١٧ اکتبر ٢٠١١ اولین جلسه گروه KIS با کارگران مکزیکی در دفتر POS
انریکه گومز:
به سمینار بین المللی خوش آمدید. سمینار کمی دیر اما شروع شد. برای من افتتاح سمینار، افتخاری بزرگ است. مبادله تجربیات بین المللی، همبستگی بین المللی برای ما یک پرنسیپ است. علاوه براین وسیله ای برای مبارزه است. کاملا روشن است که همبستگی بین المللی یک ابزار مبارزه است. و اعتصاب موفق در اوزکادی و دموکراتیزه کردن موفق اتحادیه در سن لوئیس پوتوسی، بدون حمایت و همبستگی رفقای اروپائی و آلمانی که تعدادی از آن ها اکنون این جا حضور دارند، شاید نمی توانست این گونه پیش برود. اما تم همبستگی بین المللی در این دو مثال خود را محدود نمی کند و منحصر به ترادوک و سن لوئیس پوتوسی نیست. همین شنبه گذشته به طور جهانی یک کارزاری، یک جنبشی انجام گرفت که در واقع جیزی مشابه را می جوید. یک کارزار بین المللی که تاکنون وجود نداشته است و بحث ما در این جا را تایید می کند یا حداقل به ثبوت می رساند . معرفی افراد کمیته حمایت بین المللی و کارگران شرکت کننده از کارخانه های مختلف در سمینار و سخنران بعدی فرانسیسکو رتاما.
فرانسیسکو رتاما:
خوش آمدید. خوشحالم که سمینار تشکیل شده است. ما ماه هاست که در تدارک مقدمات آن بودیم. پوسPOS(partido obrero Socialista) یک سازمان کوچک هست و ما مشکلات سازماندهی متفاوتی داشتیم اما قلبا متشکریم که برای دیدار آمدید. باور من این است که سمینار جرئت ما را و کوشش ما را برای ایجاد مفهوم دیگری از اتحادیه یا وحدت اتحادیه ای، برای بنای یک اتحادیه مبارز، یک اتحادیه مستقل و دموکراتیک و یک کار اتحادیه ای بین المللی، بیشتر می کند. با چنین دیدی نشستی در گذشته انجام گرفت و امیدوارم که این دیدار هم موفق باشد.
درک من از سمینار، از این با هم نشستن، این نیست که یک طرح کارگردانی شده ای وجود دارد با سخنرانی هایی و چند سئوال کوتاه و بحثی کوتاه؛ بلکه عبارت است از دیالوگ، مبادله تجربیات و نظرات، بین همکاران آلمانی، ایرانی و مکزیکی. در واقع این یک عکس العمل آرام و بی پرده است، در رابطه با این سئوال که اکنون در جهان چه می گذرد؟ و ما با آن چه می توانیم بکنیم؟ وچه کاری می توانیم انجام دهیم.
در وحله اول، بدون فوت وقت این را به چالش می کشم که تخمینی در باره وضع موجود جهان و بویژه وضع مکزیک بزنم. سپس مشتاقم بدانم که همکاران ما چه می گویند.
برای همه روشن است که شرایطی که ما در آن هستیم، تداوم یک بحران اقتصادی شدید است که از سال ٢٠٠٨ آغاز شده است و یکی از شدیدترین بحران های صد ساله اخیر بوده است.
خصوصیت این بحران این است که یک بحران جهانی است. و یک ویژگی اصلی آن این است که بحران درمرکز کشورهای سرمایه داری یعنی در ایالات متحده تکامل یافت و اکنون در اروپا تشدید شده است.
بنابراین در رابطه با این بحرانی که اکنون با آن مواجه هستیم، مهم است فکر کنیم که اقدامات انجام شده برای تغییر ساختار سرمایه داری یا ایجاد نظم نوین، این بار نه فقط گریبان کشورهای جهان سوم یعنی کشورهای متزلزل که توسعه نیافته و استثمار شده اند را گرفته، بلکه کاملا روی کارگران کشورهای اصلی سرمایه داری متمرکز شده و آن ها هستند که باید عواقب بحران را بپردازند.
در نگاه اول طبیعتا این بحران تاثیرش را در مکزیک هم گذاشته است اما تحلیلگران متفاوت می گویند که اثرش در مکزیک آنقدر که در یونان، اسپانیا، ایتالیا و دیگر کشورهای اروپائی دیده می شود، شدید نیست. در مکزیک بدهی دولتی خیلی بیش از ۴٠% تولید ناخالص داخلی نیست اما در کشورهای اروپائی مثل یونان و اسپانیا از ١٠٠% تولید ناخالص داخلی هم بیشتر است.
بدهی دولتی اما تنها یک پارامتر است؛ برای دیدن این که چگونه بحران روی وضعیت اقتصادی تاثیر می گذارد. روشن است که ترکیدن حباب مالی، اقتصاد جهان را به بحران کشانده است. در مکزیک ٨۵% کل مبادلات یا اقتصاد خارجی، در رابطه با USA است و صادرات و واردات به آن وابسته است. واردات مکزیک مشتمل است بر مواد خام، مواد تکمیل شده ، قطعات ماشین و سایر چیزها که در مجموع 85% مبادلات خارجی مکزیک با USA است.
کل وابستگی به USA از یک سیاست اقتصادی مکزیکی، یک سیاست اقتصادی غیر ادواری ناشی می شود. یعنی نه فقط نپرداختن هیچ سوبسیدی برای حل این مشکل بلکه یک سیاست اقتصادی، که کاملا برعلیه اقشار فقیر و متوسط جهت گیری شده است. به نحوی که به طور مطلق هرگونه کمک دولتی و غیره را برای حل مشکل خط می زند و رد می کند. به طوری که در اثر پیامد آن، بحران ٢٠٠٨ کل مکزیک را تحت تاثیر قرار داده است. مکزیک یکی از کشورهایی است که به بدترین وجهی از بحران اقتصادی در رنج است به نحوی که عملکرد اقتصادی تولید ناخالص داخلی به منهای ٧،١% کاهش یافته است.
بحران در USA مستقیم روی مکزیک تاثیر گذاشته است و تشدید شده است. حقیقت این است که ٢٠ میلیون مکزیکی که در USA کار می کنند. سالیانه مستقیما حدود ٢۵ میلیارد دلار آمریکا پول برای تامین مخارج فامیلانشان به مکزیک می فرستند. به دلیل بحران بسیاری از این ٢٠ میلیون مکزیکی، کارشان را از دست داده اند. یا وضعیت کارشان بدتر شده است و منبع درآمدشان را از دست داده اند، و دیگر نمی توانند پول به مکزیک بفرستند.
فاکتور دیگری که به ویژه در ٢٠٠٨-٢٠٠٩ روی وضعیت اقتصادی تاثیر گذاشته، سقوط قیمت نفت بود. اقتصاد مکزیک بسیار به تولید بخش نفت و گاز، و صادرات آن وابسته است. حدود ٣٠% از درآمد مالی دولت مستقیما به بخش نفت و گاز وابسته است و این یک فاکتور خیلی ناثابت است. گاهی کلا افزایش قیمت وجود دارد و زمانی هم کاهش قیمت نفت. کاهش قیمت نفت چیزی است که در فاصله ٢٠٠٩-٢٠٠٨ رخ داده و روی توان مالی دولت تاثیر گذاشته است.
بحران اقتصادی جهانی موجود، در سه سال گذشته واقعا براقتصاد مکزیک اثر گذاشته است. البته فقط این سه سال نیست که وضعیت اقتصادی اجتماعی را در مکزیک چنین سخت کرده است. می شود از ٣٠ سال سیاست اقتصادی صحبت کرد که در مکزیک و در کل جهان نشو و نما یافت. یعنی سیاست نئولیبرال اقتصادی. سیاستی که در طی ٣٠ سال گذشته یعنی از ١٩٨٠ تا به امروز دلیلی برای افت شدید ٣٠ درصدی قدرت خرید مردم است.
در سالهای گذشته در مکزیک ١۵٠٠ کارخانه دولتی به بخش خصوصی واگذار شد یعنی خصوصی سازی. خریدار و سود برنده اصلی این امر آدم های ثروتمندی بودند از قبیل کارلوس اسلیم که گویا اولین، دومین یا سومین ثروتمند جهان است. که مالک قبلی کنتیننتال مکزیک نیز بود. او اکنون سیستم ارتباطات تلفنی را خریده است، در حالی که این قبلا دولتی بود. او مالک صنایع فولاد است، و بخشی از معادن را در اختیار دارد؛ از جمله گروه مکزیکو که اکنون در کانانه، مشکلات بزرگی برای کارگران ایجاد کرده نیز به او تعلق دارد و در یک بخش بزرگی از داخل مکزیکو سیتی نیز کارلوس اسلیم با رستوران های بزرگش نقش سودآوری دارد و مردم را از آن جا پراکنده می کند.
این سوداگری های امروزه در رابطه با خانه و مستغلات؛ تحت نظارت لوپز ایرادو شهردار مکزیکو سیتی انجام می گیرد. معاملات ناجور با ثروتمندترین مرد دنیا یا ثروتمندترین مرد مکزیک.
پیامد این تشدید اقتصادی بحران در سال های گدشته و سیاست نئولیبرال ٣٠ سال گذشته در مکزیک، منجر به فقیر شدن کامل مردم شده است. بیش از ٦٠ درصد جمعیت، روزانه به بیش از ۴ و نیم تا ١٩ دلار درآمد؛ دسترسی ندارند. ، منظور ٦٠ درصد افراد نیست، بلکه ٦٠% خانوارها یعنی فرد با زن و بچه است. در دو بحران بزرگ سال ٢٠٠٨ و ٢٠١٠ درآمد خانوار ١٢،٣ درصد کاهش یافته است و آن ها به پایین تر از وضعیت قبلی شان رانده شده اند. این یعنی که میزان مصرف شان نسبت به سال ٢٠٠٨ اکنون پایین تر آمده است.
مکزیک شبیه است با کشورهای دیگری که بحران شدیدا روی شان تاثیر گذاشته است. جالب است بگوئیم که این ١٢،٣ درصد در مکزیک یک میزان متوسط است. بیشتر جمعیتی که با این کاهش درآمد و مصرف مواجه شده اند، از قشر متوسط بودند که میزان کاهش در آمد آن ها ١٧،٨% بود. این ها وضع شان در گذشته نسبتا خوب بود، اما اکنون خیلی شدید به پایین سقوط کرده اند.
این حالت این گونه رخ داد. حکومت جدید یعنی کالرون که از ٢٠٠۶ به قدرت رسید، در ٢ سال اول سیاستی را پیش برد که تنها بخش خیلی فقیر جامعه ٨% از درآمدش را از دست داد. در فاصله ٢٠٠٨ تا ٢٠١٠ یعنی ٢ سال بعدی سیاست او، اقشار میانی جامعه را تحت تاثیر قرار داد. در نتیجه امروز همه مردم، علیه حکومت کالرون هستند، به نحوی که حزب کالرون یعنی PRI، در انتخابات گذشته نیرویش را بطور مطلق از دست داد. اکنون وضعیتی که به وجود آمده ، بسوی تخریب ساختار اجتماعی کشانده شده است. به نظرمن، یک بخش بورژازی اکنون سودش از طریق مواد مخدر واقعیت پیدا می کند. مواد مخدر را تولید می کند؛ می فروشد و صادر می کند. طرف دیگر این طور است که حکومت ادعا می کند که جنگی را علیه مافیای مواد مخدر پیش می برد.
فاکتور دیگری که تنش های اجتماعی را روشن می کند، عبارت از این است که ٧ و نیم میلیون جوان وجود دارد که نه در حال دیدن یک دوره آمورش کاری است. نه در دانشگاه مشغول تحصیل است و نه کاری دارد. در مکزیک به این جوانان نی نیس می گویند. یعنی آن ها چیزی ندارند. نه آموزش نه دانشگاه نه کار. هیچ آمار دقیقی در باره ارتباط این بخش با مواد مخدر در دست نیست اما حدس زده می شود که حدود ٦٠٠ هزار نفر مستقیما در تجارت مواد مخدر بکار گرفته شده اند و بخش بزرگی ازاین ٦٠٠ هزار نفر از جوانان نی نیس اند. این یعنی که مواد مخدر بخش بزرگی از نیروی کارش را از میان این جوانان دستچین می کند.
منطقی است که سازمان های کارگری اعتراضات بزرگی را فراخوان دهند. ناآرامی های بزرگ اجتماعی بوجود آید و توسط سازمان های کارگری هدایت شوند. در مقابل دوسازمان بزرگ کارگری یعنی اتحادیه کارگران برق و اتحادیه کارگران متال و کارگران معدن که در بحران بزرگی قرار دارند، شدیداً مورد مخالفت و سرکوب قرارگرفتند. این دو اتحادیه ضربات شدیدی را متحمل شدند. شکست سختی را تجربه کردند. این امر از یکطرف از طریق حملات شدید کارفرما و حکومت و از طرف دیگر هم از طریق سیاست های عمومی اعضای بالای اتحادیه یعنی روسای اتحادیه ها که سالها براین روال بودند که امکان حکومت کردن و در قدرت ماندن دولت را، در کشور تضمین کنند. و سهم خود را داشته باشند و داعیه آشتی با کارفرما و دولت را پیش ببرند و در مقابل مانع تقویت کارگران شوند، تا نتوانند با قدرت علیه دولت و کارفرما عمل کنند و از منافع خود حفاظت نمایند.
اتحادیه های بزرگ ملی مرکزی که ٨٠ درصد کارگران اتحادیه ای کشور را کنترل می کنند عبارتند از Confederación de Trabajadores de México (CTM). که اتحادیه کارگران مکزیک است و Confederacion Revolucionaria de Obreros y Campesinos (CROC) اتحادیه انقلابی کارگران و دهقانان، البته فقط در اسم انقلابی است. این دو، اتحادیه های مرکزی هستند که سال هاست یعنی از دهه ١٩٣٠ و ١٩۴٠ قرن قبل، کارگران را سازمان داده اند و کنترل کرده اند. این ها سازمان هایی کارفرما دوست، سلطه ای و عمودی یا سلسله مراتبی هستند. این وضعیت عمومی جنبش کارگری است.
اتحادیه هایی مثل اتحادیه کارگران الکتریسیته و اتحادیه کارگران معدن و متال که جزو این اتحادیه های بزرگ مرکزی نیستند و شدیداً با این ساختار مبارزه کرده اند، از اتمیزه شدن، از منفرد شدن و شرایط سختی که دارند رنج می برند زیرا دائم مورد حمله قرار دارند و از طرف سندیکاهای دیگر تحت فشار قرار می گیرند.
جوانان POS بخود جرات می دهند که بررسی دقیقی بکنند و تحلیل دقیقی انجام دهند که چرا جوانان این طور ساکت اند و چرا اعتراضات وسیع جوانان وجود ندارد. وسازمانی وجود ندارد که آن ها بصورت سراسری با یکدیگر همکاری طبقاتی داشته باشند. چرا قوی نیستند و سرکوب می شوند.
در جانب دانشجویان، از یکطرف ده ها سال است که هیچ سازمان قوی ملی و محلی دانشجوئی وجود ندارد. در دانشگاه های مختلف، انجمن های دانشجویی وجود دارد اما طولانی مدت تحت نفوذ حزب حاکم پری بودند. باید ذکر کرد که بعد از قتل عام Tlatelolco در ٢ اکتبر ١٩٦٨ موقع بازی های المپیک در مکزیک*، جنبش جوانان بخاطر این که توسط حزب حاکم پری از سال ١٩٧٠ تا ٢٠٠٠ احاطه شده بود، نتوانست از زیر این ضربه بیرون بیاید.
از طرف دیگر در سال ١٩٩٩ یک اعتصاب مهم ٩ ماهه دانشجوئی در دانشگاه UNAM مکزیکوسیتی وجود داشت که ٢٦٠ هزار دانشجو داشت. دانشجویان در اعتراض به افزایش هزینه ثبت نام و سایر اقداماتی که به ضرر استقلال دانشگاه و دانشجوبان بود و سایر خواسته های خود اعتصاب کردند.
اعتصاب نتیجه ای متضاد ببار آورد. از یکطرف دانشجویان توانستند از طریق اعتصاب جلوی افزایش هزینه ثبت نام را بگیرند. اما از طرف دیگر اعتصاب توسط پلیس و نیروهای مسلح درهم کوبیده شد و سازمان های دانشجوئی و انجمن های دانشجوئی ممنوع شدند.
این درهم شکستن جنبش دانشجوئی بعد از ٩ ماه اعتصاب، سبب شد که در طی بیش از ٣٠ سال گذشته، هیچ سنت مبارزی از سازمان های دانشجوئی نتواند رشد کند و تکامل یابد. همین است دلیل این که چرا اعتراضات گسترده جوانان در این شرایط بحرانی در مکزیک وجود ندارد.
بیاد می آورم، وقتی در سال ٢٠٠۵ به آلمان آمدم در آن جا رفیقی آرژانتینی را ملاقات کردم که در باره شرایط کارگران آلمان می گفت، که در این جا در آلمان اگر شرایط و مناسبات متزلزل باشد احتیاط کاری بیشترمی شود. مردم ساکت اند زیرا لایه های چربی زیادی وجود دارد که باید سوزانده شود. اما این لایه های چربی بسیار پهن هستند. این که این لایه ها در مکزیک در مقایسه با آلمان بسیار باریکتر است, درست است. اما اگر مکزیک را با دیگر کشورهای آمریکای مرکزی و یا امریکای لاتین مقایسه کنیم؛ متوجه می شویم که لایه چربی مکزیکی ها نسبت به آن ها پهن تر است. اینجا هنوز یک بیمه اجتماعی وجود دارد. هنوز هم کارخانه های دولتی مثل شرکت نفت و پست وجود دارد. هنوز اتحادیه کارگران الکتریسیته وجود دارد اگرچه بخش الکتریسیته را خراب کردند. پس هنوز لایه های چربی ای وجود دارد که باید سوزانده شود و این توضیحی است براین که، چرا شورش های اجتماعی وجود ندارد.
اگر دنبال فاکتورهایی باشیم که چرا قیژقیژ هیچ شورش اجتماعی شنیده نمی شود و وجود ندارد، می توانیم از یک فاکتور نام ببریم و آن وجود یک قشر مماشات جو با کارفرما و دولت در رهبری اتحادیه، سازمان های دانشجوئی، سازمان دهقانان و سایر سازمان های دیگراست. قشر رهبری این ها همواره وابسته بوده اند.
دوم بنظر می رسد یک تاریخ، یک سنت مبارزاتی وجود دارد که بین دهقانان، بین جوانان و بین کارگران حضور فعال ندارد. مثالی برای این سنت نامشهود مبارزاتی سن لوئیس پوتوسی است. سن لوئیس پوتوسی در بخش صنعت، از ١۵٠٠ کارگر زن و مرد آن، ١٠٠٠ نفر در اتحادیه مستقل ارگانیزه شدند. ١٠٠٠ نفر از١۵٠٠ کارگر.
این بیانگر یک ذهنیت عمومی می تواند باشد. بیانگر آگاهی عمومی کارگران، در حالی که قبلا کارگران میانسال و نه خیلی جوان در چنین مواردی می گفتند بگذارید آرامشمان را داشته باشیم. همین کار را داشته باشیم بهتر است که کاری نداشته باشیم. مساله اصلی این است که کاری داریم و کارمان را از دست نمی دهیم. علاوه بر آن یک بی میلی بزرگ وجود داشت. یک وضعیت ترس انگیز بین جمعیت وجود داشت.
در این جنگ ادعائی دولت علیه عوامل سازمان یافته جنایت، علیه تجارت مواد مخدر، به طور ساده حضور قوی نظامیان و پلیس را در این تجارت می بینیم. در بسیاری از نقاط کشور ترجیح می دهند که جوانان در خانه بمانند. به خارج از خانه اعتمادی نیست و مردم ترجیح می دهند بعد از ساعت ١٠ در خانه بمانند. مزید برآن، این شرایط برای فعالین و فعالین اجتماعی یک ردیابی بزرگ است.
در مکزیک شرایط سخت و پیچیده ای وجود دارد. اقلیتی هستند که از این شرایط سود فراوان می برند و در این شرایط کسب و کار کاملا سود آوری انجام می دهند. اما اکثریت بزرگ مردم در شرایط کاری، نامطمئنی زندگی می کنند و تحت سرکوب قرار دارند. بنابراین برای اتحادیه های مستقل؛ یعنی چیزی که همکاران ما دارند و یا سازمان های چپ مثل POS انجام کار سازمانی خیلی سخت است.
اما برایشان روشن است که این شرایط اقتصادی اجتماعی سیاسی، دیر یا زود به انفجار اجتماعی خواهد انجامید. به همین سبب آن ها در این زمینه کار می کنند و تلاش می کنند نقاط مرجعی را ایجاد کنند، نشان دهند و ارائه کنند تا مردمی که بعدها اعتراض خواهند کرد، که بعدها برانگیخته می شوند، بتوانند با مراجعه به این مراجع، حرکت خود را جهت بدهند. من فکر می کنم که اتحادیه سن لوئیس پوتوسی و جنرال تایر و تعاونی ترادوک نقاط مهم معرفی مرجع هستند؛ چه برای کارگران و چه برای جوانان.
برای هردو این سازمان یا گروه یعنی تعاونی ترادوک و اتحادیه سن لوئیس پوتوسی کار ساده ای نیست که مدل دیگری از سازمان دهی را در این شرایط اقتصادی ارائه و سیاست شان را ادامه بدهند. علیه آن ها نه تنها از خارج سازمان مقاومت وجود دارد، بلکه در درون خودشان هم مقاومت می شود. یعنی موقعیت محافظه کاران در درون خودشان؛ در تعاونی و اتحادیه. به همین دلیل مهم است که در داخل این دو سازمان؛ یعنی در اتحادیه و در تعاونی دائما پروسه بحث و پروسه آموزش را پیش ببرند. همواره کارگران را آمورش دهند تا بفهمند که مهم است که از این سازمان دفاع کنند و آن را به عنوان ابزاری برای منافع خود مورد دفاع قرار دهند. نه تنها برای منافع خودشان، بلکه برای منافع گروه های دیگری که برایشان زمانی چنین شرایطی فراهم خواهد شد که باید از منافع خود دفاع کنند. به این دلیل این سازمان ها نقاط مرجع هستند.
این پروسه آگاه سازی، بحث و آمورش، پروسه ی ساده ای است. اما کافی نیست. کافی نیست بگوئیم ما هزینه بحران شما را نمی پردازیم. یک چنین راه حلی قشنگ است اما کافی نیست؛ زیرا یک بحران همیشه خود را در همه بخش های جامعه بیک شکل نشان نمی دهد. یک وضعیت کنجکاو کننده ای در بخش تولید لاستیک وجود دارد. اصولا بخش های معینی از صنعت مثل لاستیک سازی و اتومبیل سازی در سراسر جهان، در این جا، در اروپا و در آمریکا در بحران اند. این امر بطور مثال در این جا در تعاونی ترادوک، در لاستیک سازی سن لوئیس پوتوسی، یک جریان متفاوتی دارد. در سن لوئیس پوتوسی در ماه های قبل، در سال قبل، تقاضا و تولید لاستیک ٢۵% افزایش یافته است. در ترادوک و کوکسا اکنون یک رکورد تولید ١٦ هزار لاستیک در روز وجود دارد. این یک حرکت تقابلی در مقابل بحران عمومی است. در چنین شرایطی کاملا سخت است که با همکاران صحبت کنیم که چگونه شرکت کنتیننتال در سن لوئیس پوتوسی سعی دارد آن ها را در شرایط همکاری طبقاتی قرار دهد و بگوید بیائید باهم کار کنیم تا با هم بهتر تولید کنیم و بازهم میزان تولید را بالا ببریم. در این شرایط چگونه می شود با همکاران بحث را پیش برد، بدون این که آگاهی طبقاتی و وضعیت مبارزاتی کارگران، تسلیم شرایط نشود. شرایط ترادوک هم درست همین طور است. چگونه می توانیم از این وضعیت اجتناب کنیم.
در حال حاضر شرایط این دو سازمان کاملا خوب است اما چگونه می توانیم در این وضعیت مبارزه طبقاتی را زنده نگهداریم. فکر می کنم که تحلیل این شرایط باز بسیار پیچیده است اما خیلی مهم است. فکر می کنم مبادله تجربیات و نظرات با KIS و این مسافرت و این سمینارها اهمیت بالائی برای این امر دارد. عالی است اگر همه ما روی این مساله بتوانیم کار کنیم. ببینیم چگونه می توانیم از این شرایط اجتناب کنیم. بحثی را با کارگران زن و مرد درون اتحادیه پیش ببریم که چگونه باید کادرهای اتحادیه ای آموزش ببینند و از این شرایط راهی برای خروج را پیشنهاد کنند.
عالی خواهد بود که ما نه این که فقط بحث کنیم که چگونه باید به بحران از طرف کارگران پاسخ داده شود بلکه بتوانیم پیشنهادات معینی را بدهیم که چه باید بکنیم و شاید کمپین هایی را باهم تکامل دهیم. باهم از طرف KIS و از طرف ما مکزیکی ها. ممنون که به صحبت های من گوش کردید.
پرسش و پاسخ:
وضعیت جنبش اجتماعی که گاه صعود و سپس سرکوب می شود، چگونه است؟
جنبش اجتماعی و مقاومت در مکزیک و در سراسر کشور وجود دارد. مثلا در سن لوئیز پوتوسی معدنی است که در آن یک گروه مقاومت تشکیل شد و توانستند بعضی از امکانات قانونی را بدست آورند اما موفق نیستند. گروه های هم وجود دارند که از طرف مردم ایزوله شدند. چیاپاز استثنا است. یا خاویر سیسیلی توانست کاروانی ایجاد کند و ٣٠ هزار نفر را به خیابان بیاورد. این یک جنبش ملی علیه خشونت بود. اما سیسیلی سعی دارد با دولت وارد دیالوگ شود. دولت هم همواره سعی می کند مردم را در مقابل هم قرار دهد.
هم چنین حرکت هایی در رابطه با تصرف کارخانه ها وجود دارد اما این که این ها با هم در ارتباط باشند و علایق عمومی را در نظر بگیرند و حرکت بصورت عمومی در آید، نیست.
توضیح تکمیلی خسوس تورس: ما در اوزدکای توانستیم بربحران غلبه کنیم و بخشی از کارخانه را بصورت تعاونی درآوریم اما بقیه کارگاه ها نتوانستند و از مبارزه دست برداشتند. نوشابه سازی پاسکال هم موفق بود. در آرژانتین هم کارخانه های بروکمن و زنون کارخانه را اشغال کردند. بروکمن نتوانست خوب پیش برود اما زنون خوب کار می کند، . اما ایزوله شده است. اتحادیه ملی آموزش، بزرگترین اتحادیه در آمریکای لاتین است که بیش از یک میلیون عضو دارد اما اتحادیه معلمان اوخاکا رادیکال ترین آن هاست که هفته گذشته چند ده هزار نفر را سازماندهی کرد. اکنون احزاب سعی در جذب اتحادیه معلمان دارند. چون بودجه بالایی دارند، سعی می کنند سازمان دهندگان آن را با رشوه بخرند و رهبران اتحادیه را برای حزب خود بقاپند یا معلم ها را علیه هم به بازی بگیرند. اما در مقابل به دلیل کاهش بودجه بخش عمومی دولت، بسیاری از معلمان بیکار شده اند. به همین سبب برای عمل و سازماندهی بین آن ها هنور علاقه وجود دارد.
یا در کارخانه لاستیک سازی تورنر در مکزیکو سیتی یک اتحادیه وجود دارد. در این اتحادیه سه گرایش فکری موجود است. در سال ١٩٩٨ تلاش شد آن را از دورن تغییر دهند و به اتحادیه ای دموکراتیک تبدیل کنند اما مقاومت رهبری اتحادیه مانع این امر شد. اما در سال ٢٠٠۴ یک جریان دموکراتیک اتحادیه ای بوجود آمد که منافع کارگران را نمایندگی می کرد نه منافع کارفرما را و تلاش داشت به رسمیت شناخته شود که از حمایت های زیادی برخوردار شد. باید بگویم که سیستم آموزش در مکزیک طوری است که به انسان فقط یاد می دهند که باید کار کند بدون این که آمورش پیدا کند که چه حقوقی دارد و چگونه باید از آن دفاع کند. به همین سبب کارگران فکر می کنند که روسای اتحادیه مالک کارخانه هستند و هرچه دلشان بخواهد می توانند انجام دهند. پس هیچ گاه خودشان حرفی از حقوق شان نمی زنند. به همین سبب ما الان سه سال است سعی می کنیم کارگران را با حقوق شان آشنا کنیم و آن ها را آگاه سازیم.
مکزیک مهم ترین تهیه کننده کارگر ارزان آمریکاست. میلیون ها نفر آن جا هستند. از فرستادن پول توسط آن ها صحبت می شود اما سرکوب نظامی دولتی آن را هم سرکوب کرد. این حرکت الان چگونه است؟
حرکت مهاجرت به آمریکا بنظرم با وجود فشار و خشونت، کاهش نیافته است. طبق آمار رسمی ٢ میلیون و ٦٠٠ هزار بیکار وجود دارد. البته در آمار فقط شمار کسانی ثبت می شود که خود را بعنوان بیکار به اداره کار معرفی می کنند. دولت ادعا می کند که تنها ۵% نیروی کار بیکار است. در حالی که از ٦ میلیون بیکار صحبت می شود و تازه ٢۵% اقتصاد غیرقانونی است که ٣٠ میلیون نفر را در بر می گیرد. در نتیجه کوشش برای سازمان دهی این بخش غیرقانونی هم مهم است و باید در نظر گرفته شود تا از انزوا بیرون بیایند.
تهیه و تنظیم: فریده ثابتی - نوامبر ٢٠١١
زیر نویس
*-
روز دوم اکتبر ١٩٦٨ با افتتاح بازی های المپیک در مکزیک در میدان سه فرهنگ بخش Tlatelolco شهر مکزیکوسیتی، قتل عام شروع و ده روز طول کشید.
گوستاو دیز اورداز Gustavo Diaz Ordaz رئیس جمهور از حزب PRI دستور داد با تانک های ارتشی و نیروهای پلیس مخفی اعتصاب دانشجویان را به طور خونین درهم بشکنند. دولت از چند ده کشته نام می برد اما بطور غیر رسمی از لیست خانواده ها از ٢٠٠ تا ٣٠٠ کشته حرف در میان است.
KIS- Komitee International Solidarität