صنایع نساجی و پوشاک سال های متوالی است که با بحران روبه رو است، زمانی در ایران و چین و زمانی دیگر در ویتنام، کره، ترکیه، مصر، پاکستان، هند و به ویژه بنگلادش. اکثریت کارگران این صنایع را زنان و د رمواردی کودکان تشکیل می دهند. این دو بخش از صنعت مکمل یک دیگر هستند. در صنعت نساجی دو دسته از کشورها مسلط اند: کشورهای صنعتی اروپای غربی و کشورهای درحال رشد به ویژه چین و کشورهای فقیر و مقروض. صنعت نساجی برای صنعت پوشاک و مصارف خانگی تولید می کند. در این صنایع یک زنجیره تولیدی وجود دارد که از ماده خام که می تواند پنبه یا آکریل یا ابریشم یا مواد دیگر باشد شروع می شود. بازار مواد خام و چگونگی تعین قیمت در آن ها مثل مواد خام دیگر بازهم زیر سلطه کنسرن های فراملیتی است و مهم نیست که در کجا تولید شوند. نصیب مردم کارگر این مناطق از تولید در این بخش صنعتی شرایط بسیار نامساعد کار، مزد بخور و نمیر، و مسمومیت با سم پستیسید که ده ها سال است مصرف آن در کشورهای صنعتی ممنوع شده اما بازهم تولید می شود و به کشورهای تولید کننده مواد خام صادر می شود و کارگران را که بسیاری از آن ها کودک هستند مسموم می کند و بسیاری را می کشد. سپس در زنجیره تولید همراه با لباس دوباره به کشورهای صنعتی که در این سال ها سطح زندگی مردم در اثر بیکاری، سقوط دستمزدها، کاهش خدمات اجتماعی و امکانات جمعی پایین آمده و مشتریان پروپا قرص این محصولات شده اند بر می گردد و سبب بیماری های پوستی و در مواردی اختلالات شدید عصبی و حتی مرگ می شود.
ماده خام به نخ و سپس به پارچه تبدیل می شود که در این جا طراحی و رنگ انجام می شود که خود متخصصان ویژه و رقابت بین آن ها را به همراه دارد. سپس پارچه به بخش طراحی لباس می رود. در بخش لباس های با کیفیت بالا تولید به شیوه انبوه انجام نمی گیرد زیرا مصرف کنندگان ویژه دارد و محدود است. اما بیشترین تبلیغات و نمایش در این محدوده انجام می شود که به صورت شوهای مد جدید، خوراک مجلات و فرستنده های تلویزیونی است. و بالاخره تولید. در فاصله ی تولید تا مصرف نقش تاجران و واسطه های خرید و فروش عمده می شود. آن ها سعی می کنند تولیدات انبوه این کارگاه ها را به ناچیزترین قیمت بخرند و این به معنی پایین و پایین تر آمدن دستمزد کارگران است. آن ها معمولا ضرب العجلی برای تولید تعین می کنند، مثلا در فاصله کوتاهی قبل از کریسمس یا نوروز خودمان خواهان مقادیر بالای کالا می شوند. تاوان آن را باید کارگران با ساعات اضافی کار، گاه تا ١٨ ساعت در روز بپردازند که در بسیاری مواقع اضافه دستمزدی هم دریافت نمی کنند یا مقادیر ناچیزی دریافت می کنند. هر چه فاصله از ماده خام به تاجر کمتر باشد و زود تر به بازار برسد تقاضای بیشتری را به دست خواهد آورد.
صنعت پوشاک یک صنعت کاربر با دستمزد پایین است به همین سبب در تقسیم کار جهانی و به ویژه بعد از دهه ١٩٩٠ به کشورهای در حال رشد و یا فقیر پرجمعیت واگذار شده است. در پوشاک با کیفیت بالا به تکنولوژی مدرن نیاز است. معمولا دستمزدها نیز بالاست و لباس های با طراحی بالا و گران تولید می شود. رقابت در این بخش به توانایی در تولید طرح های جدید و قابل رقابت وابسته است. بازار این تولیدات نیز در کشورهای صنعتی و مختص مناطق خاصی ازاین کشورهاست. طبق آمار سازمان تجارت جهانی جمعیت شاغل در صنعت نساجی و پوشاک در کشورهای صنعتی در مقابل کشورهای جنوب آسیا و دیگر کشورهای درحال رشد بسیار کاهش یافته است، به نحوی که در سال ١٩٩۵ در ایالات متحده ٦٨٨ هزار نفر شاغل بخش نساجی در سال ٢٠٠٢ به ۴٨٩ هزار نفر رسید. در آلمان از ٢٦١ هزار به ١٤٦ هزار، در ایتالیا از ٣٣٢ به ٣٣۵ هزار با کمی افزایش، در فرانسه از ١٣۴ به ١٣٩ هزار و در انگلیس از ١٨٨ هزار شاغل به ١٢٠ هزار نفر رسید. در بخش پوشاک به ترتیب: از ٨١٤ به ٣۵٨ هزار، در آلمان از ١٢٢ هزار به ١٠۵ هزار، در ایتالیا از ٢٧۴ به ١٩٨ هزار، در فرانسه از ١٣٧ هزار به ٨١ هزار و در انگلیس از ١٧٣ هزار به ٧٨ هزار شاغل رسید. در دسته کشورهای در حال رشد وضع دائما در حال تغییر است، زیرا کنسرن ها به محض این که کارگران با بالا رفتن آگاهی اقدام به سازمان دهی خود و طلب حق و حقوق می کنند و دستمزدها کمی بالا می رود آن ها بساط تولید را جمع می کنند و به کشوری می روند که در آن هنوز این مسایل مطرح نیست و نیروی کار به ثمن بخس به دست می آید.
نوع دیگر تولید انبوه با کیفیت پایین است مثل تولید تی- شرت یا انیفورم و لباس های ارزان. کارخانه های این بخش معمولا در کشورهای در حال رشد قرار دارند و تولید برای صادرات انجام می شود. البته با توجه به این که این کشورها معمولا جمعیت بالا دارند بازار داخلی نیز یک مصرف کننده بزرگ همین تولیدات است. معمولا در کارخانه های این بخش از صنعت کارگران زن استخدام می شوند، زیرا می توانند به آن ها دستمزدهایی پایین تر از مردان و یا دستمزدهای مرسوم بدهند. به دلیل نیاز شدید به این درآمد ناچیز معمولا مطیع اند و شرایط غیرانسانی کار را تحمل می کنند. سطح سواد و آگاهی در آن ها پایین است. تجربه کار جمعی ندارند و با قوانین مربوط به کار آشنا نیستند. این کارگران معمولا کارگران نیمه ماهر و یا ساده هستند - گرچه هرکدام بعد ازمدتی در کار خود مهارت پیدا می کنند اما اغلب به عنوان کارگران ساده در نظرگرفته می شوند- و کار به صورت زنجیره ای انجام می شود، یعنی هر گارگر بخشی از کار را با سرعت انجام می دهد و بلافاصله آن را برای ادامه کار به دیگری می سپارد. سرعت کار و شدت استثمار در این کارخانه ها غیرقابل تصور است. فیلم"China Blue " این روند را و هم بیگانگی کارگر با تولیدات خود را به وضوح کامل نشان می دهد. آن گونه که گزارش شده کارگران اجازه حرف زدن با هم را ندارند. اجازه رفتن به توالت را ندارند. اجازه حامله شدن را ندارند وگرنه اخراج خواهند شد. معمولا بیمه نیستند و قوانین کار شامل آن ها نمی شود. هروقت کارفرما بخواهد آن ها را اخراج می کند. دستمزدهای ناچیز آن ها گاه ماه ها پرداخت نمی شود و در بسیاری موارد بالا کشیده می شود. معمولا مورد سوء استفاده و آزاد و اذیت جنسی قرار می گیرند. ساعات کار ثابتی ندارند و در مواقعی که نیاز بازار بالا باشد تنها چند ساعت می توانند در همان کارگاه ها استراحت کنند زیرا رفت و برگشت از محل کار به خانه و برعکس وقت گیر است. این تولیدات به کنسرن های بین المللی وابسته اند و بین تولید کننده و این کنسرن ها تجاری از دو طرف فعال اند. معمولا مصرف کننده برای خرید این تولیدات پول کمی می پردازد اما در عوض باید مکررا لباس بخرد. تبلیغات و مد نقش موثری در تداوم خرید این کالاها دارند.
یک شبکه جهانی در صنعت پوشاک وجود دارد. در سال ٢٠٠١ بنا بر آمار سازمان تجارت جهانی WTO آسیا با ٨٩.٢٩ میلیارد دلار، اروپای غربی با ۵٧.٢٢ ، آمریکای لاتین با ٢٢.٦٢ و آمریکای شمالی با ١٠.٧١ میلیارد دلار در راس این شبکه قرار داشتند. قدرت های بزرگ بازار پوشاک در ایالات متحده عبارتند از سی یرز، ک- مارت، پنی و وال-مارت؛ در آلمان کاراشتات، کووله- فعلا ورشکست شده و کالاهایش را حراج کرده و ١۵ هزار کارگر آن بعد از دو ماه و پایان فروش به ارتش بیکاران خواهند پیوست-/ زین- این فروشگاه نیز در بسیاری از شهرهای آلمان بسته شده است، مترو/ کافهوف و پ اند ث؛ قدرت های بین المللی پوشاک عبارتند از C&A هلندی وH&M سوئدی. ده کشور مهم صادر کننده محصولات نساجی ٢٠٠١ : مراکش، رومانی، فیلیپین، سریلانکا، ایتالیا، جمهوری چک، ویتنام، اندونزی و تایلند. ده کشور مهم صادر کننده پوشاک ٢٠٠١ : سریلانکا، ویتنام، فیلیپین، مراکش، رومانی، جمهوری چک، فرانسه، کانادا و ایتالیا. کشورهایی نظیر چین و هند به این دلیل در زمره این ده کشور نیستند که به علت جمعیت زیاد آن ها بخش زیادی از تولیدات در داخل کشور مصرف می شود.
اعتراضات کارگران تولید پوشاک در بنگلادش*
صبح زود روز شنبه ٣١ اکتبر چند صد کارگر کارخانه پوشاک نیپون در ارشاد ناگر بنگلادش که اکثرشان زن هستند برای کار و دریافت سه ماه حقوق پرداخت نشده خود به در کارخانه آمدند اما مشاهده کردند که مدخل ورودی کارخانه توسط نیروهای پلیس، نیروهای شبه نظامی لباس شخصی بسته شده و مانع ورود آن ها شده اند. در اعلامیه ای که به در چسبانده شده بود به اطلاع کارگران رسید که به خاطر بحران جهانی و موارد دیگر!! کارخانه از ٣١ اکتبر تا ٢٨ نوامبر بسته خواهد بود و آن ها باید روز ١٠ نوامبر برای گرفتن دستمزد عقب افتاده خود مراجعه کنند. کارگران که به خوبی این شگردها را می شناسند و وعده های سرخرمن کارفرمایان را تجربه کرده اند زیر بار نرفته خواهان ورود به کارخانه شدند که با ممانعت نیروهای سرکوب مواجه شدند. با گذشت زمان، کارگران دیگر نیز به آن ها اضافه شدند و مردم محل نیز به حمایت از کارگران به آن ها پیوستند و جمعیت معترض به چند هزار نفر رسید. جمعیت برای بستن بزرگ راه داکا- مایمنسیک حرکت کرد و راه را مسدود کرد. سپس چند لاستیک ماشین به آتش کشیده شد. صدها پلیس و نیروهای شبه نظامی لباس شخصی و نیروهای انتظامی به مقابله با کارگران و حامیانشان پرداختند و به طرفشان تیراندازی کردند و گاز اشک آور انداختند. کارگران نیز با آجر و سنگ به مقابله پرداختند. شدت درگیری افزایش یافت و و تا عصر شنبه ادامه داشت. در درگیری های متقابل سه نفر از معترضان در اثر تیراندازی کشته و ١٠٠ نفر زخمی شدند. ١٦ پلیس نیز زخمی شدند. رئیس پلیس منطقه ضمن اعلام این که اوضاع کاملا غیرقابل انتظار بود و اگر مالک کارخانه قبلا با کارگران صحبت می کرد کار به این جا نمی کشید به روال معمول همه سرکوبگران ادعا کرد که کارگران این کارها را نکردند بلکه افراد خارجی غیرکارگر در میان شان نفوذ کردند و با پلیس درگیر شدند و از کوکتل مولوتف و مواد آتش زا استفاده کردند!! در حالی که هیچ کس دیگر این ادعا را تایید نکرد و آتشی جز آتش شلیک اسلحه نیروهای پلیس و لاستیک های آتش زده شده نبود. او همچنین ادعا کرد که این حرکت اعتراضی و درگیری با پلیس از خارج سازمان دهی شده بود، چیزی که در همه حرکت های اعتراضی کارگری و مردمی ادعا می شود. گویی کارگرانی که به خوبی نظم تولیدی سرمایه داران را پیش می برند توانایی خود سازماندهی ندارند و نمی توانند قدرت خود را به نمایش بگذارند. آن چه مسلم است این یک حرکت خود به خودی و ناشی از احساس تحقیر توسط کارفرما و عوامل سرکوب حامی آن ها بود. چرا کارگران باید ماه ها بدون دستمزد کار کنند؟ کارکردن به معنی گردش چرخ تولید است. این گردش به معنی تولید کالا، فروش آن به خریدار و برگشت پول کالا به چرخه تولید برای تولید بعدی یعنی سرمایه شدن پول است. وقتی این روند به پایان می رسد ارزش اضافی واقعیت می یابد یعنی کارپرداخت نشده یا مرده کارگر- که در این صنایع به دلیل شدت استثمار بسیار بالاست و کار پرداخت شده که همان دستمزد باشد بسیار پایین است - به سرمایه دار بازمی گردد و سرمایه به اصطلاح آن ها خودافزا می شود. پس چرا دستمزد کارگری که کارش را به کارفرما به صورت اعتبار بدون بهره بلکه با اضافه شدن مساعده داده است و بعد از یک ماه فقط بخشی از آن را می خواهد پرداخت نمی شود؟ چرا کارگران در حالی که به این امر واقفند، تن به این کار می دهند و مانع کلاه برداری سرمایه دار نمی شوند؟ چرا اقدام به جلوگیری از خروج کالاهای تولیدی و کنترل خرید و فروش و حساب و کتاب شرکت ها و کارخانه های مربوطه نمی کنند و همواره چند بار از یک سوراخ گزیده می شوند؟ این ها سئوالاتی است که پاسخ شان مثل روز روشن است اما، با وجود این، این کارگران اند که باید به تجزیه و تحلیل آن ها بپردازند و تکلیف خود را با سرمایه، سرمایه دار و نیروهای سرکوب حامی سرمایه روشن کنند و شیوه های برون رفت از آن را بیازمایند و خود را برای مبارزه با آن سازمان دهند.
فریده ثابتی
٧ نوامبر ٢٠٠٩
* منبع خبر: Libcom.org
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری