افق روشن
www.ofros.com

مناسبات تولیدی حاضر منشاء اصلی اعمال تبعیض جنسی است

فرشید شکری                                                                                             جمعه ٣ مهر ۱٣٨٨

نخستین گام برای پیمودن مسیر دشوار و صعب العبور رهایی زنان در ایران، شناساندن تمامی سازه ها و فاکتورهای دخیل در اعمال آپارتاید جنسی است. چنانچه مسئلۀ ستم بر زنان را صرفاً ناشی از حاکمیت استبداد دینی و فرهنگ مردسالاری - که برگرفته از اوامر مذهبی و احکام شرعیست - بدانیم و در فعالیت های آگاهی دهندۀ خود از افشای فاکتورهای دیگر قصور ورزیم؛ ناخواسته مرز خود را با گرایش فمنیسم لیبرال ( نمایندۀ اپوزیسیون لیبرال در تبعید و بخش هایی از اپوزیسیون قانونی ) در جنبش رهایی زن که جدال زنان و مردان برابری طلب علیه آپارتید جنسی را تنها به پیکار برضد اخلاقیات عقب ماندۀ منتج از آموزه های مذهبی، نرم ها و میراث فرهنگی پیشاسرمایه داری محدود ساخته، مخدوش می کنیم و به مبدل شدن جنبش رهایی زنان ایران به زائدۀ گرایش لیبرالیسم بورژوایی یاری می رسانیم. همچنین اگر در وارسی مسئله فقط روی قوانین اسارتبار مذهبی و عامل فرهنگی انگشت بگذاریم، چه تفاوتی در برطرف کردن مسئله با گرایش فمنیسم اسلامی ( نمایندۀ اصلاح طلبان رانده شده از حکومت و اپوزیسیون قانونی ) که ضمن علم کردن تئوری " نسبیت فرهنگی " درپی آشتی دادن سنت با مدرنیته، و هم آغوشی تحجر با تجدد بوده و از دورۀ سر برآوردن جنبش رفرمیسم بورژوایی تا کنون کوشیده تا با لحاظ کردن اصلاحاتی در مبانی عقیدتی رژیم، و رفع پاره ای از زشتی های فرهنگ حاکم، سیمای متعادل و قابل قبولی از اسلام به زنان جامعه ارائه دهد و بدینسان جمهوری اسلامی را از گزند اعتراضات رادیکال زنان مصون نگاه دارد، خواهیم داشت. ازاینجاست میباید همپای نقد عوامل روبنایی مؤثر در تحمیل ستم بر زنان ایران، نوک حملات خود را متوجه ساختار زیربنایی جامعه ( سازمان اقتصادی ) کنیم که تبعیض جنسی و تمامی بی حقوقی ها را تولید و باز تولید می کند. شرح تأثیرات سازمان اقتصادی جامعه در شکلگیری مسئلۀ نقض حقوق زنان، از سوی دیگر نشان می دهد که زنان کدامیک از طبقات اجتماعی [درهمۀ جوامع امروزی] بیش از سایرین مورد ظلم قرار می گیرند، و ستم مضاعفی را متحمل می شوند.
واضح است بر اساس قوانین تبعیض آمیز رژیم بورژوا- اسلامی فی المثل در امر شهادت و وراثت، انسان مؤنث نصف انسان مذکر محسوب می شود. کاملاً مبرهن است باز بر پایۀ این قوانین، زنان از حق برابر با مردان در طلاق و یا حضانت از فرزندان برخوردار نیستند. تردیدی نیست کل زنان و دختران این سرزمین به علت قانون حجاب و پوشش اجباری، مختار بودن مردان در آزار و خشونت خانگی، رسمیت داشتن چند همسری و محدودیت در عرصه های گوناگون فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و ورزشی در عذابند؛ با این حال آیا زنان خرده بورژوا و بورژوا به اندازۀ زنان و دختران کارگر یا وابسته به خانواده های کارگری (خانه دار، محصل و دانشجو) از دیگر بدبختی ها و دردهای موجود در این جامعه سهم برده اند؟ آیا هرگز تن فروشی، خودکشی بر اثر فشارهای روحی و مادی، اعتیاد، آوارگی، کارتن خوابی، آزار جنسی، بیکاری و اخراج دامان زنان و دختران طبقات متوسط و مرفه را گرفته است؟ آیا یک زن شاغل در مناصب دولتی یا پزشک، مهندس، وکیل و کارفرما با چنین معضلاتی که محصول نظام سرمایه داریست، آشناست؟ طبیعی است هر یک از گرایشات راست درون جنبش رهایی زن که می کوشند تا سرمایه داری را از هر پلشتی ای منزه جلوه دهند، هیچگاه به قبول این واقعیت تن در نخواهند داد و پاسخ های مغلطه آمیز و گمراه کننده به این پرسش خواهند داد.
اما، فمنیست های اسلامی و لیبرال در پرداختن به پایمال شدن حقوق زن در ایران، و رخنه و نفوذ در جنبش رهایی زن، چه اهدافی را جستجو می کنند؟ برخی از مقاصد مورد تعقیب این عناصر که فصل مشترک همۀ آنهاست، بترتیب از این قرارند:
الف) جذب سمپاتی فکری زنان و دخترانی از طبقات میانی و بالایی به آرای خود، که تا حدود زیادی هم موفق بوده اند. ب) فراخ شدن راه توسعۀ سرمایه داری کشور و حفظ این مناسبات تولیدی از طریق اصلاح و تغییر قوانین حاکم از جمله قانون زن در خانواده و جامعه. ج) ممانعت از تلاش پیکارگران گرایش سوسیالیستی جنبش رهایی زن در رادیکالیزه کردن مطالبات جنبش یا جوش زدن و بهم متصل کردن این جنبش دموکراتیک با جنبش کارگری. اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی، و اپوزیسیون بورژوا- لیبرال سرنگونی طلب (سوسیال دموکرات ها، جمهوریخواهان، سلطنت طلبان و...) برای تحقق این اهداف پرچم دفاع از زنان ستمکش ایران را بلند کرده اند. « نباید از ادعاها و گفته های ریاکارانۀ عناصری از جناح حاکم در بهبود وضعیت زنان در این سالها قلم گرفت. اینان هم که در گذر از این سه دهه در قانونی کردن نقض آشکار حقوق زنان همچون اصلاح طلبان میدان دار بوده اند، اینک برای مقابله با رقبای درون حکومتی و نیز خارج از حاکمیت درصدد بزک کردن چهره های پلید خود هستند تا به گمان خود بخشی از زنان جامعه را متوهم گردانند. معرفی سه تن از زنان اصولگرای متحجر، زن ستیز، مروج تبعیض جنسی و شکنجه گر برای پست وزارت دولت دهم- که هر یک از آنان از سوابق ننگین و سیاهی برخوردارند- در امتداد همین مقصود است ».
اگرچه جناح اصلاح طلب نتوانست نقشه هایش را در درون جنبش کارگری ایران و جنبش انقلابی کردستان به انتها برساند و شکست سختی را متحمل شد، اگرچه با ظهور دوبارۀ گرایش چپ و سوسیالیستی در دانشگاه های کشور دیگر اثر چندانی از یکه تازی این جناح مثل سالهای آخر دهۀ هفتاد شمسی در محیط های درس و تحصیل مشاهده نشد، و اگرچه اپوزیسیون راست سرنگونی طلب هم بسان رفرمیست های حاکمیت قادر نگردیدند این جنبش های اجتماعی را به تصرف خود درآورند؛ لیکن واقعیت تلخ و جان سخت اینست که هنوز نه از میزان نفوذ فمنیسمت های اسلامی در جنبش رهایی زن به اندازۀ درخور انتظار کاسته شده، و نه جذابیت ظاهری عقاید فمنیست های لیبرال زیر سؤال رفته است. حضور گستردۀ دختران و زنان جوان [از طبقات مختلف اجتماعی] با نشان ها و علائم سبز رنگ در اوایل اعتراضات مردمی و حتی چند هفته پس از آن - که به بهانۀ تقلب و کودتای انتخاباتی جناح حاکم راه اندازی شدند- و پیروی بخشی از این قشر جامعه از لیبرال ها، تا حدودی براین استدلال مهر تأیید میزند.
هرچند دیدن تصاویر دختران و زنان جوان در آن اعتراضات حاکی از ظرفیت و پتانسیل انقلابی نسل جدید بود و بارقه های امید در دل پیکارگران چپ و سوسیالیست جنبش رهایی زن در آنسوی مرزها تابانید، با این وصف حلقه زدن آنان بدور یکی از جناح های رژیم، همگان را به تأمل فرو برد و ذهن را به سؤال قدیمی چه باید کرد مشغول کرد.
بهررو، وضعیت بغایت تألم بار زنان در ایران به گرایشات بورژوایی در جنبش رهایی زن میدان داده تا پیشروی گرایش سوسیالیستی جنبش رهایی زن را کند سازند و بیم آن همچنان وجود دارد که جمعیت بیشتری از زنان و مردان برابری طلب را حول افکار و پلاتفرمهای خود گرد آورند. در نتیجه بایستی بیش از گذشته در برابر این گرایشات ایستاد و به وظیفۀ بس خطیر روشنگری عنایت کرد. رویارویی نظری دقیقتر جامعه شناسان و پژوهشگران مارکسیست در حوزۀ مسائل زنان، و فعالین کمونیست جنبش رهایی زن - که بعضاً جزو فعالین جنبش های کارگری و دانشجویی نیز میباشند- زنان جامعه را از پوچ بودن ادعاهای این گرایشات مطلع خواهد کرد. آنچه در این زمینه به این مبارزان ممدد می رساند نمودار ساختن مغایرت و رابطۀ معکوس استراتژی جناح های سرمایه با شعار برابری میان زن و مرد است.
بیان این حقایق که چگونه دولت های راستگرا در غرب دستاوردهای مبارزاتی زنان و کارگران و کمونیست ها را یکی پس از دیگری باز می ستانند، به چه ترتیب زنان کارفرما یا دارای مشاغل بالای دولتی در هجوم به سطح زندگی و معیشت طبقۀ کارگر از مردان پیشی می گیرند، چطور کارفرمایان به حقوق زنان کارگر این جوامع تعرض می کنند، به چه نحو در آن ممالک پیشرفته و مدرن مجدداً مذهب و مردسالاری با همدستی دولت ها و نهادهای مذهبی ترویج می شوند، بسی الزامیست. اطلاع رسانی در مورد اینکه هر روزه اخبار تجاوز به زنان، خشونت و بقتل رسیدن آنان در ستون حوادث روزنامه ها یا در رسانه های سمعی و بصری منتشر می شوند، بهمان نسبت اهمیت دارد.
دادن این تصاویر ملال آور از مشقات زنان در جهان غرب، به زنان فرودست ایران می آموزد که لغو قوانین زن ستیز حاکم، انهدام فرهنگ مردسالاری، برچیدن قانون چند همسری، حل معضل تن فروشی، پایان کار خانگی، محو خشونت، قتل های ناموسی و در یک کلام رسیدن به برابری واقعی با مردان در کلیۀ عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در گرو مبارزه برای مضمحل ساختن مناسبات سرمایه داری [در اتحاد و همبستگی با جنبش کارگری و کمونیستی] است، نه دنباله روی از گرایشات بورژوایی و نخبگان زن وابسته به طبقات بالادست آنهم جهت محقق گشتن مطالباتی پیش پا افتاده یا رفرم هایی در قوانین مدنی، و در بهترین حالت تغییر در روبنای سیاسی جامعه.
شایسته است تا پیشگامان چپ و سوسیالیست جنبش رهایی زن همگام با توضیح ریشه های آپارتاید جنسی در ایران - که موجب رشد آگاهی جامعه خواهد شد - و حرکت بسمت تغییر شیفت مبارزات کنونی از سطح نخبگان بدرون زنان ستمکش جامعه که از طریق گسترش ارتباط با زنان و دختران خانه دار، محصل، دانشجو و کارگر ممکن می گردد، همچنین ضرورت متشکل شدن در تشکل های مستقل و توده ای را در بین ایشان برانگیزند.

فرشید شکری - ١۵/٠٩/٢٠٠٩