کمتر است. جنبش کارگری مصر به طور قطع در هیاهوها و جار و جنجال اپوزیسیون های درونی سرمایه هیچ نفعی ندارد و هر گام همسویی آن با این اپوزیسیون ها گامی در خلع سلاح طبقاتی اش به نفع کل بورژوازی مصر و عرب و جهان خواهد بود. کارگر مصری امروز در موقعیتی بسیار حساس و سرنوشت ساز قرار دارد. او می تواند با افراشتن بیرق ستیز علیه سرمایه داری و با تلاش برای سازمانیابی سراسری ضدسرمایه داری نه فقط توده های کارگر همزنجیر خویش در مصر که کارگران بسیاری از جوامع دیگر سرمایه داری عرب، کارگر فلسطینی، کویتی، سعودی، اردنی و لبنانی و سوری را با خود همراه سازد. رسالت یک اتحاد سراسری ضدسرمایه داری از همه توده های کارگر کشورهای عربی امروز بیش از همه بر دوش کارگر مصری سنگینی می کند. راه پیکار طبقه کارگر مصر نه همسویی با اپوزیسیون های بورژوایی مصر بلکه متحد کردن توده های طبقه خود علیه سرمایه و هموارسازی راه این اتحاد در میان کارگران همه کشورهای همجوار برای تسویه حساب با کل بورژوازی عرب است. کارگر مصری اگر چنین کند راه درست رهایی کارگر فلسطینی را نیز بر روی همه کارگران منطقه باز کرده است.
مه٢٠٠٨
۴
اعتصابات و تظاهرات گسترده کارگری در سراسر مصر
کارگران مصر از شدت استثمار و بی حقوقی به ستوه آمده اند. از گرفتن حداقل دستمزد بازمانده اند. طی سه دهه یعنی از ١٩٨٠ به این طرف با حداقل حقوق هایی که منجمد شده اند سر کرده اند. در حالی که سرمایه داران سودهای نجومی برده اند، کارگران حتی قادر به خرید نان و حبوبات برای سیر کردن شکم خود و خانواده خود نیستند. با افزایش قیمت ناگهانی مواد غذایی در سال ٢٠٠٧ دردهای فروخفته سر باز کرد و کارگران برای احقاق حقوق خویش به پا خاستند. تظاهرات چند ده هزار نفری کارخانه نساجی "محله" که خواب سرمایه داران مصری و دولت آن ها را آشفته کرد آغاز فعال شدن دوباره جنبش کارگری بود. با توسعه بحران سرمایه، کارگران مصر هم مثل همه همزنجیرانشان در همه جای دیگر دنیا محکوم به تحمل بار بحران شدند. دستمزد ها نه فقط پائین ماند که چند ماه چند ماه هم پرداخت نشد. فشارها از همه سو سنگین تر شد. کارگران دست به اعتراض زدند. آنان در هفته گذشته مراکز کار ٦ استان مصر را در موج اعتصاب غرق کردند. ٣٠٠٠ کارگر کارخانه نساجی مناوفیه در اعتراض به پرداخت نشدن بن کارگری اقدام به اعتصاب نشسته در کارخانه کردند. آن ها از حسنی مبارک خواستند که مشکل تهیه مواد اولیه برای ادامه کار آن ها را حل کند، زیرا کارفرمای هندی کارخانه قصد تعطیل کارخانه و فروش ماشین آلات را دارد.
بیش از ٣۵٠ کارگر در منطقه منیه در اعتراض به کاهش ٣۵ درصدی دستمزدهایشان از گرفتن حقوق ماه فوریه خودداری کردند. آن ها نیز از دولت خواسته اند که برای تهیه مواد اولیه جهت راه اندازی ماشین آلاتی که بیکار مانده است دست به کار شود. کارگران هم چنین خواهان پرداخت ٣٠٪ فوق العاده شغلی شده اند، چیزی که مبارک از ترس گسترش بیشتر اعتراضات کارگری با پرداخت آن موافقت کرده است. توده های کارگر همزمان خواهان مشارکت ١٠ درصدی در سودها هستند.
در داکاهلیه ١۵٠ کارگر زن کارخانه نخ ریسی در اعتراض به رئیس اتحادیه کارخانه و در اعتراض به عدم پرداخت فوق العاده اجتماعی دست به اعتصاب زدند. در این جا یونایتد بانک و یوسری مقازی سرمایه داران اصلی و جلال صادق مدیر کارخانه، کارگران را زیر فشار قرارداده اند تا بدون دریافت هیچ غرامتی کار خویش را ترک گویند. ١۵٠ کارگر زن علیه این جنایت شوریدند، به گونه ای که مدیریت شرکت مجبور شد برای جلوگیری از تماس کارگران با روزنامه نگاران در کارخانه را قفل کند.
در کورنا نیز ٢۵٠ کارگر کارخانه مواد دارویی برای چهارمین روز پی در پی در اعتراض به عدم پرداخت حقوق ماه های ژانویه و فوریه دست به اعتصاب زده اند. سه کارگر همزمان اعتصاب غذا کردند.
درد همه کارگران مشترک است : عدم پرداخت بموقع دستمزدها و مزایا. تعطیل کارخانه و اخراج و عدم پرداخت غرامت در همه جا بیداد می کند. یک نکته قابل توجه است. کارگران شگردهای سرمایه داران را بسیار خوب تشخیص داده اند. آنان می دانند که صاحبان سرمایه برای سودجویی های انبوه تر کارخانه ها را می بندند و سرمایه ها را به حوزه های سودآورتر منتقل می کنند. کارگران با درک این موضوع خواهان تامین مواد اولیه توسط دولت و ادامه کار کارخانه ها هستند. کارگران مصر در این زمینه گام های مؤثری به جلو برداشته اند.
مارس ٢٠٠٩
۵
اعتصاب کارگران ماهیگیر مصر
حدود ٣٠٠ کارگر شاغل در قایق های ماهیگیری در دهکده میچانیونا در مصر در ٨ ژانویه بندر کوچک دهکده را محاصره کردند و راه های ورود و خروج آن را بستند. قبل از کریسمس آن ها به خاطر این که مدتی است دستمزدهایشان کاهش یافته است به یک اعتصاب یک روزه دست زدند. کاهش دستمزدها با موافقت اتحادیه کارگران ماهیگیر صورت گرفت که در سال ٢٠٠٨ به صورت وابسته به کارفرما ایجاد شد و با کارفرما سر تعرفه مزد به توافق رسید. طبق معمول، پلیس ضدشورش و پلیس بندر برای ترساندن کارگران آن ها را محاصره کرده بودند و بندر کوچک محاصره در محاصره شده بود. هم چنین، پلیس وکلای کارگران را که از صاحبان سه کشتی ماهیگیری شکایت کرده بودند تحت فشار قرار دادند تا از خود سلب مسئولیت کنند. کارگران می گویند صاحبان کشتی از روش هایی در پرداخت دستمزد استفاده می کنند که بتوانند حداکثر استثمار را به کار برند و سود خود را افزایش دهند و حتی بخشی از دستمزد تعیین شده کارگران را به نفع خود تصاحب کنند. علاوه براین، آن ها به خوبی از شیوه ایجاد تفرقه در میان کارگران استفاده می کنند، به نحوی که بخشی از کارگران یونانی راعلیه کارگران مصری به کار گرفتند. هدف کارفرمایان این است که کارگران ماهیگیر را که مدت ٢۵ سال است طبق قرارداد دوجانبه ماهیگیری مصر یونان مشغول کارند و طبق آخرین قرار داد باید با آن ها طبق قوانین اتحادیه اروپا برخورد شود اخراج کنند و کارگران مهاجر را با دستمزد کمتر و بدون توجه به قرارداد به کارگیرند. کارگران مصری می خواهند طبق قرارداد به آن ها عیدی کریسمس پرداخت شود. تحت پوشش بیمه اجتماعی کارگری قرارگیرند و نه بیمه خویش فرمایی، که اکنون عضو آن هستند و باید همه حق بیمه را خود بپردازند. و بالاخره خواست دیگر کارگران این است که از سود سالانه کارفرمایان سهمی به آن ها تعلق گیرد. کارگران بعد از یک روز به محاصره بندر پایان دادند و دوباره اعتصاب را ادامه دادند. در روز پنج شنبه 7 ژانویه آن ها اولین انتخابات انجمن کارگران ماهیگیر مصر را که خارج از پوشش اتحادیه رسمی است برگزار دادند و تصمیم دارند تا دستیابی به خواسته هایشان به مبارزه ادامه دهند.
در تمام دنیای سرمایه داری همین وضعیت را می بینیم. کارفرمایان استثمار کارگران را حق مسلم خود می دانند، زیرا تنها به کمک آن است که سود حاصل می شود و در همه جا سرمایه داران به شیوه های مختلف سعی در بالا بردن آن دارند. در بخش های "پیشرفته" دنیای سرمایه داری، این شیوه چنان ظریف و پنهان است که کارگران اصلا در ساعات کار متوجه آن نمی شوند. اما خود به خوبی می دانند که بازده کارشان نسبت به مثلا ده سال قبل چند برابر شده است اما اگر بسیار هم موفق بوده و توانسته باشند دستمزدها را بالا ببرند این افزایش دستمزد هیچگاه از ۵ درصد بیشتر نبوده است ( به استثنای خلبانان). اما خستگی و ناتوانی زودرس به آن ها این تطاول را گوشزد می کند. حمایت پلیس از کارفرمایان درمقابل اعتراض کارگران نیز تعجبی ندارد. مگر نه این که پلیس بخشی از نیروی سرکوب دولت سرمایه داری است و اصولا برای همین کار تربیت می شود. اگر دولت از کسانی که به او اجازه نمایندگی از خود را داده اند حمایت نکند که نمی تواند خدمتگذار آن ها باشد. تنها چیزی که می ماند و در جایگاه خود نیست طبقه کارگر است. چنان تنها و از هم گسیخته است که مورد سوء استفاده کارفرما هم قرار می گیرد و در برابر رفیق و دوست هم طبقه ای خود قرار می گیرد. به دلیل بیکاری ، فقر و نابسامانی زندگی حاضر می شود جای کارگر اخراجی را با دستمزد کمتر و بدون هیچ تضمینی بگیرد. وقتی هم که دست به اعتراض و اعتصاب می زند با وجود میلیاردها هم طبقه ای چنان تنهاست که توان ادامه مبارزه را ندارد یا با اندک بهبودی در اوضاع کنار می آید و یا در صورت ادامه باید پیه همه درد و رنج های فردی و خانوادگی را برتن خود بمالد. چگونه می شود به این اوضاع پایان داد؟ چگونه می شود اعتصاب ها را هماهنگ کرد؟ چگونه می شود حرکت را با حمایت طبقاتی آغاز کرد و دست به حرکت های اعتراضی سازمان یافته و زنجیره ای زد تا مبارزه فروکش نکند و تداوم یابد؟ چگونه می توان علیه سرمایه متحد و متشکل شد؟ وظیفه هر کارگر در هر کجای دنیا این است که به این پرسش ها بیندیشد و بکوشد پاسخ آن ها را پیدا کند.
منبع : libcom.org -١٢ ژانویه ٢٠١٠
٦
گسترش اعتراضات کارگری در مصر
مبارزات کارگری در سراسر مصر در حال گسترش است و از یک کارخانه به کارخانه دیگر و از یک بخش به بخش دیگر تداوم می یابد. ماه مارس ماه اعتصاب و تحصن در ٦ استان و در سراسر کشور بود.
- در آندراما بیش از ٣٠٠٠ کارگر کارخانه پوشاک در داخل کارخانه به اعتصاب نشسته اقدام کردند. آن ها به عدم پرداخت مزایای سالانه شان در طی ٢٢٨ روز کار و پولی که معمولا در روز تولد پیغمبر اسلام به آن ها داده می شد اعتراض خود را سازمان دادند. آن ها از حسنی مبارک خواستند در مساله و حل مشکل شان مداخله کند و متذکر شدند که مالک هندی کارخانه قصد بستن کارخانه در مصر و فروش ماشین آلات آن را دارد.
- در منیا بیش از ٣۵٠ کارگر کارخانه تولید نخ برای چهارمین بار از دریافت دستمزد ماه فوریه به دلیل کاهش دستمزد هایشان خودداری کردند. این حرکت اعتراضی را کارگران در مقابل ادعای کارفرما که می گوید تنها به ۶۵٪ پیش بینی ها و انتظارات نایل آمده اند، انجام دادند. آن ها خواهان مواد خام لازم برای کار با ماشین های متوقف شده هستند. هم چنین خواهان مشارکت ١٠٪ در سودهای حاصله هستند و می خواهند کارفرما ٣٠٪ کمک هزینه زندگی اضافه بردستمزد را که رئیس جمهوری فرمان آن را داده است بپردازد.
- در داکا ١۵٠ کارگر کارخانه نخ ریسی که همه زن هستند در ٦ مارس در اعتراض به تعلیق یکی از کارگران و عدم پرداخت کمک هزینه زندگی دست به اعتصاب زدند. آن ها یونایتد بانک و یوسری مغازی سرمایه گذاران اصلی کارخانه را متهم کردند که با اقدامات خود می خواهند کارگران را چنان مستاصل کنند که خود استعفا دهند و کار را ترک کنند تا آن ها از پرداخت ضرر و زیان به کارگران در اثر اخراج معاف شوند. مالک کارخانه در حالی که کارگران در داخل کارخانه به اعتصاب نشسته پرداخته بودند در کارخانه را بست.
- در انستیتو تکنولوژی مصر ٣٠٠٠ دانشجو به وزیر آموزش عالی اعتراض کردند.
وقتی به این حرکات کارگری نگاه می کنیم انگار دارند در بغل گوش خودمان در سنندج، رشت، کرج یا اصفهان رخ می دهند. معضل همان است که ما خود در ایران با آن درگیریم. کارگران کار می کنند و چرخ کارخانه دائم در حرکت است. کالا تولید می شود، به فروش می رسد، روند گردش کامل می شود، پول به سرمایه تبدیل می شود و سرمایه جدید با سرمایه قبلی به اندازه ارزش اضافی بیرون کشیده شده از جسم وجان کارگران و تبدیل شده به سود کارفرما تفاوت دارد. البته بخشی را که صرف زندگی تجملی سرمایه دار و خانواده اش می شود را نیز باید در احتساب ارزش اضافی در مد نظر داشت. این سرمایه جدید می آید که با طولانی کردن زمان کار یا بالا بردن بهره وری کار و در هرحال با تشدید استثمار شیره حیاتی تولید کنندگان آن را بمکد و بدین سان نیروی کار بیشتری را در دور بعدی تولید به خدمت بگیرد و یا با دست به سر کردن کارگران موجود سرمایه را به بخش های سودآورتر منتقل کند و نیروی کار ارزان تری را جانشین کارگران بیکارشده سازد. مهم نیست که سرمایه دار از چه ملیتی است. می تواند مثل نمونه بالا هندی باشد و با بیکار کردن کارگران هندی سرمایه اش را به مصر ببرد و سپس از مصر به جایی دیگر با بازده بیشتر منتقل کند. می تواند ایرانی باشد و با بستن کارخانه کارگران را بیکار سازد. یا با استثمار سه شیفتی کارگران و پرداخت دستمزدهای بخور و نمیر به آنان و تهدید آن ها به اخراج تسمه از گرده کارگران بکشد، که نمونه بارز آن ایران خودرو است که از یک سو کارگران ایرانی را در خطوط گوناگون تولید خرد و خمیر می کند و از سوی دیگر در سوریه و ونزوئلا و روسیه و ... سرمایه گذاری می کند تا در استثمار کارگران این کشورها نیز سهیم باشد.
این روند می تواند حتی شدت یابد و خانه خرابی و سیه روزی کارگران از این هم گسترده شود، مگر آن که به این خودآگاهی برسیم که قدرت سرمایه از بی قدرتی ما سرچشمه می گیرد، مگر آن که در مقابل قدرت متشکل سرمایه قدرت متشکل خود را قرار دهیم. اگر کماکان به جای قراردادن قدرت متشکل خود در مقابل دولت سرمایه به این رئیس جمهوری یا آن سازمان جهانی که هیچ کدام برای ما تره هم خرد نمی کنند دل خوش کنیم، اگر به جای تصرف کارخانه ها بگذاریم که راحت ما را از محل کارمان بیرون کنند و ماشین ها را بخوابانند، اگر شوراهای کار و تولید را و شبکه سراسری شوراهای همه کارگران را تشکیل ندهیم، اگر به جای آن چه که خود در طی یک سال مالی تولید می کنیم یعنی «تولید ناخالص داخلی» به عنوان مبنای تعیین حداقل دستمزد تاکید نکنیم و برای این کار به نرخ تورم و نظایر آن دلخوش کنیم، اگر به جای مطالبه اختصاص سهم هرچه بیشتری از ثروت تولید شده توسط کارگران به معیشت شهروندان به سود ویژه و آکورد و رکورد و عیدی و بن و «مزایا» ی دیگری که تضمینی هم بر پرداختشان وجود ندارد (زیرا اجزای دستمزد محسوب نمی شوند) دلخوش کنیم و به آن قناعت نماییم، اگرهمبستگی کارگری شکل نگیرد و آن که کار می کند غم رفقای بیکار خود را نداشته باشد، اگر بگذاریم زندگی مان گنداب سکون و آرامش مرگ باشد و، در یک کلام، اگر بگذاریم که درب زندگی مان کماکان بر پاشنه کنونی بچرخد، مطمئن باشیم که روز به روز فقیرتر، بدبخت تر، سیه روزتر، درمانده تر، مفلوک تر و داغ لعنت خورده تر خواهیم شد.
مارس ٢٠١٠