آن چه اکنون در شمال قاره آفریقا میگذرد، پیوستار وتنها پیشلرزههای خیزش بزرگ ستمکشان در جهان است. بحران ادواری مناسبات سرمایهداری با آواری سنگین بر سر طبقات زیرستم، با قدرت انفجاری بیهمانند، خط گسل جهانی را از هم می گسلد و مراکز قدرت سیاسی طبقات حاکم و دولتهای جهان سرمایه را نشانه میگیرد. شکافهای طبقاتی دهان گشوده و میلیونها انسان را فرو میبلعد، این بحران فروپاشی، بیش از همیشه شورش گرسنگان و لایههای میانی و جوانان کشورهای پیرامونی را نشانه گرفته- جوانانی که بدون افق و آینده، اکثریت ساکنین این جوامع را تشکیل میدهند. نیروهای خیابانها، اکنون، کارگران بیکار، لایههای ورشکسته شده و سلب مالکیت شده توسط سرمایهداریاند. نیروهای پیشرو، کارگران، تهی دستان، آزادیخواهان، گزینههایی جز مرگ یا بردگی، ایستادن در برابر گلوله و خیزش خیابانی و نبرد با زرهپوش و تانک و اوباشان حکومتی و یا تقلایی برای آزادی در برابر خویش نمیبینند. همانگونه که «محمد بو عزیز»، جوان سبزیفروش دورهگرد، که همهی داراییاش بار یک چرخ دستی مصادره شد و در اعتراض خود را به آتش کشید تا جرقهای باشد بر انبار باروت جامعهای با خشمی فروخورده وتحقیر شده در سالهای سال ستم در تونس. آنچه اکنون در تونس، مصر، یمن، اردن و آلبانی و الجزایرووو میگذرد، پیوستار خیزش یوناناند، تداوم خیزش بهمن ۵۷ و خرداد ۱۳۸۸ ایراناند، که در ایران، افزون بر ۶ ماه با جانفشانی، پیشتاز خیزش نوینی گردید که الگویی برای دیگر کشورهای پیرامونی اسیر استبداد مضاعف باشد. اگر سرمایهی ورشکستهی آمریکا، مردم این کشور را نسل اندرنسل در چنگ اژدهای زرد چین بورژوایی با استبداد مضاعف به گرو گذارد تا اوراق قرضه بفروشد، تقلایی در برابر شورش گرسنگان در خود آمریکا بود، اگرچین، توان آن را مییابد تا در برابر ناتوانی دلار، یوآن را ارزش دهد و تثبت سازد و جهان را زیر کالاهای آشغالزا مدفون کند، با سرکوب شدید اعتراضهای کارگران، تشدید بیش از پیش بهرهکشی است. شورش، چین را نیز فراخواهد گرفت. هرگز،۵/۹درصد نرخ میانگین تولید ناخالص داخلی، بورژوازی و دولت بورژوای چین را در برابر جنبش کارگری و حکومت شوندگان بیمه نخواهد کرد. همانگونه که کارگزاری «باراک- حسین- اوباما»- به بیانی «خاتمی» آمریکا- دولت و بورژوازی این کشور را دربرابر شورش گرسنگان و بیکاران، به ویژه سیاهان، واکسینه نخواهد کرد.
خیزش مردم در ایران، شکست نخورده است، حتی مهار هم نشده است، درخرداد ماه ۸۸، آتش فشانی خروشید، گرایشی حکومتی به رهبری آن خزید تا در جنگ جناحها نجات بخش کل نظام باشد. این تراکم، اکنون و هرآینه آماده انفجار است، زیرا تمامی سببها ی آن نه تنها از بهمن ۵۷ و خرداد ۸۸ کاهش نیافته بلکه با قدرت انفجاری، گسترش یابنده، متراکم و برهمانباشه، هر آینه آماده انفجار است. روزی نیست که خیابانها در ایران، مجلس اسلامی، مراکز تولید وکار، دانشگاه و هر کوی و کاشانه گواه اعتراض کارگران، زنان، دانشجویان و ستمکشیدگان نباشد. قتلهای دولتی و طنابهای دار در سراسر ایران نشانهی هراس حکومت از قدرت انفجار آنی و هرآینه سراسری به ویژه طبقه کارگر در ایران است. آنچه که بشکهی باروت ایران را اکنون و تنها از امروز به فردا از آتش فشان بازداشته، برقراری حکومت نظامی، سلطهی الیگارشی نظامی- امنیتیها، حمایتهای آشکار وپنهان سرمایهداری کشورهای کانونی و دلالان ورانتخواران پیرامونی و مرتجعین منطقه و نبود رهبری و سازمانیابی انقلابی است. بحران کماکان با شدت و حدت حاکم است. کافی است که خرید نفت ازحکومت فاشیستی مذهبی درایران تنها یک ماه صورت نگیرد و ماشین نظامی و سوخت وساز این دستگاه سرکوب و تروریسم جهانی را فلج ساخت و بورژوازی جهانی از پاسداری این جانیان فاصله گیرد، تا سرنوشت این حکومت در خیابانهای ایران و به دست خود مردم، تعیین شود. خاموشی خیابانها در ایران، نشانهی خاموشی خیزش نیست، همانگونه که عربدههای احمدینژاد و ولی فقیه و اوباشاناشان، عربدههای مستانهی پیروزی نیست. این پارس پاسداران هراس هراسیده در رعشه، قارقار کرکسان واق کفتاران است.
زمین لرزه سرنگونی خودکامهگان با شدیدترین درجهی «ریشتر» تنها پیش لرزههای خود را در مصر و تونس به نمایش گذارده است. الیگارشی حاکم در ایران، لابه می کند، شترسرنگونی را سرگردان در آستانه در و دخمه میبیند و از آنجا که در کنار شتر به ناچار سر به زمین میگذارد، خوابِ آشفتهی سرنگونی، این جرثومهی جنایت را به عربده افکندهاست. این شترِ خانه بنعلی و مبارک، در خانه سید علی و میرزا محمود نیز خواهد خوابید و دیگر «مبارک» نخواهد بود. اینان به کجا پناه میجویند!؟ اینان که حتا گینه بسائو و ساحل عاج و شاخ آفریقا و نیجریه را که با قاچاق هروئین و بمب قاچاق برای بلوا بر خود بستند، شاید به سودان البشیر چشم دوختهاند ، اگر تا آن روز یا شب البشیری باشد!
در خیزش خیابانی تونس و مصر نیز نشانی از شعار اسلامی نیست، هرچند غرب سرمایه، به جسد اسلام ترکیایی می دمد تا مددی باشد،. اینک، اما حضور گروه و تشکلی مذهبی به چشم نمیخورد. خیزش خودبخودی، سازمان نایافته، خودپو و سراسری- تودهای و بدون رهبری است. حضور اتحادیههای کارگری، کارگران بیکار، جوانان و لاییههای میانی و پایین جامعه، نیروی مادی خیزش ضد استبدادی را تشکیل میدهد. نان و آزادی شعار محوری این خیزشهاست. این اعتراضهای زنجیرهای، با این همه فراطبقاتی است. بیانیه، منشور و جایگزین حکومتی و مناسباتی و یعنی تعیینکننده ترین وسرنوشتسازترین فاکتورهای یک جنبش طبقاتی را در پیشاروی ندارد. و این. دولتهای پوسیده و متکی بر ماشین نظامی سرکوب، در برابر پتانسیل و توان شکوهمند حکومت شوندگان، به زانو درمیآیند، صدای قیام را همیشه آنگاه در آخرین لحظاتی میشنوند، که دیگر دیر شده است. در حالیکه شاه یا رئیس جمهور مادامالعمر و با بانوان و اهل و بیت، با چند تن طلا به گوشهای و کدهای بانکی در سویس ودیگرصندوقهای سرمایه، میگریزند، کارگزاران وقیح و هرجایی سرمایه در کاخ سفید و الیزه و همصدا با همقطاران انگلیسی و آلمانی به خودکامهگان دستآموز خویش سفارش رعایت حقوق بشر و دمکراسی کرده و با شهروندان اعلام «همراهی » میکنند. و از سوی دیگر ادامه «یارانه» بیش از ۱/۵ میلیارد دلاری سالانه به مصر را به چگونگی رخدادها در آینده وامیگذارند و رئیس ستاد کل ارتش مصر را به آمریکا فرامیخوانند تا با دیدار با فرماندهان پنتاگون با رهنمودهای تازه به مصر بازگردد.
حکومت کنونی مصر برای حفظ مناسبات طبقاتی حاکم، اکنون دو راه در پیش روی دارد: یا واگذاری قدرت به مهرههای همانند البرداعیها و یا کودتای نظامی. با توجه به بافت اجتماعی و عقیدتی و گروهبندیهای سیاسی در تونس و مصر و اردن، دستیابی اسلامیون به قدرت سیاسی، امکان بسیار اندکی مییابد. نمونه ایران در حکومت کارتر و شاه و پی آمد حکومت اسلامی، باید برای خیزش ضداستبدادی در مصر و تونس و اردن در شمال آفریقا وخاورمیانه و به ویژه در سراسر بخش پیرامونی جهان، آزمونی خونین باشد.
سرنگونی خرده دولتهای جهانی دستنشاندهی سرمایه، نخسیتن گام خیزش ضد استبدادی، شاد باش باید گفت، گسل گسستها از ایران تا آُفریقای شمالی و آمریکای مرکزی، در ورشکستگی سرمایه در این بحران فراگیر، تداوم مبارزات حکومت شوندگان است، گام تعیین کننده در سرنوشت انسان، انقلاب اجتماعی است. پیآیی انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی و طبقاتی، جز این پیوند، جز این فرارویی و تکامل انقلابی، زایش موجودی کانگلومرویی (شتر، گاو، پلنگ) همانند حکومت اسلامی، در ایران، «سوسيليو بامبانگ يودهويونو» در اندونزی، «یلتسین» و سلفاش «پوتین» و«مدودف» در روسیه و «الکساندر لوکاشنکو» در روسیه سفید و «گلوریا ماکاپاگال آرویو» در فلیپین ووو. سرانجام تمامی خیزشها و قیام های ضد استبدادی به هر الگو، چه نمونهی ایرانی سال ۱۳۵۷ آن باشد، چه نمونه مصری ضد مبارکی درپایان سال ۱۳۸۹، بدون راهبری جنبش طبقاتی کارگران به سوی گزینهی کمونیسم شورایی، جز ذوب شدن در کورههای جوشان استبدادی دیگر جایگزینی در سرشت متفاوت نخواهد داشت و راه به جایی نخواهد برد.
شورای کار
۹ بهمن ۱٣٨۹ - ۲۹ ژانويه ۲۰۱۱
www.communshoura.com