افق روشن
www.ofros.com

روی ٢ پای خود راه برویم


سعید محمدی                                                                                                    دوشنبه ٨ مهر ۱۳۹٢

هیچ قصدی برای سیاه‌نمایی وجود ندارد اوضاع به قدر كافی تیره و تار هست كه احتیاج به این كار نباشد تا جایی كه فقط به تعداد انگشت‌شمار مسوولان آن هم در بالاترین رده‌های حكومتی ( و مسلما با دلایل كاملا روشن از این اوضاع نكبت‌بار دفاع بی چون و چرا كرده و سعی دارند گناه را به گردن یكدیگر انداخته و خود را تبرئه كنند.)
تمامی شواهد و مشخصات عینی دلالت بر فلاكت بی حد و اندازه در میان كارگران و زحمتكشان داشته و بالطبع از یك مبارزه‌ی اقتصادی برای زنده ماندن حكایت می‌كند. همه‌ی علائم حاكی از این است كه كارگران نمی‌توانند وضع موجود را برای مدت طولانی تحمل كنند. اعتراضات پراكنده كارگری هم اكنون بیانگر همین وضع است افراد و جناح‌های مختلف حاكمیت از سیاسی و نظامی و امنیتی گرفته تا نصیحت‌كنندگان و مشاوران حاشیه‌نشین سیستم در این باره صحبت و اعلام خطر كرده اند. به نظر می‌آید كه كارگران و ... نیز فعلا مایلند كه تمامی راه‌های ممكن را در این روزگار دشوار در جهت تغییر اوضاع امتحان كنند كه شاید طبیعی باشد. پتانسیل نهفته در میان كارگران با گذشت زمان و سركوب‌ها و تحقیرها و محرومیت‌ها و بی‌حقوقی‌ها به هیچ وجه فروكش نكرده بلكه متراكم‌تر شده و مسلما افزایش درخواست حق تشكل‌های مستقل، رفاه و برخورداری از شرافت و یك زندگی انسانی، در ادامه حتما به دخالت آگاهانه در تعیین سرنوشت و ... منجر خواهد شد. همین امر مایه نگرانی بسیاری بوده و ثابت می‌كند كه این مبارزه نمی‌تواند در محدوده‌ی مسایل اقتصادی متوقف شود. به رغم پراكندگی‌ها و وضعیت نامطلوب فعلی این جنبش و جنبه‌های ناراحت‌كننده و یاس آور آن ، اما خواسته‌ها همچنان پابر جا هستند.
با نیم‌نگاهی به بحران فزاینده‌ی سرمایه‌داری جهانی و موقعیت طبقه كارگر بهترمی‌توان پی برد كه وضع و جایگاه اجتماعی طبقه كارگر در تحولات جاری چقدر مهم و تا چه حد تاثیرگذار است ، تا جایی كه فقط مشتی از افراد حقیقتا نادان و عقب‌مانده و بهره‌مند از سرمایه داری كه ایدئولوژی‌های مختلف تا مغز استخوان آن‌ها را فاسد كرده است ،می‌توانند منكر این نقش طبقه كارگر در جدال‌های آینده باشند. واقعا این ۹۹ درصدی‌ها در حال بیداری و بازیابی و پیدا كردن همدیگر و شناختن رهبران واقعی و عملی و خشت روی خشت گذاردن تمام توان و تجربه و انرژی سازمان یافته خود هستند. سرمایه‌داری فاقد آن وجاهت و آن درجه از عقلانیت ، مدیریت ، مطلوبیت و امكانات می‌باشد كه آن‌ها را راضی و خندان به خانه و كارخانه‌هایشان برگرداند. سود، آن هم نوع حداكثری آن، یك مانع جدی است. بنابر این علاوه بر چنگ و دندان و مشت نشان دادن ِمرتب و همیشگی تمامی تجربیات كلاسیك و مدرن كلیت احزاب و دانشمندان و كاربه دستان و رسانه‌ها و ... را روانه این میدان كرده است! آیا طبقه كارگر ایران تافته جدا بافته‌ای از این شمای كلی جهانی است؟ آیا كارگران ایران تمامی راه‌های ارتباطی و تجربه‌اندوزی و تاثیر پذیری اش با جهان قطع شده است؟ آیا خیلی بعید و دور از ذهن است كه این بار جنبشی (تحت هر عنوان و دلیلی) شكل بگیرد كه به جای شعار "رای من كو" بر پرچم آن نوشته شده باشد "کار من كو"؟ و "آزادی من كو"؟ دم و دستگاه‌های مسئول با تعیین دستمزدی در حدود یك سوم زیر خط فقر و با بی‌توجهی كامل به نرخ تورم اعلام شده توسط دستگاه‌های دولتی خود عملا مسوول گسترش نارضایتی و نا آرامی در بین كارگران شده و امیدها را برای تخفیف فقر و بدبختی عملا به یاس تبدیل كرده‌اند. بی‌جهت نیست كه طیف خانه كارگری‌ها فعال تر شده‌اند و قصد موج‌سواری بر این اعتراضات را دارند به طوری كه شاهد پیشبرد یك پروژه اعتراضی و شكایت قانونی و ... به دیوان عدالت اداری و ... برای تعیین دستمزدها و لایحه تغییرات قانون تامین اجتماعی و قانون كار و... هستیم (برای مثال مراجعه كنید به روزنامه شرق روزهای ١٩ و ٢٠ و ٢٦ فروردین سال ٩٢ و خبرگزاری ایلنا و ...)
تلاش‌های اینان در جهت سوق دادن مبارزه كارگران به راهروهای دادگستری‌ها و فلان ارگان‌های بروكراتیك و رسمی و ... به اصطلاح با حضور چند تن از نمایندگان كارگران (به چند و چون آن‌ها و نحوه انتخاب فعلا كاری نداریم) خود نشان می‌دهد كه چگونه می‌خواهند از یك طرف سوء‌استفاده از نارضایتی و خشم كارگران و غل و زنجیرهای حقوقی انرژی آن‌ها صرف كاغذ بازی و ... شود و از این طریق زمان را كشته و توده‌های كارگر را عملا منفعل و چشم انتظار اقدامات مسببان این فقر و نداری نگه دارند. از طرف دیگر اهرم فشار از پائین را مثل همیشه وسیله‌ای برای چانه زنی در بالا كنند. امری كه به هیچ وجه به خانه كارگر و شركا محدود نگشته و تمامی جریانات ضد كارگری اعم از سلطنت طلب ، اصلاح طلب و ... عزم خود را جزم كرده‌اند تا از نیروی طبقاتی كارگران نردبانی برای خود ساخته و آن را دست‌مایه صعود و پیشروی خود قرار دهند. حكایت دغل دوستان و شیرینی حكایت واقعی اینان می‌باشد.
این دار و دسته سیاه كار بعد از قیام بهمن ۵٧ با تشكل فراگیر و امكانات زیاد سعی داشتند عنان جنبش كارگری و توده‌های محروم را به دست گرفته و آن را از غلیان انداخته و كت بسته در اختیار حكومت و به مقامات بسپارند ، اینك فعال تر و با درس آموزی از گذشته دوباره به میدان آمده اند آری "بوی كباب" به مشام می‌رسد. اگر روزگاری می‌خواستند با افزایش تولید به سرمایه داری خدمت می‌كردند و كار اصلی آن‌ها شناسائی فعالان جریانات كارگری در مراكز كار و تولید و غیره بود اگر در مقطعی زبان كارگران معترض رامی‌بریدند و برای خوشایند سیستم و رفسنجانی‌ها و خاتمی‌ها و موسوی‌ها و اصلاح طلبان از هیچ كاری ابائی نداشته و دریغ نمی كردند امروز رسالت خود را كامل تر كرده اند. انحراف جنبش كارگری به اسم مبارزه و اصلا عجیب نخواهد بود در ادامه به قطع دست كسانی اقدام نمایند كه به نظام مالكیت خصوصی و استبداد نابرابری وحشتناك ناشی شده از آن دست درازی كنند.
حال اگر پذیرفته باشیم كه زمینه‌های عینی اوج گیری و تهاجمی جنبش كارگری به فراوانی وجود داشته و دیده می‌شود و به همین اعتبار جریانات ضد كارگری همچون خانه كارگر و اصلاح طلبان و... سعی دارند این جنبش را در حد اهداف و منافع طبقات و جناح‌های بالادستی و در عین حال حقیرانه‌ی خود به بند بكشند و آن را از تب و تاب انداخته و در حد حرافی‌های رایج اصلاح طلبان محدود نمایند ، پس وظیفه فعالان واقعی كارگری چیست؟
به نظرمی‌آید كه یكی از پیش شرط‌های ضروری برای خارج شدن جنبش كارگری از وضعیت كنونی افشا و طرد جریاناتی همچون "كانون انجمن‌های صنفی تهران" ، "كانون هماهنگی شوراهای اسلامی كار ‌، خانه كارگر و ...می‌باشد. مامی‌دانیم كه این تشكل‌ها علیرغم قانونی بودن ، گستردگی و برخورداری از رسانه (خبرنگار و خبرگزاری و نشریه و ...) و نفوذ سیاسی و امكانات پرشمار مالی و ارتباطی وسیع در محیط‌های كار كوچك ترین ربطی به منافع و مبارزه واقعی كارگران نداشته و ندارد. این‌ها حتی در حد یك تشكل زرد كارگری هم نیستند این خانه به كارگران تعلق نداشته و ندارد. خانه كارگر در حقیقت اتاق فكر سرمایه‌داران برای تاثیر‌گذاری و در نهایت انحراف جنبش كارگری است، به اسم كسانی كه عنوان ظاهری كار در كارخانه و ... را یدك می‌كشند. تجربه و عملكرد این سال‌ها به ما آموخته است كه این تشكل‌ها را نمی توان تغییر داد و یا حتی اصلاح كرد. نمی توان از آن‌ها برای جنبش كارگری استفاه كرد و در خدمت آن درآورد. (در این جا باید از آقای مازیار گیلان نژاد تشكر ویژه كرد كه در مباحثات خود با اتحادیه آزاد كارگران، همكاری گسترده شان را برای جمع آوری ٣٠٠٠٠ امضاء ، در رابطه با دستمزدها ، اعلام كرد و این حتما بهتر از لاپوشانی و ریاكاری است.)
ما می‌دانیم كه نامه‌نگاری ، شكایت به نهادهای حقوقی ، جمع آوری طومار و امثالهم از مراحل ابتدایی و تقریبا اجتناب‌ناپذیر مبارزه علنی كارگران است و تقریبا در تمام جهان و جنبش كارگری از گذشته تا به حال و در اشكال مختلف تداوم داشته و در مقاطعی صورت گرفته تا جنبش به مراحل بالاتر و رادیكال‌تر مبارزه برسد. هم چنین فعالین كارگری سعی وافر داشته اند كه در جنبش علنی كارگران مشاركت فعال داشته و به آنان در تعمیق آگاهی و سازماندهی كمك نمایند. این كار تاریخچه‌ای به طول كل جنبش كارگری دارد و این یعنی حضور آگاهانه در كار علنی. واضح‌ترین توضیح پیرامون كار علنی یعنی سازماندهی مبارزه علنی توده كارگران بر اساس تبلیغ و ترویج علنی در میان آنان، نه در هم‌آمیزی و مخلوط كردن مبارزه مستقل كارگران با هر جریان ارتجاعی و ضد كارگری.
تاریخچه‌ی جنبش كارگری چه در ایران و چه در جهان خود گواهی بر این امرمی‌باشد كه همیشه و همه جا منافع و مبارزه و تشكل كارگران اگر با استقلال كامل از دولت و كارفرمایان و جریانات ارتجاعی همراه نباشد خسارات و لطمات جبران‌ناپذیری به بار خواهد آورد. ما منزه‌طلب نیستیم و جنبش خالص و ناب و مستقل و صد در صدی را اتوپی می‌دانیم و درك می‌كنیم كه استقلال جنبش كارگری فقط با نام بردن یا نوشتن كلمه مستقل بوجود نمی آید. سیاست‌های كارگری با تعیین دقیق یك راه واقعا مستقل و به عبارت دیگر هدایت و رهبری و ایجاد تشكل مستقل است كه شكل واقعی و عملی به خود می‌گیرد. در حالی كه تمامی طبقات و جریانات با همه توان ایدئولوژیكی ، سیاسی و عملی خود مرتبا در حال تاثیر گذاری و تاثیرپذیری در این مناسبات هستند ، صف مستقل فقط یك خواست و شعار نیست بلكه یك برنامه و سیاست و یك هویت مشخص و مستقل است. لازم به یادآوری نیست كه عدم صف و تشكیلات مستقل در سال ۵٧ با آن همه قهرمانی و گستردگی جنبش توده ای و كارگری به چه فاجعه و سركوب بی‌مانندی ختم شد. آزموده را آزمودن خطاست. ما باید جرات مستقل ظاهر شدن را در همه حال و همیشه به كارگران گوشزد كنیم. با توجه به مطالب بیان شده در فوق باید بپذیریم كه كلیت فعالان كارگری و جریانات كارگری (صرف نظر از اختلافات و صحت و سقم مواضع و دیدگاه‌هایشان)می‌باید نماینده مبارزه و سطح جنبش دانست نه بیانگر توهمات عقب ماندگی‌ها. توجه به خصوص در این مقوله و در رابطه با كار علنی در میان كارگران از اهمیت دو چندان برخوردار است. برای درك موضوع مراجعه كنید به ٢ مقاله "تشكل زنان خود اشتغال در هند " و " آشپزخانه‌های عمومی در پرو" (هر دو نوشته در ویژه نامه كانون به مناسبت هشتم مارس منتشر شده است). فعالان چپ و رادیكال ضمن این كه در هر گام می‌كوشند بهبودی هر چند اندك در معیشت و زندگی كارگران و توده‌های محروم را فراهم نمایند اما مرزبندی همیشگی خود را با جریانات رفرمیستی و سرمایه داری هر چه روشن تر ترسیم می‌نمایند. از نظر ما آن‌ها به جنبش توده‌ای به مثابه هدفی در خود نگریسته و تقریبا در آن حل شده و یا به دنبالچه آن تبدیل می‌شوند حال آن كه فعالان واقعی ضد سرمایه داری و رادیكال ، جنبش را وسیله‌ای برای ارتقاء سطح معیشت و آگاهی و تشكل آنها در نظر گرفته و آن را به مثابه سكوی پرش به مراحل بالاتر قرارمی‌دهند. این گونه است كه به معنی جمله معروف "تعلیم دهندگان خود باید تعلیم دیده باشند" پی می‌بریم.
قطعا در مسیر با جریانات غیر كارگری و ضد كارگری روبرومی‌شویم كه تا مقطعی ظاهرا هم جهت و هم گام هستیم. ما باید صف و تشكیلات مستقل خود را داشته و دائما در تقویت آن بكوشیم تا وزنه ای در برابر آن‌ها و سری در برابر آن‌ها داشته باشیم. با حفظ تمامی پرنسیب‌های طبقاتی و شعارهای خود. این است راه تقویت جنبش كارگری و در نهایت و در صورت لزوم همراهی و ائتلاف با جریانات دیگر در مدت معین و با سیاست‌های تعریف شده و مشخص.
اگر مقابله جدی و سیاسی همه جانبه با جریانات ضد كارگری یك وظیفه همیشگی و خدشه ناپذیر فعالان كارگری است ، تلاش برای بهبود رهبری و هدایت مبارزات كارگری نیز یك اصل اثبات شده و تعطیل ناپذیر ماست.
در این باره رزا لوكزامبورك در كتاب "اعتصاب توده ای و حزب سیاسی" صفحه ٨٤ چنین می‌گوید:
"اگر باید وسیع ترین اقشار طبقه كارگر برای یك اقدام توده ای سیاسی جذب سوسیال دموكرات‌ها گردند و یا برعكس سوسیال دموكرات‌ها باید رهبری واقعی جنبش توده ای را بدست آورند و آن را حفظ كنند و اگر باید آن‌ها به مفهوم سیاسی فرمانروایان كل جنبش باشند پس آن‌ها باید با روشنی و وضوح ، با پیگیری و قاطعیت بسیار زیاد طبقه كارگر آلمان را نسبت به تاكتیك‌ها و هدف‌هایش در دوره مبارزاتی آینده آگاه كنند". ( تاكید از رزا لوكزامبورگ است)
با این توضیح می‌رسیم به مفهوم واقعی راه رفتن روی ٢ پای خود. اول اتكاء هر چه بیشتر بر جنبش توده‌ای كارگران و فرو دستان و دوم هدایت و رهبری تشكل‌های مستقل این طبقه ، به عنوان تنها آلترناتیوی كه كمترین خسارت و هزینه و عملی‌ترین امكان دگرگونی برای بهبود وضعیت توده‌های مردم را به دنبال دارد. ترویج این ایده‌ها و فعالیت و سازماندهی بر این اساس كمك بسیار شایانی برای تبدیل فعالان كارگری پراكنده و محدود به یك قطب اجتماعی مطرح در سطح جامع برای تغییر توازن قواست و پیگیری مطالبات طبقه كارگر است.

سعید محمدی

کانون مدافعان حقوق کارگر


١ - تیتر این نوشته را كه برگرفته از شعار انقلاب چین است، مدیون یادآوری آقای "فریبرز رئیس دانا" هستم