موانع تشکلیابی کارگران و اصلاح سبک کار موجود
دوزخی که سرمایهداری ایران برای کارگران تدارک دیده، تهاجمی که به سطح معیشت کارگران کرده و هر روزه بخشی از دسترنج کارگران را به تاراج می برد، در جهان اگر بی همتا نباشد، در زمره بدترین ها است. به جرات می توان گفت اگر بخش ناچیزی از این تهاجم به کارگران اروپا می شد، بی تردید موج اعتراضات گسترده کارگران آن کشورها را در پی می داشت. نمونه های این اعتراضات را در اسپانیا، یونان و حتی ترکیه شاهد بودهایم.
اما سرمایهداری در ایران با اطمینان خاطر از اینکه تاکنون با موج مخالفت گسترده ای رو به رو نشده است، از یورش به سطح معیشت کارگران هر بار جسورتر گردیده است. در یک مرحله یارانه ها را از کالاهای اساسی بر می دارد، بعد اعلام می کند که این حذف یارانه ها مراحل مختلف دارد و طی یک سال در چندین نوبت بر قیمت اقلام اساسی از قبیل حامل های انرژی، آب، برق و سایر کالاها می افزاید و گویا این مراحل مختلف افزایش قیمت کالاها ی عمومی تحت لوای «هدفمند کردن یارانهها» بیپایان است.
دستبرد به سطح معیشت کارگران با حذف سوبسیدها و در شرایط تورمی لجام گسیخته تواماً سبب گردیده هر ساله بخش زیادی از کارگران و زحمتکشان به زیر خط فقر رانده شوند و این در حالی است که بریزو بپاش، اختلاس، دزدی و فساد مالی در نظام سرمایهداری ایران بیداد می کند و ایران از لحاظ شفافیت اقتصادی در میان سایر کشورهای جهان در پایین ترین سطح جدول قرار دارد.
با وجود لو رفتن بخشی از این اختلاس ها در اثر اختلاف های جناحی و رقابت بین خودشان در غارت تا کنون شاهد رسیدگی به این دزدی ها و برگرداندن آن اموال نبوده ایم.
افزون بر این، شاخص های اختلاف طبقاتی همچون نسبت دهک در آمد بالا به در آمد دهک پایین در ایران با شاخصهای کشورهایی که دارای بیشترین اختلاف طبقاتی هستند، همتراز است.
در چنین شرایطی، کارگران سفره خالی خود را می بینند، به ناتوانی در درمان و معالجه خود در صورت بروز بیماری های حاد با نا امیدی تن می دهند، خطر فروپاشی خانواده در پی بی ثباتی اقتصادی در کمین آن ها نشسته است. اجاره نشینی و خانه بدوشی آرامش را از زندگی آنان زدوده، خطر در غلطیدن به منجلاب تن فروشی اعضای خانواده و خرید و فروش مواد مخدر توسط فرزندان برای جبران کمبود امرار معاش و صدها ورطه هولناک دیگر از جمله فروش اعضای بدن، شیرازه زندگی آنها را تهدید می کند. اما این وضعیت جز غر و لند های انفرادی و گاه حرکت های اعتراضی جسته و گریخته در میان کارگران، جنبشی سراسری را در طبقه کارگر بر نیانگیخته است. چرا وضعیت این چنین است؟
موانع رشد و گسترش جنبش کارگری و سراسریشدن آن
همانطور که در مقاله قبلی «موانع تشکلیابی کارگران ایران» بیان گردید یکی از موانع تشکلیابی کارگران سرکوب است، نمونه بارز آن نحوه مقابله با برگزاری مراسم روز جهانی کارگر و روز جهانی زن در تمامی دوران سرمایهداری ایران است که چنین برخوردی در کم تر کشوری از جهان دیده میشود.
حال با وجود چنین روش های سرکوبگرانهای، مهمترین وظایف کارگران فعال و فعالان کارگری چه باید باشد؟ تجربه جنبش کارگری جهانی در اینباره راهنمای ما است: تبلیغ، ترویج و سازماندهی. اما موضوع تبلیغ و ترویج و مضمون آنها موضوع این مقاله نیست و جداگانه به آنها می پردازیم. آنچه در اینجا می خواهیم بر آن تمرکز کنیم موضوع سازماندهی و سبک کار فعالان کارگری در این باره است.
تجربه اعتراضات و مبارزات کارگری سایر کشورها نشان میدهد که بهترین تاکتیک مقابله با اقدامات سرکوبگرانه در چنین مقیاسی، کار اجتماعی به منظور سازماندهی در میان کارگران است، به گونه ای که بتوان توده های وسیع کارگری را از بی تفاوتی رهانید، به سوی کار متشکل رهنمون ساخت و روحیه همبستگی طبقاتی را در آنان تقویت کرد و بین خواسته های حداکثری و حداقلی کارگران یک پل ارتباطی به وجود آورد. متاسفانه به این وظیفه مهم در سال های اخیر از سوی کارگران فعال کم بها داده شده است. و یک نوع سرگشتگی و عدم تشخیص اولویت های کاری به ویژه کم بها دادن به انجام وظایفی در راستای تشکلیابی در میان کارگران فعال دیده میشود. کارگران فعال به جای ایجاد تشکل های جدید کارگری یا تحکیم تشکل های به وجود آمده و جذب توده کارگران به سمت این تشکل ها با توسل به کار اجتماعی، همچنان فضای وااقعی کار و فعالیت در محیط کار و زندگی کارگران را رها کرده و به فضای مجازی اینترنتی روی آورده اند.
به عبارت دیگر از سه بخش فعالیت : تبلیغ، ترویج و سازماندهی، فعالیت ترویجی کم رنگ و سازماندهی به فراموشی سپرده شده و تاکید فعالان بر تبلیغ در فضای مجازی است.
به عنوان نمونه اگر تشکل هایی مانند «سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» یا «سندیکای کارگران مجتمع کشت و صنعت هفتتپه» با مشقات فراوان پا گرفته اند و نظام سرمایهداری در ایران کوشیده است با دستگیری و اخراج کارگران عضو سندیکا، خاطره این تشکل ها را از ذهن کارگران بزداید، وظیفه کارگران این سندیکاها این است که تشکل های جانبی برای این گونه سندیکاها را مانند تعاونی مصرف، تعاونی مسکن، گروه های کوهنوردی و گل گشت، صندوق های همیاری، گروه های ورزشی و . . . راه اندازی و سازماندهی کنند تا با مطالبات عینی و روزمره کارگران همنوایی بیشتری داشتهباشند و به این طریق سندیکاها را با پرداختن با مطالبات عینی کارگران بازسازی نمایند و بدین سان تلاش دولت را برای خارج کردن این تشکل ها از زندگی کارگران عقیم سازند.
اما فعالان این تشکل ها به جای این اقدامات چه کرده اند؟ کار اجتماعی توده ای در میان کارگران را رها کرده اند سازماندهی آنها را به فراموشی سپرده اند و به جای آن در فضای مجازی اینترنت به مصاحبه و انتشار اعلامیه و بیانیه اکتفا می کنند. در یک کلام کار سازماندهی تعطیل شده و صرفاً به تبلیغ پرداخته شده است، بی تردید ما نه تنها مخالف انتشار بیانیه و اطلاعیههای آگاهگرانه نیستیم، بلکه از این گونه اقدامات در جهت اطلاع رسانی و انتقال آگاهی طبقاتی به کارگران حمایت می کنیم.
ماندگار نبودن تاثیر حرکات آکسیونی فعالان کارگری در شرایط کنونی
در شرایطی که کارگران فعال نتوانسته اند با کار اجتماعی جمعیتی از کارگران را پیرامون خود متشکل سازند، حرکات آکسیونی جماعتی از فعالان کارگری یا کارگرن فعال به نیابت از سوی توده کارگران مانند تجمع در مقابل مجلس و وزارت کار و سایر نهادهای دولتی ادامه کاری نخواهد داشت، بلکه همچون جرقه هایی کوتاه مدت خواهد بود و بدون اینکه مانند حلقه های زنجیر، گام به گام کارگران را جلو ببرند پس از مدتی از خاطره کارگران زدوده میشود و در شرایط کنونی به متشکل کردن کارگران نمی انجامد.
ضرورت حضور عینی در محیطهای کارگری و انتشار نشریات کارگری
ضرورت حضور عینی و عملی در محیط های کارگری سبب گردید در دهه شصت بسیاری از فعالان کارگری به دلایل و انگیزه های گوناگون وارد محیط های کارگری شوند. این روند به رغم اشتباهات و ناکامی ها که اجتناب ناپذیر هم بود، دستاوردهای مثبتی داشت و پس از گذشت چند سال، این فعالان جنبش کارگری از تجارب مثبتی برخوردار شدند و توانستند وظایف مثبتی در برخی از کارخانهها داشته باشند. این کارگران فعال گر چه موفق به ایجاد تشکل های کارگری نشدند، اما توانستند جمعی از کارگران را پیرامون فعالیت های جانبی هماهنگ سازند، آمد و رفت های خانوادگی با کارگران به وجود آورند و... اما محدودیت ایجاد شده در دهه شصت سبب گردید بسیاری از این کارگران از کارخانهها اخراج و یا زندانی شوند و مانع از انتشار ادبیات آگاهگرانه از قبیل خبر نامه و نشریات کارگری از سوی آنان گردیده است، از این رو فعالان کارگری میتوانند این روند مثبت را ادامه دهند و مانع از گسیختگی پیوند با توده کارگران شوند.
کار مهم دیگری که باید کارگران فعال و فعالان کارگری انجام دهند، انتشار نشریات متعدد کارگری سراسری و محلی است. این نشریات میتوانند به صورت الکترونیکی تهیه شوند. در عین حال نسخههای چاپی تکثیر شده آنها در دسترس کارگران قرار گیرد، این نشریات در عین حال که بذر آگاهی طبقاتی را در میان کارگران می افشانند، میتوانند سازمانده هم باشند، از آنجا که به صورت الکترونیکی تهیه می گردند، از امکانات فعالان کارگری در سراسر ایران، حتی خارج کشور نیزمیتوانند بهره گیرند، بسیاری از فعالان کارگری که ناگزیر به ترک کشور شدهاند توانایی های بالایی در تبلیغ و ترویج ادبیات کارگری دارند. در صورت انتشار پیوسته این نشریات امکان این وجود دارد که بسیاری از کارگران معترض، به خبرنگاران این نشریات تبدیل شوند و گزارش و مقاله برای آن بفرستند، این نشریات را صدای خود پندارند و در اشاعه و پخش آن تلاش کنند.
نتیجهگیری
همانگونه که اشاره شد، وظیفه فراموش شده فعالان کارگری در شرایط کنونی کار سازماندهی و اقداماتی در این زمینه است. هر اقدامی که در راستای سازماندهی کارگران باشد و کار تشکلیابی آنان را هموار سازد، باید همپای تبلیغ و ترویج در اولویت کاری فعالان کارگری قرار گیرد. کار اجتماعی در تمامی زمینه ها و نهاد سازی یکی از این اقدامات است. برای کار اجتماعی نمی توان محدوده ای قائل شد. هر آنچه به زندگی و کار کارگران مربوط میشود، زمینه ای است برای کار اجتماعی. برای این زمینه های کار اجتماعی می توان تشکل های گوناگون ایجاد کرد و تمامی این تشکل ها میتوانند برای ایجاد تشکل مستقل کارگری مورد استفاده قرار گیرند. هر یک از این تشکل ها میتوانند نشریه و خبرنامه ای داشته باشند. در این گونه نشریات که مخاطبین گسترده ای می تواند داشته باشد، می توان مشکلات کارگری، شعر و ادبیات کارگری را نیز گنجاند و راه را برای ایجاد تشکل کارگری هموارتر ساخت. در این نشریات صنفی، می توان نشریات دیگر را نیز معرفی و برخی از مقالات را بازتولید کرد.
انتشار یک نشریه مسقل کارگری الکترونیکی، اقدامی است که در شرایط کنونی بسیار سودمند خواهد بود. این نشریه مستقل افزون بر وظایف تبلیغ و ترویج می تواند سازمانده نیز باشد و کارگران فعال زیادی را پیرامون خود متشکل سازد، و موجب آشنایی و همکاری کارگران فعال گردد.
جمعی از کارگران تهران
مهرماه ١٣٩٣
انتشار از نشر کارگری «ما»
***********************
نقد دیدگاه «جمعی از کارگران تهران»
جناب آقای محمود صفدری در نوشتهای به نقد دیدگاه «جمعی از کارگران تهران» پرداختهاند. از آنجا که این نوشته به محتوای مطلب «سبکِ کار در جنبش کارگری!»، منتشرشده توسط این نشر کارگری، پرداخته است، آنرا منتشر میکنیم.
بدیهی است که موضع این نوشته لزوماً مواضع نشر کارگری «ما» نیست.
با تشکر از آقای محمود صفدری
نشر کارگری «ما»
nashr.ma@gmail.com
http://ma-nashr.blogspot.com
نقد دیدگاه «جمعی از کارگران تهران»
دوشنبه ١۴ مهر ۱۳۹۳
برای بیرون رفتن از بن بست های کنونی و پیشروی طبقه کارگر در بحرانی ترین شرایط اقتصادی - اجتماعی موجود، نیاز به نقد و بررسی همه جانبه دیدگاهها و تحلیل های فعالین و کارگران آگاه برای برون رفت از این وضعیت است ، تا با نقد و بررسی چند جانبه و رفع موانع، راهی بسوی آینده گشوده شود. در اینجا دیدگاه "جمعی از کارگران تهران" مورد بررسی قرار می کیرد در مراحل بعد قوت و ضعف دیدگاههای دیگر تشکل ها و محافل، بررسی می شود. با گسترش نقد نظری و عملی همه جانبه ، توسط همه فعالان و پیشروان طبقه، می توان بن بست ها و سدهای کنونی در راه پیشروی مبارزات کارگری را شناسائی و از پیش رو برداشت.
"جمعی از کارگران تهران" بعنوان یک محفل کارگری، در مورد موانع رشد و گسترش تشکل ها می گوید "سعی می شود به مهمترین عواملی که مانع از رشد و گسترش و سراسری شدن جنبش کارگری در ایران می شوند نگاهی بیاندازیم" در توضیح آن می گوید: "یکی از موانع رشد و گسترش تشکل یابی کارگری در شرایط کنونی ایران سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی است" سپس نابسامانی های گسترده جامعه و عقب افتادن حقوق تحلیل می پردازد و می گوید: "برای برون رفت از این وضعیت، اراده ای جمعی در میان کارگران به صورت گسترده وجود ندارد. در شرایط کنونی رویکرد تشکل گریزی نیز عموما در کارخانه ها و محیط کار رایج است". در بررسی سندیکاها و دیگر تشکل ها از جمله شرکت واحد و هفت تپه و همچنین تشکل ها و محافل فعالان کارگری می گوید "اثر گذاری آن در جهت تشکل یابی کارگری برای سراسری کردن و پیوند مبارزات هر روزه کارگران در بخش های مختلف چشم گیر نبوده است و حتی اقداماتی که به منظور پیشبرد اتحاد عمل مانند شورای همکاری تشکل های کارگری به مرور کم رنگ وبه فراموشی سپرده شد." این بررسی به رد خرده کاری در میان تشکل های فعالان پرداخته و نهایتا می گوید "رهایی کارگران بدست خودشان انجام می گیرد"سپس خطاب به هشت میلیون کارگر می گوید "برای عبور از موانع تشکل یابی باید مبارزه و تلاش کنیم.......ما منتظر رهاینده ای نیستیم بلکه برای رهایی بایستی تلاش و مبارزه کرد و این رهایی جز با مبارزه متشکل و متحد کارگران بدست خودشان انجام نمی گیرد".
بطور خلاصه در تحلیل فوق، علل و عوامل عدم رشد و پیشروی جنبش طبق کارگر، سرکوب را مهمترین دلیل دانسته و می گوید اراده ای جمعی در بین کارگران وجود ندارد . اما راه حل را هم بدست کارگران می داند. نوشته توضیح نمی دهد وقتی در بین طبقه و یا جمعیت هایی اراده جمعی وجود ندارد آیا با خواست "جمعی از کارگران تهران" این اراده ایجاد و طبقه بر موانع پیشروی یعنی سرکوب فائق می آید ؟ .از طرف دیگر در این نوشته علت رشد نیافتگی را بصورت تک عاملی- سرکوب - ارزیابی کرده است. رویکرد بررسی تک عاملی اساسا نوعی ساده سازی در تحلیل بوده و ناکارایی خود را در تحلیل پدیده ها همواره نشان داده است . تحلیل فوق توضیح نمی دهد که چگونه در برخی از جوامع که سرکوب شدید وجود داشته طبقه کارگر قادر به ایجاد تشکل های خود بوده و گاه حاکمیت سرمایه داری و استبداد را سرنگون کرده است. از طرف دیگر در بسیاری از جوامعی که شرایط طبقه کارگر بهتر و از سرکوب مستقیم مشابه ایران اثری نیست چرا در آنجا طبقه کارگر به ایجاد تشکل های مستقل رادیکال و گسترده خود دست نزده است ؟ در اینجا مشاهده می شود که می توان در سنگر جملات زیبا مثل "رهایی طبقه کارگر بدست خودشان است" قرار گرفت بعبارت دیگر نه تنها از خود سلب مسئولیت کرد بلکه با طرح این نظرنقش عنصر پیشرو، انقلابی و نهایتا سوژه را حذف کرد این نظر هیچ راهکار عملی واقعی و تلاش فکری و تئوریک برای کشف راهکار انقلابی و رهایی بخش ارائه نداده و به همین شرایط خودبخودی و تداوم وضع موجود قناعت کرد. در حالیکه به کارگران گفته می شود نباید منتظر رهاننده ای باشند، خود منتظر رهاننده و منجی هستند. عنصر و کارگر انقلابی نه در پناه جملات پر زرق و برق که در پیشروی عمقی در عرصه تئوریک و تغییر وضع موجود با عمل انقلابی مطابق تئوری انقلابی، اثر گذاری خود در جامعه طبقاتی را به اثبات می رساند.
در بیانیه "جمعی از کارگران تهران" فرایند شکل گیری این جمع بیان نشده و توضیح نداده، در آینده در چه حوزه هایی و چگونه فعالیت کند؟ و چگونه این چرخه معیوب سرکوب - عدم اراده جمعی و تشکل پذیری را حل می کند ؟ . این جمع در شرایط موجود یک محفل تشکیل داده که بگوید علت وضع موجود سرکوب و دیکتاتوری است و طبقه کارگر خود باید رها گر خود باشد. موضوع اصلی چنین محافل اجتماعی که در عمل و نظر طرح و جنبش را سازماندهی نمی کند، دور هم جمع شدن و احساس همبستگی اجتماعی است که یک نیاز روانشناختی انسان در حالت کلی است بر اساس این تحلیل، تغییر وضع موجود نیاز به عنصر انسانی و پیشرو و نقد انقلابی و عملی نیست بلکه شرایط اقتصادی - اجتماعی است . در حالی که نیاز طبقه ، نقد انقلابی شرایط اجتماعی و واقعی کنونی است که بتوان بر روی این نظریه، جنبش اجتماعی سوار کرد، منتهی این جنبش می بایست متناسب با ویژگی با شرایط سیاسی و اجتماعی استبداد و یا سرکوب ویژگی خود را داشته باشد . با نگرش مکانیستی و محوری کردن ساختار ها در تحولات اجتماعی، پسماند همان نگرش مکانیستی و سخت افزاری دوران روسی در مرحله نهایی است که نتیجه ای جز سقوط در بر نداشت. پیروزی ویتنام در جنگ با امپریالیست ها و سرمایه داری جهانی نه در مکانیک، میزان جنگ افزار و هواپیما بلکه در عنصر انسانی، توان سازمانیابی و قدرت تشکیلاتی و بهره گیری از توان، انرژی و فکر تک تک مبارزان می بایست جستجو کرد امری که بزرگترین قدرت های جهنمی را زمین گیر و مقهور کرد . اگر ویتنام در مراحل بعدی نتوانست الگوی یک جامعه سوسیالیستی نوین را محقق کند، می بایست در فقدان تئوری دوران ساز و گرایش به اقتصاد و مکانیک در مراحل بعدی جستجو شود.
. در صورت وجود این آسیب جدی - تفکر سخت افزاری و مکانیستی - واضح است که اقدام عملی که در راستای چشم انداز، رسالت و اهداف است، در این نوع نگرش ها، فعالیت ها بسمت خرده کاری گرایش یافته و تغییر جدی در تقابل و تعادل موجود در مبارزا ت طبقاتی نخواهند داشت. ماندن و سکون در جایگاه اجتماعی که نه جسارت عملی و پیشروی داشته باشد و نه توان و جسارت فکری در تئوریزه کردن شرایط واقعی و عینی امروزین را داشته باشد ، تنها باعث تداوم وضع موجود می شود. نتیجه این نگرش وجود و هستی هر فرد و از جمله فعال کارگری نه صیرورت، شدن بر اساس تغییر تعادل نیروها و جنبش های اجتماعی، بلکه بودن و همفاز و همساز شدن با شرایط موجود تعریف می شود . با تحلیل قهری، جبری و مکانیکی و خود بخودی که خارج از اراده کنشگران وعنصر پیشرو است و مسئولیت تدوین راهکار برون رفت را بعهده نیروهایی بگذارد که اراده ای برای برون رفت از وضع موجود ندارند و عامل را نیز مکانیکی، یعنی قهر و سرکوب تبیین کند، بیشک وضع موجود تثبیت شده و نیروهای تغییر و کنشگر وجه اثر گذاری انقلابی خود را از دست داده و توجیه گر وضع موجود می شوند . ثبات وضع موجود و عاملیت نیروهای سرکوب وقهر ، طبق اصل و قاعده وارونه سازی جهان در ذهن، فعال کارگری نیز کارکرد و هدفش را در خودش تعریف می کند. نتیجتا عنصر فعال کارگری، ویژگی محافظه کاری گرفته و به وضع موجود تمکین و عملا خود به تثبیت ساز و کار موجود کمک می کند، فعال کارگری با ایجاد روابط اجتماعی متناسب و همساز با شرایط، خود بخشی از روابط سترون و سخت موجود با کمی تعدیل می شود. جایگاه اجتماعی و نظرات و دیدگاههای مدعی فعال کارگری تقدیس شده و حریم مقدس پیدا می کند . بجای گسترش فضای اتحاد مبارزات طبقاتی و انقلابی با دیگر تشکل ها و نیروهای کنشگر و هم افزایی آنها، برج و باروی تشکل ها و محافل و گرایشات برافراشته تر شده و ویژگی های فرقه بخود می گیرد . تشکل ، محفل و عناصر کارگری دیگر و مجاور که می بایست هم پیمان برای ایجاد تشکل و قدرت سراسری باشند، نه تنها رقیب بلکه دشمن بیرون از حصارها و باروها فرض می شود و آنگاه اولین هدف عملی که می بایست محقق شود حذف رقبا است . گویا با حذف آنها می توان به اهداف خود که کسب انخصاری نمایندگی کارگران و اپوزیسیون است دست یافت. با این رویکرد تخاصمات عملی تشکل ها و فعالان کارگری اساسا کمتر به نیاز به سرکوب بورژوازی می شود بجهت آنکه هر تشکل و محفل توسط دیگر تشکل ها محدود و تضعیف می شود. اگر بورژوازی آنرا از بیرون سرکوب می کند فعال کارگری و رفیق مجاور بوی می گوید راهت اساسا بجایی نخواهد رسید و همانند موریانه آنرا از درون تخریب می کند و اثر بخشی این نیروی درونی بسیار خزنده و خطرناک تر است . وقتی وضعیت موجود تثبیت و سکون فراگیر گردید، جابجایی در صحنه مبارزه طبقاتی محقق نمی شود ویژگی انحصار در دفاع از راهکار خودی و فرقه ای شکل می گیرد.فعال کارگری در یک فرایند ، ذهنیت و عملکردش، تئوریزه شده و تبدیل به یک خودکامه و حتی سرکوبگر می شود . در این مرحله فعال کارگری نه یک انقلابی، بلکه یک محافظه کار است ."
جمعی از کارگران تهران" و تمامی نگرش های مکانیکی از این دست در بررسی شرایط نه از مکانیک و سرکوب بلکه از نیروهای عامل و کنشگر می بایست شروع کند .زیرا در تحلیل سخت افزاری ما به وضعیت موجود سر تسلیم فرود می آوریم و در نگرش کنشگر و پیشرو به تحلیل ضعف نظری و عملی پرداخته و با نقد کاستی خود، وظیفه تاریخی خود را ایفا و توان خود را افزایش می دهیم.
فعال کارگری ما از لنین نیز عبور کرده و نقش تاریخی حزب بلشویک را - علی رغم کاستی هایش - در تحولات عظیم تاریخ بشری منکر شده و نفی می کند . بزعم خود روی دیکتاتوری در حزب بلشویک جوان انگشت می گذارد و استعفای لنین را بجهت تضاد نظری با دیگر اعضای کمیته مرکزی علامت آشکار دیکتاتوری می بیند. در حالیکه وقتی در مواقع کلیدی و تعیین کننده سرنوشت ، یک تئوری انقلابی و پیشرو در اقلیت قرار می گیرد استعفاء عالیترین شکل دموکراسی است .زیرا به اکثریت اجازه پیشبرد به راهکار مورد نظرش را داده اما مسئولیت را نیز بعهده همان اکثریت می گذارد. در فردای شکست مسیر طی شده ، اکثریت نمی تواند مسئولیت خود را مخدوش و آنرا متوجه اپوزیسیون درونی کند که از ابتدا با رویکرد وی موافق نبوده است گاه مشاهده می شود که مدعی سوسیالیسم و فعال کارگری بجهت اتخاذ رویکرد محافظه کاری ، در دیکتاتوری و انحصار بسیار شدید تر از استالین – آنهم نه استالین دوران جوانی و حزب بلشویک جوان بعنوان یک حزب انقلابی بر علیه استبداد و سرمایه داری - بلکه خشن تر از استالین در اوج فرمانروایی و حاکمیتش بر حزب و دولت شوروی می شود. مبارز کارگری ما هنوز به قدرت نرسیده رویکرد حذف و ترور شخصیت های رقیب را اتخاذ می کند.
همانطور که گفته شد، اگر می خواهیم علل و عوامل اصلی و اساسی بن بست کنونی را تحلیل کنیم نه از مکانیک و سرکوب بلکه از جایگاه نظری و عملی که ایستاده ایم می بایست شروع کنیم . چه درکی از وضعیت موجود داریم نیروهای عمده و اصلی کدامند و چه طرحی برای تغییر وضع موجود در برنامه عملیاتی داریم نیاز به طرح ریزی برای تغییر که توسط سوبژه و کنشگر تعیین می شود. نقش فعال کارگری و کنشگر انقلابی در مفصل بندی سراسری و مبارزات گسترده و پراکنده کارگری طرح چشم انداز، استراتژی، تاکتیک ها و سبک کار نیروهای عامل در این بستر مطرح می شود. درک و تدوین استراتژی انقلابی، طرح مطالبات تاریخی دموکراتیک و کارگری، و طرح سازماندهی سراسری کارگران، وظیفه پیشروان سوسیالیست و کارگری است. هیچ تحول ا جتماعی و اقتصادی ، بعبارت دیگر انقلاب، بدون حضور فعال کل نیروی طبقه کارگر و زحمتکش بوقوع نمی پیوندد، بعبارت دیگر انقلاب کار توده هاست. اما بی انصافی وکجراهی است اگر تئوریزه کردن و نقد واقعیت اقتصادی - اجتماعی جامعه در تمامی ابعاد آن و تدوین راهکار برون رفت از این وضعیت را با توجه به وضعیت امروزین طبقه کارگر، با وضعیت بی ثباتی اشتغال و شرکت های پیمانکاری و قراردادهای سفید امضاء و حقوق های معوقه و بیکاری های پریودیک و در شرایط بشدت دشوار زندگی، فقط از کارگر بخواهیم. بیشک عناصری از آنها می توانند در این مسیر بسیار مؤثر باشند . گاهی فعال کارگری ما بجای تحلیل زنده و خلاق شرایط، با ذره بین در آثار مارکس بدنبال متونی می گردد که از شورا و یا اتحادیه با تعبیری خاص سخن گفته باشد. این کار نه برای تغییر شرایط کنونی، بلکه اثبات موقعیت انحصاری خود در شرایط اجتماعی موجود و اثبات کیش شخصیت و جایگاه خویش است. در این حال وی باروش شناخت مارکس و کاربرد آن در درک جهان واقعی و برای تغییر کاری ندارد. عمل وی همانند مؤمنانی است که در کتب عهد عتیق بدنبال عافیت و آمرزش و ارضای درونی هستند. قفل شدگی و چفت و بست ها و عدم توان سازمان یابی طبقه کارگر را امروزه می بایست ناشی از فقدان تئوری انقلابی و درک عمیق جامعه و شرایط ایران دانست. عدم انجام وظایف عاجل فعالان، مبارزان و انقلابیون در ارائه یک طرح جامع تشکل سراسری، و درگیر شدن در خرده کاری ها و مرزها و خط فاصل ها و در فقدان جسارت نظری و عملی فعالان می بایست جستجو کرد که با توجه به ثبات شرایط فعلی به وضع موجود تن داده و ویژگی محافظه کاری و کیش شخصیت بخود گرفته اند. محافظه کار نیاز به طرح نظری و عملی برای تغییر شرایط را ندارد . زیرا جایگاه اجتماعی وی مخدوش می شود . وی می تواند کسی را که آرامش و ثبات جایگاه وی را بهم بزند، به راحتی با استناد به کتب مقدس و مراجع، تکفیر و از میدان بدر کند . پیشرو و انقلابی بودن و تغییر در شرایط سترون، سخت و جامد کنونی ، با پیوند با یک سازمان و تشکیلات - که به زحمت می توان این نام را بر محافل کنونی اطلاق کرد- با بر پایی سمینار از مارکس و مارکسیسم و دکوراسیون سالن و تریبون با پرده و پرچم های سرخ و قسم به نام مبارک مارکس و خواندن عین متون وی، محقق نمی شود. پیشبرد انقلاب نه با اتخاذ مواضع ، بلکه با میزان تغییر واقعیت موجود و اثر گذاری بر نیروهای سرمایه داری و ضد انقلاب سنجش می شود . با کشف نظریه انقلابی و پیشرو و عمل اجتماعی متناسب با آن و ایجاد جنبش های اجتماعی و تشکل های واقعی کارگری می توان در راه انقلاب گام برداشت و حتی در این حالت نیز عنصر آگاه و کنشگر را نه با توصیف و وجه تسمیه انقلابی بلکه در شدن و تحول انقلابی مستمر می توان دریافت.
بنظر یک مکانیسین ، در این شرایط که میلیون ها نفر از زحمتشکان و طبقه کارگر به تباهی کشیده می شوند، خودشان مسئول رهایی خود هستند . هر چند بر طبق نظریه آنان ، اراده جمعی برای رهایی و تشکل یابی از این وضعیت در طبقه وجود ندارد.
با این تحلیل و شناسائی که در مورد علت بن بست ها و تداوم وضعیت کنونی فعالان ما انجام داده اند بدین معنی است که تا سرکوب هست این وضع تداوم دارد و رهایی طبقه هم بعهده خود طبقه است، معلوم نیست که طبقه با توجه به اینکه اراده ای برای تغییر این وضعیت ندارد چه زمان قادر خواهد بود که شرایط را دگرگون کند در واقع تحول نه به عمل کنونی کنشگر بلکه امری است که می بایست منتتظر منجی باشیم . با چنین رویکردی اگر بعد از دهه ها تحولی هم حادث شود، قهقرایی بوده و در این بین نه درجا که به عقب برگشته ایم زیرا در طی این مدت کل فرایندهای جوامع پیچیده تر شده و شرایط ما در وضیعت اسفبار تری قرار گرفته است . نمونه کشورهایی که در منطقه در نبود رهبری انقلابی و مبارزه با تشکیلات سراسری دچار تحول - عقب گرد - شده اند در جلوی چشمان ماست.
محمود صفدری
٢٦ شهریور ٩٣
بازانتشار از نشر کارگری «ما» - مهرماه ١٣٩٣