نظام اسلامی سرمایه داری ایران از همان نخستین ماههای پس از قیام ۱٣۵٧ تهاجمات وحشیانه ای را به حقوق صنفی و سیاسی طبقۀ کارگر تدارک داد و برای نشان دادن توانمندی هایش به سرمایه داران (صاحبان صنایع و تجار) و دول امپریالیستی غرب بعنوان یک بدیل و شق قابل اطمینان، با قساوت و درندگی کم نظیری به ازبین بردن رهبران کارگری و کمونیست ها، متلاشی کردن تشکل های کارگری نوپا و سرکوب انقلاب توده های فرودست جامعه مبادرت کرد. پس از یک دهه بگیر و ببند و کشتار فعالین کارگری و مبارزین چپ و رادیکال یعنی در سال های پایانی دهۀ شصت، رژیم سرمایه باز هم یورش های همه جانبه ای را به سطح گذران و زندگی طبقۀ کارگر پایه ریزی کرد که متقارن با دورۀ اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود. از ایندوره به بعد جمهوری اسلامی بهدف راه یابی به بازارهای بین المللی و عضویت در سازمان تجارت جهانی، به سیاست های اقتصادی نئولیبرالی روی آورد و ماهیت و چهرۀ ضد کارگری خود را بیش از پیش عیان ساخت.
از آن تاریخ تا اینک برنامۀ خصوصی سازی ها در رأس امور حاکمیت قرار گرفته و برغم سخنرانی جدید احمدی نژاد در نقد نئولیبرالیسم که در در نشست چند روز پیش مجمع عمومی سازمان ملل ایراد کرد، دولت وی هم مثل دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی نهایت تلاش خود را به منظور پیاده سازی مو به موی این برنامۀ اقتصادی بخرج داده، با این تفاوت که در مدت روی کار آمدن دولت اصولگرا، سپاه پاسداران اغلب سهام صنایع کلیدی را خریداری، و به تملک خود درآورده است. برطبق آخرین اخباری که توسط جراید و میدیای رژیم انتشار یافته، مابقی سهام صنایع در حال واگذاری مانند شرکت مخابرات، شرکت نفت و دیگر صنایع مادر به سپاه پاسداران فروخته خواهند شد. بی گمان مسئلۀ ورود این نهاد نظامی به عرصۀ اقتصاد کشور و مبدل شدن آن به یک کارتل بزرگ و بی رقیب اقتصادی، در کنار قبضۀ قدرت سیاسی از اصلی ترین علل شدت گیری جنگ جناح های رژیم، جری تر شدن اصلاح طلبان و عصبانیت زیادتر بخشی از بورژوازی ایران در چهار، پنج سال اخیر محسوب می گردد.
باری بهرجهت، با شروع قدم به قدم واگذاری صنایع دولتی در دهۀ دوم زمامداری حاکمین کنونی، صاحبان جدید واحدهای تولیدی خصوصی شده (سرمایه داران و ارگانهای حاکمیت) به انحای مختلف از پرداخت حقوق به موقع کارگران خودداری ورزیده اند و طی ایندوره با به تباهی کشاندن زندگی کارگران مایملک و سرمایه های عظیمی برای خود جمع آوری کرده اند. آنان هر بار با آوردن توجیهاتی از قبیل واردات خارج از معمول اجناس و تولیدات با کیفیت تر، از دست رفتن سودآوری کارخانه، کمبود و گرانی مواد اولیه، ضعف مدیریت و غیره از پرداخت دستمزد کارگران سر باز زده اند.
ناگفته پیداست تمامی این مدیران و کارفرمایان از یک طرف خواسته اند و همچنان میخواهند تا با معلق ساختن دستمزدها بر حجم سودهای حاصل از رنج و زحمت کارگران بیفزایند و از جانب دیگر با این عمل – که همیشه از حمایت رژیم و وزارت کار آن بهره مند بوده اند - امکان طرح مطالبات صنفی و سیاسی دیگر همانا مبارزه برای ایجاد تشکل های مستقل و طبقاتی، مبارزه علیه استبداد و خفقان حاکم و... را از کارگران باز ستانند. در آن اوایل اینگونه هم شد و تیر آنان به هدف خورد، زیرا کارگران صرفاً با مراجعه به نهادها و مسئولین ضد کارگری دولت، استمداد طلبیدن از نمایندگان طبقۀ حاکم در مجلس، درخواست از شوراهای اسلامی و یا طومار نویسی، برای دریافت حقوق معوقۀ خود اقدام می کردند که در اکثر موارد کوشش های آنان ثمری دربر نداشت.
اما با سپری شدن زمان، وقتی کارگران شاغل در صنایع واگذار شده کم کم متوجه شدند این شیوه ها کارائی ندارند، آنگاه با مشورت و اخذ تصمیمات جمعی به اشکال مؤثرتر مبارزه برای تحت فشار گذاشتن کارفرمایان و رژیم حامی آنان روی آوردند. اعتصابات مدت دار، خارج نمودن اعتراضات از کارگاه و کارخانه به خیابان ها، راهپیمائی، سازماندهی گردهمائی ها و تجمعات اعتراضی درمقابل ارگان های دولتی یا نهاد ریاست جمهوری و مجلس، و ایجاد راهبندان در اتوبان ها آنهم بدون ترس از دخالت نیروهای مسلح سرمایه، بواقع شیوه هائی است که در سال ها، ماهها و هفته های اخیر در راستای رسیدن به مطالباتشان از جمله دریافت دستمزدهای معوقه - که بعضاً به بالای یکسال می رسد - در پیش گرفته اند.
تجمعات متوالی کارگران گوشت " زیاران" در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهایشان، تجمع اعتراضی کارگران کارخانۀ نساجی "سیمین" اصفهان بهدف دریافت دستمزدهایشان، تحصن کارگران "آی. تی. آی." در شیراز، اعتراضات پی در پی کارگران شرکت "سنگ بتون" سقز نسبت به تعویق دستمزدهایشان، تجمع شماری از کارگران کارخانۀ "پارس متال" در اعتراض به پرداخت نشدن دستمزدهایشان، تخریب سالن غذا خوری کارخانۀ "پارس واگن" توسط کارگران این مرکز تولیدی که دستمزدهایشان ماههاست به تعویق افتاده است، گردهمائی اعتراضی کارگران کارگران صنایع چوب "پائیزان" بدلیل به تعویق افتادن دستمزدها، اعتراض کارگران چینی "البرز" در مقابل استانداری قزوین، تجمع اعتراضی کارگران کارخانۀ قند "کامیاب" در برابر فرمانداری خمینی شهر، تجمع اعتراضی کارگران مخابرات راه دور شیراز به علت دریافت نکردن دستمزدهایشان به مدت هشت ماه، اعتراض کارگران و کارکنان اتوبوس رانی خرمشهر، اعتصاب کارگران لاستیک "البرز" که پنج ماه حقوق خود را دریافت نکرده اند، تجمع کارگران کارخانۀ تن ماهی "پگاه" ، اعتصاب کارگران کارخانۀ آلومینیوم اراک "ایرالکو" ، اعتصاب کارگران زاگروس خودروی "پروتن" واقع در بروجرد و تجمع اعتراضی کارگران "آونگان" در اراک تنها چند نمونه از اعتراضات و اعتصابات کارگری جهت دریافت دستمزدهای معوقه - که اینک به مطالبه ای محوری در ایران مبدل گشته – در ماههای مرداد، شهریور و مهر ماه سال جاری (١٣٨٨) است.
اگرچه به عقیدۀ بسیاری از صاحب نظران جنبش کارگری پیکار برسر دستمزدهای معوقه مضمون دفاعی دارد، لیکن توانسته با کشاندن بخش وسیعی از کارگران ایران و خانواده هایشان به میدان رویاروئی و جدالی بی وقفه علیه تعرضات سرمایه داری، از سوئی رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی را وحشت زده کند و از سوی دیگر ظرفیت های کل دستگاه حاکم را در مهار جنبش کارگری برای بورژوازی ایران زیر علامت سئوال ببرد.
در خاتمه میباید یادآور شد، امروزه مبارزات کارگران - با اشکال رادیکالتر - برای دریافت دستمزدهای معوقه و همچنین عمومیت یافتن شعار بس با اهمیت افزایش دستمزدها که حاکی از بروز ابعاد تازه ای از کشمکش طبقاتی در جامعه می باشد در حالی جریان دارد که تورم، رکود اقتصادی، استمرار اخراج و بیکارسازی ها، عدم پرداخت بیمه های درمانی و سایر مزایای کارگری، و همچنین بیکاری میلیونی در کشور، اکثریت قریب باتفاق کارگران و خانوارهای کارگری در سرتاسر ایران را به زیر خط فقر رانده، و وضعیت مادی و معیشتی وخیمی را به آنان تحمیل کرده است.
خود این شرایط فلاکتبار پتانسیل انفجاری طبقۀ کارگر را آنچنان افزایش داده که قابل مقایسه با دهه های گذشته نیست. در همین دوره باز ما شاهد میدان داری نسلی از پیشروان چپ و رادیکال جنبش کارگری هستیم که نقش تعیین کننده ای در شناساندن و آگاهی یافتن کارگران به منافع طبقاتی اشان ایفا کرده اند. حضور ایندسته از فعالین و رهبران کارگری در صحنه سبب شکست تلاش های چماقداران خانۀ کارگر و شوراهای اسلامی کار در کنترل مبارزات حق طالبانۀ کارگران و ابطال نقشه های دوم خردادی ها و مهره هائی از جنبش رفرمیسم بورژوائی در درون جنبش کارگری شده که می خواستند کارگران را به طرح ها و برنامه های خود قانع کنند. مقاومت و پایداری این چالشگران باعث گردیده تا سیاست سرکوب مبارزات کارگری برندگی و اثر خود را از کف دهد. فعالیت های شبانه روزی آنان موجب گشته تا ضرورت و نیاز حیاتی برپائی تشکل های طبقاتی و مستقل از دولت به میان توده های بیشتری از کارگران ایران رفته و ملکۀ ذهن آنان شود.
بنابراین، حال که تاکتیک ها و روش های هر کدام از جناح های حاکمیت در متوقف ساختن و ممانعت بعمل آوردن از رشد اعتراضات کارگران عقیم مانده، حال که تا حدود در خور تأملی عقاید و راه حل های رفرمیست ها و سندیکالیست ها در درون جنبش کارگری به حاشیه رفته، و علاوه بر این موارد حال که شرایط سیاسی و اقتصادی رژیم بحرانی تر شده است، جای آن دارد تا فعالین و پیشروان چپ و رادیکال کارگری، و نیروهای کمونیست به بهترین وجه ممکن از ظرفیت بالای خیزش انقلابی طبقۀ کارگر بهدف دستیابی کارگران به مطالبات روزانه و حداقل اشان، غلبه بر پراکندگی مبارزات، متشکل شدن و فشرده شدن صفوف طبقاتی اشان، به زیرکشیدن رژیم - که خواست کل اقشار و توده های ستمکش جامعه است - و بلاخره نیل به اهداف استراتژیک جنبش سوسیالیستی طبقۀ کارگر، استفاده کنند.
فرشید شکری
٢٩/٠٩/٢٠٠٩