پیشتر در نوشته های دیگری به موضوع مذاکرات میان سران جمهوری اسلامی و کشورهای اروپایی و آمریکا بر سر مسائل هسته ای - هرچند کوتاه و گذرا - پرداخته ایم. در مورد هژمونی طلبی جمهوری اسلامی در منطقه، کمک به جریان های ارتجاعی مثل حزب الله لبنان و حماس در فلسطین، قدرت نمایی و سیاست ورزی در عراق و بحرین و به تازگی حمایت از حوثی ها در یمن که به نوعی رویارویی با عربستان است، گفتیم که سرمایه های امپریالیستی و منطقه این زیاده طلبی جمهوری اسلامی را بر نمی تابند. با توجه به مسایل فوق و همانطوریکه در نوشته های گذشته خاطر نشان کردیم، مسئله هسته ای یکی از مسائل مورد اختلاف ایران و ۱+۵ می باشد. واین خودی کی ازابزاربرتری جویی رژیم سرمایه داری ایران است.
اما اینکه چرا در این مقطع کنونی، اراده حاکمان سرمایه را بر آن داشت که پای میز مذاکره بنشینند و رجزخوانی های حمله نظامی به فراموشی سپرده شدند، از کجا نشات می گیرد؟ ضروریات سرمایه ایجاب می کرد که رجزخوانی کنند و اکنون مناسبات سرمایه داری ایجاب می کند حاکمان سرمایه سر یک میز بنشینند. مرگ بر آمریکا کم رنگ شود. این نکته را بگوئیم که هیچگاه احتمال جنگ نبود. سیاست آمریکا هم در دولت های قبلی و چه رئیس دولت سرمایه فعلی هم روی حمله نظامی جدی نبودند. بیشتر تهدید نظامی می کردند. اما مدار سرمایه چنان پیش می رفت که جنگ ضرورت سرمایه در این منطقه نیست. سرمایه آنجا که ایجاب کند از هر عمل ضد انسانی ابا نمی کند. توطئه، کودتا و ... نیز آنجا که سرشت تولید ارزش اضافی و انباشت بر آن باشد که راهی جز کودتا و حمام خون جاری کردن راه رسیدن مقاصد سرمایه باشد، درنگ نمی کند. اما راهکار سرمایه همین بود که اکنون در حال به سرانجام رسیدن آن می باشد و هر کسی هم غیر از روحانی سکان دولت سرمایه را در دست می گرفت، همین راه را می رفت که روحانی در نیمه راه آن است و همین طور در آمریکا نیز هر کدام جناح های بورژوازی روی کار می آمدند همین شیوه و سیاست در رابطه با ایران را دنبال می کردند. همیشه بین جناح های در قدرت که سیاست های عملی مناسبات سرمایه داری را پیش می برند با جناح خارج از قدرت اختلاف وجود دارد، که طبیعی است.اما نظا م کارمزدی است تعین میکند که باید چه کار کرد.
همانطوریکه کوبیدن بر طبل مرگ بر آمریکا، امپریالیسم شیطان بزرگ است، دفاع از اسلام ناب محمدی، که الزامات سرمایه داری ایجاب می کرد، لازمه سرکوب طبقه کارگر که زیر چرخ تولید ارزش اضافی له شده است، با فقر و نداری دست و پنجه نرم می کند، بود. دفاع از اسلام ناب محمدی یعنی حفظ نظام کارمزدی در ایران، مبارزه با امپریالیسم و شیطان بزرگ، تحمیق طبقه کارگر، به سلابه کشیدن طبقه کارگر یا توسل به سنت مذهب از ملزومات سرمایه است. در بدترین شرایط روابط ایران و آمریکا، صادرات و واردات بین دو کشور از تک تک کشورهای اروپایی بیشتر بود.
این سرشت سرمایه داری است که صدور کالا و پول مرز نمی شناسد. سرمایه داری یعنی جهانی شدن کالا. سرمایه برای حفظ سیطره اقتصادی و تولید ارزش اضافی، آنجا می رود که نیروی کار مناسب و ارزان باشد. رقابت بین کشورهای سرمایه داری از مکانیسم توزیع و سهم بری بیشتر ارزش اضافی تبعیت می کند. در بعضی مواقع این اختلافات به جاهای باریک کشیده می شوند و رقبای سرمایه برای منافع خود با توسل به دفاع از میهن، دفاع از ملیت و قومیت و اسلام، توده های کارگر را (در دو طرف درگیری) به خاک و خون می کشند و آنجا که ضرورت سرمایه باشد، این فرقه های ارتجاعی را در جهت منافع خود تقویت می کنند.
آنجا که این گروه ها در روند آتش افروزیهای مذهبی، قومی فتیله آتش جنگ را بالا ببرند که دامن روند انباشت را بگیرد، در صدد کنترل آن بر می آیند. اما ریشه این جنگ ها نیز برخاسته از تضاد کار و سرمایه است. از خود بیگانگی توده های کارگر در کشورهای اروپایی سیطره رفرمیسم (چپ و راست)، نبود یک جنبش ضد سرمایه در راستای لغو نظام مزدی، فقر و بی پناهی به غایت اسفناک کارگران مزدی، خرافات مذهبی و سنتی هم چون زنجیری است بر دست و پا آنها که برای نجات خود به جای آنکه مبارزه علیه سرمایه را دنبال کنند، پیرو مکاتب ایدئولوژیکی می شوند که بر مبنای وارونه سازی و واژگون سازی واقعیات بنا شده اند. زمینه مناسبی است که بدون مزد و شیدای فدا شدن در راه مکتب و عقیده،(درقالب مبارزه باامپریالیسم) پیاده نظام جناح های مختلف سرمایه داری می شوند. تولید عقاید کار طبقه حاکم (سرمایه) است که درجهت گسترش سرمایه به اقتضای نیازسرمایه تولید می شود.
زن تاجیکی در خانه ای بدون در و پنجره زندگی می کرد و برای حفاظت فرزندانش پلاسی به جای پنجره ** آویزان کرده بود تا امنیت جان فرزندانش باشد. در جواب خبرنگاری که از او می پرسد، همسرت کجاست؟ گفت رفته پیش نیروهای داعش تا پول بیاورد و خانه مان را تکمیل کنیم.
**
به موضوع روابط ایران و آمریکا برگردیم. همانطوریکه اشاره شد، در این سالها که روابط ایران و آمریکا رو به تیرگی گذاشته بود، آمریکا بر آن نبود که به ایران حمله کند. هرچند گرایش های رفرمیستی در بوق حمله آمریکا به ایران می دمیدند و می گفتند حمله آمریکا به ایران در راه است و کارگران بایستی خود را برای این مسئله آماده کنند.
رفرمیسم در این خصوص نیز جنبش کارگری را تشویق می کرد که وارد مناقشات رقبای سرمایه شود. آن چیزی که سرمایه داری جهان هم دنبال می کرد جنگ رقبای سرمایه بر سر سهم بری از ارزش اضافی و یارگیری از دولت های سرمایه داری، هیچکدام این موضوعات از نگاه طبقه کارگر ربطی به منافطع طبقه کارگر ندارد. آنچه ایران و آمریکا در این سالها انجام دادند در راستای منافع دولت های سرمایه داری بود. اما در میان جنگ، اختلافات دولت های سرمایه داری این خالقین سرمایه ها یعنی کارگران هستند.که بیشتر فشار به آنها وارد می شود. در تحریم های اقتصادی ما کارگران بودیم که مجبور بودیم نیروی کارمان را به کمترین قیمت بفروشیم و بیشترین تولید ارزش اضافی و انباشت را برای سرمایه ها ایجاد کنیم و برای بازآفرینی نیروی فردای کاریمان نتوانیم مواد غذایی تهیه کنیم. موقعیکه از مواد غذایی صحبت می کنیم منظور غذایی است که بتواند انرژی از دست رفته را تامین کند. به جرات می توان گفت اکثریت ما کارگران گرسنگی می کشیم. پول خرید مواد مکفی برای خود و خانواده نداریم. این تحریم ها شرایط را برای فروشندگان نیروی کار به مراتب سخت تر کرد. اما در همین مدت بزرگترین اختلاس ها و حاتم بخشی ها (در تامین اجتماعی و ...) به یمن گرسنگی کشیدن ما انجام گرفت. صاحبان سرمایه بر سرمایه شان افزوده شد.اما توافق بین ایران امریکا گرهی ازکوه مشکلات طبقه کارگر را باز نمی کند.طبقه کارگراگرقراراست کا ری انجام دهد بایستی دست به کار سازماندهی جنبش شورایی ضد سرما یه خود باشد.یا منتظر شرایط از این بدتر باشد سرمایه فقط درمقابل نیروی سازمان یافته کوتاه می آید.
جنگ داخلی یمن با حمایت ایران از حوثی ها و پشتیبانی عربستان و آمریکا از دولت سابق، برای سلطه بر بازار مناسبی که برای فروش کالا و سرمایه گذاری در آن منطقه وجود دارد به راه افتاد اما آنچه نصیب فروشندگان نیروی کار می شود فقر و بدبختی روزافزون و کشته شدن آنهاست. فردای روزی که زیاد دور نیست سر میز مذاکره می نشینند و زمینه برای سرمایه گذاری و صدور کالا آماده می شود. این جنگ بین دولت های سرمایه است. جنگی که از رقابت بین سرمایه داران برخاسته است. حاصل آن فقر و شرایط هر چه بیشتر توده های کارگری است که در این جنگ ها بیشترین کشته را می دهند. نگرش قومیتی – مذهبی زمینه شعله ورشدن جنگ می باشد و اکثریت افرادی که از دوطرف این جنگ کشته و بی خانمان می شوند، کارگران می باشند. همان طوریکه جنگ ایران و عراق هم برای حاکمیت سرمایه نعمت بود.
بازهم به مذاکرات ایران و آمریکا و کشورهای اروپایی برگردیم. این مذاکرات به طور سری و پشت پرده از سالها پیش در دولت های قبلی ادامه داشت و از حدود یک سال پیش این مذاکرات به صورت علنی شروع شده است. در شرایط فعلی که حاکمیت سرمایه داری ایران از گذشته بیشتر تمایل به برقراری روابط دارد، اما این موضوع نه از زاویه فقر و تنگدستی کارگران بلکه این نیاز سرمایه داری ایران و سرمایه های امپریالیستی اروپا و آمریکاست. همین الان که این مطلب نوشته می شود، ده ها شرکت تولیدی و خدماتی برای مقابله با اخراج و یا حقوق های معوقه مبارزه می کنند. ده ها کارگر در زندان به سر می برند. کارگران چادرملو به خاطر تخطی از موازین سرمایه به زندان و شلاق محکوم شده اند و دولت بخشی از ارزش اضافی حاصل از نیروی کار کارگران را برای سرکوب کارگران هزینه می کند. هر حرکت بر علیه سرمایه و حتی حرکت های رفرمیستی را سرکوب می کند. این از قدرت سرمایه حکایت نمی کند که خود گرفتار بحران شده است. این حکایتی است از زمین گیر شدن طبقه کارگر در سراسر جهان که رفرمیسم مبارزات کارگری را در چارچوب سرمایه به زنجیر کشیده است. به جای آنکه با اتکای به نیروی عظیم خود در مبارزات روز و دورنمای نفی سرمایه، جنبش شورایی سراسری در مقابل تدارک ببیند، از حاکمان سرمایه می خواهد که حق تشکل آن هم تشکلی رفرمیستی که حریم سرمایه را پاس می دارد، به او عطا کنند. ما کارگران بارها تجربه کرده ایم که سرمایه ما را به بازی گرفته است. حاکمیت حافظ نظام سرمایه است و حفظ سرمایه یعنی تولید هرچه بیشتر ارزش اضافی که از طریق نیروی کار کارگران مزدی انجام می گیرد. ارزش اضافی همچون جریان خون در سیستم نظام کارمزدی عمل می کند، قطع آن یعنی مرگ سرمایه. این نظام اگر دوام آورده است فقط و فقط به خاطر بهره کشی از نیروی کار ما کارگران است و متاسفانه ما کارگران آنجا که سرمایه بنا به نیازش جنگ راه می اندازد، گلوله دم توپ منافع حاکمان سرمایه می شویم. آنجا که نفع سرمایه در آن است با آنانی که تا دیروز دشمن و امپریالیسم و ... نامیده می شد به توافق می نشیند. به پیروی از سرمایه داران و رفرمیسم به پاکوبی می نشینیم. گویی مرغ بسملی هستیم که هم در عزا و هم در عروسی خورده می شویم.
تنها راه مبارزه برای رهایی از این فلاکت و درماندگی، تنها متشکل شدن در یک جنبش شورایی سراسری است که بتواند در مقابل هجوم سرمایه بحران زده که برای نجات خودش در بهره کشی از نیروی کار دست به هر کاری می زند و حتی پای نیستی طبقه کارگر هم ایستاده است، مقاومت کند. مبارزات کارگری نمی تواند به افزایش جزئی دستمزد اکتفا کند. می بایست در افق مبارزات اش نفی نظام کارمزدی را در تیررس خود داشته باشد.
هم اکنون خواست افزایش پایه دستمزد، خواست همه کارگران مزدی است. کارگران خودروساز و کارگران آموزش و پرورش (معلمان) به ویژه کارگران بخش آموزش و پرورش یک تجمع سراسری برگزار کردند. در بعضی از استان ها علاوه بر روز ١٠ اسفند، ١١ و ١٢ اسفند مجددا پیگیر این خواست سراسری کارگری شدند. روز اول ماه می شود به یاد مبارزات جهانی کارگران برای هشت ساعت کار در روز و کارگران جان باخته ای که برای رسیدن به خواست و مطالبات شان اعدام و تعدادی به زندان محکوم شدند، برای افزایش پایه دستمزد تدارک یک اعتراض کارگری را به هر شکل ممکن تدارک دید. این خود می تواند یک حرکت کارگری در راستای یک مطالبه کارگری باشد که می توان گفت صرفا به خواست کارگران ایران محدود نیست. این خواست افزایش دستمزد برای کارگران بخش های زیادی از کارگران مزدی جهان مطرح است.
بر بستر این مبارزات کارگری است که جنبش شورایی ضدسرمایه داری با افق سوسیالیستی شکل می گیرد. برای رهایی از این شرایط، گرسنگی و فقر، خفقان و نبود آزادی، راهی جزمبارزه با این شرایط ضد انسانی نیست. طبقه کارگر طی مبارزات خود ثابت کرده است گرچه به خاطر حاکمیت نظام سرمایه همیشه در فقر و نداری به سر برده است اما هیچگاه از برای دفاع از شرف کارگری از پا نمی نشیند. باید این واقعیت تلخ شرایط کنونی را پذیرفت که طبقه کارگر به جای آنکه به اتکای خود به مقابله با سرمایه برآید از حاکمیتی که این شرایط را به طبقه کارگر تحمیل کرده است می خواهد تا به خواستش برسد.
این در حالی است که بخش های بزرگی از طبقه کارگر یک حرکت سراسری را به شکل تدافعی شروع کرده است. اما تاکنون نتوانسته آن طور که شایسته جنبش کارگری ضد سرمایه داری است ظاهر شود. اگر قرار است از بند سرمایه و رفرمیست ها رها شود، در صحنه پیکار اجتماعی است که هم اکنون حرکتی حول افزایش پایه دستمزد شروع کرده است. برای تداوم و پیگیری این مطالبه سراسری اول ماه مه به هر شکل ممکن به میدان بیاییم.
کامران شریفی