تجربههای کارگری
"شورای هماهنگی ِشوراهای کارگری جاده مخصوص و قدیم کرج" *
۱۳۵٨ تا ۱۳٦٠
پس از سرنگونی رژیم سلطنتی، بسیاری از صاحبان کارخانهها و مراکز تولید همراه با نقدینگی این مراکز به خارج ازکشور فرار کردند. کارخانهها تعطیل شده بودند و خیل عظیمی از کارگران بیکار و بدون دستمزد مانده بودند. در چنین شرایطی پس از بهمن ۵٧، در بسیاری از این کارخانهها شوراهای کارگری تشکیل شد. این کارخانهها برای مدتی مدیریت کارخانه را به عهده گرفته و تولید را از سر گرفتند. مدیرانی که از طرف بنیاد مستضعفان یا صنایع ملی برای مدیریت این واحدهای تولیدی انتخاب میشدند، بیتجربه بودند و به گفتهی کارگران برای آنان علیالسویه بود که کارخانه کار کند یا نه، برخی از آنان هم برای پر کردن جیبهایشان آمده بودند. اما ادامهی تولید برای کارگران بسیار حیاتی بود. کارخانهها اگر دوباره راهاندازی نمیشدند، کارگران امیدی به دریافت دستمزد و حقوق برای ادامهی زندگی نداشتند. پس خود دست به کار شدند. شوراهای کارگری تشکیل شد و بسیاری از این واحدهای تولید با مدیریت شوراهای کارگری راه اندازی شد.
انتخابات شوراهای کارگری که پس از انقلاب تشکیل شده بودند کاملا خودجوش بود و فقط خود کارگران اقدام به انجام انتخابات و تشکیل شورا کرده بودند. این شوراها توسط تعدادی از کارگران آگاه تشکیل شده که برخی مذهبی یا حتا برخی حزبالهی هم بودند و تعداد زیادی از آنها هم اصلا مذهبی نبودند و به اصطلاح سیاسی بودند. این شوراهای کارگری خودجوش و واقعی هر کدام اساسنامه ای برای خود داشتند. از جمله میتوان به اساسنامه کارگران جنرال موتورز اشاره کرده در سطح وسیعی منتشر شد. این شوراها در تمام کارهای کارخانه دخالت و نظارت داشتند از تهیه مواد اولیه گرفته تا راهاندازی تولید، فروش محصولات، مسایل کارگران و دستمزد و حقوقشان ، تهیه ارزاق مورد نیاز کارگران و ...
از اولین اقدامات این گونه شوراها مشخص کردن تکلیف حقوقهای معوقهی کارگران، پرداخت بیمههای معوقه و راه اندازی مجدد کارخانهها بود.
این شوراها پس از مدت کوتاهی در سالهای ۵٩ و ٦٠ به تدریج با انتقال این کارخانهها به بنیاد مستضعفان یا صنایع ملی با "شوراهای اسلامی کار" جایگزین شدند. در سال ٦٠ وزارت کار ا علام کرد که این شوراها غیرقانونی هستند و باید با شوراهای اسلامی کار جایگزین شوند. انتخابات شوراهای اسلامی کار زیر نظر وزارت کار انجام میشد و و وزارت کار اعلام کرده بود که تمام شورهای اسلامی کار تحت یک اساسنامهی واحد باید تشکیل میشد که خود وزارت وکار تهیه کرده بود.
اما تا سالهای ٦١ و یا ٦٢ نیز وزات کار فرصت نکرد که شوراهای اسلامی را در بسیاری از کارخانهها جایگزین این شوراهای کارگری واقعی کند در نتیجه بعضی از این شوراها تا این سالها هم به فعالیت خود ادامه میدادند. در روند جایگزینی شوراهای اسلامی کار با شوراهای واقعی کارگری، بسیاری از کارگران فعال در این شوراها اخراج، بازنشسته یا بازخرید شدند و بسیاری هم دستگیر شدند.
تجربیات این دوره از جنبش کارگری به نسل بعدی کارگران منتقل نشده است. به گفتهی کارگران آگاه این دوره بسیار کوتاه بود و شوراها فرصت نکردند رشد چندانی کنند و خیلی زود از بین برده شدند.
وقتی این شورها تشکیل شد، کارخانهها مشکلات زیادی داشتند، صاحبان آنها تمام نقدینگی کارخانهها را از بانکها برداشته و برده بودند و کارخانه هیچ پولی نداشت و نمیتوانستند از بانکها پولی بگیرند. دولت هم با این شوراها همکاری نمیکرد و سازمان صنایع ملی مجوزی به این واحدها ( در واقع به شوراهای کارگری مستقل ) نمیداد تا بانکها به آنها وام دهند. البته این مجوزها به مدیران دولتی داده میشد و مدیران نیز با این شورها همکاری نمیکردند. در واقع شاید بتوان گفت نداشتن امکانات مالی یکی از دلایلی بود که این شوراها نتوانستند دوام بیاورند. به تدریج که قدرت دولت بیشتر میشد و به مدیران قدرت بیشتری داده شد تا علیه شوراهای این چنینی اقدام کنند. تعداد این شوراها بسیار زیاد بود.
بسیاری از این شوراها با مدیران بر سر مسایل کارگران درگیر میشدند تا حدی که به منحل شدن این شوراها منجر میشد. مثلا برخی از شوراها تقاضای افزایش سی درصدی دستمزد کارگران را داشتند. مدیران اصرار داشتند که افزایش حقوق کارگران بر مبنای مصوبه وزارت کار باشد و یکسان برای کل کارخانهها. اما نظر کارگران این بود که هر کارخانهای میتواند وضعیت خاص خودش را داشته باشد مثلا کارخانه شیشه و گاز که کارگرانش در شرایط گرمایی وحشتناک کار میکردند باید دستمزدی متفاوت از کارگران مثلا کارخانه بهنوش داشته باشد که اکثر کارگران در محیطی خنک کار میکنند و این گونه اختلافها و اصرار شوراها بر حل مسایل کارگران، معمولا منجر به این میشد که شورای آن کارخانه منحل شود.
بدون نقدینگی و با دست خالی این شوراها مشکلات خود را با کمک شوراهای کارگری سایر کارخانهها حل میکردند. کمبود نقدینگی را با تهیه مواد اولیه و سایر مایحتاج خود را از طریق شوراهای سایر کارخانهها حل میکردند. پس شوراها باید با هم همکاری میکردند. این نیاز واقعی سبب شد که "شورای هماهنگی شوراهای کارگری جاده مخصوص و قدیم کرج: تشکیل شود.
نیازها سبب شده بود که زنجیرهی وابسته ای از شوراها تشکیل شود. هر واحد تولیدی به واحد دیگر نیاز داشت. مثلا شیشه مینا نیاز داشت بطریها و شیشههایش را بفروشد. کارخانههای نوشابه سازی دیگر نیاز به این بطریها داشتند. یک واحد نیاز داشت مواد اولیهاش مثلا شیشه را تهیه کند، واحد دیگر تولیدی به تولیدات صنایع بستهبندی نیاز داشت تا محصولاتش را با کمک محصولات آنان بسته بندی کند، و او نیاز به پولی داشت که از طریق فروش محصولاتش به سایر کارخانهها به دست میآمد.
این شوراها با این گونه مبادلات و فروش محصولاتشان در اولین گام حقوق کارگران را میپرداختند،پس از آن نیز سعی میکردند بدهی شان را با سایر کارخانهها تسویه کنند. که آنها هم چرخشان بگردد.
این تجربهی بسیار جالبی بود که از طریق "شورای هماهنگی شوراهای کارگری جادهی مخصوص و قدیم کرج" انجام میشد. این شورا به طور هفتگی در محل کارخانه بافت آزادی کنونی (ساکا) تشکیل میشد و مرکب از نمایندگان بیشتر شوراهای کارخانههایی بود که در مسیر جادهی مخصوص و قدیم تا کیلومتر ١٣ قرار داشتند، به جز کارخانههای خودرو سازی مثل سایپا کنونی و ایران خودرو یا ایران ناسیونال سابق.
شورای هماهنگی شوراها اواخر دی ماه ۵٨ تشکیل شد. شوراهایی که تا آن زمان تشکیل شده بودند بسیاری از مایحتاج کارگران را از طریق "اتحادیه امکان" تهیه میکردند. در نتیجه اتحادیه امکان محلی شد برای این که این شوراها بتوانند در زمینه تشکیل شورای هماهنگی خبررسانی کرده و به این ترتیب شورای هماهنگی شکل گرفت.
حدود ۵٠ تا ٦٠ نفر از نمایندگان شوراهای کارخانههای مختلف در جلسات این مجمع شرکت میکردند. کارخانههایی مانند شیشه مینا، بهنوش، صنایع تولیدی تهران، مینو، ساکا، صنایع بستهبندی، پلاستوکار، شیشه و گاز و ...
برخی از شوراها که فعالتر بودند دو سه نماینده داشتند و برخی دیگر فقط یک نماینده. در هر جلسه یک دبیر سنی انتخاب میشد. البته بعدها نمایندگانی که فعالتر بودند در هیات دبیران انتخاب میشدند، کسانی که تجربه بیشتر داشتند حرفهای اصولی تری میزدند و رهنمودهای بهتری میدادند.
در هر جلسه نمایندگانی که تمایل داشتند صحبت کنند، قبل از جلسه وقت میگرفتند تا مسایل و مشکلات واحد تولیدی و کارگرانشان را مطرح کنند. ابتدای هر جلسه اخبار کارگری گفته میشد و پس از آن گزارشات کارگران از مسایل و مشکلات واحدهای تولیدیشان مطرح میشد و در انتها نیز رهنمودهایی بود که سایر شوراها برای مشکلات یک شورای خاص یا واحد تولیدی خاص میدادند که مثلا در این وضعیتی که قرار دارند چه اقداماتی میتوانند انجام دهند. نظرات مختلف داده میشود و در همان جلسه این نظرات جمعبندی شده و راهکاری برای آن واحد تولیدی مشخص میشد.
کارگران در این جمع در این رابطه صحبت میکردند که مدیران دارند در کار شورا دخالت میکنند و میخواهند قدرتی که اکنون در کارخانهها به دست شوراها افتاده با مدیریت تقسیم شود و یا این که مدیریت میخواهد بر روی کارهایی نظارت داشته باشد که این شوراها انجام میدهند.
در شورای هماهنگی شوراها در مورد دستمزد کارگران هم صحبت و هماهنگی میشد. اما چون شوراها نقدینگی نداشتند قولهای آن چنانی در این زمینه به کارگران نمیدادند. خود کارگران نیز به این مساله واقف بودند.
کارخانهها شرایط متفاوتی داشتند. به عنوان مثال کارخانه بهنوش که قبلا "آبجو اسکول" بود باید تغییر تولید میداد پس وضعش با کارخانه ای متفاوت بود که تغییر تولید نداشت. این گونه تغییر تولیدها هزینهبر بود و درنتیجه تا تولید به راه بیافتد، کارگران بیشتر رعایت میکردند.
بعضی از شوراها در ادامهی کارشان به این نتیجه میرسیدند که این مدیران ناکارامدند و توانایی کار را ندارند و اگر بخواهند به همین ترتیب کار کنند و جلوی کار شوراها را بگیرند امکان دارد که بسیاری از این کارخانهها تعطیل شوند. این شیوهی کار شوراها سبب شد که انحلال کار شوراها در این واحدها تسریع شود. هر چند در واحدهای بزرگتر مانند صنایع بسته بندی کارگران در مقابل انحلال شورا مقاومت هم کرده بودند.
یکی از دستاوردهای شورای هماهنگی شوراها برخوردی بود که با اتحادیه امکان انجام داد. اتحادیه امکان یک سازمان غیردولتی است که زیر نظر وزارت کار فعالیت میکند و برای تعاونیهای مصرف کارگری که عضوش هستند مواد غذایی و لوازم خانگی ... تهیه میکند. نمایندگان شوراها و یا اعضای تعاونیهای مصرف کارخانهها هفته ای یک بار به آنجا میرفتند و مواد مورد نیازشان را تهیه میکردند. در سالهای ۵٩ و ٦٠ اقلام مورد نیاز کارگران بسیار کم بود و اتحادیه امکان اجناس بنجلی میآورد. در جلسه هماهنگی شوراها در این باره صحبت شد و شورای هماهنگی هیاتی را برای مذاکره با اتحادیه امکان تعیین کرد. این هیات با مدیران اتحادیه امکان در مورد اجناسی که میآورند صحبت کردند که :" چقدر پفک و بیسکوییت و اجناس غیرضروری میدهید کارگران به اینها نیاز ندارند. کارگران به برنج و گوشت ومرغ و... به یخچال و تلویزیون و ... نیاز دارند... "
تصمیم گرفته شده بود که این هیات اول با آرامش نیازهای کارگران را مطرح کند و اگر مذاکرات به نتیجه نرسید، تهدید کنند که اتحادیه امکان را تحریم میکنند و تعاونیهای مصرف کارخانهها، خودشان اتحادیهی دیگری را برای تهیه ارزاق عمومی کارگران درست خواهند کرد. در این مذاکرات ابتدا اتحادیه امکان مطرح کرده بود که ما نمیتوانیم اجناس بهتری بیاوریم هر چه وزارت بازرگانی به ما میدهد باید توزیع کنیم. اما هیات به آنها گفته بود که این اتحادیه با سرمایهی کارگران تشکیل شده و کارکنان آن حقوقشان را از سودی دریافت میکنند که روی اجناس میکشند، پس باید به نیازهای کارگران توجه کنند نه این که هر بنجلی را که به آنها داده میشود، قبول کنند ... و بر خواستههای خود پافشاری کرده بودند.
بالاخره این مذاکرات نتیجهبخش بود و اتحادیههای مصرف کارگری موفق شدند اجناس ضروریتری مانند مرغ و ماهی و... نیز توزیع کنند.
مجمع هماهنگی شوراها در ادامه کارش به آن سمت میرفت که به صورت یک تشکیلات رسمی درآید. انتخاباتی داشته باشد، مدیر و منشی و ... داشته باشد و دائمی شود. در واقع اولین سازمان سراسری کارگری تشکیل شود. اما با یورشی که به تشکلهای مستقل صورت گرفت این مساله به سرانجام نرسید. وقتی مدیران کارخانهها و شوراهای اسلامی کار قدرت گرفتند نگذاشتند جلسات این مجمع هماهنگی تشکیل شود. در اواخر سال ٦٠ در آخرین جلسه برخورد خشنی با حاضران صورت گرفت و با تهدید این که که: "اگر نروید شما را دستگیر میکنیم" جلسه تشکیل نشد.
هاله صفرزاده
کانون مدافعان حقوق کارگر
* این گزارش با استناد به خاطرات شفاهی برخی از کارگرانی تهیه شده است که در شوراهای آن سالها فعال بودند.