افق روشن
www.ofros.com

زیرِ پرچم مارکسیسم

«آنچه از حرکت واقعی تاریخ در خاورمیانه و شمال آفریقا باید دید»

علی سالکی                                                                                                    شنبه ٢۴ اردیبهشت ١٣٩٠

زیرِ پرچم مارکسیسم

« آنچه از حرکت واقعی تاریخ در خاورمیانه و شمال آفریقا باید دید »

انقلابیونِ خاورمیانه و شمال آفریقا ، هشدار دهندگانی هستند که این هشدار را به منزله ی درک انتقادی- ماتریالیستی از پیرامون خود و تاریخ ، در جامعه جهانی و نیل به دنیایی بدون طبقات جلوه میدهند.
دموکراسیِ عالم گیرِ سرمایه داری، دموکراسی بورژوایی است که هیچ کس حق انکار آنرا ندارد. ما هم منکر آن نیستیم بلکه در صدد تحلیل و نتیجه ای هستیم که با قراین موجود جز به تخاصم طبقات فرودست با دموکراسی بورژوایی نمیانجامد. حاکمیت ِ مردم بر مردم موجود که همانا حاکمیت مردمانِ طبقات ثروتمند و حاکمه‌ی سرمایه داری از دولت‌مردان و دولت‌زنان ، ارتش و پلیس ... بر توده ها ی فرودست و طبقه کارگر از طریق بازارهای آزادِ بهره کشی و سرمایه ، بانک ها و کارخانه ها است، برای کارگران و خیل تنناشُسته ی عظیم در سراسر جهان کاملا باید روشن گردد.
این روشنی‌بخشی در اولین قدمهای خود بعد از قرنها حاکمیت سرمایه داری در« کشورهای قاره آفریقا: مصر،تونس، لیبی، الجزایر، مراکش ،و در خاورمیانه : اردن،یمن،عراق ،بحرین،سوریه» تا به امروز در حال شکل گیری است.هر روزکه از خواب بیدار می‌شویم، شاهد اخبار رسانه های مسلط سرمایه داری از بی بی سی، الجزیره،سی ان ان، یورونیوز، خبرگزاری جمهوری اسلامی، پرس تی وی،... در مورد وقایع درحال وقوع در این کشور ها هستیم ،از یک سو شاهد واکنشِ دولت ها و کنفرانس ها و اتحادیه های کشور های سرمایه داری در مورد انقلاب ِ«نان،آزادی،برابری،کرامت انسانی» هستیم و از سوی دیگر شاهد صدا ها وشعارهای اصیلی هستیم که از دل این مبارزات انقلابی بیرون می زند.
در این اطلاع رسانی جهانی هم - دموکراسی بورژوایی - نقش به اصطلاح دموکراتیک خود را بازی می کند. دموکراسی که طبقات فرودست از شرکت در آن بازداشته می شوند و صورت وجودی دموکراسی برای آنان خیال پردازی ای بیش نیست. رسانه ها و طبقات مسلط به صورت تلویحی و دستکاری شده به بیان خبرها اقدام میکنند و تلاشهای طاقت فرسای انقلابیون را مصادره می کنند. در رسانه های داخلی به دروغ و فریب لقب و جهتِ بیداری اسلامی به انقلابی گری در این کشورها میدهند و در رسانه های خارجی عمل و اندیشه انقلابیون را به کثافت موجود «پرودمکراسی- لیبرالی»کشورهای غربی و اروپایی نسبت می دهند. اما در این بگیر و ببند های سرسام آور که ذات اندیشه ی سرمایه در قرن حاضر است، انقلابیون بدون توجه به طرفداری انحراف گونه آنان ، مسیر انقلاب ضد سرمایه داری را برای جهانیان و آیندگان می گشایند.
طبقه ی مسلط سرمایه داری ، دولتمداری و از جمله دولتمداریِ دمکراتیک را به صورت اصل و عنوانی مطرح کرده است که به بقای مدام گرفتار شده است و نابودی و از میان بری آن ، راهیست برای پیشروی به سوی دنیای بدون طبقات . دراین نابودی ِ دولت و حاکمیت سرمایه ، سازمان اشتراکی و شورایی که به دست جنبش متحد طبقه ی کارگر در طول مبارزات انقلابی فرودستان وتودههایی که به این سازمان می گروند، بوجود می آید؛ نقشِ بازوی جلو برنده ی انقلاب را دارد. نطفه های این سازمان با شروع اعتراضات طبقه کارگر به صورت تشکل های مخفی و علنی کارگری،کمیته ها و سازمانهای محلی وشهری کارگری،تشکل های دانشجویی مستقل و کمونیست و... جوانه می زنند و با بدست گیری نبض اعتراضی جامعه به پیش حرکت می کند. سازمان اشتراکی که به سعی و تلاش انقلابیون رشد خواهد کرد در مصاف و رویایی با حملات نظام سرمایه داری درموقعیت و شرایط زمانی و قوایی موجودِ خود در اولین اقدام ؛ در نگه داری و مقاومت ومحافظت از افراد و سازمان خود باید دست به تلاشی همه جانبه وفرامحلی بزند و در قدم بعدی ، از این ایستادگی و مقاومت دست کشیده وبرای حمله ی همه جانبه به نظام سرمایه داری متحد شود.
در تونس - زمستان ٢٠١١- بر زبان یکی از کارگران عرب که در جلوی ساختمان نخست وزیری به زدوخورد با پلیس میپرداختند این جمله جاری شد : « ما خواهان این هستیم که هیچ یک از دولتی‌های معدوم شده دیگر برسر کار نباشند این انقلاب توسط ما انجام گرفته و ما نماینده نمی خواهیم ، ما خود با تشکیل سازمان خود به سرانجام پیروزی می رسیم». این نهایت نواندیشی یکی از افرادیست که هنوز از نظر نخبه گان و سیاسیون بورژوازی از لحاظ فرهنگی ،اقتصادی وسیاسی زیر یوغ دموکراسی سرمایه دارانه آنان است واین اولین پاسخ ونهیب کارگران جهان است به آنهایی که دم از فراگیری و گستردگی موج بورژوایی سبز در سال ٨٨-٨٩ در تمام ایران می زنند. طبقه ی کارگر ایران نیز از وجود و حضور پرشمار این فعالین و افراد در طبقه ی خود هرگز بی نصیب نبوده است و دلیل این ادعا وجود ِ خواهش ِ هر روزه ی مدافعان موج سبز ؛ «سلطنت طلبها،اصلاح طلبان،لیبرال های ناسیونالیست،دموکرات های کُرد و ترک و عرب و...» از کارگران و رد وطرد این خواهش ها از سوی طبقه کارگر برای پیوستن به موج سبز است. موسوی نخست وزیر آیت الله خمینی،نماینده امروز رفرمیستهایی است که از سال ٧٨ در آب نمکِ مبارزات پارلمانی دولت سرمایه داری ایران خوابانده شد ودر سال ٨٨-٨٩ با غریوهای دیوانه کننده ی سازمان یافته در بین طبقه بورژوا و خرده بورژوازی ، یا حسین میر حسین شد. و در آخر باکمرنگ شدن حضور آنان در خیابان های شهرهای ایران که به دلیل همان سیاست های مسالمت جویانه ی ناکارآمد خرده بورژوازی است ، تنها از این میان نصیب آنان بالای پشت بام ها وشعارهای فضایی و مدد جویانه و ماوراییِ :« الله اکبر، یا حجت بن الحسن ریشه ی ظلم رو بکن » گردید .
مقابله ی طبقه کارگر با نظام سرمایه‌داری به صورت تئوری و عملی ، نتیجه ای جز عمل و مبارزه ی سیاسی ندارد.کارگران خود را در ازای حقوق ومزد میفروشند ؛ این تحلیلی از وضع طبقه کارگر می باشد که از پیدایش دنیای سرمایه داری تا به امروز در عصر سرسامِ انسان ها و همزادان فایبر گلاسی ،آهنی،رایانه ای آنها ، یعنی رباتها و ماشینها وشبکه های مجازی شده است. سالها بود که سرمایه داری می گفت: « رباتها وماشینها ، به کل، جایگاه کارگران در تولید و نیروی مولده ی این طبقه را خواهند گرفت» ، حال در قرن بیست ویکم مغزهای علمی و البته تخیلی - توهمی بورژوازی همه، امید به یک هدف دیگر دارند : «در آینده، رویای فاصله ی بین دنیای واقعی و مجازی را از بین می بریم» . دیگر آن شعار نظام سرمایه، یعنی تصاحب جایگاه و پایگاه طبقه ی کارگر به دست رباتها که بی شک از روی استیصال و بیچارگی به آن تن داده بود از میان رفته است. حال از میان بردن فاصله بین دنیای مجازی و واقعی مورد نظر آنان است. عجیب نیست که در رسانه ها و روزنامه ها و محیط های اطلاع رسانی سرمایه داری در سراسر جهان ،در معرفیِ عواملِ موثر در شکل گیری انقلابهای کشور های مصر،تونس و... تنها از شبکه های اینترنتی فیس بوک و توییتر نام برده می شود چرا که هدف نهایی و قطعی آنان نابود کردن جنبش های اجتماعی وبالاخص جنبش کارگری است.
جنبش کارگری ، جنبشی از فرودستان که در تمامی انقلابهای زمستان (٢٠١١-١٣٨٩) در این کشورها نقش آغاز گر و جهت دهنده به انقلابها را داشته است و هدف نظام سرمایه داری که از خیابان،تلویزیون،کارخانه ها،پالایشگاه ها،ارتش،پلیس وتمام جهان را در اختیار و انقیاد در آورده است ،ترجیح شبکه های مجازی به جنبش های اجتماعی است . و در بارزترین نمود از این جریان در ایران ، تسلط جنبش بورژوازی-مماشات کارِ سبز بر فضای اینترنتی اپوزسیون است. با کمی دقت می بینیم که سران این موجهای ضد انقلاب ، از موسوی وکروبی تا البرادعی و سوروس و ایمن نور(رهبرحزب فردا در مصر) نیز بدون وجود کارگران قادر به پیروزی نیستند و خود نیز اذعان به این مسئله می کنند ، اما هدف آنان از حضور کارگران، حضور طبقه ی متحد و متشکل کارگران با اعلام انقلابی خواستها و سرنگونی نظام سرمایه نیست ، بلکه طبقه ی کارگر برای آنان به عنوان دستاویزی است که با اعتصاب و اعتراضات اکثریتی آن بتوانند از کارگران بهره برده و در پایان کار ِ خود و با ارضاء خواستهایشان ، این آخرین طبقه ی انقلابی در جهان، «طبقه ی کارگر» را سر خورده به محیط های کار خود باز گردانند و با همان شرایط استثمارگونه ی نظام سرمایه که به دست آقایان سکولار- لیبرالِ ، موسوی و امثالهم افتاده است به این طبقه خطاب خواهند کرد: « مردان وزنان کارگر تا بدین جا به شما نیاز داشتیم!، شماهمچنان به کار مزدوریِ خود- بخوانید فروش همه چیز کارگر- ادامه دهید».
این تحلیل ها ، آینده نگری و پیش گویی هایی نیست که از ماورا بر انسان فرود آید، این تحلیل از شرایطی است که با چشمانی باز و نقد طبقاتی مجرد و بی هیچ احترام به طبقه سرمایه دار به دست می آید. با یک نمونه شروع می کنم ،در تونس با خودسوزی کارگری در وسط شهر تمام آرامش کاذب و لعنتی واردشده از جامعه مدرن بورژوایی در این کشور توریستی- اروپایی از همپاره شد .در اولین دروغ ، تمام رسانه ها به طبل فیس بوک وتوییتر ... زدند و اینترنت را عامل حرکت توده ها دانستند ، اما توده ها در تونس با توسل به اعمال قهر آمیز انقلابی و غیر مسالمت آمیز در مقابله با پلیس و نهادهای سرکوب بورژوازی، در خیابان ها و با اعتصاب ها در محلهای کار خود ، و نه با ازدحام در پشت کامپیوتر های شخصی سبب بیرون راندنِ بن علی از کشور شدند. در دیگر سوی، همان نهادها و دولتهایی که نقش انقلابی فرودستان را در این پیروزی نادیده گرفتند و به قولی چشمهایشان را به نشانه ی تیزبینی ِ کورشان بر این طبقه بستند، دولتی را به روی کار آوردند، که نمونهای آشکار از دولت های تشکل یافته ،خارج از اراده و نظرِ طبقات استثمار گشته است . آنان با رو کردن برگه های آسِ تشکیل دولت های هارِ بورژوا دموکراتیک در تونس ، به ظن خود مهر آخر را بر انقلاب جاری در این کشور زده اند ،اما تا به امروز با شهامتها و فعالیتهای توده های انقلابی،سندیکاها و تشکل ها ی کارگری و گروههای کمونیستی در جهت ادامه ی انقلاب تا بر چیده شدن تمامیت حکومت سرمایه در گلوی این دولت انتصابی ، آب خوش پایین نرفته است.

در ادامه به هجده روز مبارزه ی مداوم توده های فرودست و فرار مبارک به شرم الشیخ در مصر میپردازم :
باستان شناسان همیشه به اولین نوشته ها و کتیبه ها در ابتدای پیدایش اولین تمدن های دنیا ی هزاره های پیشین برای برتری فکری و نژادی ملل استناد می کنند، از یک کلکسیون دار ثروتمند ایرانی که به نقشه های کیلومتری- جغرافیایی ایران باستان خود ، مینازد تا حسنی مبارک که در سومین نطق تلویزیونی خود بعد هیجده روز انقلابی گری توده ها ،همبستگی آنان را به مصر هفت هزار ساله و تمدن مصری- هرمی آن خواستار است. توده ها را ما کد گذاری نخواهیم کرد . این حسنی مبارک است که در سومین نطق خود آشکارا می گوید با چه کسانی روی صحبت دارد : کارگران، زنان و فعالین انقلابی. او می خواست با احساساتی باستانی و پدرمابانه ، ذهن و عملِ آنان را به این افتخارات هفت هزار ساله پیوند زند . اما چرا پیوند گشایی در این زمینه بار دیگر به ذهن انقلابیون صادر می شد؟ آیا این ارتباطات در حال فروپاشی و از همپارگی ست؟( پاره گی ارتباط انقلابیون حاضر با افتخارات و تمدن خود خوانده ی سردمداران بورژوایی)؟.
حسنی مبارک افتخار میکند- حسنی مبارک گوش می کند،حسنی مبارک انجام می دهد،حسنی مبارک به عقب بر نمی گردد اما از تمدن هفت هزار ساله ی مصر به خود میبالد . مبارک انگار از اعماق قلب سخن می راند و از دیگر سو حسنی مبارک از شنیدن این صداهای شرورانه در خیابان شرمش می آید،حسنی مبارک به تغییر قدرت در آرامش دستور می دهد و از این تغییر خشنود میگردد، و اوباما - رئیس جمهور آمریکا- چند ساعتی قبل در دانشگاه میشیگان آمریکا به مصریان میگوید: «آمریکا هر چه بتواند برای گذار مسالمت آمیز به دموکراسی در مصر فرو گذار نمیکند» ، آری باراک اوباما کم نمیگذارد؟ از بورژوازی ، کم کاری در برابر مقاومت انقلابیون بعید است . در میدان التحریر قاهره برای خیل عظیم تن ناشسته که هیجده روز است به اعتراض مداوم و خلاق خود میپردازند ،کم گذاشته نشد. اما آقای اوباما نگران وزن کم کردن این توده ها در جریان انقلاب بود ،نگران بی خوابی آنان و نگران خون هایی است که برای انقلاب ریخته می شد، اوباما وسرمایه داری مستاصل و بیچاره است چرا که تمام این تهاجمات با دستگاههای سرکوب و نفوذ ِ بورژوازی ترتیب داده شده است. و این ناله پراکنی ها تنها برای سالم ماندن یخه ی دول اروپایی و آمریکایی از خشم انقلابیون است که چه بسا گریبان آنها را هم خواهد گرفت.
حسنی مبارک پدرانه میگوید به دستورات خارجی ها گوش ندهید ، و در سوی دیگردر تمام تحلیل های نخبگان روشنفکر بورژوازی می شنویم : « دستگاه های اطلاعاتی برای کمبود اطلاعات از جانب سران کشورهای مصر وتونس زیر فشار هستند» ، زیر فشارند که چرا آنها ندیده اند که مصر و تونس... آبستن این وضعیت انقلابی است،از بن علی در تونس خبر نداشتند از تصمیمات او خبر نداشتند حتی تا آنجا که بن علی وارد پلکان هواپیمای قاچاقی خود به عربستان شد.
این تناقض گویی ها که به طبل عدم دخالت دول متحد بورژوازی در مقابله با انقلاب های ضد سرمایه می زند ،مجمع الجزایر تناقضات است، میگویند باراک اوباما خبر ندارد ، اما نطق می کند و چند ساعت بعد مبارک آنها را قرقره می کند. می گویند ، حاکمان سرمایه در اروپا وآمریکا سراسیمه و بی برنامه اند، آری سراسیمه وهراسانند اما برنامه ای هرچند احمقانه برای دول متحد خود تجویزمیکنند. مثال بارز تاریخی این فریب کاری در انقلاب ۵٧ ایران رخ داد که با سخنرانی های کارتر همسان است. از جانب او در تلویزیون بی بی سی فارسی می گویند : «کارتر به این باور بود که ایران در سال ۵٧ جزیره ی ثبات است». و چند سال بعد با مشاهده ی انقلاب غافلگیر و سراسیمه شد ، اما آقایانِ نخبگان محلل بورژوازی! کارتر بی برنامه نگشت، تنها سراسیمه شد و در موقعیت مناسب تصمیم مناسبی برای قدرت بخشیدن به ضد انقلاب در ایران گرفت.
همچنان حسنی مبارک سومین نطق خود را در گوش ما می زند، همانند تو دهنی های پوچی که دول غربی و شرقی به دولت های روبه فروپاشی شمال آفریقا و خاورمیانه می زنند، هر دوی این تو دهنی ها پوچ است . حسنی مبارک ادامه می دهد که به انتخابات نمی آید، اما میگوید بار دیگر فقط و فقط انتخابات برایتان برگزار می کنیم. حسنی مبارک که دوستدار صلح است و برای برقراری صلح صدها نفر توده ی غیر مسلح را به خون میکشد شهید میکند، و در نطق خود بخاطر قداست گنداب صلح خواهان«گفتگو» است ، گفتگو برای ادامه صلح و انتخابات بورژوازی . حسنی مبارک متاسف است، قلب او رنجوراست نطق او نشان از آن دارد که انگیزه ی تهاجم و کشتار انقلابیون در او نبوده است و فقط این انگیزه در دل این گنداب صلح سرمایه دارانه پنهان است ، صلحی که فقط برای ادامه راه خود مقابل بزرگترین جنگ ، یعنی انقلاب پرولتری (طبقه کارگر) دست به سلاح می برد.
دیگر به واپسین سخنان اومیرسیم ،میگوید: «ما به خاطر سیاستهایی(شما بخوانید سیاست بورژوازی) که هم در عرصه ی سیاست و اقتصاد پیش گرفته ایم به بحران رسیده ایم ».اما آقای مبارک تو تنها نیستی، احمدی نژاد، موسوی، سارکوزی ،برلوسکنی،اوباما،سورس،دیوید کامرون،تمام اعضای اتحادیه اروپا ،تمام شرکت کنندگان در کنفرانس اقتصادی داووس،وکنفرانس مونیخ ، با مغز به این بحران کوبیده شده اند، این مایه ی اعتراض میلیون ها انسان در سراسرجهان از طبقات فرودست و مایه ی هم دردی تو با تمام هم منافعان نام برده ات در این اجلاس ها و کنفرانس های سرمایه است . سخنرانی است دیگر- تو می توانی با همهی همپاله گی هایت اظهار همدردی کنی. و در ادامه حسنی مبارک حقیقتی دیگر را فاش می گوید: « تمام تغییراتی که انقلابیون خواستار آن اند به من،منِ حسنی مبارک بستگی ندارد» . به روی چشم آقای مبارک!، تو خود اقرار کردی! ،همدادِ سرمایه دوبار باید بمیرد و بعد از مرگ تو انقلاب ادامه دارد.
حسنی مبارک در سومین نطق تلویزیونی خود پرچم به احتزاز در می آورد، و می گوید به زیر این پرچم خواهم مرد، اما آقای مبارک جای شک نیست که همه را با شناسنامه و پرچمی که به دست می گیرند به خاک می کنند، و در این شکی نیست که تو هم با پرچم بورژوازی به خاک می روی .مبارک در پایان آرزو و امید دارد که خداوند ، مصر را در آرامش و صلح نگه دارد و «خداوند کسی نیست جز متحدان اروپایی وآمریکایی او که پشت خط تلفن دفتر آقای مبارک منتظر او هستند».

سخنان مبارک پایان می یابد چه کسانی شعار هایشان خصمانه تر شد چه کسانی نطق شان نگران ؟
محمد البرادعی: « حسنی مبارک با سخنرانی سومش باعث انفجار در مصر است،از ارتش می خواهم که از مصر محافظت کند» .
آیا این انفجار انقلابی بجز به زیر کشیدن و برای نابودی نظام موجود نبود ؟ برادعی از چه نگران است؟ مصرمورد نظر آقای برادعی چیست که از ارتش می خواهد آنرا نجات دهد؟ آیا ارتش به سخنان برادعی چند ساعت قبل تر از مصاحبه ی او گوش فرا نداده و نیروهای خود را به سمت کاخ ریاست جمهوری ومیدان التحریر ... گسیل نداشته بود؟.مصر محافظت می شود، آقای برادعی نگران نباش.!
محمد البرادعی تا بدین زمان « ٢٦ بهمن ٨٩ » تا حدی نگرانی هایش از انفجار اجتماعات انقلابی مصر برطرف شده است. ارتش ، (بازوی حمایتی مبارک و بعد او، البرادعی) میدان التحریر را در تاریخ ٢۵ بهمن ٨٩ از معترضان خالی می کند، نماینده ارشد ارتش از اتحادیه ها و کمیته های کارگری می خواهد که میدان را خالی کنند و تا شش ماه بعد که نوبت به انتخابات می رسد سکوت کنند.
در اینجا نیاز به تحلیل و یادآوری بعضی نکات پر اهمیت است،از همان ابتدای اعتراضات ، از یک سوحسنی مبارک موقعیت ارتش مصر را به نحوی کاملا سنجیده و برنامه دار برای ابراز خویشاوندی و برادری با انقلابیون آماده نمود( به طوری که در رسانه ها شاهد آن بودیم که از اولین روزها ، انقلابیون بر روی تانک های ارتش به ابراز شادی و ظفرمندی می پرداختند ) تا از سوی دیگر با تهاجم انقلابیون به نظام موجود و با سفر اجباری حسنی مبارک به شرم الشیخ ،این راه ناتمام مبارک در اولین مصاحبه البرادعی بعد از برکناری مبارک ،ادامه یابد. البرادعی در یک جمله ، طومار ١٨ روزه ی مبارزه ی جانفرسای انقلابیون را در هم پیچید،ارتش وارد میدان شد ، ومیدان التحریر را با سرکوبِ باقی ماندگان در آن میدان پاکسازی نمود و راه را برای تبلیغات «پرو دموکراسی آقایان ایمن نور و البرادعی» باز نمود.
به ایران بر می گردیم ، درست در روز پاکسازی میدان التحریر « ٢۵ بهمن ٨٩» از وجود و تجمع انقلابیون توسط ارتش و نیروهای نظامی در مصر، در آن سوی خاورمیانه سردمداران موج سبز با اعلام راهپیمایی برای همدردی و تهنیت گویی به مبارزات مصریان به صورت تصادفی و یا شاید عمدی، شروع ِ حرکات موج از همپاره ی خود را در تهران و اصفهان و ... به این تاریخ اعلام نمودند، ولی تعیین این روز حتی اگر بدون هیچ قرارو مداری از سوی مقربان درگاه جریانات پرودمکراسی- بورژوایی در مصرو ایران نباشد ،در اولین مصاحبه ی رادیو فردا با یکی از اعضای جنبش سبز در ایران در صبح ٢۵ بهمن جملاتی آشنا به گوشمان می رساند، که موید این تصادف زمانی از طرف موج سبز است، او در پاسخ به رادیو فردا در مورد نقش پلیس و ارتش در ایران می گوید:

« ما اصلا از پلیس و نیروهای نظامی انتظار نداریم(شما بخوانید ،نمی خواهیم) که چهره ی خودشان را در برابر نگاه مردم نزول دهند،(به قولی از چشم مردم بیافتند)،ما برای اظهار این حسن نیت مان به نیروهای نظامی، از طرفداران موج سبز می خواهیم که نفوذی های خشونت طلب را از خود دور کنند» .(پرانتزها و تاکیدات از من است) این سخنان همان عینیت ضرب المثلی قدیمی ِ «در آب نمک خواباندن» است و در اینجا، در آبنمک خواباندن ارتش ونیروهای نظامی ایران برای روز مبادا. به حتم می گویم که مبارک با هشدار همپیمانان خود در اروپا و آمریکا ،ارتش و نیروهای نظامی را در آبنمکِ همزیستی مسالمت آمیز با انقلابیون خواباند تا در لحظه ی موعود از آنان بهره گیرد، و این هشدار را سردمداران موج سبز از اولین روزهای اعتراضات مسالمت آمیزانه ی خود از سال ٨٨ تا به امروز سر لوحه ی امر مبارزاتی خود قرار داده اند.
نتیجه و حاصلی که از بیان این شیوه و فن اصلاح طلبانِ مصر و ایران میخواهم بگیرم دو نکته ی مهم است : از یک سو در آینده ،انقلابی که از بطن مبارزات طبقاتی طبقه ی کارگر در ایران متبادر خواهد شد، به حتم در راه خود برای به ثمرنشینی انقلاب پرولتاریا،این شیوه رفرمی اصلاح طلبان را در برابر خواهد دید و اگر در آن زمان راهکاری برای له کردن این صف از نیروهای نظامی و پلیس نیابد به حتم به دامی خواهد افتاد که بساط آنرا اصلاح طلبان و اصولگرایان از سال ٨٨ چیده اند. و از سوی دیگر روی سخنم با اقشار مردمی است که خود را بر اساس یک شایعه(تقلب در انتخابات) و یا حتی ایمان فردی خود به موج سبزِموسوی و کروبی سپرده اند،اگر خواست این قشر از جامعه ی ایران تا همان جایی است که تا ٢۵ بهمن در میدان التحریر مصر (یعنی اشغال میدان توسط نظامیان حکومت روی داد) باشد، پس باید پشت قافله سالاران خود «موسویوکروبی» به آزادی محصور در چنگال نظامیان بسنده کنند، واگر هدف آنان از مبارزه نه فقط خلع رهبری ایران یا بن علی یا حسنی مبارک از قدرت بلکه به بیان متداول فرودستان در مصر اسقاط نظام(انهدام و سقوط نظام سرمایه داری) باشد،باید یک بار برای همیشه حساب خود را با تمام شیوه های رفرمیستی- نئولیبرالی پاک کرده و یا به زبان ساده باید در اولین حرکت اعتراضی خود در روزهای بعد از ٢۵ بهمن خواستار لغو محدودیت هایی که توسط ارتش در مصر وضع گشته است باشند ،که همانا این اولین پیوند بین این دو جماعت بدون حکمرانی موسوی ها و البرادعی ها و عقبه ی این دوست. این اولین اقدام مشترک در پیوند اقشار مردم معترض در ٢۵ بهمن در ایران با توده های پاکسازی شده در میدان التحریر مصر است، و در غیر این صورت شما به همان فریبی تن داده اید که موسوی با فراخوان همدرد گونه ی خود با نام گذاری خواست های پرودموکراسی برای مصریان خواستار احیاء موج از هم پاره ی سبز با این دروغ شد.
درادامه ی مقاله ،پایبندیِ معترضان طرفدار موسوی و کروبی را در روزهای بعد از ٢۵ بهمن به فرم های اصلاح طلبی و نادیده انگاشته شدن تحولات مصر و تونس و... از جانب آنان را بیان می نمایم :
در جمعه ٦ اسفند ١٣٨٩ در میدان التحریر مصر تظاهراتی برپا می شود و انقلابیون خواستار سقوط نظام عمر سلیمان(دست نشانده ی مبارک بعد از فرارش به شرم الشیخ) و محاکمه ی حسنی مبارک می شوند. اما آیا باز هم موج سبز و سران آن برای این پیشروی مصری ها هم اعلام فراخوانی به این مضمون می دهند؟ هرگز. آنان در روزهای بعد از ٦ اسفند به اعتراض برعلیه حصر خانگی موسوی و کروبی فراخوان به تجمع در ١٠ اسفند میدهند.اینجاست که باید در جواب به آنان بگوییم:

کارگران جهان در محیط کار خود هر روز در ورودی ها و خروجی های محل کار بازرسی بدنی میشوند، دوربین های مدار بسته تمام حرکات آنها را ثبت میکند،آنان در حصار و زندانِ سرمایه گذاری های برادران ِ« اصلاح طلب و اصول گرا»،« دموکرات و جمهوری خواه» زندگی می کنند،صحبت از حصر خانگی موسوی و کروبی و قرار دادن آن به عنوان فراخوان نه تنها مضحک است بلکه نشان می دهد این رهبران به همان سنتی تعلق دارند که معنای حقیقی نادیده گرفتن مشکلات حقیقی و طبقاتیِ جامعه است . و ثابت گشتن این حقیقت که همدردی با مبارزات مصریان در ٢۵ بهمن در ایران تنها بهانه و دست آویزی برای موج سبز بوده که به خیابانها بیایند و هیچ پیوندی بین این اعتراضات در دو سوی خاورمیانه وجود ندارد. قرار دادن حصرخانگی موسوی و کروبی و همسرانشان ( که البته فاطمه کروبی وزهرا رهنورد هیچ نقشی جز عمل تاهل برای این آقایان انجام نمی دهند!!) به عنوان فراخوان ،نشانگر واقعیتی است که موج سبز از آغاز یعنی پس از انتخابات ١٣٨٨ که با شعار رای من کو ؟ به خیابان آمده اند تا آنجا عقب رفته اند که شعار و اعتراض رادیکال و بنیاد برانداز! آنان جز شعار «احمدیِ پوشکی،مردم میان موشکی» نیست. آری در تمامی رسانه ها فغان بر می آورند که مردمان معترض طبقه متوسطی و ثروتمند (خرده بورژوازی و بورژوازی ایران) ،فرزانگانی هستند که هیچ گاه مصریان و تونسی ها ،... به درجات والای مبارزاتی آنان نایل نمی شوند، اما چه پوچ است این ادعای آنان وقتی مقایسه ای ظاهری بین شعارهای توده های فرودست این کشور ها درخاورمیانه و آفریقا با فرهیخته گانِ جان به کف گرفته ی دهان به سکوت بسته ی اصلاح طلب می کنیم. موج سبز بعد از سی سال حاکمیت هار بورژوازی و اسلام سیاسی در ایران ، در ١٠ اسفند با شعار اصلی «موسوی و کروبی آزاد باید گردد» به میدان می آیند و ادعا بر آن دارد که اعتراضات جامعه را نمایندگی می کند، این مصادره و فریبی بیش نیست. در صورتی که اولا ما شاهد اعتراضات طبقاتی فرودستانِ خشمگین در کشور های همجوار هستیم و ثانیا انقلابیون حاضر با وجود سرکوب و نفوذ دستگاه سرمایه داری در این کشورها به چیزی جز فروپاشی کامل نظام های مسلط بسنده نخواهند کرد.اینجاست که به حتم می گویم که موج سبز و حامیان آن بعد از ١٠ اسفند ٨٩ به طور کامل امر رهبری خود را به موسوی و کروبی محول کرده اند.و هیچ گسستی هم بین مردمان معترض با رهبری جنبش سبز بوجود نیامده است، اینجاست که به برداشت از مقدمه ی کتاب ِ « کاپیتال از کارل مارکس » ، به طبقه ی کارگر و تمامی فرودستان خطاب می کنیم : « راه خود را پی بگیرید، و بگذارید مردم هر چه می خواهند بگویند».

رهنمود ها و راهکارها ی انقلابی ، پیوسته در جریانند
درعرصه ی سیاستهای سرمایه‌داری و در رسانه های نئولیبرال غربی و وطنی در روزهای انقلابی که در مصر،تونس،یمن،عراق،لیبی،اردن میگذرد برای هر کدام از این کشورها مطابق با سیاست بین المللی سرمایه القابی را نسبت داده اند در مورد مصر که به تفضیل توضیحاتی داده شد اما در مورد کشورهای دیگر به اختصار بیان میکنم:
آنان در مورد بحرینی ها میگویند : «بحرینی ها که بیشتر آنان شیعه هستند از نظام پادشاهی یک دست سنی این کشور کاسه ی صبرشان پر شده است».این فریب کاری در مورد بحرین و منتصب کردن این معترضان به اختلافات مذهبی تا جایی پیش رفت که کمی بعد تر در ٦ اسفند ٨٩ بحرینی ها پلاکاردهای«لا شیعه ، لا سنی،الحریه(نه شیعه،نه سنی، زنده باد آزادی)» را به دستان می گیرند . در عراق به دستان معترضان شعار های«اشعب یرید الاصلاح النظام» را می دهند ودرست برعکس این شعارها ،معترضان دیوارهای« green zone پایگاه آمریکایی» را تخریب میکنند.
اما محمل گویی های حاکمیت سرمایه داری که میگوید این انقلابیون در فردای سقوط نظام سرمایه و بازار های آزاد ونابودی نظام های سرتا پا لیبرالی و تکثرگرا ، برنامه و هدفی ندارند تا آنجا می توان بی گزند به راه خود ادامه دهد که ما هیچ نشانی از برنامه و هدف انقلابیون نبینیم اما روند وگسترش این اعتراضات به کشورهای دیگر ومن جمله کشور اردن و شهر عمان خط بطلانی است بر تمامی این گزافه گویی های بیداری اسلامی منتسب به حاکمیت سرمایه در ایران و پرودموکراسی خواهی منتسب به دولتهای اروپایی و آمریکا. در اردن در اعتراضی بزرگ در خیابانهای شهر عمان معترضان با پرچمهای سرخ و کمونیستی، الحریه و المساوات(آزادی و برابری) وکرامت انسانی هدف و برنامه ی منجر به آن را به تمام همراهان انقلابی خود در دیگر کشور ها نمایان می دارد. این حرکت دست رد این انقلابیون به تمام لالایی های دموکراسی گونه ی آمریکایی واسرائیلی و اروپایی و بیداری اسلامی حاکمیت مسلط ایران است. در یکی از بهترین پلاکاردها ، معترضان اردنی از همراهان انقلابی خود درمصر و تونس در پیوستن به این صف دعوت به عمل آورده اند و تا به امروز حرکت و تلاش بی وقفه ی کارگران و اتحادیه های کارگری در مصرو تونس نمونه ی بارزی از استجابت این دعوت است. حاکمیت جهانی سرمایه داری با انداختن این قبیل ترسها و نامیدی ها به جان انقلابیون می خواهد که آنها را با لالایی های خود بخواباند ، امری که تاکنون متحقق نشده است.

علی سالکی - بهار ٩٠

Alitroleum@gmail.com