روز دوشنبه نهم نوامبر، مصادف بود با بیستمین سالگرد فروریختن دیوار برلین. بیست سال پیش در چنین روزی در میان هلهله و غوغای سرمایه داری جهانی و کف زدن مشتی خود باختهِ فرصت طلب، دیوار برلین بعنوان سمبل قدرت بلوک شرق ترک برداشت و فرویخت.
به دنبال این واقعه بقایای رژیمهای از درون بحران زده استالینستی بلوک شرق که سالها پیش از این رویداد زمینه های عینی ( اقتصادی - اجتماعی ) فروپاشی شان پدیدار شده بود، یکی پس از دیگری فروپاشیدند.
سپس، احزاب پرو روس ( احزاب برادر) در مسابقه ائی چندش آور یک شبه نام و مضمون برنامه های حزبیشان را با سرعتی سرسام آور مطابق شرایط روز تغییر دادند و ایرانیهای آنها با تغییر کعبه "چه پرو غربیهای" ارتدکسی از آب در آمدند.
با فروپاشی دیوار برلین ایدئولوگهای سرمایه داری شیپور پایان تاریخ را به صدا در آوردند. سیاستمداران کوته بین بورژوا و بنام "کمونیستهای سابق" نیز در یک سمفونی گوش خراش استالینیسم و جنایتهای استالین را که بسیاری از کمونیستهای واقعی دنیا و شوروی از اولین قربانیان آن بودند را دستاویز قرار داده، اصالت کمونیسم و مارکسیسم را زیر حملات شرم آور تبلیغاتی قرار دادند؛ و خود عوامفریبانه دنیائی عاری از نابرابری و برقراری عدالت اجتماعی در نظم نوین بعداز فروپاشی دیوار برلین را وعده دادند.
٢٠ سال از آن غوغاسالاری میدیای غربی و همراهی فرصت طلبانی که عزرائیل نرسیده قبض روح شده بودند، می گذرد. تسلیم سرمایه داری دولتی به اقتصاد بازار آزاد را به کمک شگردهای تبلیغاتی میدیای سرمایه داری بعنوان شکست کمونیسم به اذهان توده های مردم تزریق کردند، و با انجام یک سری انقلابات مخملی هدایت شده و براه انداختن جنگ ویرانگر بالکان؛ ضمن درهم شکستن وحدت مردم یوگسلاوی؛ به کمک عناصر دست پرورده در مکاتب نئولیبرالیسم غربی؛ رژیمهای دست نشانده جدیدی بر کشورهای اروپای شرقی حاکم کردند.
در یک کلمه اساسنامه جدیدی برای اداره و سازماندهی جهانِ بعداز سقوط بلوک سرمایه داری شرق نوشتند و کلمه گلوبالیزاسیون ( جهانی شدن ) را با راه انداختن جنگ های جدید و ایجاد دیوارهای جدید که پیامدهای آن ریخته شدن خون صدها هزار انسان، بی خانمانی میلیونهای دیگر و در بدری جمعیت نامعلومی از بشریت است، را بر صفحه اول آن حک کردند.
در این نظم نوین ابتداء بشریت را در یک برده داری مدرن مجددا سازماندهی کردند و همانطوریکه که گفته شد بر ویرانه های دیوار برلین دیوارهای جدیدی ساختند. دیوار بلندی بدور کل اروپا کشیدند و تمام مرزهای آبی، زمینی و هوائی اش را بروی قربانیان بی پناه کشورهای دیکتاتور زده مورد حمایتشان، بستند. در فلسطین با ایجاد دیواری بزرگ دوکشور در یک سرزمین ایجاد کردند، که بر یکی فقر و سیه روزی بیشتر و ضجه مادران سینه چاک سایه افکند و دیگری سرشار از ثروت و قدرت است. با رژیمهای مستبد چانه زدند و ساختند و حقوق بشر و کنوانسیونهای مصوب خودشان را به هیچ گرفتند. ثروت و سامان دنیا را بسته به نقش و میزان قدرت دولتها یکبار دیگر مابین خود تقسیم کردند. آنچه که در این میان نصیب مردم کارگر و زحمتکش شد، مصیبت و رنجهای دردناک این دنیاست.
در ادامه این روند، دولتهای سرمایه داری غربی که چهره واقعی خود را سالهای سال پشت پرده وجود و کشمکش با بلوک سرمایه داری دولتی شرق پنهان کرده بودند، به شهروندان خود نیز نشان دادند. ماسکها برداشته شد و تعرض وحشیانه به دستاوردهای مردم کارگر و زحمتکش را بدون ترس از انقلابات اجتماعی و به خیال واهی خود - برطرف شدن خطر کمونیسم- آغاز کردند. سطح استاندارد زندگی کارگران در اروپای غربی هم مرز با بلوک شرق را بشکل حیرت آوری پائین آوردند، بطوریکه بیکاری، فقر، بی خانمانی و نیاز شمار زیادی از شهروندان به مصرف غذا و سرپناه نهادهای خیریه برای دولتهای سرمایه داری غربی نه تنها شرم آور نیست بلکه بعنوان واقعیتی از جهان امروز به مردم قبولانده شده است. بار بحرانهای طولانی مدت سرمایه داری که با فاصله زمانی کوتاهتر از گذشته سر بر می آورد، بر دوش مردم کارگر و زحمتکش قرار می دهند و تاوان بحرانهای آنها را نیز کارگران پس می دهند.
امروز در قلب اروپای صنعتی و ثروتمند ( در کشورهائی چون انگلستان، دانمارک و اخیرا سوئد) نهادهای خیریه بانکی به نام "بانک غذا" تاسیس کرده اند و میلیونها تُن مواد غذائی قابل مصرف را که بنگاههای تولید مواد غذائی و فروشگاههای زنجیره ائی دور می ریزند را جمع آوری و به مصرف بی سرپناهان و صدها هزار مردم گرسنه و قربانی این نظام می رسانند.
در مقابل تحمیل این شرایط سیاه و رنج آوری که سرمایه داری به بشریت تحمیل شده کرده است، در کشور کوچکی مثل سوئد با ٩میلیون جمعیت سالیانه ١٠٠ هزار تن مواد غذائی توسط تولید کنندگان و فروشندگان مواد غذائی دور ریخته می شود تا از کاهش قیمت آن در بازار جلوگیری شود. در همین کشور طی ١٠ سال گذشته شمار میلیادرها دوبرابر افزایش داشته و از ۵٠ نفر در سال ١٩٩٩ میلادی به ١٠٦ نفر در حاضر حال رسیده است؛ آنهم در کشوری که مالیات بر درآمد تصاعدی است و قوانین محدود کننده مالیاتی برای جلوگیری از عمیق تر شدن شکاف فقر و ثروت هنوز اعتبار دارد. جالب اینجاست که اعتراضات مردمی علیه سرمایه داری و دولتهایشان در دمکراسی های غربی با خشن ترین عکس العمل پلیس و نیروهای مسلح این کشورها روبرو می شود.
٢٠ سال بعداز فروپاشی دیوار برلین و در حالیکه دستگاههای تبلیغاتی قدرت مند عوامفریبی غربی برگزاری جشنهای فروپاشی را به نمایش می گذارند، یک سوم جمعیت دنیا گرسنه و بیش از هر زمان دیگری با خود و بار آوری کارش بیگانه است. بیکاری، فقر، تن فروشی برای تامین نان، کودکان خیابانی و کار، اعتیاد و بیماریهای ریشه کن شده جهان مالاریا، وبا و سل و .... بیش از هر زمان دیگری رایج است.
در چنین شرایطی و در حالیکه مطابق نتایج نظر سنجی موسسه تبلیغاتی بزرگی چون بی بی سی که در ٢٧ کشور دنیا و در آستانه بیستمین سالگرد فروپاشی دیوار برلین صورت گرفته است، دو سوم پرسش شوندگان به کارآئی نظام سرمایه داری بی اعتمادند. این چند پرسش را باید در مقابل خود و دیگران قرار داد و در جستجوی پاسخ آن بود.
ایدئولوگهای سرمایه داری و فرصت طلبان نان به نرخ روز خور چه پاسخی برای سرنوشت شوم بشریت ساکن این کره خاکی دارند، در حالیکه با فروپاشی دیوار برلین جهانی عاری از ستم و نابرابری را وعده می دادند؟
و در مقابل طبقه کارگر و کمونیستها باید این سئوال را قرار داد. در شرایطی که سرمایه داری مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد و ائدئولوژی آن ( نئولیبرالیسم ) دچار بحران و بن بست است چه باید کرد و چه راه حلی را باید پیش پای بشریت قرار داد؟
یقینا" آنچه که شکست خورد و فروپاشید کمونیسم نبود. این واقعیت برای ما و دشمنان طبقاتی مان اظهر المنشمس است. آنچه که تسلیم شد و شکست خورد یکی از سیستمهای سرمایه داری بود که بر ویرانه های شکست انقلاب اکتبر ساخته شد. برماست که با تکیه بر اصالت مارکسیسم و تجارب ارزشمند کموناردهای پاریس و بلشویکها برای برپائی انقلابی دیگر که ستمکشان جهان را از این زندگی مصیب بارنجات و رها سازد، از هیچ تلاشی فروگذار نباشیم.
فرهاد شعبانی - ١٠/١١/٢٠٠٩