در ۱۹ نوامبر ۲۰۲۰ مقالهای در مورد پتانسیل شکلگیری شوراها در ایران در مجله آنلاین مارکسی “تمپست” (Tempest) در آمریکا منتشر شد. نویسندگان از بازگشت تجربه شوراهای کارگری در انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) میگویند و پتانسیل شورایی موجود در جنبش کارگری ایران را زمینه مساعد شروع یک انقلاب اجتماعی و کاتالیزور جنبشهای خاورمیانه میبینند. ترجمه این مقاله:
مقدمه
مبارزه طبقاتی در ایران در اشکال اعتصاب، تجمع، راهپیمایی، تحصن و خیزشهای خیابانی در چند سال اخیر ابعادی گستردهای یافته است از خیزش سراسری دسامبر ۲۰۱۷ (دی ۱۳۹۶) تا اعتصابات گسترده ۳ماهه در خوزستان درسال ۲۰۱۸، و خیزش سراسری نوامبر ۲۰۱۹ (آبان ۱۳۹۸).
تحقیقات فعالان کارگری نشان میدهد که در دهه گذشته اعتراضات کارگری در ایران به صورت چشمگیری افزایش یافته است. ۳۶۵ مورد اعتصاب، تحصن و توقف کار و تجمع اعتراضی در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۴−۱۳۹۳) با حداقل ۱۳۰۰ مورد در سال ۲۰۲۰-۲۰۱۹ (۱۳۹۹−۱۳۹۸) مقایسه شود. این اعتراضات با خواستههای عمدتاً اقتصادی از مطالباتِ معوقه، افزایش دستمزد، حمایت از کارگران اخراجی شروع شد اما در پروسه مبارزه، کارگران به مرور سیاسیتر شدند، با خصوصینمودن کارخانجات، معادن و خدمات آموزشی مخالفت کرده و خواستار ایجاد تشکلهای مستقل کارگری از سندیکا تا شوراهای کارگری شدند. مواردی نیز به خیزش اجتماعی در شهرها انجامیده است.
ویژگی تظاهرات و اعتصابات این دهه، تاثیر تجربهزیسته کارگران در انقلابِ ناتمام ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ایران بوده است. این تجربیات از طریق نقل قول از والدین به فرزندان، از کارگر به کارگر، از طریق نوشتههای متفکران رادیکال، با تصاویر و داستانهای اینترنتی، نسل به نسل منتقل گردیده است. بازتاب خاطره سال ۱۳۷۹ در خیزشهای کارگری ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ (۱۳۹۶ و ۱۳۹۸) آشکار گردید و منبع الهام دائمی فعالان جنبش کارگری در تلاش برای ایجاد تشکلها و شوراهای کارگری شد.
تجربه زیسته خیزش کارگران بهحاشیهرانده
در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷، سال انقلاب)، کارگران به حاشیهرانده − کسانی که از نظر اقتصادی، جغرافیایی و قانونی به حاشیه کار و شهر رانده شدهاند - بر خلاف کارگران رسمی، نیروی اصلی تظاهرات خیابانی و به تدریج پشت جبهه خمینی و قدرت حاکم شدند. آنها آسیبپذیرترین کارگران جامعه بودند و هستند: الف) در حاشیهها زندگی میکنند. ب) کار انفرادی دارند یا در کارگاه یا کارخانه یا موسسات کوچک زیرزمینی (خارج از قوانین کار) کار روزانه میکنند و موقعیت کاری متمرکز برای اعتراض به صورت اعتصاب و سازمانیافته ندارند.
این کارگران هم سال ۱۹۷۹ و هم امروز، پیاده نظام مبارزه طبقاتی و لشکر خیزشها واعتراضات خیابانی بودهاند. آصف بیات، جامعه شناس، آنها را گروههای فاقد امتیازات شهروندی مینامد و تخمین میزند آنها حدود ۸۰٪ کل کارگران در ایران را تشکیل میدهند. در خیزش اخیر (نوامبر۲۰۱۹/ آبان ۱۳۹۸) نیز تاثیر تجارب گذشته و الگوهای تکرارشده سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) دراین بخش کارگران قابل تشخیص بود. گرچه مطالبات و شعارهای این خیزش از اعتراض به قیمت بنزین شروع گردید ولی به سرعت سیاسی شد و کارگران خواستار سرنگونی رژیم شدند. آنها با شعارهای «مرگ بر خامنهای»، «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن » بانکها و ارگانهای خاص حاکمیت، عکسهای خمینی و خامنهای را آتش زدند، مجسمه انگشتر خمینی را واژگون کردند و فروشگاههای مواد غذایی را خالی کردند - خیزشی که اگر ادامه مییافت به انقلاب منجر میشد
تجربه زیسته شوراهای کارگری در ۱۹۷۹/ ۱۳۵۷
کارگران رسمی ایران که تا اواخر سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) ساکت بودند، سقوط سلطنت را با اعتصابات گسترده، تضمین کردند. در بسیاری از کارخانجات بهویژه در صنعت نفت، کمیتههای مخفی اعتصاب، با کمک کمونیستها به شوراهایکارگری تبدیل و کنترل تولید و توزیع را در دست گرفتند. بهطوریکه شوراهای کارگری و شورای محلات که عمدتاً توسط چپگراها جهت داده میشدند مشکلی اساسی برای حاکمان جدید در تثبیت قدرت در فرآیند تولید شدند. ضعف این شوراها آن بود که کارگران، تحت تاثیر کاریزمای خمینی، در سودای قدرت نبودند. لذا طی دو سال سرکوب شدند و همکاری با قدرت را پذیرفتند. کارگران مبارز دستگیر و بیش از پانصد کارگر به جوخههای اعدام سپرده شدند. هزاران کمونیست و سوسیالیست اعدام و تیرباران و عده کثیری از آنها مجبور به ترک محل کار و زندگی خود شده یا به تبعید رفتند. نهایتا کمیتههای و انجمنهای اسلامی که وابسته به قدرت حاکم بودند، جایگزین شوراهای کارگری و محلات شدند. شوراها متلاشی شدند، اما، تجربه آن سالها به عنوان نقطه اوج جنبش کارگری ایران ماندگار شد و مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
اعتراضات کارگران - اعتصاب، تحصن و تجمع در محل کار- که ویژگی مبارزات کارگری ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) ایران در بخشهای رسمی تولید و خدمات بود، در دهه ۲۰۱۰ (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۹) مجددا شروع شد و در برخی موارد به خیزشهای منطقهای کارگری تبدیل شد.
علیرغم ممنوعیت هر گونه تشکل مستقل کارگری منجمله اتحادیه و سندیکا، اعتراضات با تشکیل سندیکای نقاشان توسط کارگری کمونیست به نام شاهرخ زمانی در اواخر دهه ۹۰ قرن بیستم شروع شد و با شکلگیری مخفی «هیأت بازگشایی و تأسیس سندیکاهای کارگری» در شروع قرن بیست و یکم (۱۳۸۹) گسترش یافت. با وجود اینکه پیمانهای دستهجمعی در ماده ۱۳۹ الی ۱۴۶ قانون کار مجاز اعلام شده است، اما هرگز اجرایی نشدند. هر تشکیلات مستقلی تحت عنوان سندیکا یا اتحادیه یا شورا در ایران ممنوع است. انجمنهای اسلامی و شورایهای اسلامی، تنها نهادهای کارگری هستند که از نظر قانونی مجاز هستند. این نهادها تحت ضوابط حاکمیت و زیر نظر نمایندگان امنیتی ایران شکل میگیرند. لذا در دفاع از حقوق کارگران وارد چانهزنی با حکومت نمیشوند. به همین جهت طی دو دهه گذشته، در مواجهه با افزایش قیمتها، عدم پرداخت ماهها دستمزد، دستگیری کارگران و خصوصی سازی، کارگران به تدریج تشکلهای مستقل خود را که از نظر حکومت خلاف قانون است (! ) به وجود آوردهاند که بتوانند به صورت متحد و جمعی با کارفرمایان مذاکره کنند. به طور مثال رضا شهابی و رانندگان اتوبوسرانی شرکت واحد تهران در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) سندیکای خود را به وجود آوردند. علی نجاتی و کارگران شرکت نیشکر هفت تپه خوزستان، پس از یک سری اعتصاب و در گیری با پلیس، سندیکای خود را در نوامبر ۲۰۰۷ (۱۳۸۶) تشکیل دادند. حاکمیت هیچیک از این سندیکاها را به رسمیت نشناخت، خواسته کارگران رارد کرد و نمایندگان کارگران را زندانی کرد. حتی به منظور ارعاب کارگران، شاهرخ زمانی را دستگیر و در زندان به قتل رساند (۲۲ شهریور ۱۳۹۴). این قتل باعث توقف خواست کارگران نشد و اعتراضات و اعتصابات کارگران برای حقوقهای معوقه، افزایش دستمزد، شرایط بهتر کار و تشکیل سازمانهای مستقل کارگری روز به روز گستردهتر شده است.
در دهههای گذشته بیشتر کارخانجات دولتی به ضرر رسیده بودند. کارخانجات ضررده با درصد اندکی از ارزش واقعی در بورس به مقامات حاکمیت یا وابستگان آنها فروحته شد. مالکین جدید که عموماً وابسته به سپاه پاسداران هستند، بر اساس ارزش واقعی این کارخانجات از بانکها وام و ارز به قیمت پایین دریافت و یا این وجوه را به خارج کشور منتقل یا به صورت خصوصی استفاده کردهاند. در نتیجه بیشتر کارخانجات در آستانه سقوط هستند. مالکان نیز که سودهای کلان از محل وام و ارز دولتی به دست آوردهاند علاقهای به نگهداری و حفظ تولید ندارند. بنابراین وضعیتی مشابه سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) به وجود آمده است، زمانی که بیشتر مالکان کارخانجات از کشور گریخته بودند. اکنون نیز این کارگران هستند که باید به فکر ادامه جریان تولید باشند. با توجه به ورشکستگی کارخانجاتی که قبلا دولتی بودند و اخیراً به بخش خصوصی واگذار شدهاند. اعتراضات در این کارخانجات در مخالفت با خصوصیسازی صورت گرفته و میگیرد. طی دو سال گذشته، کارگران خواستار استراداد کارخانجات از مالکین خصوصی و کنترل یا اداره تولید توسط خودشان شدهاند. در حالی که سیستم سرکوب قدرت همچنان وحشیانه و با شدت سرکوب میکند، ایدههای تشکلکرایی، کنترل کارگری و مدیریت شوراها در غیاب یک موقعیت انقلابی پس از ۴۲ سال دو باره بازگشتهاند.
این ایدهها به یادماندنی ترین تجربه زیسته انقلاب ِ مصادره شدهِ ۱۹۷۹ هستند و پتانسیل ضد سرمایهداری، انقلابی و اجتنابناپذیر جنبش کارگری ایران را نشان میدهند.
کارخانه نیشکر هفتتپه در شهر شوش امروز در ایران دژ مقاومت کارگری شناختهشده است. در جریان ۳ ماه اعتصاب و راهپیمایی چند هزار کارگر دراین کارخانه در نوامبر ۲۰۱۸ (آبان ۱۳۹۷)، اسماعیل بخشی یکی از رهبران محبوب مبارزات کارگری در ایران، در سخنانش، موج «آلترناتیوِ» شوراهای کارگری را در جنبش کارگری رها کرد:
«همیشه دستورازبالا آمده. ماامروزتصمیم گرفتیم حکم ازپایین به بالا برود. مابرای دولت تعیین تکلیف کنیم. …. ماشورایی وجمعی حرکت میکنیم …. فردگرایان، ناسیونالیستها و نژادپرستان و مرتجعین، خودرا به ما نچسبانند. آلترناتیو ما شوراهای کارگری است. یعنی جمعی تصمیم میگیریم برای سرنوشت خودمان. از پایین حکم صادر میکنیم. هرچه از بالا توی سرمان زدند بس است. حالا ما تعیین تکلیف میکنیم. شورا را تمرین کنیم… شورا را زندگی کنیم.»
هزاران کارگر از این شعار حمایت و با مشتهای گره کرده آن را تایید و توان جمعی خود را نشان دادند. تشکیل سندیکا سپس اعتصاب طولانی و تشکیل شورای مستقل کارگری در نیشکر هفت تپه، فقط یک خیزش کارگری در بخشی از کشور نبود، بلکه یک نقطه عطف مهم در شیوه مبارزه و امر سازمانیابی کارگری بود. زیرا پتانسیل بالقوهای را در جامعه رها نمود، که هم جنبش کارگری را به متن جنبش سیاسی سوق داد و هم به اعتراضات کارگری الهام بخشید تا تجربه شورایی انقلاب ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) زنده و جاری شود. پیشنهاد یا راهحل خودمدیریتیِ کارگری یا شورایی در جنبش هفتتپه ناشی از بنبست راهحلهای سرمایهداری خصوصی و دولتی و تعمیق بحران اقتصادیست. این بحران نه تنها ناشی از تحریمها، بلکه و اساساً محصول ماهیت روابط طبقاتی و فرآیند بسط مناسبات اقتصاد سرمایهداریست.
ما باور داریم «شورا» یک سازمان پرولتاریایی است که هدف آن نبرد برای کسب قدرت انقلابی است. اما امروز در ایران شوراهای کارگری گرچه در مبارزات محلی انرژی بالایی دارند ولی از نظرتعداد بسیارکم هستند و هنوز توانایی به چالش کشیدن قدرت حاکم را ندارند. در واقع ، شوراهای کارگری معاصر در ایران، مشابه شوراهای انقلاب مصادرهشدهِ ۱۹۷۹ میباشند و از شوراهای کارگری انقلاب روسیه بسیار دور هستند، بیشتر شباهت دارند به کمیتههای کارخانه روسیه در سال ۱۹۱۷. برخلاف شوراهای روسیه که اساساً نهادهای سیاسی بودند و قدرت دولت را به چالش میکشیدند، شوراهای موجود در ایران هنوز نهادهای اقتصادی هستند که به روند فوری تولید توجه دارند. اما، در بازگشت به تجربهزیسته سال ۱۹۷۹و در مبارزه مداوم برای حفظ تولید، آرمانی در ذهن کارگران زنده و ریشه میزند که به این آسانی متوقف نخواهد شد. در وفاداری به آن تجربه یا به قول دانشجویان «سنت»بود که شوراهای صنفی دانشجویان در بیانیه زمستان ۲۰۱۸ به حمایت از کارگران برخاستند که:
« کارگران عزیز، وفادار به سنتی که امروز ازجایگاهِ آن سخن میگوییم. همهی قربانیان رابه مقاومتی همبسته، کنارهم ودر یک کلام “شورایی” فرامیخوانیم.»
دانشجویان دختر نیزجلو صف کارگران حرکت کردند با پلاکاردی که: «فرزندان کارگرانیم، کنارشان میمانیم»، سنتی که دانشجویان فراخوان دادند، در اعتصابات و راهپیماییهای هزاران کارگر فولاد اهواز و کارگران نیشکر هفت تپه وجود دارد که فریاد میزدند «نان ، کار ، آزادی ، کنترل شورا».
اکنون، خیزش کارگران در هفت تپه، پیوستن خانواده ها، دانشجویان و بازنشستگان به کارگران راهپیمایی ، به نماد مبارزات کارگری تبدیل شده است و جنبش در سراسر کشور در حال توسعه است. این جنبش به کارگران کارخانجات محدود نمیشود، معلمان که از پیش قراولان کارگران ایران در جنبش تشکلگرایی هستند همزمان با اعتصابات کارگری در ۲۰۱۸ (۱۳۹۸) بیانیه دادند که راه نجات آموزش در ایران که این دهه، عموماً خصوصی شده است ، اداره شورایی مدارس است. از زمان اعتصابات سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۸)، این خواسته نه تنها در سایتهای چپ، بلکه در میان خود کارگران در مرکز بحث بوده است. اگر صدای کارگران بهحاشیهرانده در میان آتش و خون در خیابانها، در سلب وضعیت موجود و فرا رفتن از این رژیم بود. صدای کارگران سازمانیافته، بیان آگاهی سوسیالیستی رشدیابندهای در جنبش کارگری است که خواستار آلترناتیو ایجابی با ایده اداره شورایی است. مبارزات کارگران هفتتپه در مخالفت با خصوصیسازی و ضرورت اداره کارخانه توسط کارگران یا حداقل دولتیشدن همراه با کنترل کارگری تا امروز ادامه دارد. اخیراً یک سری اعتصابات مستمر، به تحقیق در مورد اقدامات متقلبانه کارفرما منجر شد که نشان میداد وی ارز دولتی را به جای سرمایهگذاری در کارخانه، شخصاً استفاده کرده است. این امر به تعقیب قانونی و محاکمه کارفرما در مراجع قانونی انجامید. در بیانیه رسمی کارگران هفت تپه که در اکتبر ۲۰۲۰ (مهر ۱۳۹۹) در سایت تلگرامی سندیکای آنها منتشر شد اعلام شده است:
«نمایندگان مجلس زیر فشار اعتصاب و اعتراضات خیابانی کارگران، نشستهایی برای بررسی مسائل شرکت نیشکرهفتتپه و خواستهای کارگران با حضور نمایندگان مستقل کارگران ترتیب دادند. پس ازیک روند طولانی بالاخره دولت و مجلس از مالک کارخانه اعلام خلع ید نموده و برخی از خواستهای کارگران ازجمله اخراج مدیران بازنشسته را که تحت حمایت کارفرما بودند، پذیرفتند. زنده باداتحاد، زنده باد اعتصاب سراسری کارگران.»
اگر ایده «کنترل شورایی» در دوران انقلابی ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) در مرحله جنینی بود، طی دهه گذشته در جنبش کارگری ایران این ایده بالغ شده است و با فرارفتنِ گاه گاه به قلمرو سوسیالیستیِ «اداره شورایی» از این توان برخوردار میشود که چشمانداز انقلابی شورایی را در خاورمیانه بگشاید. با توجه بهاهمیت جنبش زنان و جنبش اقوام بهویژه تاریخ شوراهای محلات در مناطق کردنشین در انقلاب ۱۹۷۹، ما باور داریم که در کنار جنبش کارگری، جنبش زنان و اقوام در انقلاب آینده نقش اساسی خواهند داشت. کمال خسروی مارکسیست برجسته ایران، با تاکید بر جایگاه ویژه انقلاب ایران در چشمانداز تاریخی بهدرستی میگوید
وظیفه چپ انقلابی «تهیهی نسخههای نجات سرمایهداری ونظام سیاسی سرکوبگرِ متناظر با آن و درافتادن بهدام ایدئولوژیهای طبقهی باصطلاح “متوسط” نیست، بلکه شناخت، ارزیابی ونهادین کردن ظرفیتهای سیاسی وسازمانی ضدسرمایهدارانه و شناخت وبازشناسی وطراحی راهکارهایی برای سازمانیابی جامعهی مابعدِسرمایهداری است.»
این وظیفه، کاری اساسی اما آسان نخواهد بود. خسروی اشاره میکند که انقلاب آینده:
«بیگمان دشمنان کوچکی ندارد. در راه پیروزی این انقلاب است که تازه مبارزهی حقیقی ضدامپریالیستی، علیه همهی ارتجاع جهانیِ زخمخورده از این انقلاب معنا مییابد و مضحکهی “مبارزهی ضدِامپریالیستی” بازو در بازوی جمهوری اسلامی را آشکار و رسوا میکند. این انقلاب، که پنجرهای بر چشمانداز تاریخی رهایی انسان میگشاید، چشماندازی از راههای سهلالعبور و نتایح سهلالوصول در پیش ندارد، اما دیر یا زود فرامیرسد.»
موفقیت این انقلاب با فرا رفتن از محدوده ملی خود میسر خواهد بود. با در نظر گرفتن ویژگی امپریالیستی رژیم ایران در منطقه، انقلابِ فرارو این توانایی را دارد که به عنوان یک کاتالیزور برای روند انقلابی جاری در منطقه در راستای گزینههای رادیکال و ضد سرمایه داری عمل کند. تحقق این پتانسیل به توانایی چپ جهانی وابسته است که قادر باشد، امکانات بالقوه و نهفته در این پتانسیل را دریابد و اتحادهایی از فعالان رادیکال کشورهای مختلف در سطح بینالمللی و منطقه سازمان دهد که بتوانند به رهبری مبارزات آینده کمک کنند.
نسرین و سام سالور / مترجم: ایدا الایاری
رادیو زمانه
توضیح: نویسندگان در پایان مقاله یک گاهنامه طولانی از اعتراضات در ایران ۱۹۹۹-۱۹۹۱ (۲۰۲۰-۲۰۱۲) را در بخش یاداشتهای مقاله ذکر کردهاند که در لینک مقاله در
سایت تمپس قابل مشاهده است.